كلمات كليدي : تاريخ، خرم دينان، بابك خرم دين، جاويدان بن سهل، معتصم، افشين
نویسنده : سعيده سلطاني مقدم
"خرم دینان" یا خردیه نام فرقهای است که بعد از قتل ابومسلم بنای مخالفت را با خلفای عباسی در بلاد غربی و شمال غربی ایران مخصوصاً در آذربایجان گذاشتند.[1]
آئین خرمدینان:
خرم دینان مانند مزدکیان پیرو ثنویت بودند، یعنی به دو مبدأ جهانی که عبارت از "روشنایی" و "تاریکی" است معتقد بودند، این آئین در بین طبقات فرودست رایج و مقبول بود[2] چون معتقد بودند سازمان اجتماعی که بنیان آن بر عدم تساوی مالی و ظلم و اجحاف نهاده شده، آفریده مبدأ تاریکی است و خرمیان پیروان آئینهای دیگر را ناحق نمیدانستند و از ریختن خون پرهیز داشتند و اهل کشت و کشتار و یغماگری نبودند.[3]
چگونگی پیدایش شورش خرم دینان:
خرم دینان پس از کشته شدن ابومسلم به دست منصور عباسی سخت به خشم آمدند و این ظاهراً برای آن بود که ابومسلم را چونان کسی میدیدند که در برابر تازیان سر برکشیده است و از همین رو پس از کشته شدن او در پی تحقق آرزوهایشان بودند و میخواستند فرمانروایی به ایرانیان باز گردد.[4]
در سال 198 هـ. ق بیشتر سرزمینهای عراق و شام و یمن و آذربایجان و ارمنستان از پایتخت خلافت فرمان نمیبردند، در این سرزمینها برخی از سرداران تازی سر به شورش برداشته بودند، مأمون در یکی از سالهای پر آشوب، "حاتم بن هرثمه بن اعین" را به فرمانروایی ارمنستان فرستاد ولی چند روز پس از این گماشتگی به حاتم خبر رسید که پدرش هرثمه در زندان مأمون مرده است، بدینسان او با مأمون سر ناسازگاری گذاشت و با سران و زمین داران بزرگ ارمنستان و نیز با خرم دینان به نامه نگاری پرداخت و کار مسلمانان را در نگاه آنها خرد و ناچیز جلوه داد تا آنکه بابک و خرمیان سر برآوردند و بابک بر آذربایجان چیره شد.[5]
گذشته از انگیزه سیاسی انگیزۀ اقتصادی را نیز نباید از نظر دور داشت، یاران بابک و خرم دینان در تنگدستی میزیستند، این تنگدستی به طور کلی برخاسته از زورگویی عاملان حکومتی و جنگهای امرای محلی با یکدیگر بوده است.[6]
بابک خرم دین پیشوای خرم دینان است که آغاز به کار او از آنجا بود که همسر جاویدان بن سهل، رهبر پیشین خرمیان وی را برای جانشینی همسرش برگزید و آن را به خرمیان معرفی کرد.
روایات مربوط به آئین و نسب دوران کودکی بابک متناقض میباشد، او روستازاده بود و در میان گروهی زندگی میکرد که با اعراب و آداب و رسوم و عقاید آنان دشمن بودند.[7] بابک اندکی پس از رسیدن به جانشینی جاویدان و رهبری خرمیان در سال 200 بر خلافت عباسی شورید و بر بخش مهمی از آذربایجان شمالی و شرقی چیره شد.
بابک برای نابودی اسلام و عرب به سختی فعالیت میکرد در این زمان مأمون سرگرم گرفتاریهای ناشی از مسأله ولایتعهدی امام رضا(ع) و نارضایتیهای عباسیان و اعراب بود، به علاوه اقامت طولانی وی در خراسان و دور بودنش از بلاد آذربایجان و عراق فرصت مناسبی برای پیشرفت کار بابک فراهم کرده بود و همچنین گرفتاریهای مأمون در سالهای 216- 217 و 218 هـ. ق در جنگ با روم شرقی و مرگ او در سال 218 موجب شد که خرمیان در قسمتهای دیگر ایران یعنی در اصفهان، ری، ماسبندان و لرستان سر برآورند.[8]
جنگ با بابک خرم دین:
شورش خرمیان و قدرت روز افزون بابک در آذربایجان موجب شد تا معتصم، خطر بابک را بر خلاف مأمون بسیار جدی بگیرد و در این راستا وی ابتدا ابوسعید محمد بن یوسف را به اردبیل فرستاد تا دژهایی را که بابک ویران ساخته بود از نو بسازد و بر سر راهها، سپاهیان و دیده بان بگمارد تا وصول آذوقه را از بغداد به اردبیل و از آنجا به میدان جنگ تأمین کند، ابوسعید ضمن اجرای این مأموریت یکی از سرداران بابک را نیز شکست داد، پس از آن محمد بن البعیث که در ابتدا با بابک هم پیمان بود[9] روی از او برگرداند و عصمت نامی از سرداران بابک را گرفت و نزد معتصم فرستاد و محمد بن البعیث اطلاعات زیادی درباره شهرها و دژهای بابک و راههای وصول به آنها را به معتصم داد، به این ترتیب معتصم یکی از سرداران خود را به نام افشین با سپاه زیاد برای دفع بابک فرستاد.
او به شهر برزند از شهرهای آذربایجان که نزدیک دژهای بابک بود رفت و آنجا را لشکرگاه خود ساخت و دژهای میان برزند و اردبیل را مرمت کرد و نظام آذوقه رسانی و کمک رسانی و جاسوسی منظمی را تأسیس کرد و در روستای ارشق، بابک را شکست داد و عدۀ زیادی از یاران بابک را به قتل رسانید، بابک ناچار به صحرای مغان فرار کرد و از آنجا به دژ محکم خود که بز نام داشت رفت و معتصم نیروی کمکی فراوانی به سرکردگی جعفر خیاط برای افشین فرستاد، سرانجام افشین با این قوای بزرگ و تدابیر زیاد توانست خود را به تدریج به قلعه بز نزدیک کند و آن را تصرف کند و دستور داد، همه کاخها و خانههای آن را ویران کنند و چون بابک توانست با چند تن از یاران خود به ارمنستان فرار کند افشین به تمام بطریقان و بزرگان ارمنستان پیغام داد که بابک را راه ندهند و اگر او را یافتند پیش او بفرستند.
یکی از کشاورزان ارمنستان بابک را شناخت و به سهل بن سنباط ارمنی که بطریق آن ناحیه بود گزارش داد، سهل بن سنباط او را به حیله به قلعه خود آورد و به افشین خبر داد و افشین او را به نزد معتصم فرستاد،[10] خلیفه ابتدا فرمان داد که بابک را با فیلی گرد شهر بگردانند پس او را با شکنجه و خفت تمام کشتند و پارههای جسدش را بر دور شهر گرداندند.[11]