كلمات كليدي : تاريخ، پهلوي، منوچهر، آزمون، حزب توده، ساواك، وزارت
نویسنده : معصومه جمشيدي
منوچهر آزمون فعالیتهای سیاسی خود را نه به نفع رژیم که بر ضد آن شروع کرد و در صف اول مخالفان شاه؛ یعنی حزب توده قرار گرفت. بعد از کودتای 28 مرداد 1332 بسیاری از افراد از حزب توده جدا شدند. برخی از آنها در دستگاه حکومت محمدرضاشاه به مقامات سیاسی و اداری رسیدند. آزمون نه به علت وابستگی خاندانی به دربار و یا محافل آن به مدارج بالا رسید، بلکه بیشتر با تلاش و کوشش خود و گذشتن از صافی ساواک به مقامات بالاتر دست یافت.[1]
تولد و خانواده
منوچهر آزمون در 1309ه.ش در تهران متولد شد. پدرش ابوالقاسم آزمون کارمند وزارت دارایی و سپس ساواک و مادرش عصمت نبوی نوری بودند. او از طرف مادر با خانواده آیتالله عبدالنبی نبوی نوری خویشاوندی داشت و از این رو بعدها در مواردی که لازم میآید بر بستگی خود به روحانیت تأکید میکرد.
تحصیلات
تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تهران از 1316 تا 1330 در دبستانهای خرد و نشاط و دبیرستانهای رازی و دارایی به اتمام رسانید. سپس در کنکور اعزام خارج از کشور شرکت کرد و راهی آلمان شد. در سال 1331 به دلیل مشکلات مالی دولت وقت ارز تحصیلی دانشجویان قطع شد و آزمون به ناچار در کارخانه دویتس به تراشکاری پرداخت و مدتی بعد به علت مشکلات اقتصادی از دانشگاه کلن در آلمانغربی به لایپزیک در آلمانشرقی رفت، شهری که از 1336 به مرکز فعالیت رهبری حزب توده بدل گردید.[2] وی تحصیلات عالیه خود را در آلمان در رشته اقتصاد سیاسی و علوم اجتماعی به پایان رسانید و موفق به اخذ درجه دکترا از دانشگاه لایپزیک گردید. هزینه تحصیل او را در آلمان، ایرج اسکندری فراهم کرد. بعدها معلوم شد که او مأمور سازمان امنیت در آلمانغربی بوده است.[3] او همزمان دوره تخصصی فلسفه مارکسیستی و اصول سازمانی را احزاب کمونیست را در دانشکده کارلمارکس طی کرد و سپس به آلمانغربی بازگشت.[4]
مخالفت با رژیم پهلوی در آلمان
به هنگام تحصیل در آلمانغربی تدریجاً از مخالفین رژیم سلطنتی ایران شد و با سوسیالیستها و کمونیستها همکاری نزدیک پیدا نمود و هسته اصلی دانشجویان ایرانی مخالف مقیم آلمانغربی را پیریزی کرد و خود رهبری و هدایت آنها را بر عهده گرفت. تظاهرات پر دامنهای برپا ساخت و هربار که شاه به آلمان میرفت، مخالفین را برای تظاهرات علیه وی رهبری میکرد. پس از چند سالی مبارزه در آلمان سرانجام با دولت ایران یا مقامات امنیتی کنار آمد و ظاهراً از افکار خویش دست برداشت، از کردههای خویش پشیمان شد و قرار شد به ایران بازگردد و دولت از وجود وی بهرهگیری نماید.
بازگشت به ایران
وقتی به ایران بازگشت به استخدام سازمان امنیت درآمد، آن هم نه به صورت کارمند عادی، بلکه به عنوان طراح و ایدئولوگ سازمان. در کلاسهایی که برای مأموران امنیتی تشکیل میگردید، «کمونیسم» درس میداد و سیاستهای مبارزه با دانشجویان مخالف مقیم خارج را طراحی میکرد.[5] با همکاری ساواک سازمان دانشجویان تودهای را در آلمان لو داد. دکتر کیانوری در خاطرات خود مدعی شده است که او از اول مأمور ساواک بوده و برای جاسوسی به سازمان دانشجویان تودهای رخنه کرده بود.[6] او یک ماه پس از بازگشت به آلمانغربی با نام مستعار «خوشنقش» در ایستگاه ساواک در آلمان مستقر میشود و چند روز پیش از بازگشت به آلمان با یک زن تبعه آلمانشرقی به نام کارین هوفمیستر ازدواج کرد که ثمره آن یک دختر به نام مریم یا کارنلیا بود.[7] منوچهر آزمون جزء عناصر چپگرا بود که مورد عنایت اشرف قرار گرفته و وارد ساواک شده بود. برخی معتقدند این افراد گمان میکردند که از طریق نفوذ به تشکیلات رژیم بهتر میتوان به تودهها خدمت کرد.[8]
مشاغل در دولت هویدا
وی پس از مدتی خدمت در نخستوزیری در 1346 به سمت معاونت تلوزیون ملی ایران انتخاب شد. آزمون نقش زیباسازی ظاهر رژیم را در سازمان و تلوزیون ایفا میکرد.[9] در این سمت بود که نوشتههای آزمون به عنوان «تفسیر سیاسی» با نام مستعار دکتر منوچهر قاطع از شبکههای تلویزیون پخش میشد. در این نوشتهها آزمون از پیشرفتهای صنعتی و کشاورزی در مملکت سخن میراند و مخالفین رژیم و دولت را ناسزا میگفت.[10] آزمون به سوءاستفاده مالی نیز شهرت داشت. طبق گزارش ساواک وی به همراه جواد منصور[11] در سال 1351 از وجوهات تبلیغات رادیو که در اختیار وزیر بود، سوءاستفاده کردند.[12] آزمون در شهریور 1347 از ساواک به وزارت اطلاعات و جهانگردی منتقل و معاون فنی این وزارتخانه شد. وی در خرداد سال 1350 معاون وزیر کشور و در شهریورماه معاون نخستوزیر و رییس سازمان اوقاف شد که موجب نارضایتی بسیاری از روحانیون شد.[13] از جمله ارسال نامهای از سوی گروهی از روحانینمایان برای شاه در تیرماه 1354 که از منوچهر آزمون به موجب تودهای بودن و نیز به به خاطر جمعآوری میلیونها تومان ثروت در این سمت به شدت انتقاد شده بود.[14] آزمون در بدو تصدی در اوقاف دست به تغییرات وسیعی زد و افراد زیادی را برکنار و افرادی را به عنوان تیم خود به اوقاف برد و در سمتهای مهم قرار داد.[15] از دیگر کارهای وی در اوقاف ملحق کردن امور حج به سازمان اوقاف بود که از قدیمالایام در اختیار وزارت کشور و شهربانی بود. همین اقدام حسادت عدهای از افراد صاحب نفوذ را علیه او برانگیخت.[16] فردوست در خاطرات خود یاد میکند که آزمون دوستان و وابستگان خود را در لیست افراد اعزامی حج قرار میداد.[17] آزمون در سالهای نخستوزیری هویدا غیر از این سمتها نقشهای دیگری نیز داشت. از جمله معاون وزارت کشور در امور انجمن اصناف و وزیر کار و اموراجتماعی.[18] طبق گفته فریده دیبا مادر فرح دیبا، آزمون هم که به وزارت رسید، از تودهایهای سابق و از مأموران بعدی ساواک بود. هویدا و آزمون آن اندازه در کار خود تبحر داشتند که حتی به عضویت حزب تودهای مجارستان در آمده بودند.[19] وی همچنین یکی از فراماسونها و عضو باشگاه روتاری بود که به عنوان انجمنهای وابسته به تشکیلات فراماسونری معرفی میشدند.[20] آزمون که در حزب ایران نوین نیز فعالیت داشته و مأمور حزب بوده، برای دبیر کلی حزب تلاش میکرده است. طبق گزارش ساواک وی مرتباً در منزلش با رفقایش جلسه داشتند.[21]
نمایندگی مجلس
انتخابات دوره بیست و سوم مجلس شورای ملی و دوره هفتم سنا در تابستان 54 انجام گرفت. جمشید آموزگار به عنوان وزیر کشور کارگردان انتخابات بود. آزمون نیز از کسانی بود که در انتخابات تهران اثر بسزایی داشت. وی در انتخابات بعضی از نقاط نیز نقش داشت و بعضی از دوستان و یاران خود را به مجلس فرستاد و خود نیز وکیل اول تهران شد. اختلاف رأی او با نفر دوم (مهندس عبدلله ریاضی) قریب 118 هزار رأی بود.[22] از آنجاییکه وی به مقام ریاست مجلس نرسید و حق استیضاح و قدرت اجرایی نداشت، متوسل به نخستوزیر وقت شد تا به او مقام وزارت ارزانی شود. سرانجام در 1355 پس از یکسال نمایندگی در مجلس در آخرین ترمیم کابینه هویدا به سمت وزیر کار و اموراجتماعی معرفی گردید. این کابینه ماههای آخر حیات خود را طی میکرد.
دولت آموزگار
هویدا در مرداد 1356 جای خود را به جمشید آموزگار داد و آزمون در این کابینه به استانداری فارس منصوب شد.[23] در دوران سلطنت رضاشاه و اوایل سلطنت محمدرضاشاه در انتخاب استانداران به خصوص در استانهای مهم دقت و توجه خاصی مبذول میشد؛ ولی در اواخر رژیم گذشته انتخاب استانداران بیشتر تابع نظر و سلیقه نخستوزیر و وزیر دربار یا وزیر کشور وقت بود. از جمله انتخاب آزمون به استانداری فارس در اوایل انقلاب که سوء سیاست او در این استان حساس از عوامل مشتعل شدن آتش انقلاب بود.[24] در آن زمان رژیم قصد برگزاری جشن هنر شیراز را داشت. آزمون از طریق هوشنگ نهاوندی تلگرافی به فرح مخابره کرد. در آن از فرح تقاضا کرد که با توجه به اقدامات و تبلیغات گستردهای که علیه برگزاری جشن از مدتها قبل آغاز شده و هر روز توسعه مییابد، جشنها محدود و حتیالامکان در تختجمشید و نقشرستم برگزار شود تا در خود شیراز.[25] از نخستین روزهای زمامداری آموزگار کشور وضع نابسامانی به خود گرفت. همه جا تظاهرات و مقابله با نیروهای دولتی بود. استان فارس هم از این قاعده مستثنی نبود.[26]
دولت شریف امامی
پس از استعفا آموزگار از نخستوزیری در 4 شهریور 1357 و انتخاب شریف امامی، وی در 5 شهریور اعلامیهای انتشار داد و در آن به معرفی هیئتوزیران و اعضای کابینه پرداخت. در این کابینه آزمون وزیر مشاور در امور اجرایی انتخاب شد.[27] در این دوران آزمون حزب رستاخیز را یک حزب در میان احزاب دیگر معرفی کرد.[28] دولت شریفامامی علاوه بر مشکلاتی که در سطح کشور با آن روبرو بود، در درون خود هم انسجام و هماهنگی نداشت. از نخستین روز تشکیل کابینه منوچهر آزمون که قبلاً از طریق ساواک به وزارت و استانداری رسیده بود و از همین طریق به شریفامامی تحمیل شد، در سمت وزیر مشاور میخواست نظریات خود را به وزیران دیگر کابینه که بر او ارشدیت داشتند، تحمیل نماید. رفتار تند و اهانتآمیز آزمون با وزیران کابینه به استعفای چند تن از آنها انجامید. آزمون در جلسات کابینه با وزیزان دیگر درگیر میشد و پیشنهادات انقلابی او با مخالفت دیگران روبرو میشد. در یکی از جلسات کابینه که در حضور شاه تشکیل شده بود، آزمون گفت برای مقابله با انقلاب باید دست به کارهای انقلابی زد و از آنجمله مقامات فاسد گذشته باید در یک دادگاه صحرایی؛ مانند دادگاههای زمان جنگ محاکمه و تیرباران شوند. در همین جلسه سپهبد مقدم رییس سازمان امنیت که از تندرویهای کارمند سابق خود در ساواک خشمگین شده بود، از شاه اجازه صحبت خواست و گفت: «خواستم به عرض برسانم که اگر پیشنهاد آقای آزمون تصویب شود، خود ایشان از اولین کسانی خواهند بود که باید به جوخه اعدام سپرده شوند».[29] بعد از وقایع 17 شهریور 1357 و استقرار حکومت نظامی، مقامات فرمانداری نظامی تهران درصدد برقراری کنترل در مطبوعات برآمدند. روزنامهها بخصوص دو روزنامه بزرگ عصر که اختیار امورشان از دست مدیران این روزنامهها خارج و به دست نویسندگان افتاده بود، در مقابل مأمورین ایستادگی کردند و کار به اعتصاب کشید. با پادرمیانی آزمون این اعتصاب با توافق درباره عدم مداخله مأمورین فرمانداری نظامی در کار مطبوعات خاتمه یافت و سانسور به کلی لغو شد. در این میان خود آزمون هم که فردی فوقالعاده جاهطلب بود و داعیه نخستوزیری داشت، به تحریکات علیه دولت از طریق مطبوعات پرداخت تا مگر با تضعیف دولت خود قدرت را به دست بگیرد.[30] آزمون در اواخر مهر 57 دریافت که این دولت قادر به کنترل کشور و اعاده نظم نیست، لذا به طور آشکار و پنهان نقشی مخالفگونه اتخاذ کرد و با مطبوعات به مصاحبه نشست و حداقل مسئولیت خود را در مسئولیت مشترک وزیران درباب اداره کشور مجزا مینمود تا بالاخره قبل از سقوط کابینه از هیئتوزیران خارج شد.[31] آزمون در 5 آبان استعفا داد و در 9 آبان حزب «اتحاد خلق ایران» را پایه گذاشت؛ ولی عمر این حزب چندروزه با بازداشت آزمون به پایان رسید.[32]
دولت ازهاری
پس از سقوط کابینه شریفامامی دولت ازهاری روی کار آمد. اولین و آخرین اقدام دولت نظامی که ازهاری تحت تأثیر همکاران نظامی خود یا با تلقین شاه به آن دست زد، دستگیری عدهای از مقامات سابق بود. از جمله هویدا، نصیری و ... که بازداشت این افراد بیشتر به منظور تسکین افکار عمومی صورت گرفت. تنها منوچهر آزمون به اتهام توطئه علیه رژیم و ارتباط با خارجیها بازداشت گردید. در آنموقع شایع شد که سپهبد مقدم[33] مدارکی درباره ارتباط آزمون با مخالفین و دریافت کمک از سرهنگ قذافی رهبر لیبی به دست آورد و نامبرده به دستور خود شاه بازداشت شده است.
سرانجام
بعد از پیروزی انقلاب تلاش برای آزادی آزمون بینتیجه ماند و نامبرده به حکم دادگاه انقلاب محکوم به اعدام و تیرباران شد. آزمون از یک خانواده روحانی بود و مرحوم سیدجعفر بهبهانی از جمله کسانی بود که بعد از انقلاب برای نجات او تلاش زیادی کرد. وی حتی به درخواست خانواده آزمون با امام خمینی نیز ملاقات کرد؛ امّا چند روز بعد از آن یعنی در 20 فروردین 1358 آزمون به همراه جمعی از بلندپایگان رژیم شاه تیرباران شد.[34]