حوزه/ تکبّر در مقابل بندگان خدا بسیار مذموم است؛ یعنی شخص، خودستایی و فخرفروشی کرده، توقّع داشته باشد که دیگران او را بی جهت محترم داشته، تکریمش کنند و روحیه استکباری را در خود تقویت نماید. این خصلت زشت از عادات ایام جاهلیّت و امری مذموم بوده و اگر در مقابل خداوند و دستورات او باشد، انسان را تا مرز کفر پیش می برد.
سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه»، در مقاله ای با عنوان «تفاوت عُجب و تکبّر» به قلم ابو مصطفی تبریزی، به زوایای زشت این صفت و همچنین تعریف تکبر ممدوح می پردازد.
امام سجاد (علیه السلام) در فراز چهارم به ریشه های تکبّر اشاره کرده، می فرماید:
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ لَا تُرفَعنِی فِی النَّاسِ دَرَجَةً إِلَّا حَطَطتَنِی عِندَ نَفسِی مِثلَهَا، وَ لَا تُحدِث لِی عِزّاً ظَاهِراً إِلَّا أحدَثتَ لِی ذِلَّةٌ بَاطِنَة عِندَ نَفسِی بِقَدَرِهَا»؛ خدایا! بر محمد و خاندانش درود فرست و مرا در نظر مردم به درجه ای بالا نبر، مگر آنکه به همان قدر در نفس خود خوارم گردانی و مرا به عزّتی آشکار نرسان، مگر آنکه به همان قدر نزد نفس خود ذلیلم گردانی!»
بنابراین، ریشه مهم لغزش ها و آلوده شدن به صفات ناپسندی همانند تکبّر، غفلت از خداوند و خود فراموشی است که اشخاص را از رسیدن به اهداف والای انسانی باز می دارد.
* تفاوت عُجب و تکبّر
هر چند این دو صفت رذیله از گناهان به شمار می آیند و بسیار تأکید شده از آنها دوری شود، لکن تفاوت هایی با هم دارند؛ از جمله اینکه شخص دارای عُجب به نفس خود دروغ می گوید و متکبّر به دیگران، پس کسی که عُجب دارد، خودش را فریب می دهد.(شاید همین تفاوت اساسی موجب شده که برخی از علمای علم اخلاق، تکبّر را از گناهان کبیره بر شمرده اند و عُجب را در بین آنها قرار نداده اند.)
عُجب و کِبر صفاتی هستند که مفهوم و ریشه مشترکی دارند و هر دوی آنها در خودبزرگ بینی و غرور مشترک هستند؛ اما فرق میان آنها این است که: تکبّر به این است که شخص خود را بالاتر از دیگران بداند؛ ولی در عُجب، پای کس دیگری در میان نیست؛ بلکه شخصی که دچار عُجب شده، به خود می بالد و از خود راضی می باشد.
خودخواهی و علاقه زیاد به خود باعث می شود که وقتی انسان در خود کمالی دید، حالت خودپسندی و سروری به او دست دهد که به آن حالت «عُجب» می گویند، وقتی در اثر همین خودپسندی و حُبّ نفس، دیگران را فاقد آن کمال گمان کند، حالت دیگری به او دست می دهد که به آن «کِبر» می گویند. تمام اینها در باطن است؛ ولی اثر آن در ظاهر فرد و عمل و گفتار او، همان «تکبّر» است.
امام هادی (علیه السلام) در مورد زمینه ها و ریشه های خودپسندی می فرماید:«مَنْ أَمِنَ مَكْرَ اللَّهِ وَ أَلِيمَ أَخْذِهِ تَكَبَّرَ حَتَّى يَحُلَّ بِهِ قَضَاؤُهُ وَ نَافِذُ أَمْرِهِ وَ مَنْ كَانَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ هَانَتْ عَلَيْهِ مَصَائِبُ الدُّنْيَا وَ لَوْ قُرِّضَ وَ نُشِرَ؛»[1] هر کس از مکر و مؤاخذه دردناک خداوند، خود را در امان احساس کند، تکبّر می ورزد، تا اینکه با قضا و تقدیر خدا مواجه گردد؛ اما انسانی که بر دلیل روشنی از پروردگارش دست یافته است، مصیبت های دنیا بر او سخت نخواهد بود، گرچه قطعه قطعه شده و اجزای بدنش پراکنده شود.
طبق این رهنمودِ ارزشمند، هر شخصی در راه رسیدن به تکامل و مقام والای انسانیّت لازم است که هرگز از وجود خدای متعال و محاسبه و مؤاخذه اش غفلت نکند. غفلت از خدا و روز معاد، انسان را به انواع مفاسد دچار می کند و در حقیقت از خدا فراموشی به خود فراموشی تنزّل یافته، هدف خود را در زندگی گم می کند.
اما اگر انسان خود را در پرتو نور الهی قرار دهد و از نسیم رحمت حق بهره مند گردد، هرگز در مقابل حوادث و مصائب دنیوی مغلوب نمی گردد و خودکم بین نمی شود، تا با تکبّر، آن را جبران کند؛ چرا که به پشتوانه ای قوی همچون نیروی حق تکیه زده و در حصاری محکم پناه گرفته است.
* عواقب زیانبار تکبّر
امام دهم (علیه السلام) در روایتی دیگر به عواقب زیانبار صفت ناپسند تکبّر اشاره کرده، می فرماید: «مَنْ رَضِيَ عَنْ نَفْسِهِ كَثُرَ السَّاخِطُونَ عَلَيْهِ»؛[2] هر کس از خود راضی باشد، غضب کنندگان بر او بسیار خواهند شد.»
صفت تکبّر علاوه بر اینکه انسان را در معرض خشم مردم قرار می دهد؛ او را مستحق غضب خداوند نیز می گرداند. در قرآن کریم فرمود: «إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرين»؛[3] خداوند گردنکشان و متکبّران را دوست ندارد.
عذاب جهنم و محرومیّت از الطاف الهی از دیگر نتایج تکبّر است.
امام هادی (علیه السلام) در ادامه فرمایش خود به نتایج سوء تکبّر و فخرفروشی اشاره کرده، می افزاید: «وَ الزَّهْوُ جَالِبُ الْمَقْتِوَ الْعُجْبُ صَارِفٌ عَنْ طَلَبِ الْعِلْمِ دَاعٍ إِلَى الغَمْطِ وَ الْجَهْل»؛[4] خود برتربینی [و رفتار بزرگ منشانه (در غیر محلّ خود)] دشمنی [و نفرت] می آورد و خودخواهی [و خودپسندی آدمی را] از طلب علم باز می دارد و فرد را به سوی ناچیز شمردن حق دیگران و نادانی می شود.
* جریان شگفت انگیز حضرت سلیمان (علیه السلام)
در روایت آمده است: روزی حضرت سلیمان بن داود (علیهما السلام) امر کرد تمام پرندگان و انس و جنّ به همراه او بیرون آمده، در جایگاه شگفت انگیز حضرت سلیمان (علیه السلام) جای گیرند. دویست هزار نفر از بنی آدم و دویست هزار نفر از جنّیان با او بودند. جایگاه او به قدری بالا رفت که صدای تسبیح ملائکه آسمان ها را شنید. سپس به قدری پایین آمد که کف پای حضرت به دریا رسید. در آن حال، ندایی آسمانی به اصحاب سلیمان (علیه السلام) گفت: اگر در دلِ فرمانروای شما سلیمان (علیه السلام) ذره ای تکبّر بود، بیشتر از آنچه بلند کرده اند، او را به زمین فرو می بردند.[5]
* تکبّر مذموم
تکبّر در مقابل بندگان خدا بسیار مذموم است؛ یعنی شخص، خودستایی و فخرفروشی کند و توقّع داشته باشد که دیگران او را بی جهت محترم داشته، تکریمش کنند و روحیه استکباری را در خود تقویت نماید. این خصلت زشت از عادات ایام جاهلیّت و امری مذموم است و اگر در مقابل خداوند و دستورات او باشد، انسان را تا مرز کفر پیش می برد.
امام سجاد (علیه السلام) از فخرفروشی به خدا پناه برده، فرمود: «وَ اعصِمنِی مِنَ الفخرِ»؛ و مرا از فخرفروشی و خودراضی بودن مصونیّت بخش!.
خدای متعال این صفتِ به خود بالیدن را به ابلیس نسبت داده، می فرماید: «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليسَ أَبى وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرينَ»؛[6] و هنگامی که به فرشتگان گفتیم: برای آدم سجده [و خضوع] کنید، همگی سجده کردند، جز شیطان که سر باز زد و تکبر ورزید (و به خاطر تکبّر) از جمله کافران شد!.
* تکبّر پسندیده
گاهی تکبّر، خوب و پسندیده است و آن در صورتی است که نیّت خیری در کار باشد. از جمله وقتی که انسان در مقابل افراد سرکش و شیطان صفت تکبّر نماید.
از نگاه آموزه های دینی، در مواردی تکبّر خوب است. از جمله: در میدان جنگ و در مقابل دشمن[7] و همچنین در مقابل شخص متکبّر، و نیز تکبّره زن مسلمان در مقابل مرد نامحرم.
در اینجا به دو مورد از موارد تکبّر پسندیده اشاره می شود که مربوط به تکبّر زن مسلمان در مقابل مرد نامحرم است:
الف) امام علی (علیه السلام) در این زمینه می فرماید: «خِيَارُ خِصَالِ النِّسَاءِ شِرَارُ خِصَالِ الرِّجَالِ الزَّهْوُ وَ الْجُبْنُ وَ الْبُخْلُ فَإِذَا كَانَتِ الْمَرْأَةُ مَزْهُوَّةً لَمْ تُمَكِّنْ مِنْ نَفْسِهَا وَ إِذَا كَانَتْ بَخِيلَةً حَفِظَتْ مَالَهَا وَ مَالَ بَعْلِهَا وَ إِذَا كَانَتْ جَبَانَةً فَرِقَتْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ يَعْرِضُ لَهَا»؛[9] [برخی از] نیکوترین خُلق و خوی زنان، زشت ترین اخلاق مردان است، [مانند:] تکبّر، ترس و بُخل؛ هرگاه زنی متکبّر باشد، بیگانه را به حریم خود راه نمی دهد، و اگر بخیل باشد، اموال خود و شوهرش را حفظ می کند، و چون ترسان باشد، از هر چیزی که به آبروی او زیان رساند، فاصله می گیرد.
ب) حضرت زینب کبری (علیها السلام) هنگام ورود به مجلس ابن زیاد چنان با ابهت و عظمت وارد شد[9] که آن حاکم ستمگر بی اختیار گفت: این بانو کیست؟ رفتار بزرگ منشانه و باهیبت حضرت زینب (علیها السلام) به دو جهت صورت گرفت؛ هم تکبّر با متکبّر و هم در مقابل نامحرم.
علامه مجلسی(ره) نیز در ذیل آیه «سَأَصْرِفُ عَنْ آياتِيَ الَّذينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَق»؛[10] به زودی کسانی را که در روی زمین به ناحق تکبّر می ورزند، از (ایمان به) آیات خود، منصرف می سازم؛ به دو نوع تکبر مثبت و منفی اشاره کرده، می نویسد: «چون تکبر نوع ممدوح نیز دارد، مانند تکبر در مقابل اهل گناه و فساد، به این جهت خدای متعال تکبر به ناحق را نکوهش می کند، نه تکبر به حق را.»[11]
و به این جهت، این سخن مشهور شده که: «التَّكبُّر عَلَى المُتكَبِّر صَدَقَة»؛[12] تکبّر در مقابل متکبّر [ثواب] صدقه را دارد.؛ چون برای علاج تکبّر، گاهی لازم می شود.[13]
امام سجاد(علیه السلام) در این نسخة شفابخش روحانی، ما را به بازنگری اخلاق و رفتارمان توصیه می کند تا خود را از بیماری های روحی برهانیم.
پی نوشت ها:
[1]. تحف العقول، ابن شعبه حرانی، نشر اسلامی، قم، چاپ دوم، 1404 ق / 1363 ش، ص 483.
[2]. بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، نشر الوفا، بیروت، 1404 ق، ج 69، ص 316.
[3]. نحل/23.
[4]. بحار الانوار، ج 69، ص 316.
[5]. معراج السعاده، ملا احمد نراقی، ص 270؛ محجّة البیضاء، محمد حسن فیض کاشانی، ج 6، ص213.
[6]. بقره/34.
[7]. امام علی(علیه السلام)بعد از آنکه در جنگ خندق «عمرو بن عبدود» را کشت، وقتی از میدان به طرف مسلمین میآمد، قدمها را آهسته برمیداشت و خودش را خیلی رشید گرفته بود و متکبرانه میآمد. پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله)فرمود: این نوع راه رفتن، راه رفتنی است که خداوند جز در این موقع آن را مبغوض می دارد. (مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج 22، ص 623.)
[8]. نهج البلاغه، سید رضی، نشر هجرت، قم، 1409 ق، حکمت 234.
[9]. در مقاتل چنین آمده است: «کَانَت زَینَبُ بِنتُ عَلِیٍّ(علیه السلام)قَد اَردَأَ ثِیَابَهَا وَ هِیَ مُتَنَکِّرَةٌ؛ زینب دختر امام علی(علیه السلام)در حالی که فروترین لباس را پوشیده بود و او همراه با وقار [و شکوه] بود.» مشیر الاحزان، ابن نما حلی، مدرسه امام مهدی(علیه السلام)، قم، 1406 ق، ص 90.
[10]. اعراف/ 146.
[11]. بحار الانوار، ج 5، ص 192.
[12]. مفاتیح الغیب، محمد بن عمر فخر الدین رازی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1420 ق، ج 15، ص 4.
[13]. استاد مطهری(ره) مینویسد: به ما گفتهاند: «التَّكبُّر مَعَ المُتكَبِّر عِبَادَةٌ؛ با متکبر، تکبر کردن عبادت است.» مقصود این است که اگر کسی متکبّرانه رفتار میکند، شما طوری عمل نکنید که او را به تکبّرش تشویق کنید؛ بلکه در مقابل آدمی که متکبّرانه رفتار میکند، متکبّرانه رفتار کنید تا دماغش به خاک مالیده شود و دیگر تکبّر نداشته باشد. تکبر با متکبّر عبادت است. (مجموعه آثار مرتضیمطهری، ج 22، ص 621).