كلمات كليدي : تاريخ، پهلوي، صنعت نفت، مصدق، انگليس، كودتا
نویسنده : سعيده سلطاني مقدم
با ملی شدن صنعت نفت در ایران انگلیسیها سلطه انحصاری خود را بر نفت ایران از دست دادند، دولت انگلیس به منظور بازگرداندن وضعیت قبل از ملی شدن نفت تصمیم گرفت، از راههای مختلف مصدق را زیر فشار قرار دهد. اقدام مصدق مبنی بر ملی کردن صنعت نفت بریتانیا را سخت دچار وحشت کرده بود. زیرا انگلیسیها از یک طرف مانند آمریکاییها از این خوف داشتند که اگر ایرانیان خودشان بتوانند اداره تاسیسات نفتی را به عهده بگیرند، این باعث خواهد شد که کشورهای دیگر خاورمیانه تقاضای خواسته مشابهی را بکنند. از طرف دیگر شرکت نفت ایران و انگلیس یکی از مایههای غرور ملی برای دولت بریتانیا به شمار میرفت و با ملی شدن صنعت نفت در ایران این صنعت با ارزش از دست این کشور خارج شده بود. در نتیجه دولت بریتانیا درصدد برآمد از راههای گوناگون به تضعیف دولت مصدق بپردازد. مسئله عمده انگلیس در ابتدا در مذاکرات، موضوع گرفتن غرامت بود. این غرامت بابت ضرری که به شرکت نفت ایران و انگلیس وارد شده بود، موضوع طرح شکایت انگلیسیها از دولت مصدق بود.[1]
انگلیس ابتدا کوشید با فرستادن هیاتهایی از راه گفتگو مسئله را حل کند؛ اما پس از شکست گفتگوها سعی کرد با توسل بر مراجع بینالمللی مسئله را به نفع شرکت نفت ایران و انگلیس حل نماید. دولت بریتانیا همواره میکوشید، اقدام دولت ایران را یک اقدام غیر قانونی قلمداد کند و ملی کردن را در حکم تصرف اموال شرکت سابق بداند. در این زمان به رغم اینکه آمریکاییها معتقد بودند که باید اختلافات بین دولت ایران و انگلیس را از طریق گفتگو حل کرد، انگلیسیها عقیده داشتند که رسیدن به توافق با مصدق امکانپذیر نیست و کنار آمدن با مصدق سیاست ناشی از ناامیدی است. دولت بریتانیا گفتگو با مصدق را بیفایده و تنها راه حل مسئله نفت را کاربرد نیروی نظامی میدانست؛ اما ایالات متحده با کاربرد زور علیه ایران مخالف بود و به صراحت بیان میداشت که حق ایرانیان را در ملی کردن صنعت نفت به رسمیت میشناسد.[2]
سقوط مصدق تنها راه انگلیسیها
دولت انگلیس در آخر تنها راه حل این موضوع را سرنگونی دولت مصدق و جایگزین کردن دولتی دیگر که موافق با سیاستهای بریتانیا باشد، میدانست. کوشش مدام برای براندازی دولت مصدق تحریم نفت و ایجاد پارهای مشکلات اقتصادی علیه ایران از جمله تلاشهایی بود که بریتانیا در مقابله با مصدق به کار برد. دولت انگلیس بلافاصله بعد از ملی شدن نفت در ایران اعلام کرد که هر کس نفت ایران را خریداری کند، تحت تعقیب قضایی قرار خواهد گرفت. در نتیجه کشورها تمایلی برای خرید نفت ایران نشان نمیدادند. تحریم نفت ایران موجب شد تا دولت نتواند برنامههای اقتصادی خود را پیاده کند. زیرا دولت مصدق بعد از ملی شدن نفت شدیدا به عواید نفت به منظور بهبود اوضاع اقتصادی نیاز داشت. اما تحریم نفت ایران توسط بریتانیا باعث شده بود تا دولت با مشکلات مالی و اقتصادی بزرگی در داخل روبرو شود. گرانی و تورم باعث نارضایتی در میان مردم شده بود. مصدق امیدوار بود که از سوی ایالات متحده کمکهایی به ایران بشود؛ اما آمریکا نیز اعطای هر کمکی را منوط به حل مسئله نفت دانست.[3] بدین ترتیب ایجاد مشکلات اقتصادی عامل مهم در تضعیف دولت مصدق بود که در دراز مدت میتوانست به عمر حکومت مصدق خاتمه دهد. البته دکتر مصدق به منظور بهبود وضع اقتصادی دست به اقدامهایی زد. بنا به گفته مصدق، یکی از دلایلی که حکومت او را سرنگون کردهاند، این بود که مخالفانش تشخیص داده بودند که به تدریج وضعیت اقتصادی ایران طوری خواهد شد که بدون عواید نفت هم کار مملکت بگذرد.[4]
تلاش دیگر بریتانیا اقدامات مخفیانه آنها بود که از همان ابتدای زمامداری مصدق شروع شده بود. "ویلیام راجر لوییس" میگوید: "تنها یک ماه و نیم پس از روی کارآمدن مصدق عملیات پنهانی انگلیس که در سال 1953 به سرنگونی مصدق انجامید شروع شد." دولت بریتانیا پس از آنکه گفتگوهایش با دولت ایران با شکست مواجه شد، پس از پایان مذاکرات با شاه ملاقات کرد و مصرانه خواستار عزل مصدق شد.[5]
جمعآوری مردم کوچه و بازار
تظاهرات خیابانی در 28 مرداد توانست به حکومت مصدق ضربه شدیدی وارد کند. عامل دیگری که توانست بسیار موثر واقع شود اختلافات وسیعی بود که بین سران نهضت ملی به خصوص "آیتالله کاشانی" و مصدق از چند ماه پیش به وجود آمده بود. شاید بتوان گفت که همین اختلافهای موجود، ضربه را به نهضت ملی وارد کرد. عوامل ایالات متحده و بریتانیا توانسته بودند، به راحتی مردم ناآگاه و بیخبر را با پول و رشوه بخرند و برای مخالفت با مصدق به صحنه بیاورند. تحریک مخالفان مصدق در مجلس به منظور تضعیف برنامههای اقتصادی دولت از جمله اقداماتی بود که توانست زمینه را برای ضربه نهایی به مصدق فراهم سازد.[6]
عوامل انگلیس در ایران
جلسات کودتاچیان در منزل "سرلشگر زاهدی" با حضور هفت سناتور و چهار نماینده مجلس شورای ملی و پنج افسر ارشد ارتش (حجازی، سرتیپ آریانا ، انصاری، یک سرهنگ و یک سرگرد ) و برادران رشیدیان تشکیل میشده و افراد مذکور با مقامات سفارت انگلیس ملاقات میکردهاند. جلسات دیگری نیز با حضور "سید ضیا طباطبایی"، "علم"، "زاهدی" و "میدلتون" کاردار سفارت انگلیس در منزل سناتور "خواجهنوری" تشکیل میگردید.[7]
انگلیسیها در پی کسب همراهی آمریکا در کودتا
یکی از ماموران برجسته انگلیس که با تلاش بسیار در پی راضی کردن و همراهی آمریکا با انگلیس بود، "مونتی وودهاووس" سرهنگ 27 ساله انگلیسی بود که در طی جنگ جهانی دوم با مقاومت یونان جنگیده بود. او بعدها نماینده محافظهکار "آکسفورد" در پارلمان و سر ویراستار چندین کتاب و همچنین مورخ برجسته کتاب "تاریخ یونان" بود.[8] با اعلام قطع روابط با بریتانیا از سوی مصدق در 30 دی 1331 وودهاووس راهی ایران شد و به دیدار "ایدن" وزیر امور خارجه آمریکا رفت. وودهاووس متوجه این قضیه بود که براندازی مصدق بیمشارکت و دستیاری آمریکا میسر نمیشود. در آخر وودهاوس به اتفاق چند تن از ماموران وزارت خارجه بریتانیا به واشنگتن رفت تا نظر بریتانیا را با مسئولان سازمان امنیتی آمریکا(سیا) در میان نهاد. آنها نقشه براندازی مصدق را که نام رمزی "عملیات چکمه" بر آن گذاشته بودند با "روزولت" رییس سیا در میان گذاشتند. وودهاوس پس از واشنگتن به سوی قبرس رفته و پس از ملاقات با ماموران انگلیسی پایگاه نظامی بریتانیا در قبرس، دفتری تاسیس کرد و ترتیب ارتباط با عمال خود در تهران را داد و به لندن بازگشت. در این هنگام او خبر پیروزی حزب جمهوریخواه آمریکا را در انتخابات ریاستجمهوری شنید و به برنامههای خود امیدوارتر شد.[9]
وودهاوس میگوید: "چون نمیخواستم این گونه تلقی شود که ما قصد داریم آمریکا را آلت دست قرار دهیم و در پی منافع خود هستیم، در مذاکره با آمریکاییها از پرداختن به مسئله نفت خودداری نمودم و به جای آن بر خطری که از جانب کمونیست متوجه ایران بود، تاکید مینهادم. استدلال من چنین بود که اگر هم احتمال ضعیفی برای حصول توافق با مصدق بر سر مسئله نفت وجود داشته باشد، دکتر مصدق در وضعی نیست که بتواند در برابر کودتایی از سوی حزب توده مقاومت کند. زیرا کودتای حزب توده از حمایت شوروی برخوردار خواهد بود، بنابراین باید پیشدستی کرد و تا فرصت باقی است، مصدق را از کار برکنار کرد."[10]
وودهاووس معتقد بود که ایالاتمتحده از ترس روی کار آمدن کمونیستها قصد داشت، به مصدق کمکهای اقتصادی کند، وودهاووس میگوید: "اما من در دیداری با "آچسون" وزیر خارجه آمریکا خاطر نشان کردم که اگر مصدق سقوط کند، حکومت معقولتری میتواند به خوبی جای او را بگیرد، حکومتی که با آن میتوان یک قرار داد رضایتبخش بست.[11]
بنابراین نمیتوان گفت که واقعا کمونیستها در زمان مصدق قادر بودند، قدرت را در دست بگیرند. اما دولت انگلیس به منظور کشاندن دولت آمریکا به سوی اجرای طرح کودتا از این دسیسه استفاده کرد و بالاخره آمریکا متقاعد شد که باید با انگلیسیها همکاری کند. بنا به گفته "روبین" انگلیسیها بر خلاف آمریکاییها درباره نقش حساسی که در این کار داشتند، سکوت اختیار کردند و گناه همه مسائل بعدی را به گردن آمریکاییها انداختند.[12]
طرح موسوم به چکمه
وودهاوس میگوید که طرح عملیات مشتمل بر دو جزء بود، جزیی متکی بر یک سازمان شهری که در اختیار "برادران رشیدیان" بود و جز دیگر بر همکاری چند تن از سران عشایر جنوب قرار داشت، بنابراین بود که هر دو جز عملیات در یک زمان آغاز میشود. افسران ارشد ارتش و شهربانی و وکلای مجلس شورا و سناتورها، ملاها، بازرگانان، سردبیران، روزنامهها، سیاستپیشگان و نیز سردمداران اوباش در سازمان شهری جای داشتند و قرار بود که این سازمان با استفاده از حمایت شاه و حتی بدون آن کنترل تهران را به دست بگیرد و دکتر مصدق و وزیران او را بازداشت کند. همزمان با این جریان قرار بود، سران عشایر نیز در شهرهای عمده جنوب به نمایش قدرت برخیزند و در صورتی که مقاومتی از سوی "حزبتوده" ظاهر شود. مراکزی چون آبادان و اصفهان را اشغال کنند. بهترین موسم برای اجرای این عملیات ماه آوریل، اول بهار یا سپتامبر آخر زمستان بود که عشایر در آن هنگام به صورت دسته جمعی برای ییلاق و قشلاق کوچ میکنند. برآورد وودهاوس آن بود که این عملیات اضافه بر ماهی ده هزار لیره که به رشیدیان داده میشد، نیم میلیون لیره دیگر خرج خواهد داشت. نظر بر این بود که عمال هر دو دولت بریتانیا و آمریکا در ایران دست به دست هم دهند و این عملیات را اجرا کنند. وودهاوس نخست این مسئله را پیش کشید که پس از رفتن مصدق چه حکومتی باید جایگزین شود. وی یک فهرست پانزده نفری از نامهای سیاستمداران ایرانی را در جیب داشت. این پانزده نفر همگی از سوی وزارت خارجه بریتانیا قابل اعتماد شناخته شده بودند و آمریکا میتوانست هر کدام از آنها را که ترجیح میدهد، برگزیند. کسانی که نامشان در این فهرست آمده بود، بر سه دسته تقسیم میشدند : قدیمیها، نورسیدهها، و گروه میانه. نام زاهدی در این گروه اخیر ذکر شده بود.[13]
انتظار انگلیس از آمریکا
انگلیسیها از آمریکاییها چهار چیز را انتظار داشتند: اول آنکه "سیا" عوامل خود را با سازمانی که بریتانیا دارد همراه سازد. دوم آنکه دولت آمریکا آمادگی داشته باشد که به محض روی کار آمدن دولت جدید در تهران کمکهای مالی در اختیار آن دولت بگذارد. سوم، آمریکا باید حاضر باشد که اگر لازم آید سیاست محافظهکارانه را رها کند و علنا تمایل خود را به وقوع تغییرات در تهران مثلا از طریق فشار بر شاه اعلام کند. چهارم آنکه آمریکا باید وحدت نظر و هماهنگی کامل با بریتانیا از خود نشان دهد. آمریکاییها وعده دادند که نقشه بریتانیا را مسئولان وزارت خارجه و مقامات سیا مطالعه خواهند کرد؛ اما هر گونه تصمیمگیری در مورد آن را به بعد از روی کارآمدن دولت جمهوریخواه موکول کردند. بعدها با روی کار آمدن دولت جدید در آمریکا رایزنیهای بریتانیا و آمریکا از سر گرفته شد. دو جلسه یکی در اداره مرکزی سیا و دیگری در وزارتخارجه تشکیل یافت و معلوم شد که آمریکاییها آماده کار گشتهاند. در نتیجه این جلسهها قرار شد، طرحی را برای براندازی مصدق زیر نام رمزی "آژاکس" تهیه شود و روزولت نامزد فرماندهی عملیات در تهران گردید، نام زاهدی نیز برای جانشینی مصدق مورد توافق قرار گرفت.[14]
رابطهای انگلیس در ایران
یکی از افرادی که با انگلیسیها رابطه داشت، با نام رمزی "عمر" مدیر کل یکی از ادارات دولتی بود که به عضویت کابینه مصدق درآمد. انگلیسیها از طریق "عمر" به اسرار انبوهی درباره دولت مصدق دست یافتند. آنها رابط دیگری نیز به نام "عباس قلی نیساری" رییس بانک ایران و انگلیس و شخص دیگری که یک چشم پزشک دارای شهرت بینالمللی به نام "حسن علوی" بود، در کنار خود داشتند. او که بعدها به نمایندگی مجلس نیز رسید هیچگاه ارتباط خود را با انگلیسیها پنهان نمیکرد. "داربی شر"(رییس ایستگاه جاسوسی انگلیس در ایران) با توزیع پاکتهای بیسکوییتی که وسط آنها خالی شده بود و از اسکناس پر شده بود، به جلب حمایت دیگر اعضای مجلس که برخی از آنان دارای انگیزههای متعالی بودند کمک میکرد.[15]
وادار کردن شاه به همکاری
نورمن داربیشر همراه با برادران رشیدیان که از آغاز تا پایان نقشی حیاتی در به وجود آوردن حوادث ایفا کردند، در گفتگو با سیا به آنان ضمانت داد که برادارن رشیدیان حاضرند جان و مال خود را در تلاش علیه مصدق به مخاطره اندازند. نقطه ضعف اصلی طرح سیا و سازمان جاسوسی انگلیس بیتصمیمی شاه بود. معماران کودتا معتقد بودند که به دست آوردن حمایت شاه از کودتا بسیار مهم است. هم به دلیل اینکه میتوانست به این عملیات مشروعیت سلطنتی ببخشد و هم تایید برای برکناری قانونی مصدق و جانشین ساختن زاهدی و برای این کار نقشههایی کشیدند. "روزولت" و "اسدالله رشیدیان" بارها با شاه ملاقات کردند و کوشیدند وی را به امضای فرمان و حمایت از کودتا متقاعد کنند. شاه که در تردید بود گاه حمایت از آن را میپذیرفت و گاه نظر خود را تغییر میداد. روزولت تهدید کرد کشور را ترک خواهد کرد و هشدار داد که ایالاتمتحده در صورت عدم همکاری وی ممکن است، بدون او دست به اقدام بزند. بلاخره رشیدیان با شاه ملاقات کرد و گفت که در صورت عدم همکاری وی، روزولت کشور را ترک خواهد کرد. [16] سرانجام شاه پذیرفت که فرمان را امضا کند. روزولت و رشیدیان تصمیم گرفتند، از شاه بخواهند دو فرمان را امضا و در یکی مصدق را عزل و در دیگری زاهدی را منصوب کنند و عاملان انگلیسها فرمانها را تهیه کردند و توسط "سرهنگ نصیری" فرمانها را نزد شاه بردند تا آنها را امضا کند.[17]
سقوط مصدق
سرانجام شاه با صدور دو حکم، یکی نامزدی زاهدی به نخستوزیری و دیگری حکم بازداشت مصدق با کودتاچیان همکاری کرد؛ اما نتوانست مصدق را ساقط کند. پس از آن شاه با ملکه به بغداد و از آنجا به رم رفت. روز بعد طرفداران مصدق در خیابانها به تظاهرات پرداختند و مجسمه شاه و پدرش را پایین کشیدند. بسیاری از نظامیان که در مظان همکاری با شاه قرار گرفته بودند بازداشت شدند. دو روز بعد طرفداران شاه با طرفداران مصدق به زد و خورد پرداختند و بر آنها پیروز شدند و مصدق از مقام خود ساقط شد، سپس "سپهبد زاهدی" زمام امور را در دست گرفت. در این ماجرا سیصد نفر کشته و چند نفر هم زخمی شدند. سه روز بعد شاهنشاه از رم بازگشت. با پایان حکومت مصدق فصل داستان نفت ایران که با مرگ "سپهبد رزمآرا" آغاز شده بود، پایان یافت.[18]