دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

فعالیت های سیاسی آیت الله سید یونس موسوی اردبیلی

No image
فعالیت های سیاسی آیت الله سید یونس موسوی اردبیلی

فریاد اعتراض

بعد از آنکه دو مرجع بلندپایه سید ابوالحسن انگجى و میرزا صادق آقا تبریزى درباره تغییر لباس و بر سر گذاشتن کلاه شاپو و وقایع وقاحت آمیز شیراز اعتراض کردند و قیام تحت رهبرى روحانیون سرکوب گردید، آیت الله میرزا صادق به سنندج و آیت الله انگجى به سمنان تبعید شدند، آیت الله سید یونس اردبیلى با هوشیارى به دفاع از این قیام برخاست و گروهى از روحانیون مؤثر در این نهضت را که در اردبیل تبعید شده و یا در آن حدود متوارى و مخفى بودند، مورد حمایت شدید قرار داد و ضمن میزبانى آنان ماهیت ضد دینى رضاخان را افشا کرد و با اقدامات وقیحانه اش به مقابله برخاست. وى درقیام آذربایجان نقش مؤثر و در عین حال پنهانى داشت، لذا حتى زادگاهش براى وى منطقه اى امن نبود. ازاین رو تصمیم گرفت اردبیل را به قصد اقامت در مشهد مقدس ترک گوید.[15]

خانه پایدارى

آیت الله سید یونس اردبیلى در سال 1314هـ .ش به مشهد مقدس رفت.[16] در آنجا هم تصمیم گرفت همراه با علماى متعهد خراسان براى دفاع از شئونات مذهبى مقاومت کند. براین اساس در شرایطى که اختناق به اوج خود رسیده و تهاجم به ارزشهاى معنوى گسترش یافته بود، نخستین قیام شکوهمند شیعیان برضد نظام رضاخان در خانه وى شکل گرفت و شعله هایش در مسجد گوهرشاد فروزان گردید. آرى! مراجع و علمایى چون آیات حاج آقا حسین قمى، محمد آقازاده (فرزند آخوند خراسانى)، هاشم قزوینى، سید عبدالله شیرازى، سید على اکبر خویى، سید على سیستانى و... در بیت وى گرد آمدند و جلسه هاى فراوانى با حضور تأثیرگذار این مرد الهى ترتیب داده شد تا خط مبارزه ترسیم گردید. در این جلسات آیت الله سید یونس اردبیلى، آقا زاده و حاج آقا حسین قمى به دلیل اعتبار علمى، نفوذ مردمى و عنوان مرجعیتى، محور و منشأ تصمیم گیریهاى مهم بودند.[17]

چکیده بحث هاى مطرح شده در منزل وى بر این محور بود که موضوع تغییر لباس به کشف حجاب کشیده خواهد شد و باید از این نقشه شوم به شدت جلوگیرى کرد.[18] آنان به دلیل موقعیت مهم مشهد و احساسات پاک مذهبى مردم، تشخیص دادند که این مکان براى ادامه مبارزات از زمینه مساعدى برخورداد است. از این رو توافق کردند که جلسات مستمرى منعقد نمایند و بالاخره در برابر فاجعه هولناک کشف حجاب دست به اقدامى همگانى بزنند.[19]

علما و روحانیون برجسته مشهد قبلا با مخابره تلگرافهاى شدیداللحنى مراتب خشم خود از این اقدام ضد ارزشى را ابراز داشته بودند. خشم مردم هم از اهانت به مقدسات به اوج رسیده بود، لذا علمایى که در منزل سید یونس اردبیلى اجتماع کرده بودند، ابتدا طى اطلاعیه اى مردم را نسبت به انحراف رژیم از مسیر اسلام آگاه نمودند و پس از مساعد شدن زمینه، اهالى را به تحصّن در مسجد گوهرشاد فراخواندند.

از سوى دیگر روحانیان طى جلسه اى ویژه در منزل آیت الله اردبیلى تصمیم گرفتند آیت الله حاج آقا حسین قمى به عنوان اعتراض به اقدامات رضاخان به تهران برود و با وى گفتوگو نماید. بعد از سفر وى به تهران، وقتى به تهران رسید منزلش در محاصره نیروهاى نظامى قرار گرفت. خبر بازداشتش فضاى مشهد را دچار هیجان نگران کننده اى ساخت. علما در منزل آیت الله سید یونس اردبیلى اجتماع و با هم مشورت کردند و به این نتیجه رسیدند که تلگرافى به رضاخان مخابره کنند و او را از اقدامات ضد دینى و فشار بر روحانیان بازدارند. این تلگراف با امضاى هشت تن از علماى متعهد به تهران ارسال شداما رضاخان نه تنها به این تقاضا توجهى نکرد،بلکه بعدها امضا کنندگان را دستگیر و تحت شدیدترین فشارها زندانى کرد.[20]

از طرفى ازدحام مردم در منزل آیت الله اردبیلى به حدى رسید که آنان ناگزیر شدند به مسجد گوهرشاد بروند. طى چند شبانه روز حضور مردم در گوهرشاد، گویندگان مذهبى سخنرانیهاى مبسوطى ایراد و مردم را براى مقابله با جنایات رضاخان تهییج و با قرائت قطعنامه هایى در حضور آیت الله سید یونس اردبیلى و... وظیفه مردم را در برابر خودکامگى رضاخان اعلام مى کردند.[21]

صبح روز شنبه قواى نظامى مسجد گوهرشاد را محاصره و از پیوستن سایر مردم به متحصنین جلوگیرى کردنداما با یورش مردم بیرون صحن، براى آمدن به داخل مسجد، درگیرى آغاز و عده اى کشته و مجروح شدند. آیت الله سید یونس اردبیلى به همراه هفت نفر دیگر از مجتهدین و بزرگان حوزه علمیه مشهد تلگرافى خطاب به شاه ارسال داشتند. رضاشاه به مأموران نظامى دستور داد تا صبح فردا مردم را متفرق کنند. سرانجام حمله نیروهاى رضاخان حوالى اذان صبح روز یکشنبه آغاز شد و حدود دو ساعت به طول انجامید. مى گویند حدود 1000 تا 2000 نفر در این حادثه در خون خویش غلتیدند و کامیونهاى بزرگ پیکر کشته ها و زخمى ها را به خارج شهر بردند و در گودال هاى بزرگى دفن کردند.[22]

دستگیرى و حبس

پس از این واقعه، تعدادى از جمله آیت الله اردبیلى دستگیر و پس از 5 یا 6 روز بازجویى به تهران فرستاده شدند. آیت الله سید عبدالله شیرازى مى گوید:

صبح از تهران تلگرام آمد که هشت نفر از علما را بگیرند و به مرکز بفرستند، یکى از آن ها بنده و دیگر آیت الله سید یونس اردبیلى بود، همان افرادى که تلگراف به رضاخان را امضا کرده بودند. اول علما را به کلانترى مشهد انتقال دادند و چون خود را معرفى کردند، از هرکدام پرسیدند چرا آن تلگراف را تایید نموده بودند، بازجویى ها با لحنى بد و توهین آمیز ادامه یافت. ایشان مى افزاید مرا به دژبانى رسانیدند و به اتاقى وارد نمودند. مأمورى وارد اتاق شد و مرا به طبقه بالا برد و درب اتاقى را باز نمود و من داخل آن شدم دیدم همه آقایانى که در قیام اخیر علیه رژیم ظالمانه رضاخان شرکت داشتند و امضا کننده تلگرافى که به او مخابره نموده بودیم، حضور دارند. آقایان مشغول صرف نهار بودند. به آنان گفتم غذاى دستگاه ستم را چگونه مى شود خورد؟ مرحوم سید یونس اردبیلى گفت: من هم در این فکر بودم که نباید از اموال دولت ظلم چیزى مصرف کنیم... علما هشت شبانه روز آنجا بودند و مدام صداى زدن و شکنجه افراد و فریاد شدید آنان، ایشان را آزرده مى ساخت. در یکى از همین روزها مأموران به سراغشان آمدند و در حالى که گروهى نیروى نظامى مسلّح آنان را احاطه نموده بودند به مقصدى که از نظرشان مجهول بود، توسط اتوبوسى حرکت داده شدند. از شهرهایى که عبور مى کردند، هیچ جا توقفى نمى نمودند. چون به تهران رسیدند، یکسره آنان را به توقیفگاه بردند که ساعاتى آنجا بسر مى بردند.[23]

آیت الله سید عبدالله شیرازى و آیت الله سید یونس اردبیلى به میدان توپخانه انتقال داده شدند، اتاق هایى با درب هاى فلزى در آنجا بود که آنان را داخل یکى از این اتاق ها نموده، درب را بستند و رفتند. سلول بسیار تنگ، تاریک و گرمى که به دلیل نداشتن منفذ، حال آدمى را منقلب مى نمود پس از لحظاتى کوتاه رئیس مجلس وارد گردید و سلام نمود، از او خواسته شد که منفذى براى این سلولها ترتیب دهد. او امتناع کرد و گفت وضعى که به وجود آمده نه کار من است و نه کار بالاتر از من. دعا کنید خداى متعال اصل کارها را حل کند. از خدا بخواهید پهلوى اهل شود. ما فقط مأموریم و وظیفه داشتم درب را بگشایم و اوضاع را بنگرم، ولى چون شما علماى بزرگ شهرها هستید، آمدم خدمتتان. وى این را گفت و درب را بست و رفت. سید یونس و سید عبدالله شیرازى شبها و روزها را در چنین فضایى تنگ و تاریک و خفقان زا مى گذرانیدند در حالى که از احوال دیگر علماى همراه خویش اطلاعى نداشتند. رئیس تأمینات گفت:

«قرار بود امروز از دربار بیایند و آقایان را آزاد کنند ولى به دلیل گزارش هاى منفى رئیس نظمیه جدید، در آزادى شماها تأخیر پیش آمد تا او این کلمات را گفت، آیت الله سید یونس اردبیلى با خشم و غضب سر خویش را تکان داد و گفت: چه مى گویى؟ راپورت تازه دادند، مگر ما چه چیزى را انکار کرده ایم. گفتند تلگرام کردید، گفتیم: بله گفتید چند مرتبه اجتماع نمودید؟ جواب دادیم و واقعیت را گفتیم. ما از حبس خوفى نداریم هرچقدر طول بکشد. نه از شخص شاه مى ترسیم و نه از کس دیگر هراس داریم. خیال کردید که چه؟ حبس علما یک روز یا ده روز است. چه تصور کردید؟ ما از حبس نمى ترسیم ولى روش برخورد این گونه نیست که شما پیش گرفته اید، الآن من دویست نفر کارگزار جمع آورى زکات در اطراف اردبیل دارم. وقتى آیت الله سید یونس اردبیلى این سخنان را بر زبان مى آورد تمام اعضاى هیأت امنیتى در حالى که دچار هراس و رعب شده بودند، سراسر در سکوتى وحشتناک، به آنچه وى مى گفت، گوش مى کردند. غروب که فرارسید، گفتند که علما بروند داخل سلول، در این حال یکى از مسئولین زندان خطاب به آیت الله سید عبدالله شیرازى گفت: بیانات آیت الله اردبیلى درست است، همه مى دانند که شماها نمره اول علماى بلادید و حبس شما هم طولانى نخواهد شد اما بدانید که این مقاومت روحانیون، شاه را دیوانه کرده است.»[24]

دستگیرى علما و زندانى کردن آنان به مدت پنج ماه، موج وسیعى از خشم مسلمانان - حتى در هند و پاکستان و... - پدید آورد و روحیه اى تازه در مردم متدیّن دمید. شیعیان و علماى هند، خصوصاً لکنهو، طى اجتماعات گسترده اى نفرت خود را ابراز داشتند و با احضار کاردار و سرکنسول ایران هشدار دادند که اگر براى آزادى آقایان اقدام نشود، حکم به تکفیر رضاشاه خواهند داد. رضاخان درپى این تهدید فوراً آنان را آزاد کرد.[25] آیت الله سید یونس اردبیلى در اواخر سال 1314هـ .ش از زندان آزاد و به اجبار راهى اردبیل شد و حدود شش سال در این شهر زیست، تا اینکه در شهریور 1320هـ .ش بر اثر حوادث جنگ جهانى دوم و اشغال ایران بار دیگر به مشهد مقدس بازگشت.[26]

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

عالمان مرتبط

جدیدترین ها در این موضوع

No image

دعا در نهج البلاغه

(به فرزندش امام حسن عليه السلام فرمود): در سؤال (حاجت) از پروردگارت اخلاص داشته باش؛ زيرا بخشش و محروم ساختن در دست اوست.
No image

عبادت و نیایش از دیدگاه نهج البلاغه

و اما این كه هر كارفرما كه مزدى مى‏ دهد به خاطر بهره‏اى است كه از كار كارگر مى ‏برد و كارفرماى ملك و ملكوت چه بهره‏اى مى‏تواند از كار بنده ضعیف ناتوان خود ببرد، و هم این‌ كه فرضاً اجر و مزد از جانب آن كارفرماى بزرگ به صورت تفضل و بخشش انجام گیرد پس چرا این تفضل بدون صرف مقدارى انرژى كار به او داده نمى ‏شود، مسأله‏ اى است كه براى این چنین عابدهایى هرگز مطرح نیست.
خدایا! ببخش!

خدایا! ببخش!

به آن نديدى. الهى! آنچه را كه به زبانم به تو تقرب جستم ولى دلم برخلاف آن بود بر من ببخش! الهى! اشارات چشم، و سخنان بيهوده، و مشتهيات دل
خدایا! چهارپايان ما تشنه اند!

خدایا! چهارپايان ما تشنه اند!

و ابرهاى باران دار به ما پشت كرده، و تو اميد هر غمزده اى، و برآورنده حاجت هر حاجتمندی. در اين زمان كه مردم ما نااميدند، و ابرها باران نداده اند، و چرندگان از بين رفته اند، از تو مى خواهيم كه ما را به اعمال زشتمان مؤاخذه نكنى، و به گناهانمان نگيرى. الهى! با ابر
خدایا! حرمتم را به تنگدستى نشكن

خدایا! حرمتم را به تنگدستى نشكن

دچار آيم، و به بدگويى آن كه از بخشيدن به من دريغ ورزد مبتلا گردم، و تو ماوراى اين همه، اختيـاردار بخشش و منـعى، چـه اينـكه بـر هـر چيـز تـوانـايـى.

پر بازدیدترین ها

دعا و نیایش در نهج البلاغه

دعا و نیایش در نهج البلاغه

دعا وسیله ای است که تمام خلایق، خصوصاً انسانها از آن بیگانه نیستند و همیشه بدان توجه دارند و با زبان حال و قال از آن استفاده می کنند هر چند که واژه ای به نام دعا در میانشان مطرح نباشد چون هر کلمه و کلامی که از استمداد و ایجاد رابطه به خدا حکایت نماید دعاست
دعا از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه

دعا از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه

بدان همان کسی که گنج های آسمان و زمین در اختیار اوست، به تو اجازه دعا و درخواست داده است و اجابت آن را نیز تضمین نموده، به تو امر کرده از او بخواهی تا به تو عطا کند و از او درخواست رحمت نمایی تا رحمتش را بر تو فرو فرستد. خداوند بین تو و خودش کسی قرار نداده که حجاب و فاصله باشد، تو را مجبور نساخته که به شفیع و واسطه ای پناه ببری و مانعت نشده .
نیایش زیبا از نهج البلاغه

نیایش زیبا از نهج البلاغه

خدایا! امید به تو بستم تا راهنما باشى به اندوخته هاى آمرزش و گنجینه هاى بخشایش ! خدایا! این بنده توست که در پیشگاهت برپاست ، یگانه ات مى خواند و یگانگى خاص تو راست . جز تو کسى را نمى بیند که سزاى این ستایش هاست . مرا به درگاه تو نیازى است که آن نیاز را جز فضل تو به بى نیازى نرساند، و آن درویشى را جز عطا و بخشش تو به توانگرى مبدل نگرداند. خدایا! خشنودى خود را بهره ما فرما، هم در این حال که داریم ، و بى نیازمان گردان از اینکه جز به سوى تو دست برداریم ، که تو بر هر چیز توانایى.
No image

عبادت و نیایش از دیدگاه نهج البلاغه

و اما این كه هر كارفرما كه مزدى مى‏ دهد به خاطر بهره‏اى است كه از كار كارگر مى ‏برد و كارفرماى ملك و ملكوت چه بهره‏اى مى‏تواند از كار بنده ضعیف ناتوان خود ببرد، و هم این‌ كه فرضاً اجر و مزد از جانب آن كارفرماى بزرگ به صورت تفضل و بخشش انجام گیرد پس چرا این تفضل بدون صرف مقدارى انرژى كار به او داده نمى ‏شود، مسأله‏ اى است كه براى این چنین عابدهایى هرگز مطرح نیست.
عبادت و نیایش در نهج البلاغه

عبادت و نیایش در نهج البلاغه

ریشه همه آثار معنوی اخلاقی و اجتماعی که در عبادت است، در یاد حق و غیر او را از یاد بردن می‌باشد. ذکر خدا و یاد خدا که هدف عبادت است، دل را جلا می‌دهد و صفا می‌بخشد و آن را آماده تجلیات الهی قرار می‌دهد. امام علی علیه‌السلام در به اره یاد حق یا همان روح عبادت میفرماید: < خداوند یاد خود را صیقل دل‌ها قرار داده است. دل‌ها به این وسیله از پس کری، شنوا و از پس نابینایی، بینا و از پس سرکشی و عناد رام می‌ گردند
Powered by TayaCMS