نایب عام، امامان معصوم، امام خمینی، ولایت فقیه، عصر غیبت.
نویسنده : عباس ایزدی فرد
امامان شیعه با تبیین غیبت و سپس قیام قائم آل محمد(ص)، شیعیان را آماده پذیرش و فهم مساله غیبت می نمودند. شیعیان نیز راه حل مشکلات خود را در عصر غیبت مورد بررسی قرار می دادند. آنان با این پرسش اساسی مواجه بودند که در صورت عدم وجود امام معصوم(ع)، سرپرستی شیعیان با چه کسی خواهد بود؟ امامان معصوم(ع) توضیح میدادند که در فهم دین، نقل روایات و سرپرستی امور شیعیان به فردی که باتقوا (عادل) و آگاه (فقیه) باشد، مراجعه نمایید. در نتیجه "نایب عام" ـ افراد واجد شرایط بدون نام بردن از کسی ـ از سوی امام(ع) به عنوان خلیفه و جانشین امام معصوم(ع) تعیین و معرفی شد. چنین فردی به عنوان نایب و نمایندهی امام معصوم(ع) سرپرستی امور مسلمین را به عهده خواهد گرفت و تمامی وظایف حاکم بر عهدهی اوست.
شیعیان در طول تاریخ یا به حکومت دست نیافتند و یا اگر عدهای از آنان مانند آل بویه به قدرت رسیدند، سردار نظامی بودند، نه فقیهان؛ در نتیجه مباحث مربوط به حکومت اسلامی به حاشیه رانده شد و احکام فردی و خصوصی بیشتر مورد توجه قرار گرفت.
سیری در تطور تاریخی ولایت فقیه
با آغاز غیبت کبرای حضرت حجت(عج) [329ق] تا مدتی نوعی سردرگمی شیعیان را فرا گرفت، امّا به تدریج عالمان شیعی از جمعآوری و نقل احادیث و روایات به سوی فقاهت ـ اجتهاد در دین ـ بر طبق اصول متمایل شدند. محمد بن نعمان ـ شیخ مفید ـ [413-436 ق] از اولین فقیهان و متکلمان شیعه است که به بحث ولایت فقیه پرداخت و تصریح کرد که «حکومت در عصر غیبت به فقها» تعلق دارد.[1] او متذکر شد که «اخبار و روایات از یک سو و اجماع علمای شیعی از سوی دیگر»، آن را ثابت مینماید.[2] ملا محسن فیض کاشانی[3][4]، مقدس اردبیلی[5] و محقق کرکی[6] (940 ق) در آثار خود با استناد به روایات و احادیث، ولایت فقیه را مورد بررسی قرار داده و به اثبات آن پرداختند.
ملا احمد نراقی (1245 ق) ستارهی درخشان بحث نظری در ولایت فقیه است. او مباحث مربوط به ولایت فقیه را بار دیگر مورد ارزیابی قرار داد و آنها را در یک فصل جمعآوری کرد و به تنقیح و تبیین آنها پرداخت.[7] از دیگر عالمان سرآمد شیعی میتوان به میرفتاح مراغی، شیخ جعفر نجفی، علامه بحرالعلوم، محمدحسن نجفی ـ صاحب جواهر ـ فاضل دربندی، شیخ مرتضی انصاری، میرزا حسین نائینی، آیت الله بروجردی و امام خمینی(ره) اشاره کرد که به بحث و بررسی ولایت فقیه پرداخته و به اثبات آن ـ با استناد به روایات و یا با دلایل عقلی ـ پرداختهاند.
ادلهی ولایت فقیه
سنت و رویهی رسول اکرم(ص)، ضرورت استمرار اجرای احکام اسلامی، رویهی امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع)، ماهیت و کیفیت قوانین اسلام، ضرورت تشکیل حکومت فقیه در عصر غیبت را میرساند.[8] روایات و احادیث بسیاری توسط فقها در اثبات ولایت فقیه مورد استناد قرار گرفتهاند که مهمترین آنها به شرح ذیل میباشد:
رسول اکرم(ص): «خدایا جانشینان مرا، رحمت کن،... کسانی که بعد از من میآیند، حدیث و سنت مرا نقل میکنند و آن را پس از من به مردم میآموزند.»[9]
رسول اکرم(ص): «فقیهان امین و مورد اعتماد پیامبرانند.»[10]
حضرت علی(ع): «حکومت یا متعلق به پیامبر است و وصی پیامبر یا [آن که] شقی [آن را غصب کرده باشد].[11]
امام صادق(ع): «حکومت یا متعلق به پیامبر است و یا جانشین پیامبر».
امام زمان(عج): در پیشامدها و مشکلات اجتماعی به راویان احادیث ما مراجعه کنید که آنان حجت من بر شمایند.»
امام صادق(ع): «شیعیان در منازعات بین خودشان... به کسانی مراجعه نمایند که حدیث ما را روایت میکنند و در حلال و حرام دین مطالعه نموده و صاحب نظر شده باشند و احکام و قوانین ما را شناخته باشند. چنین کسانی را من حاکم بر شما قرار دادهام.»[12]
امام صارق(ع): «عالمان دین، وارثان پیامبرانند.»[13]
شرایط ولی فقیه
عالمان شیعی، علاوه بر شرایط عمومی مانند عقل و تدبیر، دو شرط اصلی برای ولی فقیه ذکر کردهاند:
ا. فقاهت و توان اجتهاد؛ فردی که حاکم اسلام میشود باید به احکام و قوانین اسلام آشنا باشد. شرط فقاهت مورد اجماع فقیهان و عالمان شیعه میباشد.[14] علاوه بر روایات، عقل هم اقتضاء میکند که حاکم، احکام اسلامی را بشناسد، زیرا حکومت اسلامی، حکومت قانون است نه خودسری. اگر زمامدار اسلامشناس نباشد، یا باید تقلید کند که قدرت حکومت شکسته میشود یا اگر تقلید نکند، نمیتواند حاکم و مجری قانون اسلام باشد.[15]
ب. عدالت؛ اسلام دین عدالت است و مجری آن هم باید عادل باشد.[16] اگر حاکم اسلامی بر خلاف موازین اسلام کاری انجام دهد، خود به خود از حکومت عزل میشود، زیرا از عدالت ساقط شده است.[17] «لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ».[18]
اختیارات ولی فقیه
وقتی گفته میشود: فقهاء جانشینان پیامبر هستند، یعنی همهی اختیارات پیامبر به ولی فقیه منتقل میشود. به بیان حضرت امام خمینی(ره) پیامبر دارای سه مقام بود. نبوت، حکومت و قضاوت. نبوت مختص پیامبر است، امّا حکومت و قضاوت اختصاص به پیامبر ندارد و به امامان معصوم و فقیهان منتقل میشود. ملا محسن فیض کاشانی فقیه را دارای همه اختیارات پیامبر میداند و فقط جهاد ابتدایی را از شؤون امام معصوم معرفی میکند.[19] درخصوص مناصب فقیه_افتاء،حکومت وقضاوت_دربین علمای شیعه اجماع وجوددارد.[20] گفته می شود که علمای شیعه اختیارات ولی فقیه رادر محدوده احکام اولیه وثانویه می دانند،اما امام خمینی آن راتوسعه داده و استفاده ازحکم حکومتی را جهت حل مشکلات نظام سیاسی در کنار احکام اولیه و ثانویه قراردادند.[21]