كلمات كليدي : تاريخ، پهلوي، ارتش نوين، رضاخان، قانون نظام وظيفه، پنج لشكر، نقش، اداره امنيه
نویسنده : سيد جواد موسوي
رضاخان پس از آنکه در سال 1300 تا حدی موفق به اجرای نیات خود گردید و یک آرامش ظاهری در ایران بوجود آورد، برای آغاز اصلاحات مورد نظر خود و انگلیس و دفع غائلههای داخلی و خارجی قبل از هر چیز فکر ایجاد یک ارتش منظم با تجهیز و ساز و برگ و اسلحههای جدید در مخیله او خطور یافت؛[1] لذا همت خود را مصروف این کار کرد و با یک روش سنجیده سازمانی نو برای ارتش و واحدهای آن بنا نهاد. القاب و درجاتی از قبیل امیر نویانی و سردار کلی و سرداری و امیر تومانی و میر پنجی و غیر آنها را از میان برد و نوعی وحدت در قوای نظامی و ژاندارمری و نظمیه بوجود آورد. لباس متحدالشکل برای قوای نظامی تعیین کرد و مهمتر آنکه ارتش ایران را از فرماندهی و نفوذ صاحب منصبان روسی و اتریشی و سوئدی رهایی بخشیدند، و همه آنان را از خدمت در ارتش ایران معاف فرموده و به کشورهای خود روانه کرد.[2] افسرانی که تا این تاریخ، حاضر به تبعیت و همزیستی افسران قزاق نبودند، تحت تأثیر نطق سردار سپه قرار گرفتند و در چهاردهم دی ماه 1300ش به موجب ماده 13 دستور 304 ژاندارمری، این سازمان مهم که تا اندازهای هم محبوبیت ملی داشت، به قزاقخانه ملحق و طبق فرمان عمومی ارتش، تمام اسامی ژاندارم به سرباز تبدیل و لباسها یک شکل شدند. افراد ارتش جدید را کماکان سربازان بنیچه محلی تشکیل میدادند، یا به طور داوطلب از بین جوانان کشور استخدام میشدند. این سازمان درهم ریخته که به منظور بنیان یک واحد متحدالشکل نظامی بوجود آمده بود، شالوده ارتش نوین ایران را تشکیل میداد. دست وزارت کشور و حکام محلی از مداخله در امور آن کوتاه شد و پادشاه و نخست وزیران وقت، به تبعیت از افکار عمومی، برای یکی شدن سازمانهای مختلف نظامی، تحریک شدند.[3]
هسته ارتش نوین:
از سال 1300 که هسته اصلی سازمان نظامی ایران بدست توانای سردار سپه وزیر جنگ بنیانگذاری و با درهم آمیختن عناصر قوای بریگارد قزاق و بریگارد مرکزی و همچنین ژاندارمری، وزارت جنگ تشکیل شد، وضع نظامی ایران بکلی زیر و رو شد و طرح تازهای جانشین وضع درهم و پرهرج و مرج سابق گردید. در این زمان تعداد قوای ایران 22800 تن و به شرح نوشته در زیر بود:
دیزیون قزاق 7000 نفر، ژاندارمری 130000 نفر، بریگارد مرکزی 1800 نفر، واحدهای تابع وزارت جنگ 2000 نفر و بالاخره همین قسمتها بود که هسته اصلی ارتش نوین را تشکیل دادند.[4]
در سال 1301 ارکان کل حرب قشون به تدریج سازمان یافت و در اواخر سال شکل ثابتی به خود گرفت. با این حال، وزیر جنگ در رابطه با کار این سازمان به لحاظ موجود نبودن افسران ستادی آموزش دیده، با مشکلات متعددی مواجه بود. همانطور که گفته شد دو وزیر مجموعۀ این سازمان یعنی ارکان حرب و شورای عالی قشون با حکم قشونی نمرۀ 5 مورخ 14 دی 1300 ایجاد شد و سرتیپ جهانبانی و سرهنگ شیبانی به ترتیب ریاست ارکان حرب و معاونت آن را بر عهده گرفتند. جهانبانی شروع به انتخاب اعضای ارکان کرد. در پاییز سال 1301، ارکان حرب کل قشون متشکل از دایرههای عملیات، تنظیمات، صحیّه (بهداری)، دامپزشکی، استخبارات و مباشرت بوجود آمد.[5]
تشکیل پنج لشکر:
رضاخان برای اینکه پراکنده قزاق، ژاندارم و سایر سازمانهای نظامی محلی که در مناطق مختلف متمرکز بودند و خیلی سریع جمعآوری و منظم شوند؛ لذا در تاریخ چهاردهم دی 1300ش، به موجب حکم عمومی شماره یک، ارتش ایران را به پنج منطقه لشکری[6] یعنی تهران، تبریز، اصفهان، مشهد و همدان تقسیم کرد[7] که عبارتند از: لشکر یکم، مرکز ـ زیر نظر مستقیم سردار سپه، وزیر جنگ و به فرماندهی سرتیپ مرتضی یزدان پناه، عناصر نظامی تشکیل دهنده عبارت بودند از: 1 ـ نیروی قزاق، شامل: هنگ پیاده تهران، بریگارد سوار، باطلیون تیرانداز عراق و واحد توپخانه 2 ـ نیروی ژاندارم، شامل: هنگ یکم یوسف آباد، هنگ دوم باغ شاه، گردان مستقل شهری ـ مأمور مالیه 3 ـ نیروی سرباز، شامل: بریگارد مرکز، بریگارد فوقالعاده و سایر قسمتها. لشکر دوم، شمال غرب ـ مرکز آن تبریز بود. فرمانده لشکر آن، سرلشکر اسماعیل امیرفضلی (از 1301 تا 1302) و رئیس ستاد آن، سرهنگ محمدحسینخان فیروز بودند. عناصر تشکیل دهنده نیروهای نظامی عبارت بودند از: 1 ـ بریگارد مختلط قزاق تبریز، آتریاد اردبیل. 2 ـ رژیمان چهارم ژاندارمری تبریز. 3 ـ باطلیون مستقل سیزده ژاندارمری زنجان. لشکر سوم غرب ـ مرکز آن همدان (در سال 1304 به کرمانشاه منتقل شده) بود. فرماده لشکر، سرلشکر احمد امیراحمدی (از سال 1301 تا 1304) و رئیس ستاد، سرهنگ ژاندارم، عبدالرزاق افخمی بودند. عناصر تشکیل دهنده عبارت بود از: 1 ـ آتریاد قزاقِ همدان و بروجرد 2 ـ رژیمان یازدهم ژاندارمری کردستان 3 ـ رژیمان دوازدهم ژاندارمری کرمانشاه 4 ـ رژیمان هفتم ژاندارمری عراق 5 ـ رژیمان هشتم ژاندارمری بروجرد و همدان. لشکر چهارم جنوب ـ مرکز آن اصفهان (که بعداً به شیراز منتقل شد) بود. فرمانده لشکر، سرلشکر محمود آیرم و رئیس ستاد لشکر، سرهنگ دوم ژاندارم حیدر قلی پسیان بودند. عناصر تشکیل دهنده عبارت بودند از: 1 ـ آتریاد قزاق اصفهان 2 ـ رژیمان ششم ژاندارمری 3 ـ باطلیون مستقل ژاندارمری کاشان. لشکر پنجم: خراسان ـ مرکز آن مشهد بود. فرمانده لشکر، سرلشکر حسین خزاعی (از سال 1301 تا 1304) و رئیس ستاد سرهنگ جهانبانی بودند. عناصر تشکیل دهنده عبارت بودند از: 1 ـ آتریاد قزاق خراسان 2 ـ رژیمان دهم ژاندارمری استرآباد 3 ـ فوج سرباز قائن، توپخانه قشون بیرجند و سیستان.[8]
کارپردازی در ارتش:
کارپردازی ارتش ایران سازمان وسیعی بود که احتیاجات خواروبار و ساز و برگ و کلیه مایحتاج نفرات را طبق مقررات با انتشار آگهی مناقصه خریداری و تهیه و در انبارهای خود ذخیره مینمود و هر لشکر احتیاجات خود را طبق آمار درخواست و میگرفت. لشکرهای خارج از مرکز تهران، کارپردازهای مستقل داشته، احتیاجات خود را تهیه و محاسبه را با کارپردازی مرکزی تصفیه مینمودند و جزئیات عمل تحت بازرسی قرار میگرفت. کارخانجات کفاشی و سراجی و خیاطی و غیره را در اختیار داشت، و انبارهای هر یک از ساز و برگ و خواروبار و سایر احتیاجات متفرقه چه مواد خام و چه ساخته و دوخته، مرتباً در انبارها جداگانه موجود بود. لشکرهای خارج هم انبارهای بخصوصی داشتند و دفاتر نقدی و جنسی هر حسابدار مرتب بود.[9]
تشکیل اداره امینه کل مملکتی:
پس از برچیده شدن ژاندارمری، سازمانی به اسم امنیه کل مملکتی به فرماندهی سرلشکر رفعت (علی نقدی) تشکیل شد[10] که وی موظف بود که فوراً وسایل تشکیلات این اداره را فراهم نماید.
ارتباط اداره امینه با ارکان کل قشون توسط دایره عملیات بود. وی که مأمور اصفهان بود از همان تاریخ (1301) به معاونت امنیه منصوب شد.[11] این اداره امینه به شش ناحیه تقسیم میشد: 1 ـ ناحیه مرکز، شامل: گردان مستحفظین شهری و شش بهادران بود. 2 ـ ناحیه جنوب شامل: چهار بهادران بود. 3 ـ ناحیه شرق شامل: سه بهادران بود. 4 ـ ناحیه غرب شامل: پنج بهادران بود. 5 ـ ناحیه شرق شامل چهار بهادران بود. 6 ـ ناحیه شمال غرب شامل: سه بهادران بود.[12]
قانون نظام وظیفه عمومی:
(1305) از روزی که سردار سپه، ضمن عهدهداری وزارت جنگ، به مقام فرماندهی کل قشون نیز منصوب شد، متوجه این نقص بود که سرباز داوطلب و بنیچه، چون در برابر پول کار میکند، علاوه بر اینکه برای دولت گران تمام میشود آن طور که باید برای نگهبانی وطن و انتظامات کشور مورد استفاده واقع نمیشوند، افراد محلی و بنیچه، اغلب پیرو معلول بودند، گاهی پدر شصت ساله و فرزند چهار ده ساله از ولایات برای خدمت سربازی روانه میشدند. به علاوه، اینها فقط چند صباحی که در خدمت ارتش بودند، مورد استفاده قرار میگرفتند و در موارد حساس که کشور به سرباز احتیاج داشت، به هیچ مقام و منبعی دسترسی نداشت، این بود که دستور داده شد که قانون و مقررات نظام وظیفه ترکیه، فرانسه و روسیه را مورد بررسی قرار دهند و پس از تطبیق با اوضاع کشور، مقرراتی آماده نمایند. قانون نظام وظیفه را طی لایحهای به مجلس شورای ملی بردند و در جلسه شانزدهم خرداد 1304 در مجلس شورای ملی به تصویب رسید که بعدها تغییراتی در آن نیز داده شد.[13] این قانون ارتش ایران را به مراتب خودکفا و هزینه کمتری دربرداشت، چه سربازان جوان وظیفه از انضباط بیشتری از داوطلبان سابق برخوردار می شدند، خصوصاً سربازان داوطلب با گله و شکایت توأم و اغلب معتاد به کشیدن تریاک، نوشیدن مشروبات الکلی و قمار و دارای رفتاری ظالمانه غیر مؤدبانه با افراد غیر نظامی بودند.[14] در واقع سال 1305 اولین سالی بود که این قانون اجرا میشد و چون افسران واحد نظام وظیفه بیاطلاع از نحوه اجرای قانون نظام وظیفه بودند؛ لذا در سالهای نخست، سرباز زیر پرچم، بطور قرعه کشی انتخاب میشد. چون باید ضایعات این چند ساله ترمیم میشد و جای کشته شدگان و افراد اخراجی را افراد سازمانهای جدید تأمین کنند، بدواً افراد نظام وظیفه را برای اخذ آموزش مقدماتی در گردانهای چهارم هر هنگ به نام گردان احتیاط جمعآوری مینمودند که پس از 6 ماه خدمت، بین سایر واحدها پخش میشدند.[15]
اعزام دانشجویان دانشکده افسری به فرانسه:
رضاخان سیستم آموزش نظامی در داخل ایران را از نوسازماندهی کرد، بدین ترتیب که مدرسه نظام و دانشکده افسری را براساس یک پیاده نظام مدرن اروپایی تأسیس کرد و طرحی برای اعزام افسران ایرانی به خارج جهت تکمیل تحصیلات نظامی تهیه کرد. رضاخان در اردیبهشت 1301 اعلام کرد هر ساله تعدادی افسر ایرانی را برای تحصیلات نظامی به فرانسه میفرستد و اولین گروه از این افسران در 1302 ایران را ترک کردند. با این حال، ارتش ایران از این ابتکار فایده چندانی نصیبش نشد، چون افسران جوان تحصیل کرده در دانشکده افسری معروف (سن سیر) فرانسه به طور کلی نتوانستند، تغییر چندانی در عملیات نظامی بدهند، چون عمدتاً در سنگر محافظه کاری فرماندهان ارشد خود گرفتار و ناچار به فرمانبرداری از آنان بودند.[16]
ستاد ارتش در سال 1305:
ستاد ارتش به 4 رکن و دفتر ستاد و امور اداری تقسیم شده بود که عبارت بودند از:
1- رکن یکم: عهدهدار امور کارگزینی یعنی عهدهدار امور کار کارگزینی، سازمان ساز و برگ ارتش، تدوین قوانین مربوطه به قوای کشوری.
2-رکن دوم: کسب اطلاعات از سازمان و تاکتیک ارتش خارجه.
3-رکن سوم: تدوین آئین نامههای مربوط به عملیات جنگی
4-رکن چهارم: عهدهدار اقدامات در مورد تهیه و تأمین احتیاجات مادی ارتش از هر قبیل، تهیه وسائل حمل و نقل و پیش بینیهای لازمه و تأمین آنها در موقع بسیج عمومی، تشکیل منازل و خطوط عقب، رسیدگی به امور دریائی.[17]
نقش ارتش در پنج سال اول:
جنگهایی که در آذربایجان و کردستان و لرستان و حوزه بختیاری بین نیروهای عشایری و دولت، بوقوع پیوست، در واقع ارتش نوین نقش مهمی داشت و در عین حال به عنوان عامل اجرای مقاصد سردار سپه، راه را برای پادشاهی وی هموار ساخت. البته ناگفته نماند که ارتش ایران در طی این پنج سال که شورشهای وسیعی از جانب عشایر بوقوع میپیوست، دچار صدمات و خسارات زیادی شد. گاهی در طی جنگها با پیروزی و گاهی با شکست از نیروهای عشایری، کار خود را پیش میبرد.[18]