كلمات كليدي : تاريخ، پيامبر(ص)، ذكر، جهاد، اعتكاف
نویسنده : سيد علي اكبر حسيني
عبادت برگرفته از واژه عربی عبد به معنای بندگی[1] و خضوع و تذلل است.[2] عبادت اظهار بندگی به درگاه خداوند است و این اظهار بندگی ملزوماتی دارد که در سیره و کلام رسول خدا(ص) بدان پرداخته شده است.
ذکر
ذکر در کتب لغت به معنای یاد کردن یک چیز[3] و یا یادآوری چیزی پس از فراموشی استعمال شده است.[4] این یاد کردن میتواند با زبان باشد[5] یا قلب یا هر دو.[6]
ذکر خدای سبحان از بارزترین مصادیق پرستش خداوند به شمار رفته و از لحاظ وجودی دارای اقسامی است که کاملترین آن یاد بنده نسبت به خداوند متعال است. رسول خدا(ص) ذکر را مختص به زبان نمیدانست، بلکه هر کاری و هر عملی که نمودار یاد پروردگار باشد را ذکر او به حساب میآورد. هم چنان که در روایتی از ایشان آمده: «هر کس از خداوند عزوجل فرمان برد، خدا را یاد کرده است، هر چند نماز خواندن و روزه گرفتن و قرآن خواندنش اندک باشد».[7]
در بیان رسول خدا(ص) یاد خداوند متعال "برترین صدقات"[8] و موجب آسانی کارها و راغب گردیدن مردم به آخرت به شمار آمده[9] عملى برشمرده شده که محبوبتر از آن نزد خداوند متعال[10] و عاملى مؤثّرتر از آن در نجات بنده از بند گناهان در دنیا و آخرت، یافت نمیشود.[11] ایشان علاقه به ذکر خدا را نشانه حب به خداوند و بىعلاقهگی به آن را نشانه دشمنى با خدا عنوان کردند.[12] روزی در جمع اصحاب و یارانش خطاب به آنان فرمودند: «آیا به شما نگویم که بهترین و پاکیزهترین اعمال شما نزد خدایتان چیست و چه چیز درجات شما را بیش از هر چیز، بالا مىبرد و از درهم و دینار برایتان بهتر است و [حتّى] از این که با دشمن رو به رو شوید و بکشید و کشته شوید، ارزشمندتر است"؟ گفتند: آرى، اى پیامبر خدا(ص)! فرمود:" بسیار به یاد خداوند عزوجل بودن".»[13] و به مسلمانان میفرمودند: «اگر میخواهید برگزیدهترین بنده خداوند متعال باشید، پس خدا را فراوان یاد کنید.»[14]
پیامبر خدا(ص) بر مداومت بر ذکر تاکید داشته میفرمود: «هیچ چیزى را بر یاد خدا ترجیح مده»؛[15] چرا که غافل شدن از یاد خدا در هر لحظه از عمر آدمی موجب افسوس در روز قیامت است،[16] میفرمودند: «تا وقتى به یاد خدا باشى، ایستاده یا نشسته، در بازار یا در محفل صمیمى و یا هر کجا که باشى، پیوسته در حال نماز و عبادت هستى.»[17]
هم چنین در احادیث رسول خدا(ص) مجالسى سودمند، معرفی شدهاند که در آن، ذکر خدا شود.[18] و اگر جز این باشد چیزی جز حسرت و وبال برای اهل مجلس نخواهد بود.[19] ایشان حکایت کسانی را که خدا را یاد میکنند با کسانی که ذکری از خداوند به میان نمیآورند را حکایت انسان زنده و رده دانستند[20] و فرمودند: «مثل کسى که در میان غافلان، به یاد خدا است، مثل چراغ در خانه تاریک است.»[21]
در احادیث و روایات رسول خدا(ص) زنده شدن دلها[22] شفاى دلها[23] دور شدن شیطان[24] ایمنى از نفاق[25] دوستى خدا[26] و مصونیت[27] از ثمرات یاد خدا برشمرده شده است.
رسول خدا(ص) خود نیز برترین ذاکران الهی بود میفرمود: «ان ربی امرنی ان یکون نطقی ذکرا و ....؛ خداوند به من امر کرده که سخنم ذکر باشد و ....»[28] روایت شده که حضرت(ص) برنمیخاست و نمینشست، مگر با ذکر خدا[29] ایشان هر روز سیصد و شصتبار به تعداد عروق بدن، حمد خدا میگفت و میفرمود: «الحمدلله رب العالمین کثیراً علی کلّ حال؛ در تمام حالات و به طور فراوان حمد و ستایش مخصوص پروردگار جهانیان باد.»[30] نزول برخی آیات برآتش شور و اشتیاق حضرت(ص) به ذکر خدا بیش از پیش دامن میزد آن چنانکه کفار به طعنه و استهزاء میگفتند: «او جنزده شده است.»[31]-[32]
قرآن
از عبادتهایی که پیامبر خدا(ص) نسبت بدان توجه ویژهای معطوف داشته نسبت به انجام آن جدیت خاصی داشتند، قرائت قرآن بود. ایشان فقیرترین خانه، را خانهاى میدانست که از کتاب خدا تهى باشد.[33] از اینرو به اصحاب و یارانش توصیه میفرمود: «براى خانههایتان بهرهاى از قرآن قرار دهید، که همانا خانهاى که در آن قرآن خوانده شود، براى ساکنانش آسایش فراهم مىآید و خیرش بسیار میگردد و اهلش از افزونى برخوردار مىگردند؛ و هر گاه در آن قرآن خوانده نشود، بر ساکنانش تنگ مىگردد و خیرش اندک مىشود و اهلش در کمبود به سر مىبرند.»[34] میفرمود: «قرآن دوای دردهاست»[35] «قرآن بخوانید به درستی که قرآن در روز قیامت برای شفاعت خوانندهاش حاضر میشود.»[36]
شدت علاقه ایشان نسبت به قرآن به حدی بود که نقل شده که «روزی عمر بن خطاب، بر پیامبر(ص) وارد شد و دید که ایشان سخت بیمار است، عمر گفت: اى پیامبر خدا(ص)! چهقدر ناخوشْ احوال هستید؟ پیامبر(ص) فرمود: "با این حال، دیشب سى سوره را و از جمله، هفت سوره بلند را قرائت کردم." عمر عرض کرد: اى پیامبر خدا(ص)! با آنکه خداوند، گناهان گذشته و آینده شما را آمرزیده است، این چنین خود را به زحمت مىاندازى؟! فرمود: اى عمر! آیا بندهاى سپاسگزار نباشم؟!».[37]
از برخی[38] اصحاب رسول خدا(ص) درباره علاقه شدید حضرت(ص) به قرآن نقل شده که: «روزی رسول خدا(ص) به من فرمود: برای من قرآن بخوان. گفتم: یا رسول الله(ص) برای شما قرآن بخوانم و حال آن که قرآن بر شما نازل شده است؟ فرمود: دوست دارم که آن را از غیر خودم بشنوم.»[39]
گفته شده که صداى رسول خدا(ص) در خواندن قرآن از همه مردم دلرباتر و دلنشینتر بود[40] به اصحاب و یاران خود نیز میفرمود: «زیباترین صداها را به قرآن اختصاص دهید.»[41] پیش از خواندن قرآن اعوذ بالله من الشیطان الرجیم میگفت[42] و در قرائت قرآن هر آیهای را از آیه دیگر جدا مىنمود[43] و در موقع قرائت قرآن صدایش را میکشید.[44] حضرت(ص) را عادت بر این قرار بود که نمىخوابید تا «مسبّحات» را قرائت کند، مىفرمود: «در این سورهها آیهاى است که از هزار آیه برتر است. گفتند: «مسبّحات» کدام سورههاست؟ فرمود: سوره حدید، حشر، صف، جمعه و تغابن.»[45]
اعتکاف
اعتکاف از ریشه عربی «عکف یعکف» به معنای «احتباس»[46] و به قولی دیگر «رو آوردن شخص به چیزی است که قصد انصراف و رو برگرداندن از آن را نداشته باشد»[47] و لازمه آن داشتن مکان است؛ مانند «عکوف» که لازمه آن اقامت شخص در مسجد است.[48] اما در اصطلاح، به اقامت گزیدن در مساجد به قصد عبادت اعتکاف گفته میشود.[49] که از شرائط صحت آن روزهداری[50] به مدت سه روز یا بیشتر[51] و عدم خروج از مسجد است، مگر به خاطر حاجتی.[52] در احادیث و روایات پیامبر اکرم(ص) ثواب ده روز اعتکاف در ماه رمضان، معادل دو حج و دو عمره برشمرده شده است.[53]
اعتکاف از سنتها و عباداتی است که همواره مورد توجه رسول خدا(ص) بوده، ایشان از زمانی که به مدینه هجرت کردند تا زمانی که از دنیا رحلت فرمودند پیوسته در هر سال یک دهه از ماه مبارک رمضان را به انجام این امر اختصاص میدادند به جز سال دوم هجرت که به جهت مقارن شدن جنگ «بدر» با ماه مبارک رمضان، رسول خدا(ص) در آن سال در مسجد معتکف نشد؛ اما در سال بعد، حضرت(ص) دو دهه از ماه مبارک رمضان را در مسجد اعتکاف کردند یک دهه براى همان سال، و دهه دیگر براى قضاء اعتکاف سال قبل.[54]
در برخی روایات نقل شده که رسول خدا(ص) در اولین سال حضورش در مدینه دهه اول ماه رمضان را در مسجد اعتکاف کرد و سال دوم در دهه دوم و در سال سوم در دهه آخر اعتکاف نمود، از آن پس همیشه در دهه آخر ماه رمضان اعتکاف مىنمود.[55] چون دهه آخر ماه رمضان مىشد برای رسول خدا(ص) خیمهاى مویین مىزدند؛ حضرت(ص) جهت عبادت کمر همّت مىبست و بستر خوابش را برمىچید و از بانوان دوری میجست و شبها را احیا میکرد و همه وقت خود را برای عبادت فارغ میساخت.[56].
حضرت(ص) در آخرین ماه رمضان عمر خود، بیست روز در مسجد معتکف شده بودند.[57]
جهاد
کلمه جهاد برگرفته از واژه عربی «جهد یجهد» و به معنای تلاش و کوشش و انجام امری است با سختی و مشقت بسیار که بیرون از طاقت فرد است.[58] اما در اصطلاح، این کلمه، بیشتر به مبارزه مسلحانه با کفار اطلاق شده است.
در سال دوم هجرت و در پی قدرت گرفتن نیروهای مسلمین آیات 193-190 سوره بقره از سوی خداوند نازل شد و جهاد بر مسلمانان واجب گردید؛[59] پس رسول خدا(ص) جهت گسترش دعوت و نیز حمایت از مؤمنان مستضعفى که در راه عقیده خود مورد آزار قرار مىگرفتند به جهاد پرداخت تا با درهم شکستن بتپرستان و مشرکانی که در راه گسترش اسلام در سرتاسر شبه جزیره عربستان قد علم کرده بودند راه را برای رشد و نفوذ سریعتر اسلام باز کنند.
در بیان رسول خدا(ص) جهاد در راه خدا، برترین و محبوبترین اعمال پس از اقامه نماز و نیکى به پدر و مادر، برشمرده شده[60] و آن را با ارزشترین عمل مؤمن، دانستند.[61] عملی که غیر از یک مسلمان برجسته، کسى به آن دست نمىیازد.[62] در کلام پیامبر خدا(ص) بهترینِ مردم، مردى دانسته شده است که خود را وقفِ راه خدا کرده و با دشمنان او میجنگد و خواستار مرگ یا کُشته شدن در میدان کارزار است.[63] ایشان جهاد را بیعت رزمندگان با خدا،[64] و مایه سلامت و بینیازی آنان[65] و موجب بزرگى و شرافت فرزندانشان بیان کردند[66]
حضرت(ص) یک روز پایدارى ورزیدن در میدان جهاد، را از چهل سال عبادت بهتر دانستند[67] و اجر و پاداش هر رنج و سختیای را که رزمندگان در راه جهاد متحمل میشوند را پاداشی به اندازه پاداش شهادت در راه خدا دانستند.[68] میفرمودند: «بر عمل کرد هر مردهاى مهر پایان زده مىشود، مگر جهادگر پیشتاز در راه خدا، زیرا عملش تا روز قیامت براى او رشد داده مىشود و از عذاب قبر ایمن مىگردد.»[69]
رسول خدا(ص) وجود مجاهدان در راه حق را، مایه مباهات خداوند عزوجل بر فرشتگان و باعث درود و سلام فرشتگان بر او دانستند[70] و فرمودند: «بهشت، دروازهاى دارد به نام "دروازه مجاهدان". مجاهدان، با شمشیرهاى حمایل شده خود، به سوى این دروازه که به رویشان باز است، پیش مىروند، در حالی که خلایقِ و فرشتگان، به آنان خوشامد مىگویند.»[71]
رسول خدا(ص) مرگ کسانى را که جهاد نکرده یا آرزوى جهاد نداشته باشند را نوعى مرگ منافقانه برشمردند،[72] و فرمودند: «هر کس جهاد را وا گذارد، خداوند، جامه خوارى بر جان او مىپوشاند و زندگىاش را دست خوش فقر مىسازد و دینش را از بین مىبرد. خداوند تبارک و تعالى عزّت و اقتدار امّت مرا در سُمهاى اسبان [جنگى] شان و نوک نیزههایشان قرار داده است.»[73]
در منابع روایی و تاریخی مسلمانان آمده، از زمانی که جهاد بر مسلمانان واجب گردید رسول خدا (ص) خود در رأس مجاهدان راه حق قرار گرفت و جهاد در راه خدا را در همه جبههها و در همه مناطق و در همه اشکال و گونههاى آن رهبرى کرد. او در سختترین میدانها حضور مىیافت، و با کمال ثبات و استوارى در آن مستقّر مىشد و در این راه از بذل جان و مال هیچ دریغ نداشت.[74] ایشان تا روزی که رحلت فرمود بالغ بر بیست و هفت غزوه و سی و هشت سریه علیه دشمنان انجام داده بود؛[75] اما در هیچ یک از این جنگها پشت به دشمن نکرد و هرگز دچار تزلزل نگشت. در «احد» زمانی که صفهای مسلمانان در هم ریخته بود و مشرکان از هر سو حملهور شده بودند رسول خدا(ص) با بدنی مجروح در حالی که خون از سرتاسر زخمهایش جاری بود، هم چنان پا بر جا و استوار رویاروى دشمن ایستاده بود و تا زمانی که دو گروه از یکدیگر جدا نشدند، همراه با گروهى اندک از یاران خود، که چهارده نفر بر شمرده شده بودند، مقاومت و پایدارى فرمود.[76] ایشان دراین جنگ آن قدر تیر انداخته بودند که زه کمانش پاره شد پس شروع به سنگ انداختن کردند.[77]
در «حنین» هنگامى که مسلمین پا به فرار گذاشتند، رسول خدا(ص) در حالى که سوار بر قاطرش بود، به سرعت به سوى کفّار پیش مىتاخت! تا حدی که عباس -عموی پیامبر(ص)- افسار قاطر را در دست گرفته بود و آن را مىکشید تا از سرعت او بکاهد با این حال پیامبر(ص) که سوار بر استر خود همچنان براى جنگ با کافران خود را به هر سو مىکشاند.[78]