گل آبزاد؛ نماد وحدت متعالي اديان
غلامرضا جلالی
چکیده
لوتوس، روزا، نیلوفر آبی وشمسه مفاهیم گوناگون یک نماد دینی هستند که صفا، پاکی و تنویر در یک جهان ناپاک را نشان میدهد؛ این نماد که سرشار از معنی است، در اساطیر هندویی، ایرانی، مصری، یهودی، مسیحی و مسلمان بازتاب یافته است و از یک رابطة عمیق میان ادیاني، چون هندوئیسم، بودیسم، زرتشت، یهودی، مسیحیت و اسلام حکایت دارد. شكل انتزاعي این نشان، امروزه در قالب چیلیپا، صلیب، ترنج و شمسه در فرهنگ و آیین ملتهای شرق و غرب خودنمایی میکند و در جهان اسلام در تصویرگری قرآن در منارههای مساجد و آرایههای مقابر ومزارات، با این نماد روبهرو میشویم. در تفکر شیعی نماد نیلوفر در دوره معاصر بهصورت شمسه، بیشتر برای بیان استمرار سلطنت معنوی امام رضا (ع) که خورشید هشتم، سلطان دین و شمس طوس خوانده میشود، مورد بهرهبرداری قرار میگیرد. آن حضرت بر تارک سرزمین خراسان ( خورشید سان) میدرخشد و همانند یک (اسطوره الگو) حضور خود را در فرهنگ و هنر و معماری امروز ایران به کرسی نشانده است. این نشان را میتوان یکی از نشانهای وحدت متعالی ادیان شمرد.
واژگان کلیدی: نیلوفر، شمسه، لوتوس، نماد، اسلام، هندوئیسم.
نیلوفریا همان نانوفر(nanoufa) مصری به معنی زیبا) آلن گریران ،1387 ، 5 :503): و لوتوس lotus)) به سانسکریت، پادما (Padma) نام گلی است که در فارسی گل آبزاد یا گل زندگی و آفرینش و یا نیلوفرآبی نامیده میشود ( اقتداری،2 : 1353-1354)؛ اين گل مانند حقیقت که در منابع عرفاني،گاهی خورشید و گاهی دریا و گاهی قاف و گاهی عنقا نامیده میشود و نمیتوان به حقیقت بی نقش که صورتهای بیکرانی را به خود میپذیرد، دستیافت، نامهای گوناگوني را به خود ديده، ولي هميشه معني خود را از دسترس دور نگهداشته است. حقایقي که اصل اصلها، سرچشمه فرقها و فصلها هم هستند.
نیلوفرآبي در شرایط بسیار نامناسب در آبهای گلآلود بهوجود میآید و علیرغم همه موانع بیآنکه کوچکترین اثری از گلولای و آلودگی را به خود بگيرد، به رشد خود ادامه میدهد. ريشه نيلوفر در خاک و لجن است و ساقه آن در آبهای تیره، ولي تاج آن بهطرف خورشيد حركت میکند؛ این یعنی شکفتن معنوی و به همین دلیل، نيلوفر بهعنوان سمبل زیبایی و نماد کمال شناخته میشود. ریشههای آن مظهر ماندگاری و ساقهاش نماد بند ناف است که انسان را به اصلش پیوند میدهد و گلش پرتو خورشید را تداعی میکند و غنچه آن، مترادف با تخم کیهان است؛ باز و بسته شدن آن در سپیدهدمان و هنگام غروب، خورشید و منبع الهی نور و حیات را تداعي میکند( آلن گریران،1387، 5 :505).
ظهور نيلوفر از آبهای اوليه که عاري از هرگونه آلودگي بوده، نشانه خلوص، پاکي و نيروي بالقوه است؛ اين گل با این ابعاد، نماد باروري، کاميابي، قدرت حاصلخيزي زمين، صلح جهاني، زيبایي، تندرستي، روشنايي، عشق، رياضت و عبادت و محیط آبی آن نماد باستانی اقیانوسی است که بر اساس اساطیر ملل شرق،کیهان از آن آفریده شده است و نیلوفر بهمثابه زهدان آن به شمار میرود (هال، 1380،309).
به دلیل این همه ظرفیت و قابلیت، نیلوفر برای بیان نمادینتر ادیان شرق قرار گرفته است. اين اديان بر این باور هستند که عالم محسوس، تمام حقیقت نیست و در پس پرده ماده، حقایق معنوی قرار گرفتهاند. درک درست دین، فرهنگ و هنر، نیازمند درک زبان نمادین است .دين با بهرهگیری از اين زبان، به بيان رموز حيات میپردازد. نمادهای دینی از نسبت دنیای طبیعی با دنیای فوق طبیعت حکایت میکنند. فهم نمادین و پی بردن به حقیقت جهان نيز بهنوبه خود، به «تأویل»، یعنی رفتن از ظاهر به باطن نیاز دارد. اين روش میتواند اندیشه مخاطب را احیا و تفکر او را خلاق سازد و عادتها را بشکند و بصیرت را در بیننده بالابرده و به اشیا و الفاظ مأنوس، معنایی جدید ببخشد. بسیاری از معانی بلند را نمیتوان به زبان صریح مطرح کرد. علاوه بر اینها اختلاف سطح بینش و تمایز فاحش مردم در پذیرش حقایق نيز از عوامل اين نوع رمزگراییها است؛ بگذريم از اینکه از راه نمادها، نظام مشخصی ساخته میشود و موضوعات مختلف با یکدیگر پیوند میخورند. اين نكته را نیز ما میدانیم كه هرچند انسان امروز، بیش از همه اعصار دیگر، از فضای عالم غیب بیگانه و از درخششهای منبع نور بیبهره است و توانایی تأویل پدیدهها را از دست داده و در وهمیات خود دستوپا میزند، ولی تأویل به حوزه الفاظ اختصاص ندارد؛ بلکه مناسک و اشیاء و رفتار نیز تأویلپذیر هستند؛ چون هر یک از این موارد، بهجز معانی ظاهری، دارای مفاهیم باطنی هستند.
نیلوفر با توجه به برخورداري از آن همه جنبههای نشانهای، نمادين و قدرت معرفي بیبدیل معاني و مفاهيم آسماني، توانسته است به يك آيه تبدیل شود. در مصر باستان نیلوفر نشانگر تولد مجدد انسان پس از مرگ بوده و در فرهنگ هندی، نماد جهان به شمار میرود وگلی نامیراست. چاکراها به شکل نیلوفرهایی تصویر میشوند، هنگامیکه مرکز چاکراها بیدار شوند، نیلوفرها باز شده و میچرخند. در کتاب بهاگاواد گیتا، آمده است: " همانگونه که آب برگهای نیلوفر آبی را تر نمیکند، گناه نیز، فردی را که وظیفه خود را بدون دلبستگی انجام میدهد و ثمرات آن را به خداوند متعال تسلیم مینماید، در برنمیگیرد" Bhagavad Gita 5.10) ).
دروداها ویشنو وقتی هنوز از لکشمی همسر نشسته برزانوی او سخنی نیست، در هیئت جوانی زیبا است که ردایی شاهانه و چهار دست دارد. در چهارمین دست گل نیلوفر آبی یا پادمه (Padma) قرار دارد و پس از ازدواج بالکشمی، لکشمی با نماد نیلوفر آبی پیوستگی تام دارد و از اقیانوس میآید تا بهزیستی جهانیان را نظارت کند. در یک اسطوره متأخر که در ریگ ودا به آن اشاره شده، آمده است کیهان از نیلوفری زرین که بر روی آبهای کیهانی درحرکت بوده به وجود آمده و از آن برهما متولد شد. هنگامیکه مراسم او جای خود را به مراسم ویشنو داد، وی را بعدها به صورتی مجسم کردند که بر روی گل نیلوفری که از ناف ویشنو میروید، نشسته است.
در منابع دیگر هندی آمده است که در ابتداي خلقت، زماني که خالق تنها در ميان آبهای نخستين قرار داشت، متعجب بود که خلقت را از کجا شروع کند، برگ لوتوسي را که تنها موجود بود مشاهده نمود، مقداري از گلي را که لوتوس در آن رشد ميکرد در دست گرفت و بر روي برگ لوتوس قرارداد و سطح زمين به وجود آمد. به اين ترتيب نيلوفر سمبل جهان و لايههاي متعدد، گلبرگهای آن نمايانگر ادوار مختلف جهان، مقاطع و مراتب گوناگون هستي شد. بر اساس اين باورها هشت گلبرگ نيلوفر نشانه هشت جهت وجود است که پس از خلقت از قعر آبها ظهور کردند (Go pala –uttara – tapiniUpanisad’ 51 )؛ راست-چپ، پس-پيش، بالا-پائين و بيرون- درون .
در روایات کهن ایران نیز، نیلوفر آبی را جای نگهداری تخمه زردشت میدانستند و در صحنه زایش مهر آنچه مهر از آن بیرون میآید، غنچه نیلوفر است نه صخره ( سنگ نگاره شاپور دوم در طاقبستان).
تداوم حضور لوتوس در فرهنگ تصویری ایران را میتوان از زمان هخامنشی تا دوران معاصر ردیابی کرد. این گل یکی از نمادهای مهم تمدن هخامنشی است. نیلوفر دوازده برگی در تخت جمشید و شوش از اصیلترین نشانههای تمدن ایرانی است. این گل مظهر میترا یا مهر، اهورامزدا و آناهیتا است، سمبل انسانی اهورمزدا نیم تنه مردی است که شاخهای از گل لوتوس را در میان انگشتان خود گرفته است. دیده میشود. از انجا که این گل با آب در ارتباط است، در حجاریهای طاق بوستان گل نیلوفر نماد آناهیتا (ناهید) ایزد بانوی آبهای روان است ( یاحقی، 1386 :814) و گل ناهید نامیده میشود. در دوره صفوی، این گل شاهعباسی نام یافت و بر فراز آن تاجی افزوده شد ( خلج امیر حسینی،1387: 39).
پیشینه نیلوفر دراساطیر ایران و هند بسیار زیاد است و از مشترکات آیینی و فرهنگی این دو سرزمین حکایت دارد. لوتوس در بودیسم نیز مورد تقدیس قرار گرفته است. در بودیسم، نیلوفر آبی نماد برتر روشنبینی است. ریشه این گیاه در آبهای گلآلود است که بیانگر امیال و آرزوهای انسانی است. درحالیکه برگها و گلهای نیلوفر به سمت آفتاب و بهسوی روشنی و نور باز میشود. در افسانه تولد بودا آمده است: نخستین گامهایی که بودا در کودکی برمیداشت، جای هرقدمش یک نیلوفر شکوفا میشد.
نیلوفر با توجه به هشت برگ آن به نماد تشیع تبدیلشده است؛ عدد هشت ضمن اشاره به امام هشتم شیعیان، كه پس از ایشان فرقهگرایی عمدهای در میان شيعيان به وجود نیامده است، حاكي از دوازده امام نیز است. رقم دوازده را با نیلوفر دوازده برگ نیز نشان میدهند. نماد نیلوفر در دوره معاصر بهصورت انتزاعي شمسه، بیشتر برای بیان استمرار سلطنت معنوی امام رضا (ع) که خورشید هشتم، سلطان دین وشمس طوس و شمس الشموس خوانده میشود، مورد بهرهبرداری قرار میگیرد که بر تارک بسياري از آثار معماري سرزمین خراسان ( خورشید سان )میدرخشد و همانند یک اسطوره الگو، حضور خود را در فرهنگ، هنر و معماری امروز ایران، بهویژه شهر مشهد به رخ میکشاند.
این نماد در دیگرهنرهای شیعی بیشتر بهعنوان ترنج شناخته میشود. ترنج در پارچهبافی، سوزندوزی، قالیبافی بهصورت گسترده و با اشکال بسیار متنوع مورد بهرهبرداری قرارمی گیرد.
نیلوفر با توجه به ارتباطی که با خورشید دارد و با آن باز و بسته میشود ، در مصر تحت حمايت مملوكان در هنر تذهيب و در حاشيه قرآنها بهصورت گسترده بازتاب يافته است و رنگ طلايي و آبي براي آن انتخابشده است و در ایران به شکل انتزاعي شمسه ،ترنج و چلیپا نیز نشان داده میشود . ترنج از نگارههای تزييني در قالیبافی و نماد خورشيد است .تجسم نمادين شمسه (خورشيد) جايگاه مهمي را در هنر ايران به خود اختصاص داده و در دوران متمادي موردتوجه قرار گرفته است. اين نقش داراي مفاهيم نمادين فراواني است. قبل از اسلام، چشمه خورشيد نماد روزنهاي بوده است كه نور الوهيت از طريق آن بر زمين جاري ميشده است. خورشيد در نقش برجسته اهورا مزدا (يا فروهر) در وسط دوبال كه در امتداد يكديگر هستند قرار گرفته است نيز بيانگر اين موضوع است. نقش قرص خورشيد همراه دوبال بر فراز ستونها و ديوارهاي سنگي، محافظ آسمان بوده است.
شمسه عموماً با نقوش اسليمي، ختائي، كتيبه و هندسي همراه است. اين نقش در اكثر هنرهاي تزئيني چه در بناها، تذهيب صفحه آغازين قرآن، تزئين داخل و بيرون گنبدها، مساجد و يا در کتابآرائی، قالیبافی، آلات فلزي و سفال به وفور مورد استفاده قرار میگیرد. شمسه را ميتوان بهعنوان نماد الوهيت، نور وحدانيت، مفهوم «كثرت در وحدت و وحدت در كثرت»، پیامبر اسلام وائمه (ع) و فر ایزدی شاهان ( علامی،1985،3: 1-2) دانست. درسنگ نگاره شاپور دوم، در طاقبستان، نیلوفر در اختیار میترا (خدا در آیین مهرپرستی )قرار دارد. در مهرابه سن کلمنته در رم، نیز پیکره میترا ایستاده بر روی نیلوفر، به تصویر کشیده شده است. تردیدی نیست که عناصر طبیعی در باور ايرانيان پاک و مورد تقدیس هستند و رابطه میان دین و طبیعت، امری غیر قابلانکار است؛ اما در دین ایرانی عناصر طبیعت به خاطر خودشان محترم شمرده نمیشوند، آنچه آنها را حائز اهمیت میکند، جایی است که آنها بهمثابه آفريده الهي، در جهانشناسی دینی اشغال کردهاند؛ بنابراین طبیعت هرگز بهمنزله تصویر مستقیم هستی الهی تفسیر نمیشود ( کاسیرر ،1378: 358 ) و نمیتواند وصف موجود حقيقي، يعني ذات الهي باشد و بهجای "بود" بنشيند. پس باید بين دوجنبه اعتباري و حقیقی يك موجود تمايز گذاشت و باید توجه داشت يك موجود حقيقي ممكن است در فرهنگهای مختلف نمادهای مختلفي داشته باشد؛به بیان دیگر، نمادها دگرگون میشوند، ولي حقيقت يك موجود تحت تأثیر این دگرگونیها قرار نمیگیرد. مرگ نقشها به معنی استمرار حیات و هستی وجود محض است. این نقشها را هستی پدیدآورنده و از میان میبرد. غرض هستی، دستیابی انسان به"نظر" است؛ بهبیاندیگر ما هرچند در جهان اعراض زندگی میکنیم، ولی جواهر، اصیل و غایت هستند. غرض از آفرینش اعراض این است که جوهر با آن صفا یابد و صیقلی شود. عرضها از صورتها و صورتها از اندیشهها زاده میشوند؛ در حقیقت این جهان با همه طول و عرضش، دست آورد یک اندیشه است. صورتها ناپدید شده و از ميان میروند، ولي معانی باقی میمانند؛ چون انسان در این جهان، دسترسی به غیب ندارد؛ به این دلیل در توصیف نهان جهان، به تعدد دیدگاهها و مذاهب و مکاتب کشیده شده است؛ پس نباید به یک نگاه قانع شد، باید مدام و با دقت به جهان نگریست. باید دست از چشم برداشت تا جهان را شناخت. باید از خدا خواست تا قطره دانشی را که به ما داده است به دریاهای معرفت خود وصل کند. نفس انسان مادر بتها و موجودی خودپرست و دزد نهانی است و قدرت تمیز انسان را از او وا میستاند. نفس به نفع خود به تأویل میپردازد و انسان را به خارستان میکشاند، دوزخی است که هفتدریا سوزش آن را کم نمیکند (مولوی: 1: 60)؛ نفس فروزندگی درونی را از میان میبرد. بانگ غولان برای نفس، بانگی آشناست و انسان را بهسوی فنا میکشاند.
باید از صورتپرستی دست کشید تا به رهایی و دانش دستیافت. پاسخ به ندایی مطلوب است که انسان را به فراخنا بخواند . انسان باید رو به بالا و روشنایی داشته باشد. از نشانهها درگذرد و به صاحب نشان برسد. برای دستیابی به معرفت راستین، باید خود را به مطلع الشمس رساند ، جایی که در آنجا آفتاب معرفت افول نمیکند و خاموشی ندارد . بعد از این مرحله است که همهجا به مشرق معرفتی تبدیل شده و مغرب و مشرقها به یک حقیقت یگانه تبدیل میشوند ( مولوی، 2 : 42-45)؛ این نوع از معرفت از راه حسگرایی به دست نمیآید؛ لازم است برای درک نمادها، از دادههای حس به دادههای عقل حرکت کرد، تا ادراک آنها برای انسان میسر شود. در این راه، خردورزی رسمی نیز مشکلگشا نیست، به نور آشنا سنده نیاز استتا بود را از نمود، تشخيص داد. هنر در این میان کار روایتگری را به عهده دارد. تصویرگری نمادهایی چون نیلوفر آبی، برای عروج انسان از قعر به اوج است. انتخاب نمادها برای پرهیز از تفسیرهای اختلاف آفرین است؛ ولی کسانی که در جستجوی حقیقت نیستند، قادر به جهتیابی از نمادها نیستند به همین دلیل خود نمادها منشاء اختلافنظر میشود و انسانها را به تباهي میکشانند.
بايد دانست كه حقیقت نام مشخصی ندارد و جستجوی نام برای آن خطا است. بی کرانگی حقیقت سبب میشود تا در قالبهای گوناگون خود را نشان دهد. مولوی در يكي از داستانهای مثنوي معنوي خود میگوید: کسی از سوي شاه مأمور شد تا به دنبال درخت حیات برود. درختی که خوردن میوه آن انسان را میتواند نامیرا کند. او در جستجوی این درخت پس از سالها نزد پیری آمد و به او گفت : شاه از من خواسته است تا درخت حیات را برای او ببرم و من سالهاست هر چه دنبال این درخت بودهام، نتوانستم آن را بیابم. پير خندید و گفت : این درخت همان درخت علم است و آن را نامهای بیشماری است. گاهی آن را درخت، گاهی آفتاب،گاهي دریا، گاهی ابر خوانند و آثار زیادی دارد و کمترین نقش آن جاودانگی است. دلیل اینکه به آن نرسیدهای، این است که دنبال نام و صورتها رفتهای، اگر دنبال معنی بودی به آن میرسیدی ( مولوی، 2 : 3671-3692). باید توانایی خواندن معانی را پیدا کرد و فتنه افهام را کنار راند و میان امتها آشتی داد و مرغ جانها را یک دل نمود. ما امروز گرفتار باز و بسته کردن گرهها و نازکاندیشیها هستیم و خود را از این پیچوخمها رها نمیکنیم.
جمعبندی
نيلوفر آبي که در ضمير ناخودآگاه انسان ريشهاي عميق دارد و در درون خود دنياي خدايان و انسانها را احاطه کرده با منشأ زندگي و تخيل آدمي پيوند خورده است. از آنجایی که ريشه در باورهاي ديني- مذهبي و اسطورهاي دارد با گذشت زمان، تغيير آداب، عقايد و شرايط اجتماعي نهتنها حضورش کمرنگ نشده، بلکه مستحکمتر گشته و تثبیتشده است تا جایی که امروزه نماد لوتوس به نحوی نماد وحدت همه ادیان و همه سازههای معنوی جهان است و طي یک روند تکاملی در قالب اشکال هندسي و انتزاعي، از یک هنر آئینی به یک هنر کاربردی تبديل شده است. این نماد توانسته است همبستگی شگفتانگیزی را میان طبیعت و روان آدمی و میان طبیعت ملموس و جهان معنی، ایجاد کند و مخاطب خود را به فراسوی فردیت بکشاند تا جايي كه امروزه میتوان نیلوفر را بزرگترین نشان وحدت متعالی ادیان دانست.
منابع
- رومی، جلالالدین؛ 1378؛ مثنوی معنوی؛ به اهتمام دکتر توفیق سبحانی، تهران: انتشارات روزنه.
- یاحقی، جعفر؛ 1386؛ فرهنگ اساطیروداستان واژهها در ادبیات فارسی؛ تهران: فرهنگ معاصر.
- شوالیه، ژان – گربران آلن؛1387؛ فرهنگ نمادها؛ترجمه و تحقیق سودابه فضایلی، تهران: انتشارات جیحون.
- هال، جیمز؛ 1380؛ فرهنگ نگارهای نمادها در هنر شرق و غرب؛ ترجمه رقیه بهزادی؛ تهران: فرهنگ معاصر.
- اقتداری، احمد؛دیار شهریاران؛ 2 جلد، تهران: انجمن آثار ملی.
- مرتضی خلج امیر حسینی؛1387؛ رموز نهفته در هنر نگارگری؛ با مقدمه استاد فرشچیان، تهران: کتاب آبان،
- غلامی، ابوالفضل؛آیین اکبری؛ چاپ مجدد، اسنابروک 1985، ج 3.
- کاسیرر، ارنست؛1378؛ فلسفه صورتهای سمبلیک؛ جلد دوم اندیشه اسطورهای، ترجمه یدالله موقن، تهران: هرمس.
9.Bhagavad Gita 5.10 1.
- Go pala –uttara – tapiniUpanisad’