دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

یادگیری اجتماعی Social Learning

یادگیری اجتماعی Social Learning
یادگیری اجتماعی Social Learning

كلمات كليدي : يادگيري اجتماعي، نظريات يادگيري اجتماعي، شرطي سازي كلاسيك، شرطي سازي كنشي، منابع يادگيري اجتماعي

نویسنده : مصطفي همداني

واژه "Learning"، به معنی آموزش، یادگیری و فراگیری است، و "Social" در اینجا در معنای وصفی و به معنای اجتماع و منسوب به جامعه است.[1]

یادگیری، اساس رفتار آدمی می‌باشد. اکثر رفتارهای آدمی حاصل یادگیری می‌باشد. انسان از طریق یادگیری روی محیط خود تاثیر می‌گذارد و از آن تاثیر می‌پذیرد.[2] فرآیند یادگیری از آغاز تولد انسان شروع می‌شود و تا پایان عمر او ادامه دارد و ساحت‌های فراوانی از یاد گرفتن، سخن گفتن تا رفتار اجتماعی و پرورش عقلانی، عاطفی و روحی و اخلاقی و ... را شامل می‌شود. روان‌شناسان همواره تلاش داشته‌اند که فرایند یادگیری را تبیین کنند و از جمله انواع یادگیری، یادگیری رفتارهای اجتماعی چون نوع‌دوستی، پرخاشگری، تحمل، مدارا و ... است.

یادگیری اجتماعی، فرآیندی است که طی آن، رفتارها -خوب و بد، بهنجار و نابهنجار- آموخته می‌شوند. پس از دوران کودکی، از طریق ارتباط اجتماعی با والدین، رسوم، آداب فرهنگی و رفتارهای قابل قبول، جامعه‌پذیر می‌شویم. همچنین انواع هیجانات چون ترس‌ها و حب و بغض‌ها را نسبت به افراد و ارزش‌ها و نهادها و امور اجتماعی و شخصی در جامعه می‌آموزیم. این فرآیند، عبارت است از یادگیری اجتماعی. [3]

یادگیری اجتماعی و ایجاد نگرش

عوامل مؤثر در تکوین نگرش در نمودار زیر به نمایش درآمده‌اند،[4] که نقش یادگیری اجتماعی در تکوین نگرش را به خوبی نشان می‌دهد:

نظریات یادگیری اجتماعی

نظریات یادگیری اجتماعی در سه دسته خلاصه می‌شوند:

1) شرطی‌سازی کلاسیک (Classical Conditioning)؛ طبق این نظریه یادگیری بر اساس شرطی‌شدن نسبت به محرک‌های اجتماعی صورت می‌گیرد؛‌ یعنی تکرار یک محرک و پاسخ‌هایی چون ترس، خشم، نفرت، محبت و ... نسبت به آن محرک، باعث می‌شود در صورت ایجاد مجدد آن محرک، همین پاسخ‌ها صادر شود. 

نتایج مطالعات نشان می‌دهند که شرطی‌سازی کلاسیک، اغلب به صورت ناهشیار و حتی زمانی که فرد از محرک بی‌اطلاع است صورت می‌پذیرد.[5] به‌عنوان مثال کودکی به طور مکرر با مادرش بیرون می‌ر‌ود و اخم و دیگر علایم مخالفت مادر را به هنگام برخورد با یک گروه نژادی خاص مشاهده می‌کند، اگرچه در ابتدا نسبت به صفات قابل مشاهده آن گروه نژادی مثل رنگ پوست، نوع لباس، و لهجه خنثی است، ولی عواطف او با واکنش‌های عاطفی منفی مادر پیوند می‌خورد و نسبت به آن گروه شرطی می‌شود و با دیدن آن‌ها به صورت ناهشیار به یاد اخم مادر می‌افتد و به‌تدریج نسبت‌ به آ‌ن‌ها نگرش منفی پیدا می‌کند.[6]

2) شرطی‌سازی کنشی (Operant Conditioning)؛[7] ممکن است کودک سه چهار ساله‌ای را دیده باشیم که با بیان محکم از یک حزب سیاسی یا یک نامزد ریاست جمهوری دفاع کند و با حزب یا نامزد دیگری مخالفت کند، یا فرد خردسالی را که به یقین بگوید پیکان بهتر از رنو است. در این صورت تصدیق خواهیم کرد که او از روی بینش این‌گونه سخن نمی‌گوید، بلکه از والدین و بزرگ‌ترهای خود جملاتی را شنیده و شاید به طور اتفاقی بیان کرده و با تأیید و تشویق آن‌ها، تقویت شده و اکنون به طور محکم اظهارنظر می‌کند. این ساز و کار در کودکان نقش و تأثیر بیشتری دارد؛ چون با تنبیه و تشویق مرتبط است و گستره تنبیه و تشویق در کودکان بیشتر از بزرگسالان است، بزرگسالان نیز در بسیاری از نگرش‌هایشان تحت تأثیر همین ساز و کار هستند، اما تشخیص آن، قدری مشکل‌تر است. مثلاً زن خانه‌داری که فرزند جوانش در دانشگاه به تحصیل رشته الکترونیک مشغول است ممکن است اظهارنظر کند که رشته الکترونیک از رشته مهندسی کشاورزی بهتر است، در حالی که هیچ‌کدام را نمی‌شناسد.

مشاهده و تقلید، ساز و کار شناختی دیگری است که بر تشکیل نگرش‌های افراد مؤثر است؛ مثلاً والدین رفتاری را انجام می‌دهند و با این‌که فرزند خود را بر انجام دادن آن تشویق نمی‌کنند، و حتی گاهی از آن رفتار منع می‌کنند ولی کودک آن رفتار را انجام می‌د‌هد، مانند پدری که سیگار می‌کشد و فرزند خود را از این کار باز می‌دارد. ولی آن کودک منع پدر را هیچ می‌انگارد و نسبت به سیگار کشیدن نگرش منفی نمی‌یابد بلکه گاهی ممکن است نگرش مثبت هم پیدا کند و سیگار بکشد.

3) نظریه یادگیری اجتماعی- شناختی؛ این نظریه، یکی از انواع تبیین یادگیری است، که به وسیله آلبرت بندورا (Albert Bandura: 1925) روان‌شناس نامدار کانادایی در حوزه روان‌شناسی اجتماعی در قرن بیستم در سال‌های 69-1965 مطرح گردید. این نظریه به نام‌های یادگیری مشاهده‌ای و نظریه سرمشق‌گیری هم نامیده شده است.[8]

بندورا معتقد بود غالب رفتارهای انسان از طریق مشاهده و در طول فرآیند الگوسازی آموخته می‌شود.[9] بنا به این نظریه، یادگیری از راه مشاهده (Observation)، ‌تقلید (Imitation) و الگوبرداری (Modeling) انجام می‌شود و به عامل تقویتی[10] نیازی ندارد.

به عقیده بندورا، یادگیرنده باید‌ بر توجه و علاقه،‌ توانایی تقلید و الگوبرداری را دارا باشد. یادگیری اجتماعی، بنا بر مشاهده و تقلید، به طور ناخودآگاه در بسیاری از افراد به صورت مثبت و منفی انجام می‌گیرد و پیامدهای ثمربخش،‌ یا زیان‌بار خود را به دنبال خواهد داشت.[11]

انتقاد او از تبیین یادگیری اجتماعی بر اساس فرآیند شرطی‌سازی این بود که: آیا می‌توانیم با شرطی‌سازی کلاسیک یا فعال به یک پسر 15ساله، ‌رانندگی یاد بدهیم؟ رانندگی رفتاری ارادی است که شرطی‌سازی کلاسیک آن واقعاً غیرممکن است. او معتقد است اگر فقط با آزمایش و خطا می‌خواستیم یاد بگیریم، یادگیری خیلی کسل‌کننده و گاهی خطرناک می‌شد. او می‌گوید ولی بسیاری از رفتارهای پیچیده ما حاصل مشاهد‌ه الگوهای قبلی‌اند که در حل مسایل و کنار آمدن با مسایل خوب عمل می‌کنند. ما با مشاهده دیگران دانش‌ها و مهارت‌ها، قوانین، راهبردها و عقاید و نگرش‌ها را فرا می‌گیریم.

بندورا به رغم پذیرفتن نقش شرطی‌شدن و تقویت در تبیین رفتار آدمی، با نقش سنتی محرک – پاسخ، به‌عنوان تنها شیوه مطالعه رفتار، مخالفت می‌کند. از نظر وی، بخش وسیعی از یادگیری‌های انسان با مشاهده و تقلید صورت می‌گیرد. در اولین تحقیق بندورا و والترز (1952) در زمینه علل خانوادگی پرخاشگری، بر اهمیت یادگیری از طریق مشاهده رفتار دیگران تأکید شده است. از آن به بعد،‌ بندورا یادگیری مشاهده‌ای را مهم‌ترین عامل رشد و یادگیری به حساب آورد.[12]

بندورا بر اساس پژوهش‌های گسترده نتیجه گرفت که اغلب رفتارها -خوب و بد، بهنجار و نابهنجار- با تقلید کردن از رفتار دیگران آموخته می‌شوند. از کودکی به بعد، پاسخ‌هایی را با الگوهایی که جامعه به ما عرضه می‌کند،‌ پرورش می‌دهیم. با والدین خود به‌عنوان الگو شروع می‌کنیم و زبان آن‌ها را یاد می‌گیریم و با رسوم و رفتارهای قابل قبول فرهنگ جامعه‌پذیر می‌شویم. افرادی که از هنجارهای فرهنگی منحرف می‌شوند، رفتار خود را مانند هر کس دیگری آموخته‌اند. تفاوت در این است که افراد منحرف از الگوهایی پیروی کرده‌اند که باقی افراد جامعه آن‌ها را نامطلوب می‌دانند. او معتقد بود که کودکان هیجانات چون ترس‌ها و ... و رفتارهای مثبتی چون توانمندی، جرأت، و خوشبینی را هم از والدین و الگوهای دیگر می‌آموزند.[13] فرایند یادگیری واکنش‌های هیجانی، ‌از طریق مشاهده دیگران را شرطی‌شدن جانشینی (Vicarious Conditioning) خوانده‌اند.[14]

منابع یادگیری اجتماعی

یادگیری اجتماعی در هر دو قطب مثبت و منفی و نیز با هر تبیین نظری که از آن ارائه شود، دارای منابعی است که آن منابع، در شرطی شدن و یا ارائه‌ شناخت به یادگیرنده موثر هستند. این منابع که برخی توان آموزش‌های مثبت و منفی هر دو را دارند (مانند گروه همسالان) و برخی قاعدتاً دارای کارکرد آموزشی مثبت هستند (مانند مدرسه) عبارت‌اند از:

  1. خانواده؛ یکی از منابع مؤثر در یادگیری اجتماعی، اعضای خانواده و به‌ویژه والدین هستند.[15]خانواده برای کودک کم سن و سال معرف همه دنیایی است که او را احاطه کرده است. تصویر خود در نزد کودک، انعکاس احساسی است که اعضای خانواده نسبت به او دارند؛ بنابراین، تصوری که فرد از خود و نیز از جهان پیرامون و از افرادی که در پیرامون اویند دارد، به طور مستقیم تحت تأثیر وجهه نظر و باورهای خانواده‌اش قرار دارد.[16]

بندورا در تحقیقی که درباره تأثیر سرمشق‌گیری بر یادگیری اجرا شد، رفتار والدین دو گروه کودک را مقایسه کرد. یک گروه از کودکان بسیار پرخاشگر و گروه دیگر از کودکان خوددار تشکیل شده بود. طبق نظریه بندورا، رفتار کودکان باید رفتار والدین آن‌ها را منعکس کند. این پژوهش نشان داد که والدین این کودکان خوددار، خوددار و والدین کودکان پرخاشگر، پرخاشگر بودند.

بندورا از تحقیقات خود نتیجه گرفت که آغاز یادگیری رفتارها -خوب و بد، بهنجار و نابهنجار- با تقلید کردن از رفتار والدین خود به‌عنوان الگو است.

از جمله رفتارهای متعددی که کودکان از طریق سرمشق‌گیری فرا می‌گیرند، ترس‌های غیرمنطقی هستند. کودکی که می‌بیند والدین او هنگام طوفان می‌ترسند یا وقتی با افراد غریبه مواجه می‌شوند عصبی هستند، به‌راحتی این اضطراب‌ها را جذب کرده و آن‌ها را تا بزرگسالی بدون آگاهی از علت آن‌ها، با خود به همراه می‌برد. البته، رفتارهای مثبتی چون توانمندی، جرأت و خوشبینی هم از والدین و الگوهای دیگر آموخته می‌شوند. در سیستم اسکینر، تقویت‌کننده‌ها رفتار را کنترل می‌کنند؛ از نظر بندورا، این الگوها هستند که رفتار را کنترل می‌کنند.[17]

  1. رسانه‌های همگانی؛ رسانه‌ها و به‌ویژه تلویزیون، مجموعه‌ای از عوامل قدرتمند در یادگیری اجتماعی هستند.[18] بندورا منتقد صریح جامعه‌ای است که الگوهای غلط را برای کودکان تأمین می‌کند، مخصوصاً‌ الگوهای رفتار خشونت‌بار که در تلویزیون و فیلم‌ها و بازی‌های ویدیویی نمایش داده می‌شوند. پژوهش او تأثیر الگوها را بر رفتار به وضوح نشان می‌دهد.[19] تحقیقاتی نشان داده‌اند که برخی خودکشی‌ها در اثر تقلید از گزارش‌های رسانه‌ای پیرامون خودکشی بوده است.[20] همچنین رسانه‌ها از طرقی چون آموزش، متقاعدسازی و تبلیغات باعث یادگیری اجتماعی می‌شوند.
  2. مدرسه؛ کودک در مدرسه هنجارهایی چون استقلال، موفقیت، عام‌گرایی و خاص‌گرایی (درک شباهت و تفاوت خود با دیگران در جمع) را می‌آموزد.[21] همچنین پارسونز از بحثی به نام "یادگیری پنهان" در مدرسه نام می‌برد که طی آن، دانش‌آموزان مسائلی چون احترام به معلم، توجه به حقوق هم‌کلاسی‌ها و عادات پسندیده را می‌آموزد.[22] آموزش شهروندی و حقوق و وظایف شهروندی نیز از دیگر دستاوردهای فرآیند یادگیری در مدرسه است.[23]
  3. گروه همالان؛ تأثر از گروه، از پدیده‌های مسلم اجتماعی است،[24] که در نوجوانان دارای بروز بیشتر می‌باشد. این تأثر تا حد وابستگی هم پیش می‌رود. روان‌شناسان اجتماعی از تمایل فرد برای جستجوی پاداش در درون گروه و اجتناب از تنبیه‌های آن، تعبیر به وابستگی هنجاری می‌کنند.[25] به نظر ساترلند، اکثراً رفتار تبهکارانه در درون گروه‌های نخستین به‌ویژه گروه‌های همالان فراگرفته می‌شود،[26] البته این تأثیر، صرفاً در کجروی نیست بلکه در همنوایی و رفتار مثبت نیز وجود دارد.
  4. خرده‌فرهنگ‌ها؛ گروه‌های مذهبی (مسجد، کلیسا، نماز جمعه و ...) و منهای آن روحی که در تعالیم صحیح خود به همراه دارند کلان‌ْفرهنگ دینی را تشکیل می‌دهد و خرده‌فرهنگ تلقی نمی‌شوند، دارای ارزش‌هایی هستند که کم‌وبیش محصول رنگ و لعاب افکار درست و نادرست اعضای گروه است و این ارزش‌ها به سرعت در بین اعضا سرایت می‌کند.

یادگیری اجتماعی و کجروی

یکی از تبیین‌های کجروی، مکتب "یادگیری" است که در این مکتب، از نظریه‌هایی چون "همنشینی افتراقی"، "همنشینی و تقویت افتراقی" و "یادگیری اجتماعی" استفاده می‌کند تا رفتار کجروانه و فرآیند شکل‌گیری و بروز آن را ارائه کند.[27]

برجسته‌ترین تلاش برای به کارگیری نظریه یادگیری اجتماعی در تبیین کجروی، اثر بندورا است که بر الگوسازی پرخاشگری در سه موقعیت اجتماعی زیر (که کارکرد کجروانه برخی منابع یادگیری اجتماعی پیشْ‌گفته هستند) تأکید دارد:

  1. محیط خانواده؛ پرخاشگری در محیط خانواده، طیفی از شکل‌ها و گونه‌های متفاوت به خود می‌پذیرد که بدرفتاری با کودکان در یک سوی آن قرار دارد؛ و نگرش‌ها و گفتارهای پرخاشگرانه والدین در سوی دیگر. به نظر بندورا، در همین عرصه تربیتی است که کودکان با شدت تمام در معرض نمونه‌هایی روشن و زنده از قهر و اجبار و پرخاشگری قرار می‌گیرند و عمل والدین، آن نمونه‌ها را به‌عنوان شیوه‌های مطلوب حل اختلاف و اظهار تمایلات و خواسته‌ها به آنان معرفی می‌کند.
  2. خرده‌فرهنگ‌ها؛ به نظر او،‌ برخی خرده‌فرهنگ‌ها، خوراکی غنی از پرخاشگری و پاداش‌های فراوانی را برای پرخاشگرترین اعضای خود ارائه می‌دهند. بالاترین میزان رفتار پرخاشگرانه در محیط‌هایی دیده می‌شود که الگوهای پرخاشگری در آن فراوان است و پرخاشگری، ویژگی شخصیتی پرارزشی محسوب می‌شود.
  3. الگوهای نمادین؛ بندورا بخش عمده‌ای از تأثیر الگوهای نمادین بر پرخاشگری را به رسانه‌های جمعی، به‌ویژه تلویزیون، نسبت داده است.[28]

این نظریه همچنین به گونه‌های متعددی از تحریک‌های محیطی -که آن را "مشوق" می‌نامد- اشاره دارد و مدعی است که آن‌ها می‌توانند در افزایش رفتارهای ضداجتماعی مؤثر باشند.[29]

آنان همچنین فرایند تقویت خود را به‌عنوان یکی دیگر از متغیرهایی معرفی می‌کنند که افراد را قادر می‌سازد تا به تنظیم و کنترل رفتار خویش بپردازند. برای نمونه، آنان از افرادی یاد می‌کنند که از توانمندی‌های خود در زمینه‌هایی مانند صدمه رساندن به دیگران، یا "کلاه گذاشتن" بر سر آنان استفاده کرده، و از این کار لذت می‌برند؛ احساس غرور می‌کنند؛ به انتقام‌جویی می‌پردازند؛ خود را ارزشمند می‌یابند.[30]

بندورا به این نکته هم توجه داده است که افراد قادرند بیاموزند که چگونه می‌توان پس از انجام رفتاری ضداجتماعی، خود را از سرزنش وجدان رها ساخت. بر همین اساس و در تعابیری مشابه با نظریه "خنثی‌سازی"، "‌ترفندهای تبرئه نفس" را در شکل‌های متفاوت زیر ترسیم می‌کند: کم‌خطر جلوه دادن کجروی‌های ارتکابی با اشاره به جرم‌های خطرناک‌تر دیگران، کم‌اهمیت شمردن خسارت‌های ناشی از رفتار خود، توجیه پرخاشگری با توسل به ارزش‌های والاتر، مبهم جلوه دادن مسئولیت رفتار نادرست یا نسبت دادن این مسئولیت به مراجع قدرت و امثال آن، سرزنش بزه‌دیدگان با توسل به تعابیری از جمله "بداقبال بودن" یا "انسان نبودن" آنان یا تعابیری که آنان را از ویژگی‌های شایان دلسوزی عاری بنمایاند.[31]

 

مقاله

نویسنده مصطفي همداني

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

Powered by TayaCMS