24 آبان 1393, 14:4
كلمات كليدي : خشونت نمادين، بورديو، دولت، اطاعات، باورهاي جمعي، سلطه
نویسنده : سمانه خالدی
خشونت نمادین یکی از واژگانی است که توسط پیر بوردیو(Pierre Bourdieu) در سال 1992 ابداع شده است. «خشونت نمادین، نوعی از خشونت است که با همدستی ضمنی کسانی که این خشونت بر آنها اعمال میشود و نیز کسانی که آنرا اعمال میکنند، انجام میشود؛ زیرا هردو گروه، نسبت به اعمال آن، آگاهی ندارند.»[1]
بوردیو معتقد است، چنین خشونتی، تحمیلکننده اطاعتهایی است، که نه فقط بهمثابه اطاعت درک نمیشوند؛ بلکه با اتکا بر "انتظارات جمعی" و "باورهای از لحاظ اجتماعی درونیشده"، فهمیده میشوند. نظریه خشونت نمادین نظریهای است که بر بازتولید باورها استوار است؛ یعنی نظریهای که نشان میدهد؛ کنشگرانِ برخوردار از قالبهای دریافتی و ادراکی خاص، چگونه دستورات درون یک موقعیّت یا یک گفتار را درک کرده و از آنها اطاعت میکنند.
بوردیو، دولت را مکان کشمکش بر سر انحصار خشونت نمادین میداند؛ «خشونت نمادین بهگونهای غیر مستقیم و بیشتر از طریق مکانیسمهای فرهنگی اعمال میشود و با صورتهای مستقیمتر نظارت اجتماعی که جامعهشناسان غالباً بر آنها تأکید دارند، متفاوت است. نظام آموزشی، نهاد عمدهای است که از طریق آن خشونت نمادین در مورد انسانها اعمال میشود.
زبان، معانی و نظام نمادین افراد در رأس قدرت، بر بقیه مردم جامعه تحمیل میشود. این نوع خشونت جایگاه افراد در رأس قدرت را تحکیم بخشیده و عملکردهای واقعی آنها را از چشم بقیه مردم پنهان میسازد. بوردیو نظام آموزشی را در بازتولید قدرت موجود و روابط طبقاتی بسیار دخیل میداند. در واقع بوردیو، خواهان رهایی مردم از دست این خشونت و بهگونهای کلّیتر، از قید چیرگی طبقاتی و سیاسی، است.»[2] وی معتقد است، "جامعهشناسی مانند تمام علوم، این وظیفه را بر عهده دارد که پرده را از چیزهای پنهان بردارد و با این کار، میتواند به تقلیل دادن خشونت نمادین که در روابط اجتماعی انجام میشود، بهخصوص در روابط ارتباطات رسانهای، کمک کند.»[3]
«ماکس وبر معتقد بود دولت یک مجتمع انسانی است که انحصار استفاده مشروع از خشونت فیزیکی را در یک سرزمین معیّن، از آن خود میکند؛ اما بوردیو با تغییری که در این تعریف ارائه داد، معتقد بود دولت، موجود مجهوری است که انحصار استفاده مشروع از خشونت فیزیکی و خشونت نمادین را بر یک سرزمین معین و روی مجموعه جمعیت متعلق به آن، با موفقیت، از آنِ خود میکند. بوردیو دولت را از آنروی راهکار اعمال خشونت نمادین میداند که کارکرد دولت در دو قالب متجسّد میشود: در عینیّت؛ یعنی در قالب ساختارهای ویژه سیاسی و دیگری در ذهنیّت، یا به تعبیر دیگر در مغز و اعصاب؛ یعنی در قالب ساختارهای ذهنی و الگوهای درک و اندیشه.»[4]
بهعنوان مثال، دولت از رهگذر عملیات تقدیس و تأیید(همچون یادبود و بزرگداشت شخصیتهای تاریخی یا وارد کردن نام بعضی از درگذشتگان در فهرست قدّیسین در کتابهای درسی)، حتی پدیدهای بهنام حیات اخروی را میپذیرد؛ تا بتواند قضاوت دولت و صلاحیّت او در داوری را بهاثبات برساند. دولت طی فرایند همگانی کردن(یعنی راه و رسمهای همگانی را که از طریق اطلاع عمومی بهگوش مردم میرساند)، همواره استعداد غصب "حق إعمال خشونت نمادین مشروع" را در خود دارد. بهمنظور در دست داشتن حق إعمال خشونت نمادین، دولت همواره سعی دارد، تا تمامی اشکال همگانی کردن؛ اعم از چاپ و انتشار کتاب، نمایشهای تئاتری، خطابههای عمومی و ... را تنظیم کند.[5]
نتیجه خشونت نمادین که دولت آن را اینگونه تنظیم میکند، آن است که چهره روابط سلطهآمیز، بهصورت روابط محبتآمیز، بروز مییابد. بوردیو معتقد است که خشونت نمادین، در برخی موقعیتها و با صرف برخی هزینهها، بسیار بهتر از خشونت سیاسی-پلیسی عمل میکند. یکی از ضعفهای بزرگ سنّت مارکسیستی بهزعم بوردیو، آن است که جایی برای این نوع از خشونتهای نرم؛ اما مؤثر، حتّی در عرصه اقتصادی در نظر نمیگیرد. بهطور کلی، بوردیو تأکید دارد که نظریه خشونت نمادین، بهمثابه نوعی عدم شناخت مبتنی بر انطباق ناخودآگاه ساختارهای ذهنی، با ساختارهای عینی است و با نظریه کسانی چون فوکو که سلطه را نظم یا تربیت میداند، متفاوت است.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان