كلمات كليدي : آرمان شهر، توماس مور، اوسئانا، آتلانتيس، بنسليم، مدينه فاضله
نویسنده : نسرين خاني اوشاني
واژه Utopia در اصل یونانی و از دو کلمه "ou" بهمعنای "بی" و "Topos" بهمعنای "مکان" گرفته شده است. در زبان فارسی این کلمه را به "جایی که وجود ندارد" یا "ناکجاآباد"، آرمانشهر، مدینه فاضله و جامعه فاضله معنا میکنند. اما در معنای کلیتر شهرهای آرمانی و سرزمینهای خیالی را میگویند که تاکنون در تاریخ محقق نشده و تنها بهصورت خیالی در اذهان وجود دارد و در نتیجه اغلب از نظر جامعهشناسان تنها ارزش ادبی دارند و در واقعیت نمیگنجند.[1]
واژه اتوپیا را برای نخستینبار توماس مور (Thomas More: 1478-1535)، وزیر هانری هشتم پادشاه انگلستان بهکار برد. او در سال 1515 میلادی کتابی با عنوان "اتوپیا" به زبان لاتین نوشت که مقبولیت وسیعی یافت. مور در این اثر جامعهای آرمانی را تصویر میکند که در آن همهچیز در جای خود بوده و هیچیک از معضلات جامعه بشری در آن راه ندارد. این کتاب از دو بخش تشکیل شده که در بخش نخست تصویری نسبتا دقیق از جامعه انگلستان آن روزگار، نابسامانیها و قوانین آن مطرح میشود و در بخش دوم ایدههای اساسی مور درباره جامعه آرمانیاش بازگو میگردد. مور ویژگیهای فراوانی در مورد آرمانشهرش بیان میکند، که برخی از مهمترین آنها عبارتاند از: نفی مالکیت خصوصی، نفی هویت فردی، داشتن قوانین محدود، ساده و محکم و قاطع، سادگی در همه مظاهر زندگی و پرهیز از تنوعطلبی، بهرهمندی کامل از طبیعت و زندگی بر افق آن، مشارکت عمومی، تکیه بر تعلیم و تربیت، نفی بیبندوباری جنسی، ترویج دینداری، همسویی دین و سیاست، رویکرد عملی به علوم، کنترل شدید افراد و محدودیت در رفتوآمد و نظارت بر همه شئون زندگی مردم، ادغام زندگی خصوصی و عمومی افراد، نابرابری زن و مرد در همه شئون و وجود نظام پدرسالاری. [2]
ریشههای تاریخی اندیشه اتوپیایی
آرمانشهرگرایی و اتوپیا از مفاهیمی بهشمار میروند که همواره با تولد اندیشه در آدمی همزاد است. اندیشهورزان بسیاری به تدوین آرمانشهر و بیان عصر طلایی و مطلوب خویش پرداختهاند. در بسیاری از این آرمانشهرها مفاهیم مشترکی مانند عدالتمحوری، قانونمداری و انسجام همگانی وجود دارد و فقط در خصوصیات و جزییات است که آنها باهم تفاوت مییابند.[3] اتوپیاها در طول قرون بازتابدهنده نگرانیها و نارضایتیهایی بودند، که خود زاییده همان نگرانیها بهشمار میرفتند. میتوان گفت هرچه ذهن بشر بیشتر دستخوش خلل و اضطراب باشد، اتوپیاها بیشتر به وجود میآیند.[4]
به طور مشخص، گرچه اتوپیا از آغاز قرن شانزدهم میلادی به کار رفت اما ردپای این تفکر از هزاران سال قبل در قالب دینی و اجتماعی و سیاسی موجود میباشد. آرمانشهر افلاطون و یا حماسه سومری گیلگمش نمونههایی از این مدعایند که بهشتی زمینی را ترسیم میکنند که در آن مرگ و پیری معنا ندارد و گرگ و میش در کنار هم زندگی میکنند. در افسانه گیلگمش، پادشاه شهر اوروک، در سفر خود به بهشت "دیلمون" میرسد که دارای آرامش همیشگی، طبیعت زیبا و زندگی جاودانه ونمادی از شهر آرمانی مردم است.[5]
از طرفی مدینه فاضله و آرمانشهر البته نه معنای مصطلح اتوپیایی، در آموزههای دینی مسیحیت و یهودیت و اسلام نیز به وضوح نمایان است. بر اساس آموزههای این ادیان با مداخله خداوند در تاریخ، منجی مصلحی ظهور خواهد کرد که جامعه آرمانی را خواهد ساخت. این ادیان زمان و کیفیت دقیق ظهور آن منجی را نگفتهاند و نام اتوپیا و آرمان شهر را بر آن ننهادهاند اما برای برخی طرحهای ذهنی اتوپیایی الگویی ساختهاند.[6]
طرحهای اتوپیایی عصر مدرن نیز غالبا آینده مثبت و زیبایی را برای بشریت ترسیم میکنند که در آن همه آرمانهای بشری از جمله عدالت، آزادی، صلح و امنیت به وقوع میپیوندد. از جمله این طرحها اتوپیای توماس مور، آتلانتیس فرانسیس بیکن، شهر آفتاب کامپانلا، اوسئانای جیمز هرینگتون، شهر زرین فرانسوا ماری ملقب به ولتر را میتوان نام برد. اما در طول تاریخ اندیشه کمتر شخصیتی چون "کارل مارکس" میتوان یافت که آرمان شهری در انتهای تاریخ برای بشر تصویر کند و راه دستیابی به این بهشت زمینی را نشان دهد.[7] اگرچه مارکس خود هیچگاه تحت عنوان اتوپیا، آینده را ترسیم نکرده است اما تصور او از جامعه کمونیستی بیطبقه -که بعد از انقلابات کارگری علیه سرمایهداران شکل میگیرد- خود نوعی از آرمانشهر است که در آن عدالت و آزادی ظهور مییابند.
مدینه فاضله افلاطون
نخستین متفکری که اندیشه آرمانی را بر برهان عقلی استوار کرد، افلاطون (Plato: 427-347 BC) فیلسوف یونانی بود. کتاب "جمهوری" او با بحث برای یافتن مفهوم درست عدالت آغاز میشود و در روندی منطقی و در جستجوی یافتن عدالت جامعهای آرمانی را پیریزی میکند.[8] او طی تفکرات خود به این نتیجه میرسد که عدالت هماهنگی و همگونی با نظم امور است. طبیعت را نباید به سلیقه خود دربیاوریم یا از آن خود کنیم بلکه بهویژه در سازماندهی شهر و نقش ویژه طبقات تشکیل دهنده آن باید با طبیعت هماهنگ شویم.[9]
افلاطون در توصیف جامعه کامل، بسیار تحت تأثیر نظریات مبتنیبر روانشناسی و زیستشناسی آن زمان قرار گرفته است. روانشناسی آن روز مبتنیبر این بود که هر انسانی مرکب از دو جزء است: بدن و نفس. به این ترتیب آنچه یک انسان را کامل و با فضیلت میسازد، کمال جسمانی و نفسانی در کنار هم میباشد، منظور افلاطون از کمال در اینجا همان "سلامت" است. اگر آدمی مبتلا به بیماری نباشد، از لحاظ بدنی سالم است، اما تعیین اینکه چه وقت از نظر نفسانی سالم است تا اندازهای پیچیدهتر است. انسانشناسی افلاطون مانند اعضای بدن به سه قسمت استوار است. سر، "مظهر عقل و تفکر" و سینه "مظهر خواست و اراده" و پایینتنه "مظهر میل و تمنا". هر یک از این سه قسمت، گویای یک ایدهآل انسانی نیز هستند. به عنوان نمونه "عقل" باید در جستجوی ایدهآل دانایی و زیرکی باشد. "اراده" باید در جستجوی ایدهآل شجاعت باشد و "میل" باید در جستجوی ایدهآل مهار و عنان انسان در برابر تمناها باشد. اگر هر سه این ایدهآلها از سوی انسان دنبال شود، به وجود یک انسان معتدل منجر میشود. نظریه دولت افلاطون نیز ادامه نوع اندیشه او درباره انسان است. "سر" جامعه که حکومت از آن او است، مظهر عقل و نماد بهترین نخبگان جامعه است. "سینه" جامعه شامل حکام و قوای انتظامی آن است و "پایینتنه" جامعه شامل سربازان و دهقانان و دیگر شهروندان است. بنابراین مدینه فاضله باید مرکب از سه طبقه باشد. 1. حکامی که آن را اداره کنند؛ 2. سربازانی که از آن دفاع نمایند؛ 3. همه شهروندان دیگر، تا ضروریات زندگی مانند غذا و مسکن را آماده سازند. افلاطون فرض کرده بود که «اجتماع، واحد بزرگتری از فرد است و مدینه فاضله جامعهای است که در آن مانند فرد کامل، همه این عناصر به نحو موزون و معتدل مشغول به کار باشند و حکام به کمک سربازان، بقیه شهروندان را با مهربانی و نرمی اما با مراقبت و نظارت استوار، نگهداری و اداره کنند.» به نظر افلاطون عدالت اجتماعی در صورتی برقرار میشود که «هر کس به کاری دست زند که شایستگی و استعداد آن را دارد و از مداخله در کار دیگران بپرهیزد.» پس اگر تاجری به سپاهیگری بپردازد یا یک فرد سپاهی حکومت را به دست گیرد، نظمی که لازمه بقا و سعادت اجتماع است به هم خواهد ریخت و ظلم جانشین عدل خواهد شد. حکومت، شایسته دانایان و خردمندان و حکیمان است و عدل آن است که اینان بر موضع خود قرار گیرند و بهجای پول و زور، خرد بر جامعه حکومت داشته باشد.[10]
آرمانشهر فرانسیس بیکن
شهر آرمانی بیکن (Francis Bacon: 1561-1626) به نام بنسلیم (Bensalem)، کمتر از آرمانشهر مور خشک و سختگیر و برابریجوست. نقطه اتکای آن حاکمیت بر طبیعت است که تابع نیازها و امیال انسانی است. حتی مرکز حساس این سرزمین، مدرسه است که کارش پژوهشهای علمی و فنی است. بیکن در اثر خود خواستار سر خم کردن در برابر طبیعت نیست بلکه ادعای دوبارهسازی، نوسازی و در درازمدت جایگزینی آن را دارد.[11] اتوپیای مور جزیرهای دوردست بود و تمام اتوپیاها در آن روزگاران و قرون حادثهخیز سفرها و اکتشافات قرون هفده و هجده در جزایر و سرزمینهای دوردست قرار داشتند. اما انسان هرچه به انتهای قرن نوزدهم نزدیکتر میشود شروع به دریافتن این امر میکند که همه جزایر کشف شدهاند، از اینرو بود که زمینه دیگری برای اتوپیاها گشوده شد. امید و انتظار در اتوپیاهای سوسیالیست در این جمله بازتاب مییابد که جامعه و نحوه اداره آن باید تغییر اساسی کند تا به شکل ایدهآل درآید ولی در این اتوپیاهای دیگر گفته میشود ذهن باید به کمک دانش تغییر کند و قدرتمند گردد تا جامعه آرمانی حاصل شود. چنین است اندیشه غالب در آتلانتیس اثر بیکن، بزرگترین اتوپیای علمی جهان. این اتوپیا تجسمی از مفهوم جدیدی در زندگی انسان است: مفهوم پژوهش سازمانیافتهبیوقفه. در تمام اتوپیاهای دیگر صحبت از جزایر، جوامع و جهانهای خوشبخت است و نمونههایی مثالزدنی از رضایتمندی کامل آورده میشوند، ولی اتوپیای فرانسیس بیکن دنیای جویندگان علم و دانش است، دنیایی که بیوقفه در آن علم و خرد رشد میکند و در ضمن گهگاه نیز قدرتمند میشود. این جهانی است که علم سازمانیافته بر آن حکم میراند. در اینجا منظور از علم، نقد دائمی، افزایش و انتشار دانش بیشتر و بسیار بیشتر از این است. شاید بهتر است به جای علم، بگوییم فلسفه. این اتوپیا در واقع مکمل اتوپیای افلاطون است که فیلسوف را بر جای پادشاه مینشاند. اما در عوض این اتوپیا بهدنبال تحقق این ایده است که نه فیلسوف، بلکه فلسفه علمی پادشاه شود. [12]
دولتشهر جاودانی هارینگتون
جیمز هارینگتون (James Harrington: 1611-1677) از اشرافزادگان انگلیسی بود که آرمانشهری بهنام جمهوری اوسئانا (Oceana) را خلق کرد. ویژگی آن داشتن برنامه و اشارات روشن به مسائل زمانه است. این اثر چه از نظر شکل -که تقلیدی از مور و یا افلاطون است- چه از لحاظ نظریههایی که میپذیرد، بهویژه از لحاظ این اندیشه که جمهوری اگر خوب طراحی شده و سازمانیافته باشد میتواند تا ابد دوام بیاورد، با جریان آرمانشهرگرایی همآواست. چون اندیشه جاودانگی برای آرمانشهر همواره دغدغه خالقان آنها بوده است. در واقع میتوان گفت آرمانشهر زمانی وجود دارد که ساختارها و ارزشهای دولت برای ابد طراحی شده باشند. در جمهوری اوسئانا، مبنا بر این است که اگر قانون اساسی دولتی دارای لغزش نباشد، به تباهی کشیده نخواهد شد و این لغزشها عبارتاند از تضادها و نابرابری تقسیم زمینها و گردش نوبتی قدرت سیاسی. جمهوری قانونیای که مبتنیبر این دو طرح باشد بینقص است و حکومتی در نهایت کمال خواهد داشت.[13]
کارل مانهایم
کارل مانهایم (Karl Manheim: 1893-1947) در مقالهای تحت عنوان "ایدئولوژی و اتوپیا" برای نخستینبار این دو مفهوم را در یک چارچوب تحلیلی و با رویکرد جامعهشناسی معرفت، مورد بررسی قرار داد. او در این مقاله ضمن بررسی اتوپیا در سطوح مختلف، فقط اتوپیاهای مثبت را مورد توجه قرار نمیدهد و معتقد است که نگاهی به تاریخ کل اوتوپیاها نشان میدهد، که هیچ حیطهای، از زندگی در جامعه مورد غفلت اوتوپیا نبوده است. اوتوپیا رویایی است، که مناسبات خانوادگی، مالکیت اشیاء، مصرف کالا، سازماندهی زندگی سیاسی و حیات مذهبی، همگی شکل و شیوهای دیگر، در آن پیدا میکنند. با این حساب اوتوپیاهای منفی، همیشه طرحهایی ارائه میدهند که هر یک با اتوپیاهای مثبت در تضادند. بدین ترتیب مثلاً در مورد خانواده با طیف وسیعی از اوتوپیاها مواجهیم که از پاکدامنی و عفت زاهدانه تا بیبندوباری، اشتراک و افراط در امور جنسی را در برمیگیرد. از حیث اقتصادی هم اوتوپیاها متنوعاند. از شدیدترین اَشکال ریاضتپیشگی گرفته تا توصیه به فزونخواهی و عیاشی را شامل میشوند.[14]
مدینه فاضله فارابی[15]
در فرهنگ ایرانی و اسلامی نیز تمایل به ترسیم جوامع کامل و بینقص خیالی، همواره بین اندیشمندان وجود داشته است. در اوج درخشش فرهنگ اسلامی، ابونصر فارابی، اندیشه شهر آرمانی خود را در کتاب "اندیشههای اهل مدینه فاضله" مطرح ساخت و جامعهای آرمانی بر پایه اندیشه فلسفی و در قالب مفاهیم شریعت اسلام پیریزی کرد.
مدینه فاضله فارابی در واقع حاصل تاثیر افلاطون بر اندیشهها و نظریات فارابی است. فارابی را باید در عین نوآوریهایش شیفته اندیشههای افلاطون دانست و از آنجا که برای افلاطون مسائل سیاسی و اجتماعی اهمیت زیادی داشته، فارابی نیز به این سو کشیده شده است.
جامعه فاضله فارابی جمعی از افراد انسانی است که دارای کنش و واکنش اجتماعی و همبستگی اجتماعی هستند. آنها نظام واحدی را تشکیل میدهند که دارای سلسلهمراتب طولی است. بدین معنا که منزلت و پایگاه افراد بر اساس طبیعت او و آداب و رسومی که کسب کرده است مشخص میشود. نظام جامعه از رییس اول -که خادم و مرئوس هیچکس نیست- شروع میشود و به آخرین مرتبه هرم اجتماعی -که فقط خادم است و رییس کسی نیست- پایان مییابد. رییس جامعه نقش اول را در نظام جامعه ایفا میکند و تدبیر امور به دست اوست. دلیل وجودی رییس جامعه فاضله از نظر فارابی، رسیدن انسانها به هدف نهاییشان یعنی سعادت اخروی است. وظیفه انسانها شناخت سعادت و مقدمات آن و توجه مستمر به آن است و چون انسانها با یکدیگر متفاوت و مختلف آفریده شدهاند نمیتوانند به تنهایی و بدون راهنمایی دیگران سعادت و مقدمات آن را بشناسند و نیازمند معلم و راهنما هستند. به نظر فارابی، رییس مدینه فاضله باید فیلسوف و حکیم باشد یعنی علوم نظری و عملی را کسب کند، با مبدا وحی در ارتباط بوده و مهارت و شناخت تجربی کافی داشته باشد. زمینه این نظریات را میتوان در گرایش شیعی فارابی دانست که طبق آن امام و پیامبر (رییس جامعه) قلب و محور جامعهاند و جامعه بر مدار آنها میچرخد.