كلمات كليدي : استعاره مفرد، مركّب، مکنیه، مُصَرَّحه، تحقیقیّه، تخییلیّه، محتمله، اصلی، تَبَعی، تحقیقی، تخییلی، عامّیـّۀ قریبه، خاصّـۀ غریبه، وفاقیه،ع�
نویسنده : (تليخص)هیئت تحریریه سایت پژوه
استعاره دارای اقسامی است:
1- استعارۀ مفرد: مستعارِ آن یک کلمه است، اعمّ از کلمۀ مفرد یا کلمۀمرکّب، در مثال بالا، «نرگس» کلمۀ مفرد و «گل زرد»، کلمۀ مرکّب است.
2 - استعارۀ مرکّب: مستعار آن یک جمله می باشد، مانند «هزاران نرگس از چرخِ جهان گرد فرو شد» به جای «شب به پایان رسید» و «برآمد یک گلِ زرد» به جای «خورشید طلوع».
3- استعارۀ مَکنیّه: مستعارٌله (مشبّه) را همراه با یکی از لوازم یا ملایماتِ مستعارٌمنه (مشبّهبه) ذکر، و مستعارٌمنه را اراده میکنند. مانند:
ارغوان جـامِ عقـیقی به سمن خواهـد داد
چشمِ نرگس به شقایق نگران خواهد شد
(حافظ)
که در آن مستعارٌله (نرگس)، با کلمۀ «چشم» که از لوازم مستعارٌمنه (انسان) است، همراه شده است.
4 ـ استعارۀ مُصَرَّحه: مستعارٌمنه (مشبّهبه) را ذکر و از آن مستعارٌله (مشبَّه) را اراده میکنند، مانند «نرگس» و «گل زرد» در بیت فوق.
5ـ استعارۀ مرکّب: صورتی را که منتزع از امور متعدّد باشد ذکر و صورتی دیگر را اراده میکنند، که آن نیز منتزع از امور متعدّد است. مانند:
به هر که عرضـه دهـم دردِ خـویـش مینگرم
کــه غــرقـهام مـن و او بــر کـنار مـیگـذرد
(عرفی شیرازی)
که در این بیت «غرقه بودن صاحب شکوه و بر ساحل گذشتن کسی که نزد او شکوه برده» (مستعارٌمنه) تصویر مرکّبی است که از آن «دردمند بودن صاحب شکوه و آسودگی و بیخبری کسی که نزد او شکوه برده» (مستعارٌله) اراده شده است.
6ـ استعارۀ تحقیقیّه: آن است که مستعارٌله محذوف، امری حسّی یا عقلی باشد؛ حسّی، مانند «شیر» در معنی «انسانِ شجاع» و عقلی، مانند «صراطِ مستقیم» در معنی «دینِ مبین».
7ـ استعارۀ تخییلیّه: آن است که مستعارٌله محذوف، امری وهمی باشد، مانند «چنگالِ مرگ» که نخست قوّۀ وهم، صورتی وهمی شبیه به صورت چنگال واقعی برای مرگ اختراع میکند و سپس «چنگال» را در غیر معنی اصلی به کار میبرد.
8 ـ استعارۀ محتمله: آن است که از یک نظر تحقیقیّه و از نظر دیگر تخییلیّه به شمار آید، یعنی مستعارٌله محذوف محتملِ هر دو وجه (وجه حسّی و عقلی، وجه وهمی) باشد.
9ـ استعارۀ اصلی: مستعارٌمنه آن اسم جنس (اسم ذات یا اسم معنی) باشد، مانند «نرگس» که استعاره از «چشم» است.
10ـ استعارۀ تَبَعی: مستعارٌمنه در آن فعل، شبه فعل، اسماء مشتق یا حرف باشد. مانند:
ابر آمـد و باز بر سرِ سبـزه گریسـت
بی بــادۀ گلـرنگ نمیبـایـد زیسـت
(خیام)
در این «گریستن» از «باریدن» استعاره است.
11ـ استعارۀ تحقیقی: جامع آن داخل در مفهوم طرفین استعاره است، یعنی در مستعارٌله و مستعارٌمنه جامع ذاتی وجود دارد. مانند «پریدن» و «چکیدن» در این بیت:
خواسـت پـریـدن چـمـن از چابـکـی
خواسـت چکـیدن سـمن از نازکــی
(نظامی گنجوی)
«پریدن» استعاره از «هیجان» و جامعِ آن «تندی حرکت» است که در مستعارٌله و مستعارمنه ذاتی است. همچنین «چکیدن» استعاره از «انفصال و گسیختن» و جامعِ آن «تفرّق اجزا از یکدیگر» است، که در مستعارٌمنه و مستعارٌله ذاتی است.
12ـ استعارۀ تخییلی: جامع آن داخل در مفهوم طرفین نیست ؛ یعنی در مستعارٌله و مستعارٌمنه جامع ذاتی وجود ندارد، مانند استعارۀ «سرو» به جای «قامت» که جامع آن دو «بلندی و موزونی» است که در هر دو غیر ذاتی (عارضی) است.
13ـ استعارۀ عامّیـّۀ قریبه: جامع آن مأنوس و معمولی است، به گونهای که ذهن به آسانی آن را درمییابد، مانند جامع «شجاعت» در استعارۀ «شیر» به جای «انسان شجاعِ».
14ـ استعارۀ خاصّـۀ غریبه: جامعِ آن نامأنوس و غیرمعمول است، به گونهای که ذهن به دشواری آن را درمییابد، مانند:
در نـعره خُـناق آرد و در جـلوه تَشَـنُّج
گـر بأسِ تو یاری ندهد کوس و عَلَم را
(انوری)
در این بیت «خناق» استعاره از «صدای کوس» و جامعِ آن «بَم بودن صدا» و نیز «تَشَنّج» استعاره از «تکان خوردن عَلَم» و جامع آن «لرزیدن» است.
15ـ استعارۀ وفاقیه: استعارهای است که طرفین آن در یک موضوع جمع شود، مانند استعارۀ «حیات» از «هدایت» که هر دو در یک موضوع (فردِ حی هدایت شده) جمع میشود.
16ـ استعاره عنادیه: استعارهای است که طرفین آن در یک موضوع جمع نمیشود، مانند استعارۀ «موت» از «ضلالت»، که گمراهی در مورد مُرده مصداق ندارد و این دو در یک فرد جمع نمیشود.
17ـ استعارۀ مجرّده: آن است که مستعارٌمنه با ملایمات مستعارٌله همراه باشد، مانند:
نـرگـسِ مـست نـوازش کـنِ مـردم دارش
خونِ عاشق به قدح گر بخورد نوشش باد
(حافظ)
در این بیت «نرگس» مستعارٌ منه و «مستی»، «نوازش کردن» و «مردمداری» از ملایمات مستعارٌله (چشم) است.
18ـ استعارۀ مرشّحه: آن است که مستعارٌمنه با ملایمات خود همراه شود، مانند:
از لـعـل تـو گـر یـابـم انـگشـتری زنـهـار
صـد مُلکِ سلیـمانم در زیـر نگـین باشد
(حافظ)
در این بیت «لعل» مستعارٌمنه و «انگشتری» و «نگین» از ملایمات آن است.
19ـ استعارۀ مطلقه: آن است که مستعارٌمنه قرینِ ملایمات نباشد و خود به تنهایی ذکر شود، مانند:
شکوفه بر سرِ شاخ است چون رخسارۀ جانان
بـنفشـه بر لـبِ جــوی است چون جرّارۀ دلـــبر
(عبدالواسع جبلی)
در این بیت «جرّاره» استعاره از «زلف» است و با ملایمات همراه نیست.