دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

ترجیع بند

No image
ترجیع بند

كلمات كليدي : ترجيع بند، تركيب بند، شعر، واسه، فرخي سيستاني، هاتف اصفهاني، سعدي، ادبيات فارسي

نویسنده : حميده سلطاني مقدم

ترجیع در لغت، نغمه گردانیدن باشد[1] و در اصطلاح ادبیات، شعری را گویند که به چند قسمت تقسیم شده است که این قسمت‌ها در وزن یکی باشد؛ ولی در قافیه مختلف، یعنی هر قسمت قوافی متفاوتی داشته باشد.[2] این نوع شعر را به این جهت ترجیع می‌گویند که اصلوب کلام هر زمان، از قسمتی به قسمت دیگر تغییر می‌کند. اهل ادب و فن هر قسمتی از ترجیع را «خانه» می‌گویند و در فاصله‌ی بین دو خانه یک بیت مفرد، آورده می‌شود که به این بیت، «واسه» و «ترجیع بند» گویند.[3] این بیت در فواصل، عینا تکرار می‌شود. نکته‌ی مهم دیگر در باب ترجیع‌بند این است که قدما به ترکیب‌بند (شعری که در آن بیت مفرد میان فواصل با یکدیگر متفاوت باشد، بر عکس ترجیع‌بند که بیت مفرد در آن تغییر نمی‌کند و همان در فواصل، تکرار می‌شود) هم ترجیع‌بند می‌گفتند.[4] چنان‌که مولانا، ترکیب‌بندهای خود را ترجیع خوانده است و ظاهرا از قرن هشتم و نهم به بعد اسم ترکیب‌بند پیدا شده است. برای ترجیع دو شرط معنوی قایل شده‌اند: یکی دل‌پسند بودن مضمون و برجستگی خاص و دیگر تمهید یعنی آماده ساختن شنونده برای بیت جداگانه است که شاعر باید در آخرین بیت هر خانه مطلب را طوری بپروراند که شنونده را آماده شنیدن بیت تکراری نماید و آن‌را باید در جای خود بگذارد.[5]

ظاهرا قدیمی‌ترین ترجیع بند، در دیوان "فرخی سیستانی"، مشاهده شده است. این قالب در دوره‌ی صفویه نیز مورد توجه شاعران قرار گرفت.

ترجیع‌بند خاص ادب فارسی است و از قدیم در شعر فارسی معمول بوده است.[6] از میان شاعران، "هاتف اصفهانی" و "سعدی" دارای ترجیع‌بندهای زیاد مشهوری هستند.

در زیر ترجیع‌بندی از "عراقی" آورده شده است:

در میکده با حریف قلّاش

بنشین و شراب نوش و خوش باش

از خط خوش نگار برخوان

سرّ دو جهان؛ ولی مکن فاش

بر نقش و نگار فتنه گشتم

زان رو که نمی‌رسم به نقاش

تا با خودم، از خودم خبر نیست

با خود نفسی نبودمی کاش!

در میکده می‌کشم سبویی؛

باشد که بیابم از تو بویی!

ای روی تو شمع مجلس افروز

سودای تو آتش جگر سوز

رخسار خوش تو، عاشقان را

خوشتر ز هزار عید نوروز

بگشای لبت به خنده بنمای

از لعل، تو گوهر شب افروز

زنهار! از آن دو چم مستت

فریاد! از آن دو زلف کین توز

در میکده می‌کشم سبویی؛

باشد که بیابم از تو بویی[7]

همان‌طور که می‌بینیم ابیات مفرد ترجیع‌بند در قافیه با چند بیت بالایی خود متفاوت است و نیز ابیات مفرد (ترجیع‌بندها) بعد از هر چند بیت عینا تکرار شده است؛ و چنان‌که ملاحظه می‌شود شاعر باید مطلب را از نظر معنی با مهارت به بیت ترجیع‌بند مربوط کند.

«بند اول»

ای فدای تو هم دل و هم جان

وی نثار رهت هم این و هم آن

دل فدای تو، چون تویی دلبر

جان نثار تو، چون تویی جانان

دل رهاندن ز دست تو مشکل

جان فشاندن به پای تو آسان

راه وصل تو، راه پر آسیب

درد هجر تو، درد بی درمان

بندگانیم جان و دل بر کف

چشم بر حکم و گوش بر فرمان

مست افتادم در آن مستی

به زبانی که شرح آن نتوان

این سخن می‌شنیدم از اعضا

همه حتی الورید و الشریان

که یکی هست و هیچ نیست جز او

وحده لا اله الا هو

«بند دوم»

از تو ای دوست نگسلم پیوند

گر به تیغم برند بند از بند

الحق ارزان بود ز ما صد جان

وز دهان تو نیم شکرخند

ای پدر پند کم ده از عشقم

که نخواهد شد، اهل، این فرزند

من ره کوی عافیت دانم

چه کنم کاوافتاده‌ام به کمند

پند آنان دهند خلق ای کاش

که ز عشق تو می‌دهندم پند

سه نگردد بریشم ار او را

پرنیان خوانی و حریر و پرند

مادر این گفتگو که از یک سو

شد ز ناقوس این ترانه بلند

که یکی هست و هیچ نیست جز او

وحده لا اله الا هو

ترجیع‌بندی از سعدی

ای زلف تو هر خمی کمندی

چشمت به کرشمه چشم‌بندی

مخرام بدین صفت مبادا

کز چشم بدت رسد گزندی

ای آینه ایمنی که ناگاه

در تو رسد آه دردمندی

یا چهره بپوش یا بسوزان

بر روی چو آتشت سپندی

یک روز بخوان حدیث سعدی

باشد که بگیرد از تو پندی

یک چند به خیره عمر بگذشت

من بعد بر آن سرم که چندی

بنشینم و صبر پیش گیرم

دنباله‌ی کار خویش گیرم

دردا که به لب رسید جانم

آوخ که ز دست شد عنانم

کس دید چو من ضعیف هرگز

کز مستی خویش در گمانم

پروانه‌ام اوفتان و خیزان

یک بار بسوز و وارهانم

گر لطف کنی به جای اینم

ور جور کنی سزای آنم

عاقل بجهد ز پیش شمشیر

من کشتۀ سر بر‌آستانم

چون در تو نمی‌توان رسیدن

به ز آن نبود که تا توانم

بنشینم و صبر پیش گیرم

دنباله‌ی کار خویش گیرم

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

اصوات

اصوات

اصوات برای بیان حالات روحی، احساسات و عواطف گوینده از جمله تحسین، شادی، تعجب، رنج، تنبیه‌، بیم، امید، آگاهی، خشم، تنفّر، تمسخر، توهین، اعتراض، تحقیر و نیز برای راندن و خواندن حیوانات به کار می‌روند.
No image

شطحیّات

No image

دستور زبان

No image

حدیث نفس soliloquy

No image

ادبیّت Litreariness

پر بازدیدترین ها

No image

مبالغه (بزرگ نمایی)

No image

اطناب

No image

براعت استهلال

Powered by TayaCMS