شخصیت احمد بن فهد حلی(ره)

اين عالمي كه ما هستيم، نسبت به عالم برزخ است. عالم ملكوت به منزله يك قطره است نسبت به يك دريا. ما در آن دالان ورودي عالميم، ما به مرگمان وارد مي شويم. يك دريايی كه اين عالم، نسبت به آن عالم خيلي كوچك است و آن عالم نسبت به عالم قيامت و عالم بهشت و بعدي همين نسبتي را دارد كه اين عالم نسبت به برزخ دارد و آن عالم هم نسبت به آن عالم دارد و خيلي كوچك است.

يكي از علماي بزرگ ما احمد بن فهد حلي است. علامه بزرگوار صاحب «تفسير الميزان» در ميان علماي شيعه سه شخصيت است كه به قله رسيدند؛ يعني عمرشان را هيچ حرام نكردند.اين ها را ما داريم. حالا اگر كسي بگويد حسنات ما را قبول نكردند، يك كساني هم پيدا شدند كه اين ها حسناتشان مال خودشان نبوده و از اول دادند به كسي ديگر و هر چه كردند او برايشان كرده. نوكر كارهايش را به دستور ارباب مي كندو هيچ وقت هم كار خودش را به حساب خودش نمي آورد. يك نگهبان و يك جاروكش خانه نمي آيد به خودش ببندد كه ما جارو كشيديم. او افتخارش اين است كه بگويد جارو كش بزرگاني هستند كه خيلي بزرگ شدند، از اين تواضع بزرگ شدند و هرچه داشتند از اينجا به جايي رسيدند.

هر كه خيال مي كند خيلي خوب است، بايد بداند وضعش خيلي بد است. آدم هاي خوب در خودشان عمل خوب سراغ ندارند. آدم اگر عمل خودش را ديد، اين عمل بتش است. آدم كه چيزي ندارد.«العبد و ما في يده كان لمولا عبد» و آنچه در دستش است مال مولايش است و مال خودش نيست. اگر مولا گفت: بكن،من هم نوكري كردم و به حساب خود او ريختم که برايم نگه مي دارد اما اگر داشتم برای خودم باغ و بستان مي كاشتم، براي خودم بهشت درست مي كردم، اي بيچاره، خودت درست كردیو خودت هم امضا كردي. ببين صاحب كار امضا كرده يا نكرده.اصل آن است كه صاحب كار امضا كند.

اين است كه خيلي از اشخاص اين آيه قرآن را خدمتتان تلاوت می كند، خدا به داد خود اين گوينده هم برسد. خودم را خيلي عقب مي گيرم.«قل هل ننبئكم بالاخسرين اعمالا»،[1]«الذين ضل سعيهم في الحياة الدنيا و هم يحسبون انهم يحسنون صنعا».[2] مي گويد پيغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به مردم بگو: به شما از ورشكسته ترين و زيان كرده ترين شما خبر بدهم.مي دانيدچه کسانی خيلي بيچاره اند، خيلي ورشكسته اند و هيچ چيز برايشان نمي ماند،آن هايي هستند كه:«ضل سعيهم في الحياة الدنيا»، عملشان در اين حيات دنيا گم شود و «هم يحسبون انهم يحسنون صنعا»، در حالي كه اين ها خيال مي كردند كار خوب مي كنند.

هيچ وقت يك شراب خوار خيال نمي كند كار خوب مي كند، هيچ وقت يك آدم آلوده دامن خيال نمي كند كار خوب مي كند. اين ها كسانی هستند که خيال مي كنند عملشان را دارند در حالي كه همين جا دفن كرده و رفته اند و هيچ چيز برايش نمانده.«الذين ضل سعيهم في الحياة الدنيا و هم يحسبون انهم يحسنون صنعا»،[3] واي به حال اين هايي كه به خيال دلخوش كردند و چيزي نداشتند.

احمد بن فهد حلي يكي از سه شخصيتي است كه به قله رسيده يعني هر چه كرده خودش نكرده. احمد بن فهد حلي(رضوان الله عليه) رد شمس كرده و مشغول بيان فضائل مولا امير المومنين(علیه السلام)بوده، آفتاب مي آيد غروب كند، مي بيند كه مردم گرم شنيدنند. آخر آدم هم دل به بوستان عشق امام علي(علیه السلام) داد، سير نمي شود. بهشت امام علي(علیه السلام) با بهشتي كه حور و غلمان دارد خيلي فرق دارد. بهشت امام علي(علیه السلام) خيلي جاذبه اش و دلربايي اش بالاتر از بهشتي است كه در آن بهشت لحم طير، عسل مصفي و انحار لبن است.

آن كجا و مهر امام علي(علیه السلام) كجا، عشق امام علي(علیه السلام) كجا و بهشت کجا.بهشت واقعي، عشق به امام علي(علیه السلام) است. اگر او بود، بهشت هم بهشت است و اگر او نبود، بهشت هم والله صفا ندارد. صفاي بهشت به وجود امير المومنين(علیه السلام) و ائمه معصومين(علیه السلام) است. با اين ها بهشت بهشت مي شود والا بهشت، بهشت نيست. بهشت بدون امام علي(علیه السلام)، بهشت بدون امام حسين(علیه السلام)که بهشت نيست، آنجا جهنم است، آنجا كه نمي شود اسمش را بهشت گذاشت.

اصلاً بهشت نورش، جلال و جمالش، در شعاع نور ائمه(علیه السلام) است. بهشت سفرۀ حضرت زهرا(سلام الله علیها) است. صفاي بهشت اين است كه دست حضرت فاطمه(سلام الله علیها) آنجا را پهن كرده. قربان دست شكسته ات بروم مادر؛ تو براي بچه هايت سفره پهن كردي.- مشغول بيان فضائل مولا امير المومنين(علیه السلام) بود تا آفتاب غروب كرد. رو كرد به آفتاب و گفت:آفتاب، تو غروب مي كني اما من هنوز فضائل امام علي(علیه السلام) را به جايي كه مي خواستم بگويم نرساندم، آفتاب برگشت و او دوباره شروع كرد به گفتن. ما تعجب مي كنيم كه براي پيغمبري مثل يوشع بن نون(علیه السلام) رد شمس شده يا براي مولاي پيغمبران بعد از خاتم پيغمبران مولاي ما امير المومنين(علیه السلام)که مولي الموحدين است.

امیرالمؤمنین(ع)، مولای تمام موحدان

تمام انبياء(علیه السلام) هم مولايشان اميرالمومنين(علیه السلام) است.امام علي(علیه السلام)مولاي تمام موحدان عالم است. امير المومنين(علیه السلام) دو بار به شمس دستور داده اند و رد شمس برايش شده است.[4] اين احمد بن فهد حلي، نظير معجزه حضرت موسي(علیه السلام) را آفريد.عصای خودش را انداخت پيش يهودي و اژدها شد و بدون هيچ واهمه اي رفت آن را گرفت. احمد بن فهد حلي كتابي نوشته است به نام «عدة داعي» كه آيت الله حسن زاده آملي(اطال الله عمره الشريف) استاد بزرگوار ما آرزويشان اين بود که اي كاش در حوزه هاي علميه، چند كتاب دعا با متن درسي قرار مي گرفت و طلبه ها از اين ها به عنوان درس استفاده مي كردند.

يكي كتاب قوة القلوب ابيطالب مكي است كه دعاهاي نفيسي در آن هست. دوم كتاب عدة داعي مرحوم ابن فهد حلي است و سوم كتاب شريف صحيفه سجاديه(علیه السلام)، زبور آل پيغمبر و انجيل آل رسول است كه ايشان جزء آرزوها و حسرت هايش اين است که اي كاش باب درسي اين دعاها در حوزه هاي علميه باز مي شد و طلبه ها از اين گنجينه هاي عظيم و از اين درياهاي بي پايان، مي توانستند جواهر استخراج كنند. مرحوم ابن فهد حلي در اين كتاب شريف عدة الداعي مي نويسند، حديثي را از لسان وجود مقدس خاتم پيامبران حضرت رسول(صلّی الله علیه و آله و سلّم)نوشته اند که حضرت فرمودند: براي بيست و چهار ساعت عمر شما، بيست و چهار ظرف و بيست و چهار صندوق را فرشتگان آماده كردند و حاصل هر ساعتتان را در اين صندوق قرار مي دهند. اين صندوق ها را سرپوشيده برايتان نگه مي دارند.اين ها در عالم برزخ هم مطرح نمي شودو روز قيامت مي آورد، سرپوش صندوق ها را بر می دارد و يكي يكي اين ساعات عمر شما را نشانتان مي دهند. بعضي از سرپوش ها را که برمي دارند، به قدري ظلمت، به قدري لجن، به قدري آتش، به قدري سياهي و به قدري تباهي در اين صندوق،در اين ساعت پر است.

در اين روايت دارد كه اگر اين صندوق را آزاد كنند، اين ظلمت هاي فشرده شده، در آن ساعت را كه در صندوق جا كردند، همه آن ها خارج شده و در بیرون پخش می شوند.

مسابقه برای مغفرت الهی

بهشت مي داني چقدر وسعت دارد؟ قرآن كريم وعده مي دهد:«سابقوا الي مغفرة من ربكم و جنة عرضها كعرض السموات و الارض».[5]مي فرمايد: يك مسابقه اي هم در گرفتن بهشت، شما به كار بگيرد. چرا اينقدر مسابقه در پول گذاشتيد، مسابقه در رياست گذاشتيد، مسابقه درحاكميت و جناحتان گذاشتيد. شما همين جاست برايتان. حاصل عمرتان را همين جا دفن مي كنيدو مي رويد و براي آن عالم هيچ مسابقه اي نداريد.«سابقوا الي مغفرة من ربكم»،[6] براي مغفرت از پروردگار عالميان، مسابقه بگذاريد.

ببينيد كدامتان بيشتر از خدا عفو دريافت كرديد، بيشتر از خدا پوشش دريافت كرديد. با يك بهشتي مسابقه بگذاريد. «عرضها كعرض السموات و الارض»،[7] برای هر نفر از بهشتي ها، بر اساس آيات قرآن كريم بهشت آنقدر وسعت دارد كه با تمام زمين و آسمان دنيا وسعتش برابري مي كند.«و جنة ارضها»، زمين بهشت چقدر است؟ «كعرض السماء و الارض»، به وسعت آسمان هاي دنيا و زمين است. به هر نفرتان اينقدر مي دهند. يك همچين چيزي را چرا مفتي از دست مي دهيم. اميرالمومنين(علیه السلام) تعجب مي كندو مي فرمايد:«لم ار كالجنة نام طالبها و لا كالنار نام هاربها»،[8]جملات خيلي كوتاه است ولي خيلي زيبا، مسجع و قشنگ معني دارد. فرمود: من نمي بينم نعمتي مثل بهشت را كه طالب او خواب باشد.

به يك كسي يك گنجي را نشان بدهند و بگويند: بخوابي، اين گنج از دستت مي رود. او خوابش ببرد، يك گنجي كه با آن گنج مي تواند مملكتي را بخرد و يك شهر بسازد، ديگري بيايد اين گنج را بگيرد. امير المومنين(علیه السلام)مي گويد: من نديدم كسي بهشت در پيش داشته باشد و خوابش ببرد.«لم ار كالجنة نام طالبها»،[9]نمي بينم آدم خامي كه نعمتیمثل بهشت در اختيارش مي خواهند قرار بدهند، خوابش برده و نرود بگيرد.«و لا كالنار نام هاربها»،[10]از آن طرف در يك قدمي تان آتش جهنم شعله مي كشد و الان است كه وجودتان را ببرد، خوابتان برده.

اگر به شما بگويند، تروريست مي خواهد امشب نارنجك در خانه ات بيندازد، هرگز خوابت نمي برد. آن وقت اين آتش جهنم را خوابت مي برد. خدا مي گويد: در پيش داري، يا به جهنم مي رسي يا به بهشت. تا كي مي خواهيم خواب باشيم؟ قرآن كريم مي فرمايد: بهشت را به هر نفري،«عرضها كعرض السماوات و الارض» می دهند.[11] آن وقت اين وسعتي را كه بهشت دارد، برای هر نفر اين قدر است و وسعتش پايان ندارد. گاهي ظلمت بنده كه يك ساعتش آن تباهي و ظلمت را ايجاد كرده است، وقتي آزاد بشود و به تمام بهشت پخش شود، تمام بهشت را سياه مي كند. تمام بهشت را نه فقط بهشت يك نفر را؛ سياهيو جرم و جنايت بشر، گاهي اينقدر عظيم مي شود. بعضي از صندوق ها که سرپوشش را برمي دارند، به قدري نور دارد، به قدري صفا دارد، به قدري شفافيت دارد و به قدري زلال است كه اگر آن را پخش كنند،- جهنم مي داني نور ندارد، جهنم سوز دارد ولي نور ندارد- آتش جهنم با آتش دنيا خيلي فرق دارد.

يكي از فرق هاي آتش دنيا با آتش جهنم اين است آتش جهنم از بيرون شروع نمي كند،«تطلع علي الافئده».[12] آتش دنيا هرقدر هم قوي باشد، بدن را مي سوزاند ولي روح را نمي سوزاند. روح طعمۀ آتش فيزيكي قرار نمي گيرد. روح مجرد است. جان مي سوزد، جسم مي سوزد. اما آتش جهنم جان را مي سوزاند. «نار الله الموقده»،[13]«التي تطلع علي الافئدۀ».[14]اللهم ... خدايا با اين استخوان ضعيف و با اين بدن نحيف، چطور مي توانم بسوزم، من طاقت سوختن ندارم.

اميرالمومنين(علیه السلام) گريه مي كرد، مي گفتند: شما چرا؟ مي گفت: اگر روز قيامت خدا به فرشتگان امر كند كه زنجيرهاي آتش را به گردن علي بيندازند من چه كنم؟ يكي از تفاوت هاي آتش جهنم با آتش دنيا این است که آتش دنيا، روح را نمي سوزاند، جان را نمي سوزاند ولي آتش جهنم جان را مي سوزاند. فرق ديگرش اين است كه آتش دنيا که مي سوزاند هم حرارت دارد، هم نور دارد. وقتي تنور روشن مي شود ديديد كه نورش فضا را روشن مي كند. مي سوزاند اما نوراني هم هست. آتش جهنم مي سوازند اما ندارد. حضرت سجاد(عليه السلام) در اين دعاي بعد از نماز شبشان دارد كه «اللهم اني اعوذ بك من نار نورها ظلمه»،[15] خدايا به تو پناه مي برم از آن آتشي كه نورش ظلمت است و به جای نور، سياهي مي آورد.

هر چه بسوزد بيشتر تاريك مي شودو ظلمت مي گيرد. آنجا خفقان است. آنجا تاريك است. آنجا هيچ كس، هيچ كس را نمي بيند. آنجا هيچ كس، هيچ چيز را پيدا نمي كند. آنجا انسان جهنمي همه چيزش را گم كرده.شخص جهنمي، مهم ترين عذاب و باليش اين است كه امام علي(علیه السلام) را از او گرفتند.شخص جهنمي امام علي(علیه السلام) ندارد،امام حسين(علیه السلام) ندارد، حضرت فاطمه(سلام الله علیها) ندارد.خدا به ما امام علي(علیه السلام) داده ولی ما كه لايق نبوديم.خدایا!به ما امام حسين(علیه السلام) دادي حالا ما را مي خواهي در جهنم بسوزاني.

عشق علما به ائمه(علیهم السلام)

يكي از علماي بزرگوار ما مرحوم حاج شيخ جعفر كاشف الغطا ما را بیامرزد. دو تا شيخ جعفر داريم که هر دو در اوجند. يكي شيخ جعفر شوشتري است كه مجتهد بوده و روضه خوان بعد با دست جناب حبيب در عالم رويا به دستور حضرت سيد الشهدا(علیه السلام) پذيرايي شده بوده و نفس گيرا و مجالس گرمي داشته. يكي ديگر از بزرگان ما شيخ جعفر كاشف الغطا است. او در ميان فقها، در ميان مجتهدين و در ميان مراجع تقليد، جزء مراجع دست اول است.

كتاب كشف الغطاي مرحوم كاشف الغطا را شيخ انصاري(اعلي الله مقامه الشريف) مي فرموده: اگر طلبه و عالمي بيايد، مقدمه كشف الغطا را براي من بخواند و ببينم درست فهميده، بيان مي كند من به او اجازه اجتهاد مي دهم. اينقدر، كتاب كشف الغطايش از نظر فني و فقاهتي قوي است و قهرمانانه نوشته است. اين حاج شيخ جعفر كاشف الغطا تنها فقاهتش نيست که او را قهرمان كرده. او تواضعش نیز زیاد بود. اينكه مي گويم، عالمي كه متكبر باشد و اعمال زيادي هم داشته باشد، مي برندش نشانش مي دهندو مي گويند هيچ چيز ثبت نشده است.

اما مرحوم شيخ جعفر كاشف الغطا مي دانيد چه مقامي داشته،شيخ جعفر كاشف الغطا وارد مسجد مي شده، رسمش این بوده، سهم امام كه مي آمده نمي گذاشته به فردا برسد و همان روز هرچه جمع مي شده، مستحقينش را پيدا مي كرده و به او مي داده.او آمده در مسجد، سهم امام ها را داده تمام شده، يك آقا سيدي آمده و جلوي شيخ را مي گيرد و مي گويد: شيخ به من از سهم جدم بده. مرحوم شيخ مي گويند: دير آمدي آقا، تمام شده. تا مي گويد دير آمدي تمام شده اين سيد عصباني يك آب دهان محكم مي اندازددر صورت اين مرجع تقليد. مرجع تقليدي كه در رياست بديل نداشته، خيلي نفوذ داشته، خيلي متنفذ بوده و امرش همه جا اطاعت مي شده.

يك آقا سيدي آمده سهم سادات خواسته، نداشته به او بدهد؛ آب دهان به صورتش انداخته. مردم که در مسجد بودند، عصباني شدند. مامومين بودند و همه ارادت به فقها دارند، مردم ما خاك پاي فقها را به جاي خاک پای امام زمان(عجل الله تعالی فرجه)، توتياي چشمشان مي كنند.اين ها مي دانند، احترامي كه به پيغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) مي گذارند در غياب پيغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به علما و فقهايشان مي گذارند. رمز سعادت مردم ما هم همين است كه يك علمايي دارند و يك چنين احتراماتي به علمايشان مي گذارند. مردم مگر تحمل مي كنند كسي به مرجع تقليد جسارتي بكند. مردم بلند مي شوند كه اين سيد را بگيرند و مجازات كنند که آقاي كاشف الغطا بلند مي شودو از مردم خواهش مي كند، بنشينيد من با شما كار دارم.

همه مي نشينند و آن وقت عمامه اش را در دستش مي گيردو مي گويد:هرکسی می خواهد اين جسارت را جبران كند، در عمامه ام پول بريزد که بدهم به اين آقا سيد تا مادرش حضرت زهرا(سلام الله علیها) را راضي كرده باشم. اين است حاج شيخ جعفر. چه كلام و كمالي از اين عالم بزرگوار غير از علمش سراغ داريم. حاج شيخ جعفر كاشف الغطا موقتی با مرحوم علامه بحر العلوم، دوم شخصيتي است كه مرحوم علامه طباطبايي غير از ابن فهد حلي، مي گوید که به قله كمال رسيده است.

سید بحرالعلوم(ره)؛ ملازم امیرالمؤمنین

مرحوم آقاي الهي برادر علامه طباطبايي يك شاگردي داشته كه با ارواح گذشتگان مي توانسته ارتباط برقرار كند.اگر كسي مايل بوده ارتباط برقرار كند برايش راه باز بوده و با ارواح برزخيان مي توانسته ارتباط برقرار كند. اين بزرگوار مي گفته: با همۀ علما توانستم اربتاط برقرار كنم غير از سيد بحرالعلوم. گفته بودند: چرا با سيد نمي تواني؟ گفته بود: براي اينكه او در آن عالم جزء ملازمان ركاب اميرالمومنين(علیه السلام)است و كسي دستش به عظمت امام علي(علیه السلام) نمي رسد. سيد بحر العلوم يك لحظه از امام علي(علیه السلام) جدا نمي شودو هميشه ملازم مولي الموحدين، امير المومنين(علیه السلام)است. سيد همان سيدي است كه آقا امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) گاهي در آغوشش مي گرفتند و مرحوم حاج شيخ جعفر كاشف الغطا با اينكه سيد بحرالعلوم مرجع تقليد نبوده و او مرجع تقليد بوده، اين رئيس حوزه بوده و او رئيس شيعه بوده، به سيد بحرا العلوم كه مي رسيد خم مي شد و اين گوشه عمامه اش را باز مي كرد و نعلين سيد را با گوشۀ عمامه اش پاك مي كرد. نعلين سيد بحر العلوم را يك مرجع تقليد با گوشه عمامه اش پاك مي كند.

ايشان به او خبر مي دهند كه آقا يكي هست. براي اينكه ديروز يك مطلبي را گفتيم و خيلي هم دوستانمان نااميد نشوند، ما كه عملي نداريم و خودمان هم ادعايي نداريم. آدم هاي با ادعا در آنجا به او مي گويند: ثبت نشده. ما كه از اول دستمان خالي است. ما چه داريم، ما چه آورديم در مجلس امام حسین(علیه السلام) غير از شرمندگي. من چه آوردم؟ رويم سياه است و دستم خالي است. ما گداي هميشگي هستيم. ما نماز مي خوانيم براي اينكه بگوييم ما متمرد نيستيم ولي نماز خودمان را خودمان هم قبول نداريم تا چه رسد بعد از مرگ ما به ما بگويند ثبت نشده. ما هم مي دانيم به اين نماز نبايد چيزي بدهند. ما هم مي دانيم روزه هايمان و اين كارهايي كه ما کرديم هيچ كدام لايق بارگاه خدا نبوده. بنده كه عمل خودم را قبول ندارم اما چرا عمل مي كنم. براي اينكه متمرد نباشم. من فقط همين نماز را مي توانم بخوانم و غير از اين نماز، نماز ديگرینمي توانم بخوانم.

حالا قبول بشود يا قبول نشود. قبوليش كه با من نيست. خدا به من مي گويد نمازت را ترك نكن. مي گويم خدايا مي خواهم متمرد نباشم، مي خواهم گردنكش نباشم، مي خواهم خيره سري در برابر تو نکنم، مي گويي نماز نا لايق را بخوانم. اگر اختياري بود رويم نمي شد بيايم «الله اكبر» بگويم، بيايم «اياك نعبد و اياك نستعين»[16] بگويم ولي كرم تو اقتضا كرده. گفتي: با همين وضعت بيا، من هم با همین وضعم آمدم و غير از اين من چيزي ندارم، من ادعايي ندارم. براي اينكه آن جريان ديروز نااميدتان نكرده باشد اين جريان را درست در قبال آن به تو بگويم تا با هم تعادل بشود. يك وقت برايتان ياس پيش نياورد. نه ما از اين طرف بايد ادعايي نداشته باشيم، بايد چيزي در خودمان سراغ نداشته باشيم اما از آن طرف ارباب كريم است. ما مولايي مثل امام علي(علیه السلام) داريم. مابي بي مثل حضرت فاطمه(سلام الله علیها) دايم. ما امام حسين(علیه السلام) داريم. ما حضرت علي اصغر(علیه السلام) داريم. ما حضرت علي اكبر(علیه السلام) داريم. ما حضرت ابا الفضل(علیه السلام) داريم. ما بي بي زينب(سلام الله علیها) داريم. ما حضرت سكينه(سلام الله علیها) داريم. ما حضرت رقيه(سلام الله علیها) داريم. ما اين ها را داريم.

شفاعت امیرالمؤمنین(ع)

مرحوم شيخ جعفر كاشف الغطا آن مرجع بزرگ، آن انسان خود ساخته و وارسته، آن انسان به حقيقت پيوسته، آن قهرمان ميدان اخلاق و تواضع، آن قهرمان ميدان علم و فقاهت وقتي به او خبر مي دهند آقا، فلان اشراف از اشراف نجف از دنيا رفته است، ايشان حدس مي زند كه مي آيند سراغش كه برود برايش نماز بخواند. او هم آدم خوبي نبوده. نوع اشراف و نوع رجال در ايران و در جاهاي ديگر، آدم درست و حسابي نبودند.

آدم هاي تشريفاتي، متجمل و احياناً مغرور و آلوده به همه گناهان بودند. اهل عيش و عشرت بودند. اهل خيلي كارها بودند كه مردم عادي ما مصون از آن كارها هستند. رجال سابق ما خودشان، زن هايشان و بچه هايشان يك آلودگي هايي دارند كه ما در پرتو ولايت امام علي(علیه السلام)و سفرۀ عزاي حضرت سيد الشهدا(علیه السلام)، الحمدلله هميشه حرف شنيديم و في الجمله خواستيم لنگان لنگان بگوييم: خدايا! ما نمي خواهيم معصيت تو را بكنيم، رويمان نمي شود اما در عين حال غرق در گناهيم و تا آنجايي كه يادمان باشد نمي خواهيم مخالفت حضرت حق را بكنيم. اما رجال مغرور بودند خيلي هم در مجالس روضه و بحث و تذكر نمي آمدند تا يك حرفي بشنوند، توبه اي كنند و برگردند.

لذا، اين مرد وقتي از دنيا رفت به شيخ گفتند. آشيخ گفت:اين ها ممكن است بيايند سراغ من، من مي روم در كتابخانۀ خانه ام و آنجا استراحت مي كنم. اگر به سراغم آمدند بگوييد: آقا در حال استراحت است و به ما دستور داده كه ما او را خبر نكنيم و هيچ كسي حق ندارد ايشان را بيدار كند.مي رود در كتابخانه اتاقش و مشغول استراحت مي شود. يك وقت بر خلاف توقع انتظار، مي بينند مرحوم حاج شيخ بلند شد، وضو گرفت، عبا به سر گذاشت، لباس هاي رسمي اش را پوشيد و حركت كرد. آقا كجا؟ فرمودند: براي تشييع جنازه و نماز مي روم.

عرضه داشتند: آقا! شما كه قبل از آنكه اين حرف ها باشد و هنوز هم به سراغ شما نيامدند نگران بوديد نكند بيايند سراغتان و نمي خواستيد برويد حالا چه شده كه خودتان راه افتاديد داريد مي رويد. فرمودند: من درعالم رويا ديدم اين بندۀ خدا را بردند و به محض اينكه تحويل ملكين دادند، ملكين آمدند پرونده اش را ورق بزنند گفتند: جواب بده. گفت: من يك جمله بيشتر با شما حرف ندارم. من مي دانم كه پروندۀ من سرتاسر گناه است. من خبر دارم. من خودم خودم را مي شناسم و دانه دانه از من نپرسيد. من از اول تا آخر مي دانم عمرم را هدر دادم و آتش زدم و هر چه نوشتيد، از گناه بيشتر برايم نوشته نشده. هر چه نوشتيد گناه بوده.

خبر دارم و دلم هم برای خودم نمي سوزد. من جهنمي هستم، من مستحق جهنمم، قبول هم دارم. دندم نرم مي خواستم كار بد نكنم. من جهنمي هستم.مي خواهيد ببريد جهنم، ببريد. دلم براي خودم نمي سوزد. اشاره ای به امير المومنين(علیه السلام) كرد.امام علي(علیه السلام)آنجا بود ولي گفت: دلم برای اين مرد مي سوزد كه اگر مرا به جهنم ببريد دشمنان امام علي(علیه السلام) خوشحال مي شوند و مي گويند: اين امام علي(علیه السلام) را دوست داشته و آوردند جهنم. تا با ملكات اينجور صحبت كرد يك وقت ديدم مولا اميرالمومنين(علیه السلام)به فرشتگان اشاره كردند دست از او برداريد. به دستور امير المومنين(علیه السلام) دست به تركيبش نزدند و او را برگرداندند و به طرف جهنم نبردند.

اين هم به شما عرض كنم: يقيناً اين احدي در خودش سراغ نداشته. در روايت هم دارد:«بشر المذنبين اني اقبل التوبه واعفوعن الذنب وانذر الصديقين الايعجبواباعمالهم»،[17] به گنهكارها بشارت دهيد، اين خجالتي داشته و با خجالتي رفته. يك خجالتي داشته اما ادعا نداشته. واي به حال پر ادعاها، واي به حال خودبين ها،واي به حال خودخواه ها، واي به حال مغرورها، واي به حال كساني كه در خودشان خيلي عمل سراغ دارند،اين ها خيلي بايد بترسند. محاسبات اين ها نيست كه ما حساب مي كنيم.

نماز آیت الله بروجردی(ره)

مرحوم آقاي بروجردي(رضوان الله تعالي عليه) صاحب كرامت بوده، مقدس بوده و قداستش به قدري است كه مرحوم شيخ علي اكبر نهاوندي(رضوان الله تعالي عليه) وقتي آيت الله بروجردي آن سفر مشهد را مي رود، در مشهد شيخ علي اكبر نهاوندي نماز خودش را به مرحوم آقاي بروجردي واگذار مي كند كه يك نماز جماعت بي سابقه و بي لاهقه در مشهد مقدس به امامت آيت الله العظمي بروجردي خوانده شده كه در هر چند متري يك مكبر ايستاده بوده و ده ها مكبر تكبير مي گفتند تا جمعيت بشنوند، قيام و قعود بكنند. يك همچين نماز جماعتي برگزار مي شود.

شيخ علي اكبر نهاوندي وقتي به نجف اشرف مي رود، مرحوم سيد ابوالحسن اصفهاني مريض بوده و در حال مريضيش نمي توانسته است كه نماز برود و ترديد بوده كه چه كسي مي تواند جاي سيد ابوالحسن را پر كند. سيد ابوالحسن خوشحال مي شود كه مرحوم شيخ علي اکبر نهاوندي از مشهد آمده. به ايشان پيشنهاد مي كند، آقاي شيخ علي اكبر من مريضم و نمي توانم در صحن مطهر مولا اميرالمومنين(علیه السلام) امشب بروم و نماز بخوانم. شما امشب برويد و به جاي من نماز بخوانید. شيخ علي اكبر نهاوندي مي روند در صحن مولا، در حرم مطهر امام علی(علیه السلام) که به جاي مرحوم سيد ابوالحسن اصفهاني نماز بخوانند. مي گويد: همين كه ايستادم نماز بخوانم ديدم از ضريح مقدس مولي اميرالمومنين(علیه السلام) صدا بلند شد:«قد اكرمت ولدي فاكرمناك». شيخ علي اكبر، به پسر ما آنجا احترام كردي، عوضش ما هم اينجا به تو احترام كرديم. آنجا جايت را دادي به پسر ما آقاي بروجردي، اينجا هم ما جاي پسرمان را داديم به تو.«قد اكرمت ولدي فاكرمناك»، تو به فرزند ما اكرام كردي، ما هم تو را مورد اكرام قرار داديم.

اين آيت الله العظمي بروجردي كه امير المومنين(علیه السلام)مي گويد: پسر من،اين ندا را از اميرالمومنين(علیه السلام) شنیده و شيخ علي اكبر نهاوندي با گوش خودش از خود مولي اميرالمومنين(علیه السلام) شنيده است كه «قد اكرمت ولدي فاكرمناك». طلبه ها تربيت كردي. ايشان اين جمله اميرالمومنين(علیه السلام) را مي گويند و گريه شان باز شديدتر مي شود. مي گويد: اين حرف هايي كه شما مي زنيد براي دل خوش كردن من مي زنيد. من كه از پس پرده خبر ندارم.«اخلص عملك فان نقاد بصير بصير و حصل الزاد فان الطريق طويل».

طويل عملت را خالص كن که نقاد بصير است. اين حلبي را با طلا فرق مي دهد. من نمي دانم حلبي تحويل ملك ها دادم يا طلا تحويل ملك ها دادم.نمي دانم عملم خالص بوده يا نه. عيارش تمام بوده يا تمام نبوده. يك اعمالي را ما انجام داديم ولي از باطن عمل خودمان خبر نداريم. از اين جهت مرحوم آيت الله العظمي بروجردي هم موقع رفتنش با نگراني دارد مي رود و غرق در گريه است كه نكند عملي از من هم پذيرفته نشود.

حجةالاسلام والمسلمین رفیعی