27 اسفند 1393, 3:23
اگر ما دشمنان اهل بیت را نفرین می کنیم؛ چون آن ها آمدند در رحمت خدا را بستند. با آزار و اذیت و شکنجه دادن نماینده خدا را اذیت کردند. خدا می داند چه گذشت بر امیرالمومنین، مخصوصاً در دوران بعد از پیامبر، بعد از پیامبر مظلومیت مولا خیلی اوج گرفت. حضرت زهرا خودش خیلی داغ و مصیبت دید. فراغ پدر دید. ولی حضرت زهرا مصیبت های خودش را فراموش می کرد می نشست برای مظلومیت مولا گریه می کرد. با این که حضرت زهرا فرمودند:
آن قدر بر من مصیبت وارد شده که اگر بر روزها وارد شده بود مثل شب تیره، تار شده بودند. اما نوشته اند روزهای آخر که امیرالمومنین کنار بستر حضرت زهرا که پهلو شکسته است، سیلی خورده است، بازویش ورم کرده است نشسته بودند و وصیت های حضرت را گوش می دادند. بی بی فرمود: علی جان من را شبانه غسل بده و کفن کن، شبانه دفن بکن و نماز بخوان. اما یک وقت بی بی زهراء شروع کردند به گریه کردن، حضرت فرمود: «یَا سَیِّدَتِی مَا یُبْکِیکِ[2]» سیده و سرور من، خانم من چرا گریه می کنی؟ بی بی نفرمود: به خاطر پهلوی شکسته ام، نفرمود به خاطر یتیمی بچه هایم، که در کوچکی بی مادر می شوند. عرضه داشت«أَبْکِی لِمَا تَلْقَی بَعْدِی»[3] علی جان برای غربت و مظلومیت شما گریه می کنم.
عرض کرد: آقا جان من برای غربت و مظلومیت شما گریه می کنم. نوشته اند: ابن عباس می گوید: بعد از گذشت چندین سال روزی در خدمت آقا بودم سؤالی در ذهن من بود به مولا امیرالمومنین گفتم: علی جان امسال خلیفه از قنفذ مالیات نگرفته، چرا او را معاف کرده است؟ می گوید: تا این سؤال را کردم چشمان آقا پر از قطرات اشک شد و شروع کرد به گریه کردن، نگاهی به اطراف انداخت و فرمود: ابن عباس! می دانی چرا آن خلیفه آن قدر مراعات قنفذ را کرده، به خاطر این که قنفذ برای کشتن همسرم فاطمه زهرا به امر او کمک کرد. وقتی که دست های مولا را بستند به طرف مسجد ببرند مولا یاوری جز فاطمه پهلو شکسته نداشت. بی بی آمد و دست به کمربند مولا انداخت، دیدند با وجود بی بی نمی توانند مولا را به مسجد ببرند این جا بود که صدا زد قنفذ برو دست زهرا را کوتاه کن. امام صادق می فرماید: علت وفات مادرمان فاطمه بر اثر همان تازیانه هایی بود که قنفذ به بازوهای مادرمان زهرا زد.
«لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ» «وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ»
حجة الاسلام فرحزاد
[1] (فتال نیشابوری/ روضة الواعظین و بصیرة المتعظین/ ج1/ ص: 1).
[2] (مجلسی/ بحارالأنوار/ ج43/ ص: 155).
[3]. همان
منبع:پژوهه تبلیغ
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان