كلمات كليدي : جامعه شناسي، ابن خلدون، اگوست كنت، اهميت جامعه شناسي، جامعه شناسي ايستا، جامعه شناسي پويا
نویسنده : انسيه ملكيان
واژه Sociology ترجمه واژه فرانسوی (Sociologie) است که از دو جزء سوسیوس (Socious)و (Socieum)لاتین گرفته شده است و بهمعنی دوست، رفیق و همراه است و نیز از (logos) یونانی بهمعنی شناخت، مطالعه، تحقیق و دانش ترکیب گردیده است.[1]
جامعهشناسی بهعنوان رشتهای از رشتههای علوم اجتماعی قلمرو بسیار گسترده دارد.امور و مسائلی مانند فقر، تبعیض قومی و گروهی، زندگی خانوادگی، ساخت سیاسی، احزاب و گروههای سیاسی، حیات مذهبی، انواع انحرافات اجتماعی، ساخت اقتصادی، دگرگونی اجتماعی، انقلاب، سازمان و ساخت آموزش، رشد فنی، افزایش سریع جمعیت، از خود بیگانگی، شهرنشینی، روستانشینی، و بسیاری از زمینههای دیگر یا در حیطه مستقیم افق بررسی جامعهشناسی قرار دارد و یا با آن در رابطه است.[2]
اهمیت مطالعه جامعهشناسی
مطالعه جامعهشناسی به دلایل زیر اهمیت دارد:
1. با مطالعه جامعهشناسی میتوانیم نگاه تازهای به محیط اجتماعی بیندازیم و جایگاه خود را در جامعه مشخص کنیم .
2. با استفاده از ابزارهایی که جامعهشناسی در اختیار ما قرار میدهد، قادر خواهیم بود که محیطهای دیگر و فرهنگهایی را که قبلا از آن کماطلاع بودهایم بشناسیم.
3. جامعهشناسی توانایی ما را در فهم منشأ نظرها و گرایشهایی که با نظرها و گرایشهای ما بهکلی متفاوت است افزایش میدهد و در نهایت، میتوانیم با آن به فهم نیروهای اجتماعی موثر بر رفتار ما و اطرافیانمان نایل آییم.
4. با استفاده از این علم میتوانیم رفتار دیگران را در گروه، پیشبینی یا کنترل کنیم.
5. مطالعه جامعهشناسی کمک میکند که با کاهش پیشداوریها و احکام قالبی، رفتار خود را با انعطاف بیشتری، با موقعیتهای جدید تطبیق دهیم.
6. مطالعه جامعهشناسی انسان را مهیا میکند که شیوه تازهای را برای مشاهده چهره متغیر واقعیت اجتماعی و واکنش مناسب به آن جستجو کند.[3]
بنیانگذاران تفکر اجتماعی و جامعهشناسی
1. عبدالرحمن ابوزیادالدین ابنخلدون (808-732ه.ق :Ibn Khaldoun)؛ ابنخلدون یکی از پیشگامان در زمینه تفکر اجتماعی است که کار او به آنچه امروزه جامعهشناسی خوانده میشود شباهت دارد؛ چنانچه برخی از محققین وی را پدر جامعهشناسی میشناسند. ابنخلدون در سن 42سالگی به تالیف کتابی درباره "تاریخ عمومی"پرداخت که مقدمه این کتاب در دو جلد، بهنام "مقدمه ابنخلدون"است که از اصل آن مشهورتر است.[4]در این کتاب وی از یک چرخه تاریخی سخن گفته است که این چرخه از آغاز یک اجتماع با تکیه بر کشاورزی سپس فنون آغاز میشود.در آخرین مرحله اجتماع چنان قدرتمند میشود که مردم آن به هنر و موسیقی روی میآورند و پس از آن مردم از فرط امنیت و بینیازی تعصب خود را نسبت به جامعه از دست میدهند تا اینکه قوم دیگری آن جامعه را از خارج فتح میکند و در اینجا تاریخ بر همین منوال تکرار میشود.
بدین ترتیب ابنخلدون درباره تغییرات اجتماعی یک نظریهای را ارائه داد و جریان تغییرات اجتماعی را بهصورت دوری، امری دائمی و اجتناب ناپذیر میداند.[5]
2. اگوست کنت (August Comte: 1798- 1858)؛ کنت فرانسوی اصطلاح جامعهشناسی را برای اولینبار در سال 1839 بهکار برد.[6]او در ابتدا کوشید تا دانشی نو بر پایه دانشهای طبیعی بنا نهد.او جامعهشناسی را همچون فیزیک اجتماعی (Social Physics) میدانست.[7] بدین ترتیب وی پایه جامعهشناسی علمی را بنا نهاد و از همین رو بهعنوان پدر جامعهشناسی معروف گردید.[8]
به نظر کنت هدف جامعهشناسی بهوجود آوردن یک علم مربوط به اجتماعیات است که در بررسی پدیدههای اجتماعی از روشهای علمی و صحیح استفاده بکند و در این مورد اولین قدم طبقهبندی صحیح علوم است که جامعهشناسی نیز در صدر آن قرار خواهد گرفت.[9] شاهکار کنت کتابی تحت عنوان فلسفه اثباتی بود که در سالهای 1835- 1842 انتشار پیدا کرد. در این کتاب وی نظریه معروف علمی خود را اینگونه شرح میدهد که، هر رشته از معلومات بشر سه مرحله را میگذراند:[10]
1) مرحله ربانی؛ در این مرحله بشر هر پدیده و حادثهای را با توسل به وجود خدایان و نیروهای اساطیری تبیین میکند.
2)مرحله فلسفی یا متافیزیکی؛ در این مرحله انسان متوجه میشود که نباید حوادث را بهوسیله خدایان تبیین کرد بلکه بهجای اراده خدایان باید متوسل به قوای طبیعی شد.
3)مرحله اثباتی و علمی؛ در این مرحله بشر حوادث را بهوسیله حوادث دیگر تبیین میکند یعنی علت حوادث را در حوادث دیگر در نظر میگیرد و دنبال میکند.[11]
3. هربرت اسپنسر (Herbert Spencer: 1820-1903)؛ یکی دیگر از بنیانگذاران جامعهشناسی اسپنسر است که جامعهشناسی با انتشار آثار اجتماعی او استقلال پیدا کرده است.اسپنسر در مطالعه عوارض اجتماعی از روش استقراء استفاده کرده است و به مطالعه و تجزیه و تحلیل معلوماتی که در مورد انسان اولیه وجود داشت به نتایج درخشانی دست یافت.وی حاصل مطالعاتش را در کتابی بهنام فلسفه ترکیبی منتشر کرد. یکی از نظریات مطرح در این کتاب نظریه تحول و تکامل است.وی در این نظریه بییان میکند که: «همانگونه که بدن انسان تحول و تکامل مییابد و از یکسانی به اختلاف و تنوع میگراید در اجتماع نیز قانون سیر تکامل جاری است، به این معنی که از نظر اسپنسر انسان اولیه از نوع انسان ساده بود که بهتدریج انسان متمدن از وی پدید آمد.»[12]
اسپنسر در نظریاتش تحت تاثیر نظریه تکامل دانشمند همزمان خود چارلز داروین (Charles Darwin: 1809-1882)، بوده است.همچنین وی تحت تاثیر مکتب زیستشناسی انگلستان و عقاید پیروان تکامل بوده و اصل تطور را از آنها اخذ کرده است و از اینرو جزء پیروان مکتب تطور اجتماعی بهشمار میرود.[13]
4. امیل دورکیم (Emile Durkheim: 1858 – 1917)؛ دورکیم دیگر دانشمند فرانسوی است که نقش بسیار مهمی در گسترش و رشد جامعهشناسی داشته است.به طوری که مکتبی تحت عنوان مکتب دورکیمی هنوز در بین جامعهشناسان و بهخصوص در فرانسه وجود دارد.[14]از دید دورکیم «موضوع جامعهشناسی بررسی پدیدههای اجتماعی است.»دورکیم بهطور کلی معتقد بود که هر پدیده اجتماعی باید در قالب اجتماعی آن تجزیه و تحلیل شود و نمیتوان تفسیرهای روانی را در مورد پدیدههای اجتماعی در نظر گرفت زیرا پدیدههای اجتماعی خصلتی جبری و بیرونی دارند.مثلا در مورد خودکشی، نباید این پدیده را ناشی از پریشانی روحی و روانی فرد دانست بلکه این پدیده ناشی از شرایط اجتماعی و محیطی آن فرد است.زیرا پدیدههای اجتماعی قبل از هر چیز تابعی از شرایط محیطی و اجتماعی فرد هستند و میتوانند رفتار فرد را تحت سلطه و نفوذ خود قرار دهند.[15]بنابراین میتوان گفت از نظر وی پدیدههای اجتماعی واقعیتهای اجتماعی هستند.ویژگیهای واقعیت اجتماعی نیز از این قبیلند:
الف) واقعیت اجتماعی نسبت به فرد جنبهای خارجی دارند.
ب) واقعیتهای اجتماعی با گذشت زمان پایدار هستند.
ج)واقعیتهای اجتماعی نهتنها بیرون از فرد قرار دارند بلکه از چنان قدرت وادارندهای برخوردارند که بر فرد و اراده فرد تحمیل میشوند.[16]
5. ماکس وبر (Max Weber: 1864- 1920)؛ وبر جامعهشناس آلمانی است که به بسط و گسترش جامعهشناسی کمک شایانی کرده است.نوشتههایش رشتههای اقتصاد، حقوق، فلسفه، تاریخ تطبیقی و جامعهشناسی را دربر میگرفت و مقدار زیادی از مطالعاتش درباره سرمایهداری امروزی بود.به نظر او تصور اینکه میتوانیم انسانها را با استفاده از همان روشهایی مطالعه کنیم که در مورد پژوهش جهان فیزیکی بهکار میبریم، گمراهکننده است.انسانها موجوداتی متفکر و استدلالگرا هستند.ما غالبا به کارهایی که انجام میدهیم معنی و اهمیت میبخشیم، و هر رشتهای که با رفتار انسان سر و کار دارد باید این نکته را مدنظر داشته باشد.[17] بنابراین در جامعهشناسی باید به نیت و انگیزه رفتار انسان نیز توجه کنیم.از این رو وبر معرف اصلی جامعهشناسی ادراکی یا تفهمی است البته ریشه این مکتب را باید در اندیشههای "ویلهلم دیلتای"و "هانریش ریکرت"جستجو کرد و وبر در آراء و نظرات خود از این دو دانشمند تاثیر پذیرفته است.به این ترتیب ماکس وبر مابین جامعهشناسی عینی که توجه خود را صرفا محدود به بررسی عینی پدیدهها میکرد و نوع جامعهشناسی ایدهآلیسم که به بررسی ذهنی پدیدهای اجتماعی میپرداخت راهی میانه و بینابین را برگزیده است.[18]
6. کارل مارکس (Karl Marx: 1818-1883)؛ مارکس نیز متفکر بعدی است که در زمینه جامعهشناسی مطالعات زیادی را انجام داده است.مارکس نیز مانند کنت، در مطالعات خود مسائل متافیزیکی را کنار مینهد و با دیدی عینی و مثبت به بررسی پدیدههای اجتماعی میپردازد. وی برای تجزیه و تحلیل پدیدههای اجتماعی، مفهوم "تضاد" را به میان میکشد. از نظر وی، تضاد همیشه در جامعه وجود داشته و موجب بروز اختلافها، ستیزها و نبردهای خونین نیز شده است.وی اصل و اساس تضاد اجتماعی را در تضاد طبقاتی میدانست و ریشه تمام مخاصمات اجتماعی را مبارزه طبقاتی جامعه میدانست.مارکس برای تبیین پدیدهها و واقعیتهای اجتماعی و تاریخی، اساس را بر عوامل زیربنایی و نیروهای مادی تولید میدانست و مطالعات خود را در این زمینه، با مبانی ماتریالیسم دیالکتیک دنبال میکرد.این بخش از مطالعات مارکس، تحت عنوان "ماتریالیسم تاریخی" نامگذاری شده است.[19]
ارتباط جامعهشناسی با علوم دیگر
هر یک از رشتههای علوم از نتایج تحقیقات و معلومات دیگری استفاده میکند و غیرممکن است دانشمندی بتواند در زمینه تخصصی خود بدون استفاده از نتایج تحقیقات سایر محققین و دانشمندان رشتههای دیگر به موفقیت عمیق و ارزشمندی دست یابد.جامعهشناسی نیز به نتایج تاریخی، اقتصادی، علوم سیاسی و مانند آنها توجه دارد و علوم مذکور نیز بهنوبه خود به جامعهشناسی وابستهاند.بنابراین در جامعهشناسی نمیتوان به بررسی و شناخت امور واقعی و اجتماعی و علل و عوامل و قوانین آنها توفیق حاصل نمود مگر اینکه به تحقیقات و معلومات سایر علوم در این موارد توجه کافی نمود.[20]در ذیل به ارتباط جامعهشناسی با برخی از علوم اشاره میشود:
1.جامعهشناسی و تاریخ؛ جامعهشناسی برای درک و تبیین کامل وقایع اجتماعی باید به گذشته دور یا نزدیک این پدیدهها توجه کند بنابراین در این زمینه جامعهشناسی باید به علم تاریخ توجه کند.[21]
2.جامعهشناسی و حقوق؛ علم حقوق جهت تنظیم قوانین فردی و اجتماعی و حق و تکلیف افراد نسبت بههم و نسبت به حکومت نیازمند شناخت اوضاع و احوال اجتماعی و شرایط و معضلات اجتماعی و مسایل اجتماعی روز است.بنابراین باید از یافتهها و نتایج جامعهشناسی برای پیشبرد مقاصد خود کمک گیرد.[22]
3.جامعهشناسی و روانشناسی؛ جامعهشناسی در بررسی انگیزهها و گرایشها و خواستهای اجتماعی و آرزوهای گروههای انسانی وارد حوزه روانشناسی میشود و روانشناسی در بررسی تاثیر عوامل اجتماعی در حالات و رفتار و روحیه افراد از یافتهها و تحقیقات جامعهشناسی کمک میگیرد.[23]
4.جامعهشناسی و مردمشناسی؛ مردمشناسی به مطالعه سازمانها و نهادها و روابط بین افراد و روند تکاملی آنها در جوامع ابتدایی میپردازد و جامعهشناسی به بررسی این نهادها و مسایل اجتماعی در جوامع صنعتی و پیشرفته امروزی میپردازد.بنابراین جامعهشناسی برای تبیین بهتر نهادها و سازمانهای اجتماعی متمدن به تحقیقات و نتایج مردمشناسی احتیاج دارد.[24]
5.جامعهشناسی و جمعیتشناسی؛ پدیدههایی مانند شهری شدن، صنعتی شدن، اشتغال زنان و افزایش طلاق که جزء پدیدههای اجتماعی هستند به میزان قابل ملاحظهای روی جمعیت تاثیر میگذارد.و همچنین جمعیتشناسان یافتههای خود را در مورد حرکات جمعیت و مسایل دیگر جمعیتی در اختیار جامعهشناسان قرار میدهند تا علل و نتایج این مسایل جمعیتی را پیدا کنند و تدابیر لازم را اتخاذ کنند.[25]
تقسیمبندی جامعهشناسی
جامعهشناسی از لحاظ روش، هدف، قلمرو، و موضوع مورد پژوهش دارای تقسیمات متعددی است:
1.جامعهشناسی بر اساس روش؛ نخستین تقسیمبندی توسط اگوست کنت گرفته است.از نظر وی دو روش برای مطالعه جامعه وجود دارد و طبق این دو روش، دو نوع جامعهشناسی داریم:
الف) جامعهشناسی ایستا یا سکونى (Static Sociology)؛ این بخش از جامعهشناسی، جامعه را در زمان و مکان محدود و معینی مورد پژوهش قرار میدهد و به مطالعه چگونگی سازمانیافتن و ترکیب عناصر متفاوت اجتماع باهم میپردازد.بهعبارت دیگر میتوان گفت جامعهشناسی ایستا از یکسو ساخت اجتماعی جامعه را در لحظهای معین بررسی میکند و از سوی دیگر به تحلیل عنصر یا عناصری که جامعه را تشکیل میدهد میپردازد.
در این بررسی جامعه بهمثابه یک ارگانیسم در نظر گرفته میشود که در آن کارکرد یک عضو بررسی میشود.مانند تحقیق درباره طبقه متوسط جامعه.براساس مطالعات ایستایی میتوان نظم و ویژگیهای ساختی جامعه را پیدا کرد.در جامعهشناسی ایستا اموری مانند آداب و رسوم، اخلاق، صنعت، فرهنگ، و پدیدههای مشابه دیگر مورد بررسی قرار میگیرند بدون آنکه به اصل و منشأ و سیر تاریخی این پدیدهها توجه شود.
ب) جامعهشناسی پویا یا حرکتی (Dynamic Sociology)؛ جامعهشناسی پویا جامعه را در سیر تاریخی آن و در زمان بررسی میکند.بهعبارت دیگر سیر تاریخی و روند تطور جامعه را بررسی میکند.همچنین در این نوع جامعه علل و آثار پدیدهها و پیامدهای یک پدیده بررسی میشود و مثلا به مطالعه خانواده ایرانی از آغاز تاکنون میپردازد و دگرگونیهای آن را مشخص میکند و علل این دگرگونیها را بیان میکند و در این نوع تحقیق از تاریخ کمک گرفته میشود.[26]
بهطور کلی میتوان گفت جامعهشناسی ایستا، نظم اساسی هر جامعه و ساختارهای موجود جامعه را بررسی میکند و مانند یک عکسبرداری عمل میکند و جامعهشناسی پویا فراز و نشیبهایی را که این نظم در طول تاریخ طی میکند را ترسیم میکند و دگرگونیهای اجتماعی را بررسی میکند و کاری مانند فیلمبرداری انجام میدهد.[27]
2. جامعهشناسی بر اساس قلمرو مورد مطالعه
الف) جامعهشناسی خرد (Micro Sociology)؛ در جامعهشناسی خرد ابتدا صورتهای مختلف "اجتماعی بودن انسان" و انواع علایق افراد که موجب همبستگی افراد میگردد را مطالعه میکند. و گروههای کوچک را در جامعه بررسی میکند، مانند: نظام خانواده.
ب) جامعهشناسی کلان (Macro Sociology)؛ موضوع مورد بررسی آن نظامهای کلی جامعه است. مانند: نظام فئودالی، نظام سرمایهداری و ....[28]
3. جامعهشناسی بر اساس هدف مورد مطالعه
الف) جامعهشناسی نظری (Pure Sociology)؛ هدف این رشته از جامعهشناسی که جامعهشناسی محض یا ناب نامیده میشود، شناسایی پدیدههای اجتماعی و کشف علل و آثار و نتایج آن است بدون اینکه فایده آنی آن مورد نظر باشد.و این شاخه از جامعهشناسی بیشتر قصد دارد که براساس تئوریهای جامعهشناختی موجود به شناخت دنیای خارج کمک کند.بهعنوان مثال وقتی در مورد شیوههای همسرگزینی در جوامع متفاوت به مطالعه و تحقیق میپردازند و نتایج مطالعات خود را در کتابها میآورند و ما را از نظریات مختلف همسرگزینی در سرزمینهای مختلف آشنا میکنند، این هدف جامعهشناسی محض است.[29]
ب) جامعهشناسی کاربردی یا عملی (Applied Sociology)؛ هدف مستقیم جامعهشناسی کاربردی این است که از تحقیقات در جهت رفع دشواریهای زندگی اجتماعی انسان بهطور عملی استفاده شود.بهعبارت دیگر در جامعهشناسی کاربردی هدف این است که گرهی از کار انسان باز شود و مشکلی توسط این علم حل شود.در سالهای اخیر اینگونه پژوهشها در اجتماعات مختلف روستایی و شهری در بسیاری از کشورها رواج زیادی پیدا کرده است.مطالعه درباره چندپارگی زمین زراعی و غیر اقتصادی بودن و دشواریهای ناشی از آن، پژوهشی است که عنوان جامعهشناسی کاربردی را دارد، زیرا نتایج آن پژوهش در اختیار برنامهریزان و کارگزاران قرار میگیرد تا در جهت توسعه اقتصادی و بهمنظور تنظیم برنامههای اقتصادی و اجتماعی مورد بهرهبرداری قرار دهند و به رفع این مشکل بپردازند.همچنین تحقیقاتی که در مورد طلاق، اعتیاد و بزهکاری جوانان بهعمل آمده است از جمله پژوهشهایی است که در زمینه جامعهشناسی کاربردی بهشمار میرود.[30]
4.تقسیمبندی جامعهشناسی از لحاظ موضوع؛ جامعهشناسی از لحاظ موضوع دارای زمینههای متعدد و گوناگونی برای مطالعه میباشد.در نتیجه در این علم تخصصهای زیادی بهوجود آمده است و هر کدام از جامعهشناسان در زمینه و موضوع خاصی به مطالعه میپردازند برخی از گرایشهای مورد مطالعه جامعهشناسی از این قرارند:جامعهشناسی شهری، جامعهشناسی روستایی، جامعهشناسی سیاسی، جامعهشناسی صنعتی، روانشناسی اجتماعی، جمعیتشناسی و ....[31]