دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

کارهای مفید برای رفع بلا

No image
کارهای مفید برای رفع بلا

قضا در لغت عبارت است از یک اصل صحیح که بر استحکام، استواری و نفوذ کاری دلالت می‌کند. اگر به روایات وارده در این موضوع دقت کنیم درمی‌یابیم که قضاها و بلاها نشانه توجه خداوند به ماست.

چگونه بلاها را دفع کنیم؟

اما اینکه چگونه حوادث مانع از به وجود آمدن حادثه های تلخ و ناگوار می‌شود دلایلی دارد:

1)دعا

همیشه پیشگیری بهتر از درمان است؛ پس بهتر است قبل از وقوع بلاها و مصیبتها با دعا آنها را از خود دور کنیم.امام على (ع) فرمود: امواج بلا را قبل از ورود آن با دعا دفع كنید. به راستى كه دعا و بلا تا روز قیامت با یكدیگر رفیقند و محققا دعا بلاى مبرم و محكم را برمى‌گرداند.امام زین العابدین (ع) مى‌فرمود: الدعاء یدفع البلاء النازل و مالم ینزل ؛ دعا بلاى نازل شده و نازل نشده را دفع مى كند.

2)صدقه

صدقه از نظر اسلام داراى دامنه گسترده‌اى است كه شامل هرگونه انجام كار خیر و مساعدت به دیگران و برداشتن گامى در جهت خدمت به مردم است؛ گاهى ارشاد یا گفتن كلمه خیرى از كمك مالى ارزشمندتر و ماندگارتر است. ممكن است براى شهر یا خانواده ما بلا و مصیبتى رقم خورده باشد ولى ما با صدقه مى توانیم آن را تغییر دهیم. صدقه موجب دفع بلا و طولانى شدن عمر مى گردد، چنانکه پیامبر (ص)فرمودند: صدقه بلا را برطرف مى‌كند و مؤثرترینِ داروست. همچنین، قضاى حتمى را برمى‌ گرداند و درد و بیمارى‌‌ها را چیزى جز دعا و صدقه از بین نمى ‌برد. امام باقر(ع): كار خیر و صدقه، فقر را مى‌ بَرند، بر عمر مى‌ افزایند و هفتاد مرگ بد را از صاحب خود دور مى‌ كنند.رسول خدا(ص): هر که سه مرتبه بگوید: «به نام خداوند بخشنده مهربان، هیچ نیرو و قدرتی جز با خدای والا و بلندمرتبه نیست»، خداوند متعال او را از نود و نه بلا کفایت کند که آسان ترین آن خفگی است.

3) صله رحم

از جمله اعمالى كه موجب آبادانى و طول عمر و دفع مرگ نابهنگام و زیادى رزق مى شود، صله رحم است.

امام على (ع): با صدقه و صله رحم، گناهان خود را پاك كنید و خود را محبوب پروردگارتان گردانید. صله رحم خانه ها را آباد و عمرها را زیاد و حساب قیامت را آسان مى كند و مرگ بد و نابهنگام را دور مى‌سازد.

4) نیکی به والدین

امام باقر (ع) فرمود: صدقه نهانى آتش قهر خدا را خاموش مى‌كند و نیكى به والدین و صله رحم بر عمر مى افزاید.در حدیثى دیگر فرمودند: بخشش پنهانى و نیكى به پدر و مادر، تهیدستى را برطرف مى سازد و عمر را دراز و هفتاد قسم مردن بد را دور مى كند.

5) استغفار

در قرآن آمده است: استغفار به رفع عذاب می‌انجامد.

6) توسل

انسانها برای گرفتن حاجت و رسیدن به مقام قرب الهی نیازمند واسطه هستند؛ بهترین این افراد هم اهل بیت پیامبر(ص) هستند. چنانکه بزرگان هر موقع كه در كارهایشان گره اى مى‌افتاد به این بزرگواران توسل مى‌جستند و با توسل، مشكلشان حل مى شد. بنابراین بلاها اولاً: نشانه توجه خداوند به ماست، چون این بلاها موجب شده که ما با صدقه، دعا، نیکی، صله رحم و توسل، به خدا نزدیکتر شویم و از یاد او غافل نباشیم و ثانیاً نشانه این است که پیامد کارهای خوب و بد انسان در تغییر سرنوشت او بسیار مؤثر است.

رضای خدا

لقمان حكيم را پسري بود كه همواره او را پند و اندرز مي‌داد و به راستي و درستي و پيروي از حق دعوت مي‌نمود. يكي از نصايح لقمان به فرزندش اين بود كه در اعمال و رفتارش، صرفاً خشنودي خدا و رضاي وجدان را منظور بدارد و از تمجيد و تحسين خلق مغرور نشود و تعريض و كنايه عيب جويان و خرده گيران را با خونسردي و بي‌اعتنايي تلقي نمايد. پسر لقمان، براي اطمينان خاطر از پدرش شاهد عيني خواست تا فروغ حكمت پدر، از روزنه ديده بر دل و جانش روشني بخشد. لقمان حكيم به پسرش گفت: هم‌اكنون‌ سازو برگ سفر بساز و مركب را آماده كن تا در طيّ سفر، پرده از اين راز بردارم. فرزند لقمان، دستور پدر را به كار بست و چون مركب را آماده ساخت، لقمان سوار شد و پسر را فرمود تا به دنبال او روان شود. در آن حال بر قومي بگذشتند كه در صحرا به زراعت مشغول بودند. آنان چون در ايشان بنگريستند، زبان به اعتراض گشودند و گفتند: زهي مرد بي‌رحم و سنگدل، كه خود لذت سواري همي چشد و كودك ضعيف خود را پياده مي‌كشد! در اين هنگام، لقمان پسر را سوار كرد و خود در پي او روان شد و همچنان مي‌رفت تا به گروهي ديگر بگذشت. اين‌بار چون، تماشاگران آنان را بديدند، زبان اعتراض را باز كردند كه: اين پدر نادان را بنگريد كه در تربيت فرزند چندان قصور كرده كه حرمت پدر را نمي‌شناسد و خود كه جوان و نيرومند است، سوار مي‌شود و پدر پير و محترم خويش را پياده از پي همي برد! در اين حال، لقمان نيز در رديف فرزند سوار شد و همي رفت تا به قومي ديگر بگذشت. قوم چون اين وضع را بديدند، از عيب جويي گفتند: زهي مردم بي‌رحم كه هر دو بر پشت حيواني ضعيف برآمده و باري چنين گران بر چارپايي چنان ناتوان نهاده‌اند، در صورتي كه اگر به نوبت سوار مي‌شدند، هم خود از زحمت راه مي‌رستند و هم مركبشان از بار گران به ستوه نمي‌آمد. در اينجا، لقمان و پسر هر دو از مركب به زير آمدند و پياده روان شدند تا به دهكده‌اي رسيدند. مردم دهكده چون ايشان را به آن حال ديدند، نكوهش آغاز كردند و از سر شگفتي گفتند: اين پير سالخورده و جوان خردسال را بنگريد كه هر دو پياده مي‌روند و رنج راه را بر خود مي‌نهند، در صورتي كه مركب آماده پيش رويشان روان است، گويي كه ايشان اين چارپا را از جان خود بيشتر دوست دارند! چون كار سفر پدر و پسر به اين مرحله رسيد، لقمان با تبسمي آميخته به حسرت، به فرزندش گفت: اين، تصويري از آن حقيقت بود كه با تو گفتم و اكنون خود در طيّ آزمايش و عمل دريافتي كه خشنود ساختن مردم و بستن زبان عيب جويان و ياوه سرايان امكان‌پذير نيست. از اين رو، مردم خردمند به جاي آنكه هدف گفتار و كردار خود را جلب رضا و كسب ثناي مردم قرار دهند، مي‌بايد خشنودي وجدان و رضاي خالق را وجهه همت خود سازد و در راه مستقيمي كه مي‌پيمايند، به تحسين يا توبيخ اين و آن، گوش فرا ندهند. [1]

[1]. «قصص قرآن»، صدر بلاغی، 267.

* داستان‌های جوانان / محمد علی كريمی نيا

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

Powered by TayaCMS