أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ الدُّنْيَا تَغُرُّ الْمُؤَمِّلَ لَهَا وَ الْمُخْلِدَ إِلَيْهَا وَ لَا تَنْفَسُ بِمَنْ نَافَسَ فِيهَا وَ تَغْلِبُ مَنْ غَلَبَ عَلَيْهَا وَ ايْمُ اللَّهِ مَا كَانَ قَوْمٌ قَطُّ فِي غَضِّ نِعْمَةٍ مِنْ عَيْشٍ فَزَالَ عَنْهُمْ إِلَّا بِذُنُوبٍ اجْتَرَحُوهَا لِ أَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ وَ لَوْ أَنَّ النَّاسَ حِينَ تَنْزِلُ بِهِمُ النِّقَمُ وَ تَزُولُ عَنْهُمُ النِّعَمُ فَزِعُوا إِلَى رَبِّهِمْ بِصِدْقٍ مِنْ نِيَّاتِهِمْ وَ وَلَهٍ مِنْ قُلُوبِهِمْ لَرَدَّ عَلَيْهِمْ كُلَّ شَارِدٍ وَ أَصْلَحَ لَهُمْ كُلَّ فَاسِدٍ وَ إِنِّي لَأَخْشَى عَلَيْكُمْ أَنْ تَكُونُوا فِي فَتْرَةٍ وَ قَدْ كَانَتْ أُمُورٌ مَضَتْ مِلْتُمْ فِيهَا مَيْلَةً كُنْتُمْ فِيهَا عِنْدِي غَيْرَ مَحْمُودِينَ وَ لَئِنْ رُدَّ عَلَيْكُمْ أَمْرُكُمْ إِنَّكُمْ لَسُعَدَاءُ وَ مَا عَلَيَّ إِلَّا الْجُهْدُ وَ لَوْ أَشَاءُ أَنْ أَقُولَ لَقُلْتُ عَفَا اللَّهُ عَمَّا سَلَفَ
لغات
مخلد: تسليم كننده غضّ: تر و تازه
ترجمه
اى مردم دنيا كسى را كه آرزومند آن شده و به آن دل بسته مى فريبد، و به كسى كه شيفته اش گشته در دادن وعده هاى دروغين بخل نمى ورزد، و بر كسى كه بر آن دست يافته چيره مى گردد، سوگند به خدا فراخى نعمت و خوشى زندگى از هيچ قومى گرفته نشد مگر به سبب گناهانى كه مرتكب شدند زيرا خداوند بر بندگان ستمكار نيست، و اگر مردم هنگامى كه بلاها بر آنها فرود مى آيد و نعمتها از آنها برداشته مى شود با نيّاتى پاك و دلهايى مشتاق به درگاه پروردگار خود پناه برند آنچه از دستشان رفته به آنها باز مى گرداند و هر گونه تباهى را براى آنها اصلاح مى كند، و من بر شما بيم دارم كه دچار فترت جاهليّت و غرور شده باشيد، كارهايى واقع شده كه گذشته و شما به آنها گرايش داشته ايد و از نظر من در اين كار ستوده نبوده ايد، بى شكّ اگر شيوه ديرين به شما باز گردد از سعادتمندان خواهيد بود. تكليف من جز سعى و كوشش نيست و اگر مى خواستم بگويم مى گفتم كه خداوند گذشته را بر شما ببخشايد.»
شرح
پس از اين مردم را مخاطب قرار داده، آنان را به زشتيها و عيبهاى دنيا آگاه مى كند، از جمله اين كه روزگار آرزومندان و شيفتگان خود را كه دل به آن خوش داشته و بر آن اعتماد كرده اند مى فريبد، زيرا كسى كه به دنيا دل بسته و آرزوهايى را در سر مى پروراند پيوسته در باره آنچه در انديشه دارد نشانه هايى خيالى و دلايل موهومى به ذهن او مى رسد و مى پندارد كه خواستهاى او قابل حصول و ثمر بخش است و همين پندار موجب درازى آرزوهاى او مى گردد، امّا گاهى پيش از آن كه به اين آرزوها برسد نابود مى شود. و گاهى هم پس از تحمّل رنجهاى دراز پوچى و بطلان اين دلائل و خيالات بر او آشكار مى گردد.
يكى ديگر از زشتيهاى دنيا اين است كه هر كس در راه رسيدن به آن بكوشد و آن را دوست بدارد، دنيا در باره او بخل نمى ورزد، و راه رسيدن او را به سر منزل نابودى آسان مى گرداند، و وى را هدف تير مصيبتهاى شگرف و نابهنگام قرار مى دهد.
ديگر اين كه هر كس به دنيا دست يابد، دنيا بر او چيره مى شود، يعنى هر كس در اين جهان سلطنت و قدرتى پيدا كند دنيا بزودى بر او غلبه يافته به هلاكتش مى رساند.
صفات مذكور از قبيل اين كه دنيا آرزومندان خود را مى فريبد، و هر جا غلبه يابند بر آنها چيره مى شود و بر دوستان خود رحم نمى كند كه همه از شئون دشمنى حيله گر است، استعاره اند، وجه مناسبت اين است كه زندگى دنيا و شيفتگى و دلبستگى به آن، و دولت و قوّت يافتن در آن همگى مستلزم نابودى در دنيا و آخرت است همچنان كه فريفته شدن به دشمن مكّارى كه دوستى هيچ كس را در دل ندارد و بر كسى اعتماد نمى كند موجب هلاكت و نابودى است.
سپس تذكّر مى دهد كه شكر منعم واجب است، و بايد از قصور خود در سپاس نعمتهاى خداوند به او پناه برد، و سوگند ياد مى كند كه نعمت از مردم گرفته نمى شود جز به سبب گناهانى كه مرتكب مى شوند، و اين سخن اشاره است به اين كه گناه، موجب زوال نعمت و نزول عذاب و انتقام خداوند است، زيرا اگر مردمى با وجود ارتكاب گناه، مستحقّ افاضه نعمت و بخشش باشند، سلب و منع نعمت از اين مردم كه شايستگى و آمادگى آن را دارند عين ظلم است، و اين از خداوند كه فيّاض مطلق است محال است، چنان كه فرموده است: «وَ ما رَبُّكَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ«»» و نيز اشاره به همين معنا دارد آيه شريفه: «إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ«»» يعنى خداوند آنچه را به قومى داده دگرگون نمى كند مگر آن گاه كه در نتيجه به جا آوردن گناه استعداد دگرگونى پيدا كنند.
فرموده است: و لو أنّ النّاس... تا كلّ فاسد.
اين سخنان گوياى اين است كه با نيّت راست و قلب مشتاق به خدا پناه بردن، و از هر چه جز اوست گسستن، انسان را آماده مى كند كه خداوند خواستهاى او را بر آورد، خواه اين كه مطلوب او برگشت نعمت از دست رفته و يا درخواست نعمتهايى تازه باشد و يا خواهان اين باشد كه سختى و بدبختى از او دور شود، و يا بخواهد اينها بر دشمنش فرود آيد، مراد از ردّ شارد برگشت نعمت از دست رفته، و منظور از اصلاح فاسد، به صلاح آوردن ساير احوال است.
فرموده است: و إنّي لأخشى عليكم أن تكونوا في فترة.
واژه فترت (دوران) كنايه از وضع جاهليّت است و مجازا نام ظرف به مظروف داده شده است يعنى بيم دارم در تعصّبات نادرستى كه داريد و برخاسته از هوا و هوسهاى گوناگون است احوال دوران جاهليّت را داشته باشيد.
فرموده است: و قد كانت امور... تا محمودين.
طايفه اماميّه گفته اند: منظور از امورى كه مردم بدان رغبت كردند مقدّم داشتن خلفاى پيشين بر آن حضرت است، ديگران گفته اند: مراد تمايلات و اقدامات آنان در قبال آن حضرت است كه به هنگام تشكيل شورا عثمان را بر او مقدّم داشته و به خلافت برگزيدند، و گفتارها و كارهايى كه در اين شورا جريان يافت.
فرموده است: و لئن ردّ عليكم امركم. يعنى: اگر صلاح حال و روش درستى كه در زمان پيامبر خدا (ص) داشتيد به شما باز گردد بى شكّ نزد خداوند از سعادتمندان و در دنيا از نيكبختان خواهيد بود، و ما علىّ إلّا الجهد يعنى: بر من جز اين نيست كه در بازگردانيدن آن احوال و دگرگونى اوضاع كنونى كوشش كنم.
فرموده است: و لو أشاء أن أقول لقلت.
از اين گفتار چنين دانسته مى شود كه اگر آن حضرت در اين باره سخن گفته بود، مقتضاى سخنش اين بود كه بگويد: كسانى كه بر وى پيشى گرفتند بر او ستم كردند، و در اين عمل مرتكب خطا شدند، و معايبى از آنها ذكر كند كه از نظر آن حضرت مقتضى وجوب تأخّر آنها از اوست، و در واقع اين كه مى فرمايد: اگر بخواهم بگويم مى گفتم، اين تتمّه در درون اين گفتار است كه: نمى گويم و نخواسته ام بگويم.
فرموده است: عفا اللّه عمّا سلف.
اين عبارت قرآنى اشاره به گذشت و بردبارى آن حضرت در باره آنهاست نسبت به آنچه پيش از اين انجام داده اند، عادت بر اين است هنگامى كه كسى قصد چشم پوشى از گناه ديگرى دارد چنين كلماتى را بر زبان مى آورد، و بهترين عبارات در اين مورد الفاظ قرآن است كه آن بزرگوار همان را بر زبان جارى ساخته اند. و توفيق از خداوند است.
|