2 اسفند 1393, 16:27
موضوع خطبه 111 نهج البلاغه بخش 4
متن خطبه 111 نهج البلاغه بخش 4
ترجمه مرحوم فیض
ترجمه مرحوم شهیدی
ترجمه مرحوم خویی
شرح ابن میثم
ترجمه شرح ابن میثم
شرح مرحوم مغنیه
شرح منهاج البراعة خویی
شرح لاهیجی
شرح ابن ابی الحدید
شرح نهج البلاغه منظوم
عبرت از گذشتگان
أَ لَسْتُمْ فِي مَسَاكِنِ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ أَطْوَلَ أَعْمَاراً وَ أَبْقَى آثَاراً وَ أَبْعَدَ آمَالًا وَ أَعَدَّ عَدِيداً وَ أَكْثَفَ جُنُوداً تَعَبَّدُوا لِلدُّنْيَا أَيَّ تَعَبُّدٍ وَ آثَرُوهَا أَيَّ إِيْثَارٍ ثُمَّ ظَعَنُوا عَنْهَا بِغَيْرِ زَادٍ مُبَلِّغٍ وَ لَا ظَهْرٍ قَاطِعٍ فَهَلْ بَلَغَكُمْ أَنَّ الدُّنْيَا سَخَتْ لَهُمْ نَفْساً بِفِدْيَةٍ أَوْ أَعَانَتْهُمْ بِمَعُونَةٍ أَوْ أَحْسَنَتْ لَهُمْ صُحْبَةً بَلْ أَرْهَقَتْهُمْ بِالْقَوَادِحِ وَ أَوْهَقَتْهُمْ بِالْقَوَارِعِ وَ ضَعْضَعَتْهُمْ بِالنَّوَائِبِ وَ عَفَّرَتْهُمْ لِلْمَنَاخِرِ وَ وَطِئَتْهُمْ بِالْمَنَاسِمِ وَ أَعَانَتْ عَلَيْهِمْ رَيْبَ الْمَنُونِ فَقَدْ رَأَيْتُمْ تَنَكُّرَهَا لِمَنْ دَانَ لَهَا وَ آثَرَهَا وَ أَخْلَدَ إِلَيْهَا حِينَ ظَعَنُوا عَنْهَا لِفِرَاقِ الْأَبَدِ وَ هَلْ زَوَّدَتْهُمْ إِلَّا السَّغَبَ أَوْ أَحَلَّتْهُمْ إِلَّا الضَّنْكَ أَوْ نَوَّرَتْ لَهُمْ إِلَّا الظُّلْمَةَ أَوْ أَعْقَبَتْهُمْ إِلَّا النَّدَامَةَ
قسمت دوم خطبه
آيا در جاهاى آنانكه پيش از شما بودند نيستيد و حال آنكه عمرهاى ايشان درازتر و آثارشان پاينده تر و آرزوهاشان بيشتر و جمعيّتشان آماده تر و لشگرهاشان انبوه تر بود، دنيا را بهر طورى كه بود پرستيده برگزيدند، پس از آن كوچ كردند (مردند) بدون توشه اى كه همراه برداشته يا مركبى كه راه را به پيمايد، آيا بشما خبر رسيده كه دنيا (هنگام مردن پيشينيان) خود را (يا كسى را) بآنها فديه داده باشد (تا نمى رند) يا آنان را همراهى كرده، و يا از روى نيكوئى در باره ايشان كمكى نموده (نه) بلكه پايه زندگيشان را بسختيها و مصائب دردناك سست گردانيده و جنبانيده و رخسار و پيشانيهاشان را بخاك ماليده و زير دست و پاى ستوران آنان را لگد كوب كرده، و يارى كردنش اين بوده كه پيش آمدهاى سخت روزگار را بر سر ايشان وارد ساخته است پس ديديد تغيير و بى آشنائى (دشمنى) دنيا را به كسانى كه بآن نزديك شده و آنرا برگزيده و بآن اعتماد نمودند تا اينكه از آن براى هميشه جدا گشته كوچ كردند (ديگر باز گشتى براى آنان نيست) و آيا جز گرسنگى توشه اى و جز تنگى (گور) جائى و جز تاريكى (قبر) نورى بايشان داد، يا در پى آنان جز پشيمانى سختيهاشان را تدارك نمود
آيا شما در جاى آنان به سر نمى بريد كه مردند عمرى درازتر از شما داشتند، و آثارى پايدارتر به جا گذاشتند، و تخم آرزو بيشتر در دل كاشتند، و شمارشان فزونتر بود، و سپاهيانشان فراگيرتر. دنيا را چسان پرستيدند، و آن را چگونه بر خود گزيدند سپس از آن رخت بر بستند، بى توشه اى كه كفايت آنان تواند، و يا مركبى كه به منزلشان رساند. شنيده ايد دنيا خود را فداى آنان كرده باشد، يا به گونه اى يارى شان داده، يا با آنان به نيكى به سر برده نه چنين است كه سختى آن بدانها چنان رسيد كه پوست و گوشتشان را دريد. با سختيها، سستشان كرد، و با مصيبتها، خوارشان نمود، و بينى شان را به خاك ماليد، و زير پايشان سود، و دشواريهاى زمانه را بر آنچه با آنان كرد، افزود. ديديد چگونه آن را كه برابرش فروتنى كرد، و بر خويشتنش گزيد و روى بدو آورد، نشناخت، و با او نساخت تا آنكه بار بستند و براى هميشه از آن گسستند. آيا جز گرسنگى توشه اى همراهشان كرد يا جز در سختى شان فرود آورد يا روشنى آن برايشان جز تاريكى بود يا جز پشيمانى چيزى بدرقه راهشان نمود
آيا نيستيد شما در مسكنهاى كسانى كه بودند پيش از شما در حالتى كه درازتر بودند از حيثيّت عمرها، و باقى تر بودند از حيثيّت اثرها، و دورتر بودند از حيثيّت آرزوها، و آماده تر بودند از حيثيّت شمار، و انبوه تر بودند از حيثيّت لشكر پرستيدند از براى دنيا پرستيدنى و برگزيدند آنرا چه برگزيدنى، پس از آن كوچ كردند از آن بدون توشه كه بمنزل برساند، و بدون مركبى كه قطع مراحل نمايد.
پس آيا رسيد بشما كه دنيا سخاوت ورزيد از براى آنها از روى طيب نفس بفديه دادن، و رها نمودن ايشان، يا آنكه يارى كرد ايشان را بمعاونتى، يا اين كه خوب نمود از براى ايشان صحبتى و معلوم است كه هيچكدام از اينها ننمود بلكه پوشانيد بايشان و بار نمود ايشان را كارهاى سنگين، و ضعيف نمود بمحنتهاى كوبنده و مضطرب كرد ايشان را بحوادث، و بخاك ماليد ايشان را بسوراخهاى دماغها، و لگدكوب كرد ايشان را بدستها و پايها، و اعانت نمود بضرر ايشان حادثات دوران را.
پس بتحقيق ديديد شما تغير دنيا را مر آن كسى را كه تقرّب جست بآن و برگزيد او را و چسبيد بآن تا اين كه كوچ كردند از آن بفراق دائمى آيا توشه داد ايشان را بغير از گرسنگى، يا فرود آورد ايشان را غير از تنگى، يا روشن كرد از براى ايشان غير از تاريكى، يا آنكه از پى در آورد ايشان را غير از پريشانى
أَ لَسْتُمْ فِي مَسَاكِنِ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ أَطْوَلَ أَعْمَاراً وَ أَبْقَى آثَاراً وَ أَبْعَدَ آمَالًا وَ أَعَدَّ عَدِيداً وَ أَكْثَفَ جُنُوداً تَعَبَّدُوا لِلدُّنْيَا أَيَّ تَعَبُّدٍ وَ آثَرُوهَا أَيَّ إِيْثَارٍ ثُمَّ ظَعَنُوا عَنْهَا بِغَيْرِ زَادٍ مُبَلِّغٍ وَ لَا ظَهْرٍ قَاطِعٍ فَهَلْ بَلَغَكُمْ أَنَّ الدُّنْيَا سَخَتْ لَهُمْ نَفْساً بِفِدْيَةٍ أَوْ أَعَانَتْهُمْ بِمَعُونَةٍ أَوْ أَحْسَنَتْ لَهُمْ صُحْبَةً بَلْ أَرْهَقَتْهُمْ بِالْقَوَادِحِ وَ أَوْهَقَتْهُمْ بِالْقَوَارِعِ وَ ضَعْضَعَتْهُمْ بِالنَّوَائِبِ وَ عَفَّرَتْهُمْ لِلْمَنَاخِرِ وَ وَطِئَتْهُمْ بِالْمَنَاسِمِ وَ أَعَانَتْ عَلَيْهِمْ رَيْبَ الْمَنُونِ فَقَدْ رَأَيْتُمْ تَنَكُّرَهَا لِمَنْ دَانَ لَهَا وَ آثَرَهَا وَ أَخْلَدَ لَهَا حَتَّى ظَعَنُوا عَنْهَا لِفِرَاقِ الْأَبَدِ وَ هَلْ زَوَّدَتْهُمْ إِلَّا السَّغَبَ أَوْ أَحَلَّتْهُمْ إِلَّا الضَّنْكَ أَوْ نَوَّرَتْ لَهُمْ إِلَّا الظُّلْمَةَ أَوْ أَعْقَبَتْهُمْ إِلَّا النَّدَامَةَ
اللغه
أرهقتهم: غشيتهم. و فدحه الأمر: اغتاله و أثقله. و القارعة: الداهية الشديدة. و ضعضعتهم: أذلّتهم. و المناسم: أخفاف الإبل. و السغب: الجوع.
المعنی
ثمّ أعقب التحذير منها بالتنبيه على مصارع السابقين فيها ممّن كان أطول أعمارا و أشدّ بأسا من تغيّراتها و تنكّراتها لهم مع شدّة محبّتهم و تعبّدهم لها. و السؤال على سبيل الإنكار عن دوام سرورها لهم و حسن صحبتها إيّاهم، و صرّح بعده بالإنكار بقوله: بل أرهقتهم بالفوادح، و استعار لها لفظ الإرهاق و التضعضع و التعفير و الوطى و إعانة ريب المنون عليهم، و أسند إليها أفعال الأحياء ملاحظة تشبهها بالمرأة المتزيّنة لخداع الرجال عن أنفسهم و أموالهم و نحو ذلك.
لغات
قارعة: پيشآمد بسيار ناگوار سغب: گرسنگى غوّالة: غافلگير كننده قوادم الطّير: پرهاى بزرگ بال پرنده رتق: تيره شد أرهقتهم: آنان را فرا گرفت ضعضعتهم: آنان را خوار كرد
ترجمه
آيا شما در جاهايى كه پيشنيانتان سكنى كرده بودند مسكن نگزيده ايد همانانى كه از شما عمرشان درازتر، و آثارشان پايدارتر، و آرزوهايشان بلندتر، و شمارشان بيشتر و آماده تر، و سپاهشان انبوهتر بود دنيا را پرستش كردند چه پرستشى، و آن را برگزيدند چه برگزيدنى سپس از آن كوچ كردند، بى آن كه توشه اى از آن بردارند كه آنان را به منزل برساند، و يا مركبى داشته باشند كه راه را بدان بسپرند، آيا به شما خبر رسيده كه دنيا در برابر اين زيانها به آنها غرامت و فديه داده، و يا كمكى به آنها كرده، و يا براى آنها همنشين خوبى شده است، بلكه بر عكس، آنها را در زير فشار حوادث قرار داده، و با مصيبتهاى سخت خوارشان ساخته، و بينى آنها را به خاك ماليده، و در زير سمّ مركب حوادث لگد كوبشان كرده، و گردش روزگار را بر ضدّ آنها بر انگيخته است.
شما قطعا ديده ايد كه دنيا نسبت به كسانى كه به خاطر آن، خويش را پست كردند و آن را برگزيدند، و به آن دلگرم شدند، چگونه رخ درهم كشيد، و با آنان بيگانه شد، تا آن گاه كه براى هميشه از آن كوچ كردند، آيا جز گرسنگى به آنها توشه اى، و جز فشار و تنگى به آنها منزلگهى داده، و جز تاريكى، چراغى براى آنها افروخته، و جز پشيمانى چيزى براى آنها فراهم كرده است
شرح
امام (ع) به بيانات خود در باره بر حذر داشتن مردم از شيفتگى و دلبستگى به لذّتهاى دنيا ادامه داده و به آنها هشدار مى دهد كه به منزلگاه گذشتگان، و گورهاى آنان بنگرند، آنهايى كه از عمرهاى درازتر و نيروى بيشتر برخوردار بودند، و با همه محبّت زياد و پرستشى كه نسبت به دنيا داشتند، چگونه دنيا احوال آنها را دگرگون، و به فرجامى بد گرفتار ساخت. استفهام امام (ع) از اين كه آيا شادى و سرور آنها دوام يافت و روزگار با آنها به نيكى رفتار كرد، بر سبيل انكار است، چنان كه پس از آن تصريح مى فرمايد كه: بل ارهقتهم بالفوادح«» يعنى: بلكه آنها را گرانبار ساخت، واژه هاى إرهاق (فرو پوشانيدن) و تضعضع (خوارى) و تعفير (بينى را به خاك رسانيدن) و وطى ء (لگدمال كردن) و همچنين جمله إعانة ريب المنون عليهم (كمك گردش روزگار در ضدّيت با آنان) را براى دنيا و لذّات آن استعاره آورده است. امام (ع) افعال زنده ها را به دنيا نسبت داده چون دنيا شباهت به زنى دارد كه خود را آرايش كرده و براى دست يافتن به مردان و ربودن اموال آنان و مانند اينها، آنان را فريب مى دهد.
بئست الدار لمن يتهمها.. فقرة 4- 6:
ألستم في مساكن من كان قبلكم أطول أعمارا، و أبقى آثارا و أبعد آمالا، و أعدّ عديدا، و أكثف جنودا. تعبّدوا للدّنيا أي تعبّد، و آثروها أيّ إيثار. ثمّ ظعنوا عنها بغير زاد مبلّغ و لا ظهر قاطع فهل بلغكم أنّ الدّنيا سخت لهم نفسا بفدية، أو أعانتهم بمعونة أو أحسنت لهم صحبة. بل أرهقتهم بالقوادح، و أوهنتهم بالقوارع، و ضعضعتهم بالنّوائب و عفّرتهم للمناخر، و وطئتهم بالمناسم، و أعانت عليهم ريب المنون. فقد رأيتم تنكّرها لمن دان لها، و آثرها و أخلد لها، حتّى ظعنوا عنها لفراق الأبد. و هل زوّدتهم إلّا السّغب، أو أحلّتهم إلّا الضنك، أو نوّرت لهم إلّا الظّلمة، أو أعقبتهم إلّا النّدامة.
اللغة:
أكثف: أكثر. و الظهر القاطع: ما تركبه لقطع الطريق. و أرهقتهم: غطتهم. و ضعتهم: أضعفتهم. و المناسم: أخفاف الإبل و نحوها. و ريب المنون: طوارق الدهر. و أخلد: ركن. و السغب: الجوع، قال تعالى: «فِي يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَةٍ». و الضنك- بسكون النون- الضيق.
الإعراب:
أعمارا و ما بعده تمييز
المعنى:
(ألستم في مساكن- الى- أكثف جنودا). الدنيا بما فيها عظات و عبر، و العاقل من نظر الى أحداثها بعين اليقظة، و اتعظ بالأولين الذين هم أقوى منه عدة و عددا، و أطول أعمارا و آجالا (تعبدوا للدنيا إلخ).. كل انسان يميل الى الدنيا و زينتها، و لكن عليه أن يتورع عن حرامها، و ينظر الى العواقب، و يقارن بين لذة العاجلة و الآلام الآجلة (ثم ظعنوا عنها بغير زاد مبلغ، و لا ظهر قاطع). سافروا، و لكن بلا زاد و راحلة.
(فهل بلغكم- الى- صحبة) أي ان الحطام الذي نالوه من الدنيا ما فداهم من الموت، و لا أعانهم عند سكراته، و لا أحسن صحبتهم حيث تركهم الى غير رجعة (بل أرهقتهم- الى- المنون) بل كانت الدنيا سببا لأحزانهم و آلامهم (فقد رأيتم- الى- الأبد) ألا تتعظون بمن ركن الى الدنيا، و جعلها مثله الأعلى كيف فارقها الى غير رجعة. (هل زودتهم- الى- الندامة) فارقوا نعيم الدنيا الى الجوع و الضيق و الظلام و الحسرة و الكآبة.
ألستم في مساكن من كان قبلكم أطول أعمارا، و أبقى آثارا، و أبعد آمالا، و أعدّ عديدا، و أكثف جنودا، تعبّدوا للدّنيا أيّ تعبّد، و آثروها أيّ إيثار، ثمّ ظعنوا عنها بغير زاد مبلّغ، و لا ظهر قاطع، فهل بلغكم أنّ الدّنيا سخت لهم نفسا بفدية، أو أعانتهم بمعونة، أو أحسنت لهم صحبة، بل أرهقتهم بالفوادح، و أوهنتهم بالقوارع، و ضعضعتهم بالنّوائب، و عفرتهم للمآخر، و وطئتهم بالمناسم، و أعانت عليهم ريب المنون، فقد رأيتم تنكّرها لمن دان لها و آثرها و أخلد إليها حتّى ظعنوا عنها لفراق الأبد، هل زوّدتهم إلّا السّغب، أو أحلّتهم إلّا الضّنك، أو نوّرت لهم إلّا الظّلمة، أو أعقبتهم إلّا النّدامة
الاعراب
قوله: ألستم في مساكن، استفهام تقريرىّ، و قوله عليه السّلام: تعبّد و اللدّنيا الجملة استينافية بيانية و أىّ تعبّد، بنصب أىّ صفة محذوف الموصوف أى تعبّدوا للدّنيا تعبّدا أىّ تعبّد، و الظاهر أنّ أىّ هذه في الأصل هى أىّ الاستفهاميّة، لأنّ معنى مررت برجل أىّ رجل برجل عظيم أو كامل يسأل عن حاله لأنه لا يعرفه كلّ أحد حتّى يسأل عنه ثمّ نقلت عن الاستفهاميّة الى الصفة فاعتور عليها اعراب الموصوف و الاستفهام في قوله فهل بلغكم، على سبيل الانكار و الابطال، و في قوله: هل ذوّدتهم إلّا السّغب للتقرير
المعنى
و لما حذّر من الدّنيا بذكر معايبها أكدّ ذلك بالتنبيه على السّابقين فيها و قال (ألستم في مساكن من كان قبلكم) لكونهم (أطول أعمارا) فقد لبث نوح عليه السّلام في قومه ألف سنة الّا خمسين عاما، و مثله كثير (و أبقى آثارا) كما يشهد به الهرمان و الايوان و سدّ يأجوج و منارة الاسكندريّة و نحوها (و أبعد آمالا) لأنّ الأعمار إذا كانت أطول كانت الآمال أبعد لترتّب طول الأمل على طول العمر غالبا (و أعدّ عديدا) أى عدّد كثيرا من الجيوش (و أكثف جنودا) كفرعون و بخت نصر و غيرهما.
(تعبّدوا للدّنيا أىّ تعبّد) أى قصّروا هممهم في الدّنيا و أظهروا العبوديّة و التذلل لها و أخذوها معبودا لهم و تعبّدوا الها كمال تعبّد (و آثروها أىّ إيثار) أى اختاروها على الآخرة تمام اختيار (ثمّ ظعنوا) و ارتحلوا (عنها بغير زاد مبلّغ) له إلى منزله (و لا ظهر) أى مركوب (قاطع) لطريقه و هما استعارتان للّطاعات و القربات المؤدية له إلى حظيرة القدس الموصلة إلى مجلس الانس (فهل بلغكم أنّ الدّنيا سخت لهم نفسا بفدية) استفهام على سبيل الانكار كما أشرنا إليه سابقا، و المراد أنها جادت«» لهم حين ارتحالهم منها بطيب نفسها فداء ليكون عوضا عنهم حتّى لا يموتوا و لا يرتحلوا، أو أنها ما بذلت لهم نفسا بأن تكون في هذا النفس فداء لهم (أو أعانتهم بمعونة أو أحسنت لهم صحبة) مع فرط محبّتهم لها و غاية رغبتهم اليها و شدّة انسهم بها (بل أرهقتهم بالفوادح) أى أغشتهم بالمثقلات (و أوهنتهم بالقوارع) أى أضعفتهم بالمحن و الدّواهى القارعات (و ضعضعتهم بالنوائب) و المصائب (و عفرتهم للمناخر) أى ألصقتهم على العفر و التراب لانوفهم (و وطئتهم بالمناسم) و الاخفاف و داستهم بالسّنابك و الاظلاف (و أعانت عليهم ريب المنون) أى كانت معينا لحوادث الدّهر عليهم (فقد رأيتم تنكّرها) و تغيّرها (لمن دان لها) و تقرّب بها (و آثرها) و اختارها على غيرها (و أخلد إليها) و اعتمد عليها (حتّى ظعنوا عنها لفراق الأبد) أى مفارقة دائمة لا عود بعدها (هل زوّدتهم إلّا السّغب) و الجوع (أو أحلّتهم إلّا الضنك) و الضّيق (أو نوّرت لهم إلّا الظّلمة) أى جعلت الظلمة نورا لهم كما جعلت الجوع لهم زادا (أو أعقبتهم إلّا الندامة) و الحسرة
الستم فى مساكن من كان قبلكم اطول اعمارا و ابقى اثار و ابعد مالا و اعدّ عديدا و اكثف جنودا يعنى ايا نيستيد شما در مسكنهاى كسانى كه بودند پيش از شما در حالتى كه عمر انها درازتر بود و اثار انها باقى مانده تر بود و آرزوهاى انها دورتر بود و عدد خلق انها بيشتر بود و سپاه انها انبوه تر بود
تعبّدوا للدّنيا اىّ تعبّد و اثروها اىّ ايثار ثمّ طعنوا عنها بغير زاد مبلّغ و لا ظهر قاطع
يعنى بندگى كردند انها از براى دنيا چه بسيار بندگى كردنى و اختيار كردند دنيا را چه بسيار اختيار كردنى پس كوچ كردند از دنيا بدون توشه كه منزل نرساند و مركبى كه قطع مسافت كند
فهل بلغكم انّ الدّنيا سخت لهم نفسا بفدية او اعانتهم بمعونة او احسنت لهم صحبة بل ارهقتهم بالقوادح و اوهنتهم بالقوارع و ضعضعتهم بالنّوائب و عفّرتهم للمناخر و وطئتهم بالمناسم و اعانت عليهم ريب المنون
يعنى پس ايا رسيد بشما كه دنيا بخشش كرد از براى انها يكنفسى را بعوض جنايت دادنى و يا يارى كرد انها را باعانت كردن مالى يا احسانى كرد از براى انها از روى همراهى بلكه شامل گردانيد انها را بمصائب سنگين و سست گردانيد انها را بسبب وقايع گوينده و مضطرب گردانيد انها را بحوادث زمانه و خاك ماليد انها را تا سوراخهاى بينى و لگدكوب كرد انها را بچكمهاى پاى شتر و يارى داد بر انها بحادثه زمانه
فقد رايتم تنكّرها لمن دان لها و اثرها و اخلد اليها حتّى طعنوا عنها لفراق الابد هل زوّدتهم الّا السّغب او احلّتهم الّا الضّنك او نوّرت لهم الّا الظّلمة او اعقبتهم الّا النّدامة
يعنى پس بتحقيق ديديد شما ناشناسائى دنيا را از براى كسى كه نزديكى جست مر او را و اختيار كرد او را و مائل شد بسوى او تا اين كه كوچ كردند از او از براى جدائى هميشه ايا توشه داد ايشان را مگر گرسنگى و يا جاى داد ايشان را مگر بتنگى و يا ظاهر گردانيد از براى ايشان مگر تاريكى و يا از پى در آورد ايشان را مگر پشيمانى
أَ لَسْتُمْ فِي مَسَاكِنِ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ أَطْوَلَ أَعْمَاراً وَ أَبْقَى آثَاراً وَ أَبْعَدَ آمَالًا وَ أَعَدَّ عَدِيداً وَ أَكْثَفَ جُنُوداً تَعَبَّدُوا لِلدُّنْيَا أَيَّ تَعَبُّدٍ وَ آثَرُوهَا أَيَّ إِيْثَارٍ ثُمَّ ظَعَنُوا عَنْهَا بِغَيْرِ زَادٍ مُبَلِّغٍ وَ لَا ظَهْرٍ قَاطِعٍ فَهَلْ بَلَغَكُمْ أَنَّ الدُّنْيَا سَخَتْ لَهُمْ نَفْساً بِفِدْيَةٍ أَوْ أَعَانَتْهُمْ بِمَعُونَةٍ أَوْ أَحْسَنَتْ لَهُمْ صُحْبَةً بَلْ أَرْهَقَتْهُمْ بِالْفَوَادِحِ وَ أَوْهَقَتْهُمْ بِالْقَوَارِعِ وَ ضَعْضَعَتْهُمْ بِالنَّوَائِبِ وَ عَفَّرَتْهُمْ لِلْمَنَاخِرِ وَ وَطِئَتْهُمْ بِالْمَنَاسِمِ وَ أَعَانَتْ عَلَيْهِمْ رَيْبَ الْمَنُونِ فَقَدْ رَأَيْتُمْ تَنَكُّرَهَا لِمَنْ دَانَ لَهَا وَ آثَرَهَا وَ أَخْلَدَ إِلَيْهَا حِينَ ظَعَنُوا عَنْهَا لِفِرَاقِ الْأَبَدِ وَ هَلْ زَوَّدَتْهُمْ إِلَّا السَّغَبَ أَوْ أَحَلَّتْهُمْ إِلَّا الضَّنْكَ أَوْ نَوَّرَتْ لَهُمْ إِلَّا الظُّلْمَةَ أَوْ أَعْقَبَتْهُمْ إِلَّا النَّدَامَةَ
ثم أخذ قوله تعالى وَ سَكَنْتُمْ فِي مَساكِنِ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ وَ تَبَيَّنَ لَكُمْ كَيْفَ فَعَلْنا بِهِمْ وَ ضَرَبْنا لَكُمُ الْأَمْثالَ فقال أ لستم في مساكن من كان قبلكم أطول أعمارا نصب أطول بأنه خبر كان و قد دلنا الكتاب الصادق على أنهم كانوا أطول أعمارا بقوله فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِينَ عاماً و ثبت بالعيان أنهم أبقى آثارا فإن من آثارهم الأهرام و الإيوان و منارة الإسكندرية و غير ذلك و أما بعد الآمال فمرتب على طول الأعمار فكلما كانت أطول كانت الآمال أبعد و إن عنى به علو الهمم فلا ريب أنهم كانوا أعلى همما من أهل هذا الزمان و قد كان فيهم من ملك معمورة الأرض كلها و كذلك القول في أعد عديدا و أكثف جنودا و العديد العدو الكثير و أعد منهم أي أكثر قوله و لا ظهر قاطع أي قاطع لمسافة الطريق و الفوادح المثقلات فدحه الدين أثقله و يروى بالقوادح بالقاف و هي آفة تظهر في الشجر و صدوع تظهر في الأسنان و أوهقتهم جعلتهم في الوهق بفتح الهاء و هو حبل كالطول و يجوز التسكين مثل نهر و نهر و القوارع المحن و الدواهي و سميت القيامة قارعة في الكتاب العزيز من هذا المعنى و ضعضعتهم أذلتهم قال أبو ذؤيب
أنى لريب الدهر لا أتضعضع
و ضعضعت البناء أهدمته و عفرتهم للمناخر ألصقت أنوفهم بالعفر و هو التراب و المناسم جمع منسم بكسر السين و هو خف البعير و دان لها أطاعها و دان لها أيضا ذل و أخلد إليها مال قال تعالى وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ و السغب الجوع يقول إنما زودتهم الجوع و هذا مثل كما قال
و مدحته فأجازني الحرمانا
و معنى قوله أو نورت لهم إلا الظلمة أي بالظلمة و هذا كقوله هل زودتهم إلا السغب و هو من باب إقامة الضد مقام الضد أي لم تسمح لهم بالنور بل بالظلمة و الضنك الضيق
القسم الثاني
أ لستم فى مساكن من كان قبلكم أطول أعمارا، و أبقى اثارا، وّ أبعد امالا، وّ أعدّ عديدا، وّ أكثف جنودا، تعبّدوا للدّنيا أىّ تعبّد، وّ اثروها أىّ إيثار، ثمّ ظعنوا عنها بغير زاد مبلّغ، وّ لا ظهر قاطع فهل بلغكم أنّ الدّنيا سخت لهم نفسا بفدية، أو أعانتهم بمعونة، أو أحسنت لهم صحبة بل أرهقتهم بالقوادح، و أوهنتهم بالقوارع، و ضعضعتهم بالنّوائب، و عفّرتهم للمناخر، و وطئتهم بالمناسم، و أعانت عليهم ريب المنون، فقد رأيتم تنكّرها لمن دان لها، و اثرها و أخلد إليها حتّى ظعنوا عنها لفراق الأبد، و هل زوّدتهم الّا السّغب، أو أحلّتهم الّا الضّنك، أو نوّرت لهم إلّا الظّلمة أو أعقبتهم الّا النّدامة
آيا شما هستيد در خانهاى كسانى كه پيش از شما داراى زندگانيهاى درازتر، و نشانه هاى پاينده تر و آرزوهائى دورتر، و شماره شان بيشتر، و سپاهيانى انبوه تر بودند، بندگى كردند براى دنيا چه خوش بندگى كردنى، و آنرا براى خود برگزيدند چه نيكو برگزيدنى، آن گاه از جهان كوچ كردند در حالى كه نه توشه كه آنها را بمنزل برساند از آن برگرفتند، و نه مركبى كه با آن طىّ راه كنند داشتند، آيا كسى بشما آگاهى داده كه جهان در باره آنان بخششى كرده، و كسى را فدوى آنان قرار داده باشد (پيدا است كه هيچيك از اينها نبوده و بالعكس) جهان پايه زندگانى آنان را بدشواريها سخت سست نمود، و آنها را در هم كوبيد، و به پيش آمدهاى ناگوار متزلزلشان ساخت، و دماغشان را بخاك ماليده و آنان را پى سپر لگدهاى سنور خود ساخته، و بحوادث سخت ياريشان كرد، شما كه ديديد جهان چگونه ناشناس گرفت كسانى را كه باو نزديك شده، و آنرا براى خود برگزيده، و در آن نشيمن گرفته بودند، و حتى ديديد چگونه براى هميشه از آن دنيا كوچ كردند، و رفتند، مگر دنيا بجز گرسنگى بآنان توشه و بغير از تنگى بآنان مكانى، و بجز تاريكى بآنان نورى، و بجز پشيمانى بر ايشان توشه اندوخت (نه و اللّه نه بخدا قسم)
نظم
منبع:پژوهه تبلیغ
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان