بخش دوم خطبه پس از بيان صفات هشتگانه ذات مقدس حق تعالى امام (ع) فراز زير را ايراد فرموده است
فَاتَّعِظُوا عِبَادَ اللَّهِ بِالْعِبَرِ النَّوَافِعِ- وَ اعْتَبِرُوا بِالْآيِ السَّوَاطِعِ- وَ ازْدَجِرُوا بِالنُّذُرِ الْبَوَالِغِ- وَ انْتَفِعُوا بِالذِّكْرِ وَ الْمَوَاعِظِ- فَكَأَنْ قَدْ عَلِقَتْكُمْ مَخَالِبُ الْمَنِيَّةِ- وَ انْقَطَعَتْ مِنْكُمْ عَلَائِقُ الْأُمْنِيَّةِ- وَ دَهِمَتْكُمْ مُفْظِعَاتُ الْأُمُورِ وَ السِّيَاقَةُ إِلَى الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ- فَ كُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهِيدٌ- سَائِقٌ يَسُوقُهَا إِلَى مَحْشَرِهَا وَ شَاهِدٌ يَشْهَدُ عَلَيْهَا بِعَمَلِهَا
لغات
آى: جمع آيه، نشانه، دليل.
ساطع: بلند، مرتفع.
نذر: جمع نذير، بيم دهنده.
مفظعات الامور: كارهاى سخت و دشوار.
ورد: مورد جايگاه.
ترجمه
«پس اى بندگان خدا (حال كه خدا را شناختيد) از عبرتهاى سودمند پند بگيريد، و از آيات درخشنده الهى كه در قرآن كريم وارد شده و از عاقبت بد شما را ترسانده است متنبه شويد از انذار و تخويفهاى رسا، بيم داشته باشيد و از پند و موعظه انبيا بهره مند شويد. چنين به نظر مى رسد كه چنگالهاى مرگ بر بدنهاى شما افكنده و اميدهاى طولانيشان قطع شده و امورى سخت و دشوار همچون سكرات موت و حالت احتضار، شما را در بر گرفته است، و به جايى كه ناچار هر كسى بدانجا وارد مى شود، وارد مى شويد. آرى جايگاهى كه با هر انسانى دو فرشته همراه است يكى انسان را به صحراى محشر وارد مى كند و ديگرى بر عمل نيك و بدانسان گواهى مى دهد.»
شرح
اين بخش از خطبه نيز در بردارنده فوايدى به شرح زير مى باشد: 1- امام (ع) دستور مى دهد كه انسانها از عبرتهاى سودمند پند بگيرند.
عبرت در حقيقت بمعنى پند گرفتن مى باشد، و گاهى به طور مجاز بر چيزى كه مورد عبرت قرار مى گيرد نيز اطلاق مى شود. محتمل است كه در اين خطبه، عبرت به عنوان خطبه 85 نهج البلاغه بخش 1 اطلاق اسم حال بر محلّ به كار رفته باشد يعنى مقصود زمينه هاى عبرت زا باشد، بدين توضيح كه امور عبرت انگيز را بدقت مورد بررسى قرار دهند كه اگر چنين كنند، نتيجه عبرت خود بخود حاصل مى شود.
از سه جهت بايد پند و اندرز را مورد دقت قرار داد.
الف: علل و اسبابش ب: حقيقتش ج: نتيجه و ثمره اش امّا از نظر علل و اسباب، آنچه موجب پند و اندرز مى شود عبارت است از: تفكّر در آثار گذشتگان، انديشه در سرگذشت و احوال آنان، و آنچه از قضاى الهى براى آنها بوقوع پيوسته و زمينه عبرت گرفتن را فراهم آورده است.
امّا حقيقت عبرت، ترس و وحشتى است كه در دل عبرت گيرنده پديد مى آيد و از اين كه مبادا به سرنوشت آنان گرفتار آيد، هراسناك مى شود.
امّا اثر عبرت، دورى جستن از محرمات الهى و اجابت كردن دعوت پروردگار و تسليم شدن، و پيمودن راه خداوندى است.
2- فرمان مى دهد كه از آيات روشن استفاده شود. امام (ع) به دنبال امر به پندگيرى از عبرتهاى سودمندى در عبارت قبل، اينجا امر به عبرت گرفتن از آيات روشن كه سبب آن است آورده و اين دو عبارت را رديف هم قرار داده است.
ممكن است مقصود از «الآى» نشانه ها و عجايب مصنوعات الهى و يا آيات قرآن كريم كه هم بشارت و هم بيم مى دهند باشد. آن حضرت كلمه «سطوع» را براى آيات و نشانه هاى روشن حق تعالى استعاره آورده است. وجه شباهت، ظهور و درخشش انوار آيات حق بر آيينه دل بندگان مى باشد. چنان كه درخشش سپيده دم، ظلمت و تاريكى شب را مى زدايد. در اين عبارت شيئى محسوس «نور» براى امر معقول «هدايت» استعاره آمده است، بدين توضيح كه آدمى به هنگام نظر بوسيله روشنايى، و بگاه استدلال با امر معقول به مقصود خود هدايت مى شود.
3- سوّمين فايده اين است كه امام (ع) دستور مى دهد، تا انسانها از انذارهاى بليغ و پيشامدهاى ناگوار بيم يابند، در حقيقت امر مى كند كه از فايده موعظه و بيم دهندگى انبيا كه فراوان بدانها تأكيد شده است، غافل نمانند و از آن همه ابلاغ كلمه به تخويف و وعيد عبرت بگيرند.
4- امام (ع) فرمان مى دهد تا از تذكّر و مواعظ پند دهندگان نهايت فايده را به دست آورند. معنى بيان حضرت اين است كه به نتيجه موعظه و تذكّر رسولان توجّه دقيق داشته باشند. بدين دليل امام (ع) به سود جستن از تذكّر و موعظه را با تاكيد بيان كرده اند تا انسانها را بر پذيرفتن، تذكّر و موعظه دلسوزانه ترغيب كنند.
5- پنجمين فايده اى كه كلام امام (ع) بدان اشاره دارد، بيم دادن و يادآورى مرگ و مراحل پس از آن است. آنچه از سخن حضرت بروشنى استفاده مى شود، ترغيب و هدايت مردم است به فرمانبردارى از دستورات خداوند متعال كه در فوايد قبل دستور تحصيل آنها را داده بود.
قوله عليه السلام: فكأن قد علقتكم مخالب المنيّة.
در عبارت فوق لفظ «مخالب» را كه به معنى چنگال است براى مرگ بصورت استعاره بالكنايه بكار برده، و با كلمه «علوق» استعاره را ترشيحيّه كرده است بدين لحاظ كه مرگ به درنده اى كه حمله مى آورد و شكار خود را پاره پاره مى كند تشبيه شده است. ممكن است لفظ «كأن» در عبارت فوق تخفيف يافته از «كأنّ» باشد، در اين صورت، اسم كأن، ضمير شأن نهفته است، و ممكن است «ان» بر اوّل فعل ناصبه، و كاف بر سر آن براى تشبيه به كار رفته باشد، به هر صورت در معنى تغييرى حاصل نمى شود.
قوله عليه السلام: و انقطعت منكم علايق الأمنيّة
فراز فوق اشاره به اين است كه آرزوهاى دنيوى، از مال و ثروت و مقام و جاه و ديگر دلبستگيها با فرا رسيدن مرگ از ميان مى رود.
قوله عليه السلام: و دهمتكم مفظعات الامور:
يعنى، بر شخص محتضر سكرات موت، عذاب قبر، و ديگر خطرات روز آخرت هجوم مى آورند.
قوله عليه السلام: و السّياقة الى الورد المورود
مقصود از «سياقت» چنان كه پيش از اين گفتيم راندن با خوارى به سوى گور و منظور از «ورد مورود» صحراى محشر است.
قوله عليه السلام: و كلّ نفس معها سائق و شهيد
اين عبارت امام (ع) از آيه شريفه: وَ جاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهِيدٌ«»، گرفته شده است سائق آن چيزى است كه انسانها را به سوى محشر مى راند، و آن عبارت از حكم خداوندى، و عوامل نزديك به مرگ مى باشد، كه بر نفس انسان حاكميّت يافته و آن را به معادش باز مى گرداند. حال اگر انسان از بدكاران بدبخت باشد، واى بر او، چه دردآور و زجر دهنده است آن سايق در اين باره قرآن مى فرمايد: «كافران گروه گروه به دوزخ رانده مى شوند. به جايگاه دوزخ كه رسند، درهاى دوزخ گشوده مى شود. خازنان دوزخ به آنها مى گويند: مگر فرستادگان خدا براى هدايت شما نيامدند» امّا اگر انسانهاى وفات يافته اهل سعادت باشند، راهنماى مهربانى با ملاطفت و نرمى آنها را به سوى بهشت مى برد، سپس به آنها نويد داده مى شود، بدليل كارهاى شايسته اى كه انجام داده ايد، بهشت ميراث شماست. قرآن در اين باره مى فرمايد: وَ سِيقَ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَراً حَتَّى إِذا جاؤُها وَ فُتِحَتْ أَبْوابُها وَ قالَ لَهُمْ خَزَنَتُها سَلامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدِينَ«».
معنى سايق اين بود كه توضيح داده شد، پيش از اين در باره معنى «شاهد» يعنى فرشته اى كه گواه بر عمل انسان مى باشد، شرح لازم را داده ايم و نيازى به تكرار آن نمى بينيم.
|