تفرق و انشعاب در تمام مذاهب رویدادی انکار نشدنی است اما برخی اوقات حقایق این انشعاب در اثر تعصبات مخفی میشود بلکه افتراء و دروغ دشمنان یک مذهب، انشعابات کاذبی را به صحنه مذهب مورد نظر میرساند. فرقههایی مانند نعمانیه و یونسیه و زراریه و. . . از جمله حملات تعصبی دشمنان تشیع است. علت اصلی این انشعابات دروغین، تخریب تشیع و بزر گان آن است.
بدبینی نسبت به شیعه
از همان ابتداء اعلام رسمی ولایت و امامت حضرت علی(ع)، ابراز نارضایتی برخی افراد در تاریخ ثبت شده است. این کینه ها از غصب خلافت به شدت شروع شد و همین جریان با حامیان و طرفداران امیرالمومنین علی(ع) نیز برخورد بسیار تحقیر آمیزی را دنبال می نمودند. به عنوان نمونه این غاصبان با تبعید ابوذر غفاری به بیابان ربذه به کینه توزیهای خود ادامه دادند.
[1]بعد از خلافت امیرالمومنین علی(ع) شدت مخالفتها بسیار زیاد شد بطوریکه عایشه و بزرگان اصحاب رو در روی ایشان قرار گرفتند. معاویه از فرمان حکومت عدل سرباز زد. بنیامیه از دشمنان امامت حقه و تشیع بودند و تمام تبلیغات و حرکات سیاسی خود را برای از بین بردن تشیع به کار میبردند. نهادینه شدن دشمنیها علیه شیعه در دوران حکومت بنیامیه باعث ثبوت این جریان در مذهب اهل سنت شد. به همین دلیل اهل سنت رابطه خوبی با تشیع برقرار نمیکرد و به نوعی در تحریم سیاسی–اجتماعی واقع شده بودند. به عنوان نمونه شهادت شیعه در دادگاه مورد قبول قضات نبود
[2]و. . .
فرقههای جعلی
برخی فِرَقی که اهل سنت به شیعه نسبت میدهند چیزی جز اتهام زنی به شیعه نیست. این فرق در واقع اتهامی برای بدنام نمودن تشیع است که به برخی از این موارد اشاره میکنیم.
1. فرقی که ماهیت شیعی ندارند و به هیچ وجه با عقاید تشیع سازگار نبوده است مانند تمام فرق غلات.
2. فرقی که ماهیت فرقه از ایشان منتفی است بلکه انحراف عقیده عدهای را به عنوان فرقهای از فرق شیعه معرفی میکنند مانند ناووسیه.
3. فرقی که برای توهین به بزرگان شیعه ساخته میشود. در واقع این فرق جز اتهام و تهمتی به اصحاب امام(ع) نیست و وجود خارجی به عنوان فرقه ندارند. مانند زراریه ویونسیه و طاقیه (نعمانیه – شیطانیه)
فرقه نعمانیه را باید از قسم سوم نامید؛ زیرا محمد بن نعمان و مومن طاق از مخالفین سرسخت دشمنان اهل بیت علیهم السلام و علی الخصوص ابوحنیفه بوده است. طبیعی است که این شخصیت باید با تهمت و دروغ به جریانی مخالف و متهم درآید تا از سوئی رغبت محققین به تشیع کاسته شود و از سوئی عاملی برای فشار بر تشیع استفاده شود. با مروری اجمالی بر زندگی وی دسیسه فرقه سازی و اتهام روشن میشود.
محمد بن علی بن نعمان
ابوجعفر احول، محمد بن علی بن نعمان بجلی از اصحاب خاص امام صادق و امام کاظم علیهماالسلام بوده است.
[3] به سبب صراحت بیانی که در دفاع از مکتب اهل بیت علیهم السلام ارائه میداد مورد عنایت ویژه امام صادق(ع) قرار داشته است بطوریکه بارها امام(ع) به وی دستوراتی اعلام میداشته و یک وصیت مهم نیز به او فرموده است.
[4] او با تمام اهانتهائی که در راه مکتب اهل بیت علیهم السلام به او رسیده بود راه خویش را تغییر نداد و مصمم و ثابت قدم دراین راه پایدار ماند بطوریکه بعد از شهادت امام صادق(ع) با تحقیق از ادعای امامت عبدالله افطح روی گردان شد و امامت حقه امام موسی کاظم(ع) را به زودی دریافت.
[5]علم بسیار او و همچنین حاضرجوابی او زبانزد عالمان رجالی است. وی از عالمان متکلم شیعه محسوب میشود و به همین منظور مورد تایید امام واقع شده است.
[6] شغل او صرافی است و در مغازهای در طاق محامل کوفه به این کسب اشتغال داشته است. شیعیان او را ملقب به مومن طاق نموده بودند. مدح امام صادق(ع) از او مقام بینظیرش را نزد امام(ع) مشخص میسازد. محبوبترین مردم چه در زندگانی و چه بعد از مرگ، خطابی است که امام صادق(ع) در مورد برید بن معاویه و زراره و محمد بن نعمان و محمد بن مسلم بیان نموده است.
[7]البته برخی اوقات برخورد کلامی شدید او در مناظرات و مباحث -که به دلیل غیرت دینی وی بروز مییافت- ملاحظاتی را دربر میداشت. به همین دلیل از امام(ع) دستور میرسید که مناظره نکند
[8] تا از خطرات احتمالی و شایعات گزندی به وی نرسد.
آثار علمی
- روایاتی که از وی نقل میشود معمولا در مورد حقانیت امیرالمومنین علی(ع) و امامت و فضائل ایشان و رد نظریات مخالفین و مناظرات شدید وی با ابوحنیفه و ابن ابی خدره و ابن أبی العوجاء و... است. آثار علمی نیز شاهد این مطلب است که بیشترین تلاش وی در زمینه امامت بوده است. برخی آثار او عبارتست از:[9]
- کتاب الاحتجاج فی إمامة أمیر المؤمنین(ع).
- کتاب نظراتش بر رد خوارج.
- مناظرات با أبی حنیفة و مرجئة.
- کتاب الإمامة.
- کتاب المعرفة.
- کتاب الرد على المعتزلة فی إمامة المفضول.
- کتاب الجمل فی أمر طلحة و الزبیر و عائشة.
- کتاب إثبات الوصیة.
- کتاب افعل لا تفعل.
شهرستانی وی را صاحب کتاب افعل لا تفعل میداند که به بررسی فرق اسلامی پرداخته است. او در این کتاب به مهمترین فرق و مکاتب زمان خویش اشاره نموده است؛ قدریة و خوارج و عامة (عموم اهل سنت) و شیعة. او تنها شیعه را فرقه نجات یافته و حق میداند. [10]
این همه نشان از فضل و برتری وی نزد امام(ع) میباشد و به همین اندازه مورد کینه و تنفر مخالفان مکتب اهل بیت علیهم السلام واقع میشد. از همینجا واضح میشود که نظریات و اقوال غیر توحیدی که به وی نسبت داده شده است دسیسهای بیش نبوده و دسیسه بالاتر این است که با این نظریات دروغین و ضد توحیدی خواستهاند فرقه نعمانیه (شیطانیه) که خواستگاه و غرضی جز تخریب تشیع و محمد بن نعمان و امامت شیعه ندارد را در مجموع فرق شیعه معرفی کنند.
شهرستانی در کلامی کاملا متناقض ابتدا محمد بن نعمان را از خواص امام باقر(ع) معرفی میکند. علم و دانش وی را از آن حضرت میداند و به همین دلیل به صراحت بیان میکند که انتساب نظریات مشبهه به محمد بن نعمان نادرست است اما فوراً عقاید مشبهه و غیر توحیدی را به وی نسبت میدهد و از جمعبندی این مطالب به غرضی که از معرفی فرقه نعمانیه ( شیطانیه) داشت، میرسد.[11]
تخریب تشیع
تخریب تشیع در دستور کار خلفاء عباسی بوده است. این خلفاء برای کتمان حقیقت امامت تشیع، با استخدام عالمان اهل سنت، دست به تخریب چهره تشیع زدند. در اَسناد، فرقه سازی نویسندگان درباری به عصر مهدی عباسی باز میگردد. این نویسندگان عقاید باطل را به تشیع نسبت داده و مکتوبات مغرضانه و گمراه کننده خود را به فرهنگ و جامعه مسلمین تحمیل میکردند. این افراد نمیتوانستند عقاید ضد توحیدی را به امامان شیعه نسبت دهند. زیرا توحید جز از لسان اهل بیت علیهم السلام خارج نمیشد اما با معروف شدن افراد شاخصی در تشیع مانند زراره بن اعین و عبدالله بن ابی یعفور و هشام بن حکم و محمد بن نعمان و سلیمان اقطع واسحاق بن عمار، به راحتی انگ افکار انحرافی و غیر توحیدی به ایشان زده میشد تا با تخریب بزرگان شیعه، تشیع را به عنوان فرقهای منحرف معرفی کنند.
این مطالب نشانگر جو خصمانه فرهنگی و تبلیغاتی دشمنان بر ضد شیعه است. بیان فرقههایی مانند زراریه و یعفوریه و عماریه و جوالقیه و... منسوب به تشیع از ابتکارات تبلیغاتی فردی به نام ابن مفضل است که مخلصانه برای خلفاء عباسی کار تبلیغی میکرد.
[12] وی این اعمال تبلیغاتی علیه تشیع را به دستور مستقیم مهدی عباسی انجام داد. به همین دلیل امام صادق(ع) برای کنترل و مهار اتهامات تبلیغاتی و دروغین حکومت، به هشام بن حکم دستور داد تا فعالیتهای کلامی خود را ترک کند تا مورد سوء استفاده دشمنان واقع نشود. به این ترتیب وی تا مرگ مهدی عباسی از مناظرات و مباحث کلامی خوداری نمود.
[13]با مرگ مهدی عباسی این فتنه فروکش کرد و دوباره هشام وارد مناظرات کلامی شد. با این حال وقتی به کتب اهل سنت مراجعه میشود فرقهای به نام هشامیه وجود دارد که در این فرقه عقاید غیر توحیدی به هشام نسبت داده شده است. به همین ترتیب محمد بن نعمان نیز از آفات عالمان درباری درامان نبوده است.
عقاید نسبت داده شده به مومن طاق
اهل سنت با تحلیلی که ارائه شد به انتساب افکار و عقاید ضد توحیدی به بزرگان شیعه و همچنین به معرفی این فرقه مجعول پرداخته و آن را یکی از فرق شیعی معرفی میکنند. اهل سنت در مورد محمد بن نعمان به دو تخریب دست زدهاند:
الف. نسبت شیطان طاق به او[14]
قوت استدلال وی در مناظراتی که با مخالفین داشته موجب شده است که کینهها نسبت به او بروز یابد و برای تخریب شخصیت وی دست به حریم شکنی زده و حرمتهای اسلامی را زیر پا گذاشته و به او لقب شیطان طاق داده بودند. در حالیکه خداوند میفرماید:
« وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقاب »
[15]
به القاب ناشایست یکدیگر را مذمت نکنید
ب. انتساب عقاید غیرتوحیدی به وی
اینک عقاید نسبت داده شده به ابوجعفر محمد بن نعمان را اشاره میکنیم.
[16]
1. خداوند قبل از خلقت اشیاء، عالم به اشیاء نیست.
2. خداوند نوری به شکل انسان است اما جسمانی نیست.
3. خداوند بر عرش مستقر است و ملائکه عرش را حمل می کنند.
مومن طاق دراسناد شیعه
روایات و آثار علمی مومن طاق در اسناد شیعه بازگو کننده عقاید صحیح شیعی وی است. او از خواص اصحاب به شمار میرفته و در عقاید توحیدی وی شکی نیست. تلاش وی در زمینه امامت بر کسی پوشیده نیست. حساسیت مخالفین در مسأله امامت موجب این شده است که دست به تخریب این عظمت علمی بزنند و اینگونه وانمود کنند که مدافع حقانیت اهل بیت علیهم السلام در مسائل توحیدی مشکل دارد. به دو سند شیعه برای تکذیب این نسبتهای ناروا اشاره میکنیم.
1. هشام بن سالم نقل میکند که به محضر محمد بن نعمان رفتم که مردی از او سوال نمود که به چه سبب خداوند را شناختی؟ جواب داد: به توفیق و ارشاد و بیان و هدایت خداوند، خدا را شناختم. (این ملاک خداشناسی بیانی بود که محمد بن نعمان به هشام بن سالم آموخت)
[17]
2. امام صادق(ع) به وی فرمود: با دشمنان مناظره کن و هدایت خویش را برای ایشان بیان کن و ضلالت ایشان را ظاهر کن و در مورد امیرالمومنین علی(ع) با ایشان مباهله کن.
[18]
پی نوشت:
- [1] - مجلسى، محمد باقر؛ بحار الأنوار، بیروت، لبنان، مؤسسة الوفاء، 1404 هجرى قمرى، 110 جلدی، ج22، ص 395
- [2] - طوسى، محمد بن الحسن؛ التهذیب، تهران، دار الکتب الإسلامیه، 1365 هجرى شمسى، 10جلدی،ج 6، ص 278
- [3] - نجاشى، احمد بن على؛ رجال النجاشی قم، انتشارات جامعه مدرسین، 1407 هجرى قمرى، 2 جلد در یک مجلد،ص 326و325
- طوسى، محمد بن الحسن؛ الفهرست، نجف اشرف، المکتبة المرتضویة، 1 جلد،ص 132
- حلى, حسن بن یوسف؛ رجال العلامة الحلی , قم ,دار الذخائر، 1411 هجرى قمرى، 1 جلدی،ص 139
- [4] - حرانى، حسن بن شعبه؛ تحف العقول، قم، انتشارات جامعه مدرسین، 1404 هجرى قمرى، یک جلدی، ص 307
- [5] - مفید، محمد بن محمد بن نعمان؛ الإرشاد، قم، انتشارات کنگره جهانى مفید ,1413 هجرى قمرى2 جلد در یک مجلد،ص 221
- [6] - مفید، محمد بن محمد بن نعمان؛ الإختصاص، قم، انتشارات کنگره جهانى مفید، 1413 هجرى قمرى، یک جلد ص 204
- [7] - محمد بن عمر کشى، رجال الکشی، انتشارات دانشگاه مشهد، 1348 هجرى شمسى، 1 جلد، ص 185
- [8] - پیشین، ص 191
- [9] - الشهرستانی،عبدالکریم؛ الملل والنحل، بیروت، دارالمعرفة،1404، 2مجلد، ج 1،ص186
- نجاشى، احمد بن على؛ رجال النجاشی قم، انتشارات جامعه مدرسین، 1407 هجرى قمرى، 2 جلد در یک مجلد،ص 326و325
- طوسى، محمد بن الحسن؛ الفهرست، نجف اشرف، المکتبة المرتضویة، یک جلد،ص 132
- [10] - الشهرستانی،عبدالکریم؛ الملل والنحل، بیروت، دارالمعرفة،1404، 2مجلد، ج 1،ص 186
- [11] - پیشین، ص 185
- [12] - محمد بن عمر کشى، رجال الکشی، 1 جلد، انتشارات دانشگاه مشهد، 1348 هجرى شمسى، ص 269 و266و265
- [13] - پیشین
- [14] - نجاشى، احمد بن على؛ رجال النجاشی قم، انتشارات جامعه مدرسین، 1407 هجرى قمرى، 2 جلد در یک مجلد،ص 326و325
- طوسى، محمد بن الحسن؛ الفهرست، نجف اشرف، المکتبة المرتضویة، یک جلد،ص 132حلى، حسن بن یوسف؛ رجال العلامة الحلی، قم، دار الذخائر، 1411 هجرى قمرى، 1 جلدی،ص 139
- [15] - سوره حجرات، آیه 11
- [16] - فخررازی، محمد بن عمر؛اعتقادالمسلمین والمشرکین، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1402، ص 65
- الاسفراینی، طاهربن محمد؛ التبصیرفی الدین،بیروت، عالم الکتب، 1983، الطبعة الاولی، ص 40
- عبد الکریم بن محمد , السمعانی؛ الانساب , بیروت , دار الجنان , الطبعه الاولی ,1408 , 5 مجلد،ج 3 ص 501
- الإیجی ,عضد الدین عبد الرحمن بن أحمد؛ المواقف ,بیروت, دار الجیل, الطبعة الأولى، 1997, 3 مجلد,ج 3 ص 674
- البغدادی، عبدالقاهربن طاهربن محمد؛الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة، بیروت، دارالآفاق الجدیده، 1977،الطبعةالثانیة، 1مجلد,ص 53
- الشهرستانی،عبدالکریم؛ الملل والنحل، بیروت، دارالمعرفة،1404، 2مجلد، ج 1، ص 185و186
- معتزلى، ابن ابى الحدید؛شرح نهج البلاغة، قم،انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشى، 1404 هجرى قمرى20 جلد در 10 مجلد،ج 3، ص 223
- [17] - صدوق،محمد بن علی بن الحسین؛ التوحید، قم، انتشارات جامعه مدرسین، 1398 هجرى قمرى (1357 شمسى)، یک جلد،ص 289
- [18] - مفید، محمد بن محمد بن نعمان؛ الحکایات، قم، انتشارات کنگره جهانى مفید، 1413 هجرى قمرى، یک جلد،ص 75