اسامي معصومين: حضرت محمد سلام الله عليه و آله ،امير المومنين عليه السلام ، حضرت فاطمه عليها السلام ، امام زمان عليه السلام ،
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صل الله عليه و اله : «وَلَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَلَايَةُ اللَّهِ وَ حُبُّهُ عِبَادَةُ اللَّهِ وَ اتِّبَاعُهُ فَرِيضَةُ اللَّهِ وَ أَوْلِيَاؤُهُ أَوْلِيَاءُ اللَّهِ وَ أَعْدَاؤُهُ أَعْدَاءُ اللَّهِ وَ حَرْبُهُ حَرْبُ اللَّهِ وَ سِلْمُهُ سِلْمُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل»
- بشنو اين نکته که خود را ز غم آزاده کنيخون خوري گر طلب روزي ننهاده کني
- آخر الامر گل کـــــــوزه گـران خـواهي شدحـاليا فـکـر صـبو کـن که از بـاده کـــني
- گر از آن آدمياني که بـهشتت هوس اســــتعـيـش بـا آدمـي چـنـد پـري زاده کــــني
- خاطـرت کي رقم فــــــــيض پذيرد هـيهـاتمـگر از نـقـش پـراکـنده ورق ساده کــني
- تکيه برجاي بزرگان نتوان زد به گـــــزافمـگـر اسـبـاب بـزرگـي هـمه آمـاده کنــي
- اجرها باشدت اي خسرو شيرين دهنـــــــانگـر نـگـاهي سـوي فرهاد دل افتاده کــني
- کار خود گر به خدا باز گذاري حافـــــــــظاي بـسـا عـشق که با بـخت خدا داده کـني
ثواب صلوات را کسي نميتواند محاسبه کند. در شب معراج پيامبر فرشته اي را با دستها انگشتان فراواني را مشاهده کرد. فرمود: کار شما چي است؟ عرض کرد: يا رسول الله سلام الله عليه و آله من فرشته حساب گر هستم. مثلا حساب تعدا قطرات باران و برف را دارم که چهقدر از آسمان روي زمين باران باريده است. و حساب اين را هم دارم که چقدر از اين باران ها به خشکي و چهقدر به درياها ريخته است. پيامبر فرمود: چيزي هست که از شمارش آن عاجز باشي؟ عرض کرد: اگر چند نفر از امت تو در يک مجلسي صلوات بفرستند، من از شمارش ثوابش عاجز هستم.
رحمت خداوند خيلي وسعت دارد. اصلا مهرباني خداوند با مهرباني ورحمت پيامبران و ائمه هم قابل مقايسه نيست. از مهرباني خداوند بوده است که اين همه پيامبر و ائمه مهربان را براي هدايت ما فرستاده است. وجود امام زمان سلام الله عليه که از خودمان به خودمان مهربانتر است به عنايت خداي متعال است.
خداوند دوست ندارد که آبروي بندهاش پيش بندههاي ديگرش ريخته بشود. «لا تحتکو استارکم عند من يعلم اسرارکم» اميرالمومنين سلام الله عليه ميفرمايد: «انا لنصافه اکفا نرا قطعها» گاها با دستي دست ميدهيم ميبينم که بايد قطع بشود. ولي چون خدا پوشانده است من هم ميپوشانم.
- لطف حق با تو مداراها کند چون که از حد بگذرد رسوا کند
گناهاني که حق الله است، خدا دوست ندارد که پيش کسي ابراز کني. حتي بعضي پيش ائمه ميآمدند و به گناهانشان اقرار ميکردند. ائمه ناراحت ميشدند که چرا به گناهت اقرار کردي. اقرار به گناه از گناهان کبيره است. يک خانمي مرتکب گناهي شده بود، آمد پيش اميرالمومنين سلام الله عليه اقرار کرد که من فحشا انجام دادم. حضرت فرمود: شايد اشتباه ميکني، شايد خيال ميکني که گناه انجام دادي. گفت: نه آقا جان من گناه انجام دادم. چهار بار رفت و آمد و پيش حضرت اقرار به گناهش کرد. بعد از چهار بار اقرار بر گناه بر حاکم شرع واجب است که حد جاري کند. چون آن زن هم شوهر دار بود حد رجم بايد اجرا ميشد. حضرت فرمود: در شکمت بچه هم داري؟ عرض کرد: بله دارم. حضرت فرمود: اول برو بچهات را وضع بکن بعد بيا حد را اجرا کنيم. رفت وضع حمل کرد و آمد عرض کرد: آقا من وضع حمل کردم. حضرت فرمود: آيا کسي است که به بچهات شير بدهد؟ عرض کرد: نه ندارم. فرمود: برو دو سال هم شير بده بعد بيا. رفت دو سال هم بچه را شير داد و آمد. فرمود: کسي هست بچه شما را بزرگ کند؟ عرض کرد: نه کسي نيست. فرمود: برو بچهات را تا هفت سالگي بزرگ کن و بيا. ولي يک نفر نفهم در مجلس بود که گفت: يا علي من تکفل بچهاش را به عهده ميگيرم. حضرت را مجبور کرد که حد را اجراء کند. حضرت فرمود: بخدا قسم اگر کسي گناهي کرد و بين خودش و خدا توبه کرد، از اجراي حد بر او بالاتر است. ولي اگر کسي را به خاطر گناهي حد زدند بنابر روايت: آن گناهش بخشيده ميشود.
رفتار با مجرمين و گناهکاران خيلي مهم است. با بعض بايد با نرمي برخورد بکنيم. با بعضي بايد سفت و سخت رفتار کنيم. ما بايد گناه کار را به چشم يک بيمار ببنيم. يک طبيب با بيمارش چطور رفتار ميکند؟ ما هم بايد وقتي با يک گناهکاري مواجه شديم، مثل يک بيمار با او رفتار کنيم. بايد راه علاج برايش پيدا کنيم. اميرالمومنين سلام الله عليه ميفرمايد: «طبيب دوار بطبه» پيامبر خدا سلام الله عليه و آله نسبت به گناهکاران مثل طبيب بسيار مهربان و دوار يعني خودش دنبال مريضها ميگشت.
اميرالمومنين سلام الله عليه ميفرمايد: وقتي گناهي کسي ثابت ميشد و پيامبر سلام الله عليه و آله ميخواستند برايش حد بزنند، ديگر آبرويش را بيش از آن نميبرد. چون حضرت از روي کينه حد نميزد. فقط دستور الهي را اجراء ميکرد. بعد از اجراي حد حقوقش را از بيت المال قطع نميکرد. اگر حدش قتل بود بعد اجراي حد، خود پيامبر بر جنازهاش نماز ميخواند. و در نمازش ميفرمود: «اللهم اغفر لهذا الميت» يعني اي خدا اين ميت را ببخش. «ان کان مسيئا فتجاوز عنه» يعني اي خدا اگر اين بنده تو گناه کار است از گناهش بگذر.
اگر ما يک گناه کاري را ميبينيم. يک معتادي را ميبينيم ترحم بکنيم. بياييم يک نقشهاي بکشيم و دعا بکنيم که اي خدا نجاتش بده. يکي از آقايان نقل ميکند: با يک آقايي سوار ماشيني شده بوديم و يک موتوري از کنار ما خيلي تند آمد رد شد. اين آقا از جيبش يک مقدار پول به عنوان صدقه در آورد و فرمود: اي خدا اين موتوري از بلا حفظ شود. صفت خير خواهي را خداوند متعال خيلي دوست دارد. ما وقتي به يک آدم نفهمي مواجه شديم نفرينش نکنيم بلکه دعا کنيم که خدا هدايتش بکند.
در جنگ احد خيلي جسارت به پيامبر اکرم کردند. مثلا سنگ زدند و دندانش را شکستند. پيشاني مبارکش را شکستند. يک نفر به پيامبر عرض کرد: اي پيامبر خدا شما هم مثل پيامبران قبل اين قوم را نفرين بکنيد. فرمود: «اني لم ابعث لعانا و انما بعثت رحمة اللهم اهدي قومي اللهم اغفر لقومي و فانهم لا يعلمون» خداوند من را براي نفرين مبعوث نکرده بلکه من را بخ خاطر رحمت مبعوث کرده است. اي خدا اين قوم را ببخش و هدايت کن چون آنها جاهل هستند و حقيقت را نميدانند. جان ما به قربان اين پيامبر که به کفاري که اين همه به آقا جسارت کردند دعا ميکند.
حضرت يونس که امتش را نفرين کرد و از بين امتش بيرون رفت. «اذ ذهب مغاضبا» سوار کشتي شد. يک ماهي بزرگي آمد جلوي کشتي را گرفت. در آن زمان هم اگر ماهي بزرگي جلوي کشتي را ميگرفت، قائل بودند که عبد فراري در کشتي است. بايد آن عبد را بيندازيم تا طعمه اين ماهي شود، تا ما را آزاد کند. چند بار قرعه انداختند که چه کسي را به آب بيندازند، به اسم يونس آمد. حضرت را به دهان ماهي انداختند. و خداوند حضرت را در شکم ماهي زنداني کرد. اصلا در روي زمين زنداني به اين وحشتناکي وجود ندارد. ولي خداوند پيامبرش را به خاطر يک کم زود نفرين کردن، به چنين مجازاتي تنبيه ميکند.
«فنادا في الظلمات» ظلمات مفرد ظلم است. در قرآن ظلمات هميشه جمع آمده است. چون ظلمت همش پراکندگي و اضطراب است. ولي نور در قرآن هميشه مفرد آمده است. چون نور همهاش يک حقيقت است. هر چي حقيقت هست، نور است. حضرت يونس در ظلمات دريا و در شکم ماهي که تاريکي ها تو در تو بود. «فنادا في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين» حضرت يونس در آن تاريکي با دلشکستگي صدا زد اي خدا جز تو خدايي نيست تو پاک و منزهي من هستم که به خودم ظلم کردم. يعني اگر هم اينجا گرفتار شدم مشکل از طرف خودم است. بعضي موقع هم خدا ما را در شکم ماهي مشکلات ميبرد. يعني تمام درها را به رويمان ميبندد. الا يک در که در خودش است. بعضا خدا ما را مجبور ميکند که به خودش پناه ببريم. خداوند خودش را درميان مشکلات به ما نشان ميدهد. يعني خدا ميخواهد به ما بفماند که همه کاره عالم خودش است. اگر هم کسي براي ما کاري ميکند به اذن و قدرت خدا اين کار را ميکند. براي همين هم به ما فرمودهاند: هر کسي به شما يک محبتي کرد، اول از خدا تشکر کنيد بعد از او تشکر کنيد.
- واگر او برتو وببندد همه درها و گذرهاره پنهان بگشايد که کس آن راه نداند
يک نفر ميگفت: با خانمم بيرون از شهر، سر چشمهاي براي تفريح رفتيم. خانمم به قدر حالش بد شد که من فکر کردم الان است که جان از بدنش جدا شود. يک دفعه مضطر شدم و زود وضو گرفتم و با دلشکستگي نماز خواندم و امن يجيب خواندم. ميگفت: امن يجيبها را که خواندم دعايم مستجاب شد و خانمم حالش خوب شد، بلند شد و نشست.
نقل کردند: يک خانمي زن يک کوري شد. اين خانم هر روز مينشست و از خودش براي اين شوهرش که کور بود، تعريف ميکرد. که چهقدر زيبا هستم و فلان. بعد از چند ما اين کور خسته شد. گفت: خانم من اگر چشم ندارم، عقل که دارم. اگر تو اينقدر که تعريف ميکني خوشگل بودي اين چشم دارها اجازه نميدادند که گير من کور بيفتي.
ما در روايت داريم: علت اينکه دعاهايتان مستجاب نميشود اين است که در دعاها اضطرار و انقطاع را نداريد. خداوند نميفرمايد: من دعاي همه را مستجاب ميکنم. «امن يجيب المضطر» يعني کسي که مضطر شده باشد و از همه کس اميدش قطع شده باشد، خداوند ميفرمايد: من کس بيکسها هستم.
قرآن ميفرمايد: «لولا کان انه من المسبحين للبس في بطنه الي يوم يبعثون» يعني اگر حضرت يونس در شکم ماهي مضطر نميشد و از ته دل ابراز پشيماني نميکرد و تسبيح خدا را نميگفت او را تا قيامت در شکم ماهي نگه ميداشتيم. ولي چون ناله کرد خداوند به ماهي فرمود: به ساحل دريا بر گردانش «و انبتنا عليه شجرة من يخيم» و براي او درخت کدويي رويانديم که آفتاب بدنش را اذيت نکند.
نوح يعني کسي که گريه و نوحه سرايي ميکند. عليت اينکه حضرت نوح را نوح ميگويند، اين است که يک روزي شيطان آمد به محضر حضرت نوح گفت: اي نوح دستت درد نکند که کار من را راحت کردي. (تعريف دشمن خيلي توهين بزرگي است) فرمود: مگر من چه کار کردم که دل تو را شاد کردم. گفت: من بايد چند صد سال زحمت ميکشيدم که اين همه آدم را آهل جهنم کنم. تو با يک نفرينت من را راحت کردي. روايت داريم: حضرت نوح از اين حرف شيطان پانصد سال گريه کرد.
- تا دل مرد خدا نامد به درد هيچ قومي را خدا نا اميد نکرد.
تا دل بزرگ خانه، سرپرست قومي، مرجعي دلش نشکند، خداوند زير مجموعههايشان را عذاب نميکند. ولي اگر دل پيامبر يا امام بشکند و ازدست امتش ناله بزند خدا ميداند که عذاب آهش ما را ميگيرد.
اهل بيت سلام الله عليه تجلي رحمت خداوند هستند. اگر ما به دشمنان اهل بيت سلام الله عليه لعنت ميکنيم چون آنها به در رحمت خداوند حمله کردند و آزار دادند. ابن عباس ميگويد: من در خدمت مولا بودم. عرض کردم: علي جان امسال خليفه از قنفز ماليات نگرفته است. ميگويد: تا اين مطلب را عرض کردم «اقروروت عينا اميرالمومنين» چشمهاي آقا پر از اشک شد و شروع به گريه کردن کرد. فرمود: ابن عباس به خاطر اينکه قنفز به امر خليفه براي کشتن همسرم زهرا سلام الله عليها کمک کرد. وقتي که دست هاي حضرت را بستند و ميخواستند حضرت را براي بيعت به مسجد ببرند. حضرت زهرا سلام الله عليها دست به کمربند حضرت امير انداخت. ديدند که با وجود حضرت زهرا سلام الله عليها نميتوانند حضرت را به مسجد ببرند. دومي گفت: قنفز برو دست زهرا را کوتاه کن. امام صادق سلام الله عليه فرمود: علت شهادت مادرمان همان تازيانه هايي بود که قنفز به بازوان مادرمان زهرا سلام الله عليها زد.
محدث قمي در بيت الاحزان نقل کرده است: حضرت زهرا سلام الله عليها سفارش کرد، علي جان بعد از دفن من احتياج به تو دارم. بعد از دفن، من را تنها نگذار. علي جان، بالا سر قبر من رو به قبله قرآن بخوان. آقا فاطمه زهرا سلام الله عليها شفيعه روز جزاست. اميد همه ماست. ولي خود حضرت زهرا ميگويد: يا علي کمکم کن. نوشتند: در وصيتهايي که حضرت زهرا ميکردند، شروع کردن به گريه کردن. امير المومنين فرمود: «يا سيدتي ما يبکيک» خانمم چرا گريه ميکني؟ عرض کرد: آقا جان من براي خودم گريه نميکنم. بلکه براي مظلوميت شما گريه ميکنم. که بعد از من با شما چه خواهند کرد. حضرت زهرا سلام الله عليها براي مظلوميت حضرت علي سلام الله عليه گريه ميکند.
- آه اي شوهر مظلوم من اي عليبنشين در برم اي خانه نشين
- صورت فاطمه را خـوب بـبـيـنبـخـدا زود جـوان مـرگ شدم
اما يک وصيت ديگري هم کردند. عرض کرد: يا علي با لباس غسلم کن. ميخواهد بعد شهادتشان هم اذيت و ازاري به حضرت علي نرسد. بچهها ناراحت نشوند. بخاطر اينکه مبادا چشم علي و بچهها به بدن آزرده فاطمه بيفتد. اما با تمام اين وصيتها يک وقت آقا شروع کردن به گريه کردن. آقا جان چرا گريه ميکني؟ فرموده باشند: دستم به بازوي ورم کرده فاطمه رسيد. لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ