واقعیت انسان همان نفس مجرد از ماده است و این واقعیت به علت پیراستگی از آثار ماده (مانند: انحلال، پوسیدگی، فساد و تباهی) به مشیت الهی، پس از مرگ بدن، باقی و جاودان است، اگر واقعیت انسان، روان جاودان اوست، مرگ جز جدایی روح از بدن بعلت تغییر شرایط پیوستگی آن دو به یکدیگر چیز دیگری نیست بر خلاف ما دیگرایان و ماتریالیست ها که مرگ را به معنای عدم و نیستی و نابودی فرض می کنند.
یعنی روح انسان از نظر کمال به پایهای میرسد که نیاز او به بدن منتفی میشود و در شرایطی قرار میگیرد که میتواند به حیات مناسب خود ادامه دهد.
بقای روح پس از مرگ یک حقیقت فلسفی و علمی است که فلاسفه بزرگ جهان مانند سقراط و افلاطون و ارسطو در فلسفه یونان،و ابن سینا و شیخ اشراق و صدرالمتالهین در عالم اسلام، از طریق براهین فلسفی آن را به ثبوت رسانیده و اخیراً نیز در غرب در سایه یک رشته تجربه و آزمایشها در قالب یک حقیقت علمی در آمده است.
اگر در قرن نوزدهم تب مادیگری بالا رفت و مسائل ماوراء طبیعت مانند خدا، فرشته، روح مجرد و دیگر عوامل غیبی مورد تردید قرار گرفت از آغاز قرن بیستم بلکه کمی پیش از آن، ورق برگشت و با همت روحیون دریچه هایی به سوی جهان ماورای طبیعت گشوده شد، و مسأله اصالت روح و بقای آن پس از مرگ مورد پذیرش قرار گرفت.[1]
عموم مسلمین قائل به حیات برزخیاند و زندگی اموات خصوصاً اولیای الهی در عالمی ما بین دنیا و آخرت بنام برزخند بر خلاف وهّابیان که به حیات برزخی – به معنای ارتباط با مردگان و بالعکس ولو برای اولیای الهی – اعتقادی ندارند .
دلایل معتقدین به شنوایی اموات
الف- آیات قرآن
1-استمرار حیات بعد از انتقال از دنیا
از آیات قرآن استفاده میشود که مرگ انسان پایان زندگیش نیست، بلکه انتقال از دنیایی به دنیایی دیگر است، انسان بعد از مرگ وارد عالم جدیدی میشود که وسیع تر از عالم مادی است.
خداوند متعال میفرماید: « اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضَى عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَیُرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ »[2]
«خدا جان ها را به هنگام مرگ و به هنگام خواب بطور کامل می گیرد. سپس جان آن (کسی) را که مرگ او قطعی شده است، نگه می دارد و جان دیگری را تا مدت معین رها می سازد، در این کار نشانه هایی است برای آنان که تفکر می کنند.»
« قُلْ یَتَوَفَّاکُم[3] مَّلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ »[4]
«یعنی بگو فرشته مرگ که بر شما مامور شده (روح) شما را می گیرد، سپس به سوی پروردگارتان بازگردانده می شوید»
2- « وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»[5]
«کسانی که در راه خدا کشته میشوند، مرده مپندار، بلکه آنان زنده اند و نزد پروردگار خود روزی می خورند»
«وقتی شهداء زنده باشند بطریق اولی پیامبران و اولیای الهی زنده اند.»
ب- ارتباط بین حیات برزخی و عالم مادی
پس از اثبات حیات برزخی برای انسان ها نوبت به وجود رابطه میان این جهان وجهان برزخ می رسد و این که برزخیان سخنان ما را می شنوند و میان ما و آنان ارتباط برقرار است، اینک به برخی آیات و روایات در این زمینه اشاره می کنیم:
حضرت صالح با قوم خود سخن میگوید: « فَعَقَرُواْ النَّاقَةَ وَعَتَوْاْ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ وَقَالُواْ یَا صَالِحُ ائْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن کُنتَ مِنَ الْمُرْسَلِینَ » [6] «شتر را که معجزه صالح بود پی کردند و از دستور پروردگار خود سر پیچی کردند و گفتند: ای صالح اگر پیامبری، عذابی که به ما وعده می دهی بیاور.»
« فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُواْ فِی دَارِهِمْ جَاثِمِینَ »
«پس زلزله ای (بر اثر صیحه آسمانی) آنان را فرا گرفت و در خانه های خویش بی جان افتادند»
« فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ یَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ رِسَالَةَ رَبِّی وَنَصَحْتُ لَکُمْ وَلَکِن لاَّ تُحِبُّونَ النَّاصِحِینَ »
«آن گاه از آنان دوری نمود و گفت: ای قوم من پیام های خداوند را رسانیدم ولی شما ناصحان را دوست نمی دارید»
حیات برزخی در روایات اسلامی
الف- پیامبر (صلی الله علیه و آله) با کشتگان بدر سخن می گوید:
زمانی که جنگ بدر بپایان رسید و کفار قریش با دادن هفتاد کشته و هفتاد اسیر پا به فرار نهادند، پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) دستور داد، کشتههای مشرکان را در چاهی بریزند و وقتی اجساد آنان در میان چاه ریخته شد. آنان را یک یک بنام صدا زد و گفت: ای عبته، ای شیبه، ای امیّه، ای ابوجهل و …آیا آنچه را که پروردگار شما وعده داده بود، حق و پا برجا یافتید؟ من آنچه را که پروردگارم وعده کره بود حق و حقیقت یافتم، در این موقع گروهی از مسلمانان به پیامبر (صلی الله علیه و آله) گفتند: آیا کسانی را که مرده اند صدا میزنید؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: شماها از آنان شنواتر نیستید، لکن آنان قدرت بر جواب ندارند.
ابن هشام میگوید: پیامبر (صلی الله علیه و آله) در آن لحظه خطاب خود به مقتولین و کشته شدگان کفار قریش چنین فرمود:
چه بستگان بدی برای پیامبر بودید. مرا تکذیب کردید، در حالی که دیگران مرا تصدیق نمودند، مرا از زادگاهم بیرون کردید، در حالی که مردم دیگر پناهم دادند، با من به جنگ برخاستید، ولی دیگران مرا کمک کردند. آیا آنچه را که پروردگارم وعده کرده بود حق و پابرجا یافتید؟ هیچ جملهای نمیتواند صریح تر از این باشد که پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: شما از آنان شنواتر نیستید، منتها آنان قدرت بر پاسخ ندارند. «ما انتم بمسمع منهم» هیچ بیانی نمیتواند گویاتر از این باشد که پیامبر (صلی الله علیه و آله) آنان را یک یک به نامهای مخصوص خویش صدا زند و با آنان بسان دوران حیاتشان سخن گوید.[7]
ب) ابن قیم جوزیه - برجسته ترین شاگرد ابن تیمیه در کتاب «الروح» که سرتاسر اثبات حیات برزخی است - میگوید: «سلف بر این مطلب اجماع کرده و به تواتر رسیده است که شخص مرده، کسانی را که به زیارتش میآیند میشناسند و از آمدنش مسرور میشود»[8]
همچنین می گوید: «از جماعتی از سلف نقل شده که آنان وصیت می کردند، هنگام دفن کنار قبرشان قرآن بخوانند.»[9]
ج) بخاری و مسلم از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل کرده اند: «هر گاه مرده داخل قبر گذارده شود، صدای کفش تشییع کنندگان را میشنود»[10]
پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) در بخش پایانی از زندگانی خویش به قبرستان بقیع می رفت و با آنان چنین سخن می گفت: «السلام علیکم دار قوم مومنین، انتم لنا فرط و انا بکم لاحقون لیهنئ لکم ما اصبحتم فیه»
«درود بر شما که در جایگاه با ایمان قرار گرفته اید، شما بر ما سبقت جسته اید و ما هم به زودی به شما می پیوندیم، بر شما گوارا باد نعمتی که در آن قرار دارید»[11]
نظر برخی دانشمندان در مورد حیات پس از مرگ
حیات برزخی از اصول اعتقادی همه مسلمانان جهان است و شخصیتهای مشهور و پر نفوذ اسلام که در رسالههای خود به تبیین عقاید اسلامی پرداخته اند، آن را جزو مسلمات گرفته اند، ذیلاً به برخی کلمات دانشمندان نامدار اهل سنت اشاره میکنیم:
1-ابن تیمیه (متوفای 726) میگوید: احادیث صحیح و متواتر بر بازگشت روح به بدن هنگام سوال دلالت دارد.[12]
2- ابن قیم جوزی می گوید:
«… ان مذهب سلف الامة و أئمتها انّ المیت اذا مات یکون فی نعیم او عذاب» عقیده سلف و پیشوایان آنها بر این است که وقتی انسان مرد یا در نعمت است یا در عذاب و این امر بر روح و بدن او واقع می شود و اینکه روح بعد از جدایی از بدن یا در نعمت است یا در عذاب»[13]
و درباره ی احادیثی که بر این امر دلالت می کند می گوید:
«فاما احادیث عذاب القبر و مسالۀ منکر و نکیر، فکثیرۀ متواترۀ عن النبی (صلی الله علیه و آله) و امّا احادیث متواتری که از پیامبر (صلی الله علیه و آله) رسیده و بر عذاب قبر و مساله ی نکیر و منکر دلالت می کند، بسیار هستند و همانطور که در صحیح بخاری و صحیح مسلم آمده است از ابن عباس که پیامبر (صلی الله علیه و آله) از کنار دو قبر عبور کردند سپس فرمودند: همانا این دو قبر در حال عذاب هستند و از دو چیز بزرگ عذاب میبینند یکی این است که خود را از بول پاک نمی کرد و دیگر این که سخن چینی می کرد»[14]
بررسی اشکالات وهابیان
اشکال اول
از ظاهر برخی آیات قرآن استفاده میکنیم که اموات چیزی نمیشوند، خداوند متعال میفرماید: « فَإِنَّکَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاء إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِینَ »
پس تو ای رسول ما این مردم دل مرده را نتوانی با سخن،حق بشنوانی و دعوت خود را به گوش این کران که عمداً روی گردانند برسانی»
در آیهای دیگر آمده است: « وَمَا یَسْتَوِی الْأَحْیَاء وَلَا الْأَمْوَاتُ إِنَّ اللَّهَ یُسْمِعُ مَن یَشَاء و ما انت بمسمع من فی القبور»[15] «و ابداً زندگان با مردگان مساوی نیستند، خدا هر که را خواهد شنوا سازد و تو آن کس را که در گورستان است شنوا نتوانی کرد.»
جواب- اولاً: احتمال دارد که مورد نظر آیه اجسادی باشد که در قبرهاست، چون آنها از بین رفته و تبدیل به خاک میشوند و چیزی درک نمیکنند.
ثانیاً: منظور از این که نمی شنوند یعنی بهره نمی برند که از آن به کنایه تعبیر به نفی سماع شده است، یعنی این مشرکان آیات تو را میشنوند، ولی از آنها بهره ای نمیبرند، همانطور که در حال حیات آنان هر چه نصیحت می کردی نفعی به حال آنان نداشت یعنی همان طور که در زمان حیات از هدایت پیامبر (صلی الله علیه و آله) بی بهره بودند بعد از حیات نیز از هدایت تو بی بهره اند. همان گونه که اموات سخنان شما را میشنوند ولی از آن سودی نمیبرند، زیرا زمانش گذشته است.
ابن قیم جوزیه در تفسیر آیه: «و ما انت بمسمع من فی القبور» میگوید: «آیه دلالت دارد بر کافری که قلبش مرده است، به نحوی که نمیتوانی حقایق را به او برسانی تا از آن بهره مند شود،هماند طور که نمیتوانی به کسانی که در قبرند، چیزی بشنوانی به طوری که نفع برند.
همچنین در تفسیر آیهی شریفه: «فَإِنَّکَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاء إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِینَ » میگوید: «مراد از آیه نفی اهلیت سماع است،به این معنی که قلبهای مشرکان از آن جا که مرده است، تو نمیتوانی حقایق را به آنان برسانی همانگونه که در اموات نیز چنین است»[16]
اشکال دوم
پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «هر گاه انسان بمیرد عملش منقطع میگردد مگر از سه چیز: 1- علمی که از آن نفعی برده شود 2- صدقه جاریه، 3- فرزند صالحی که برای او دعا کند»[17]
با توجه به این حدیث میگویند: اموات ارتباطشان با این عالم قطع میشود و برکتی به آنها از دنیا نمیرسد و آنان تصرفی در این عالم انجام نمیدهند.
جواب- حدیث دلالت دارد بر این که عمل انسان با مرگش قطع میشود مگر در سه مورد، نه این که از هیچ چیز غیر از این سه مورد نفع نمیبرد.
به عبارت دیگر، حدیث ناظر به اعمالی است که قوام و پایداری آن به خود انسان در حال حیات بستگی دارد که این گونه اعمال با مرگ قطع میگردد، مگر در صورتی که این اعمال ادامه داشته باشد، مانند موارد سه گانهای که در روایت استثنا شده است و این تناقضی ندارد با اعمالی که پایداری آنها به انسان نیست تا بعد از مرگش از دیگری به او نفع برسد هر چند که غیر این سه مورد باشد.
نتیجه گیری
مرگ پایان زندگی نیست بلکه از دیدگاه قرآن توّفی و گرفتن بطور کامل است نه نابودی مطلق، همچنین قرآن شهدا را زنده می داند که در نزد خداوند حیات دارند و روزی می خورند و این حیات نسبت به انبیاء در درجه بالاتری قرار دارد.
روایات متعدّدی در شیعه و سنی وجود دارد که سماع موتی را ثابت می کند همچنین در مورد انبیاء، و طبق برخی از روایات ارتباط با اموات امکان پذیر است.