نويسنده: وحيد خورشيد
كلمات كليدي: الباني، تمجيد، مذمت، اهل سنت، فتاوي، اهانت
یکی از علمای معاصر وهابیٌت که در علوم حدیث در بین وهابیٌان دارای شهرت بسزایی است، شیخ محمد ناصرالدین البانی میباشد که مورد احترام خاصٌ آنها میباشد و رهبران وهابی از او به عنوان: عالم، محدث،فقیه و امام یاد میکنند[1]و درباره او این تعبیر را که بکار بردهاند که گویا با وجود البانی در این زمان، عصر ابن حجر عسقلانی و ابن کثیر[2]دوباره تکرار شده است.[3]
بیشک اغراقگویی و تمجید غلو آمیز وهابیٌان از البانی بخاطر پیروی و حمایت وی از ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب بوده است[4] و با آشکار کردن تفکر وهابی خود در شام،کتاب «تحذیر الساجد من اتّخاذ القبور مساجد»[5] را نوشت که با استقبال علمای وهابی مواجه شد ولی در مقابل، عدهای از علمای اهلسنت، البانی را بخاطر اشتباهات فراوان در نقل حدیث و غیره، مورد سرزنش قرار داده و او را متهم به بیسوادی کردهاند[6] که در خلال شرح حال و بیان افکار وی، اشاره به این مطلب خواهد شد.
زندگینامه محمدناصرالدین البانی
شیخ محمد ناصر الدین بن حاج نوح ألبانی معروف به «البانی» فرزند حاج نوح درسال۱۳۳۳هـ.ش مطابق با۱۹۱۴م درشهر «آشکودره » [7]پایتخت دولت آلبانی متولد شد.[8] وی به همراه پدرش به شام هجرت نمود و در آنجا دروس ابتدائی را در مدرسه «اسعاف خیری» در دمشق به پایان رسانید بعد از اتمام دوره ابتدائی، پدرش نظام آموزشی مدرسه را برای فرزندش کافی و کامل نمیدانست از این رو خودش با یک روش دقیق علمی و فشرده به آموزش وی همت گماشت و قرآن، تجوید، نحو و صرف و فقه مذهب حنفی را به وی آموخت. تا اینکه قرآن را به قرائت حفص از عاصم، حفظ کرد.[9] همچنین وی دروس فقه حنفی و مقداری از بلاغت و لغت را نزد سعید برهانی، فرا گرفت و از محدث حلب شیخ محمد طباخ، اجازه روایت، گرفت.
البانی[10]هنوز بیست سال از عمرش نگذشته بود که با مطالعه مجله «المنار»[11]شیخ رشید رضا، تحت تاثیر آن قرار گرفت و بسوی علم حدیث روی آورد تا این که بعد از آن شروع به مطالعه و بررسی و نسخه برداری از کتاب « المغنی عن حمل الأسفار فی تخریج ما فی الإحیاء من الأخبار" للحافظ العراقی »[12]کرد که این، آغاز کار علمی بزرگ برای شیخ محمد ناصر بود تا به علوم حدیث، بیشتر اهتمام داشته باشد.[13]
در کتاب معجم الجامع که درباره شرح حال علمای معاصر نوشته شده است، درباره تلاش و مطالعه البانی درباره علوم حدیث چنین ذکر شده است که وی تا آنجا پیشرفت کرد که اداره کتابخانه ظاهری در دمشق، غرفهای ویژهای را به او اختصاص دادند و یک کلید از کتابخانه را به او سپردند تا در آنجا به فعالیت های علمی وپر فایده خود ادامه بدهد.[14]
بیشترین مطالعات البانی درباره احادیث پیامبر اسلام صلی الله علیه واله بود، اما با نگاهی سلفی که کتابهای ابن تیمیه و ابن قیم شاگرد ابن تیمیه و بزرگان سلفی را با دقت تمام مطالعه میکرد[15]که در حقیقت تاثیر مطالعه آثار آنان در کتابهای وی مشهود است لذا بعد از شهرت وی نزد وهابیان[16] برای تدریس در علوم حدیث در دانشگاه اسلامی مدینه فراخوانده شد و به مدت سه سال در آنجا مشغول تدریس شد.[17]
نکتهای که باید به آن اشاره شود، این است که با وجود اینکه وهابیان در باره علم البانی اغراق میکنند، ولی عدهای از علمای اهل سنت، او را فردی استاد ندیده معرفی کرده و براین باورند که وی شاگرد هیچ یک از علمای اسلام نبوده و هیچ علمی را از بزرگان دین، اخذ نکرده است.[18]
تألیفات البانی
البانی کتابهای بسیاری راتحقیق و تخریج نموده است و کتابهای فراوانی را نیز تألیف نموده است برخی ازکتابهای شیخ عبارتنداز:
۱- صلاةالعیدین 2. مناسک الحج3.فهرس مسندالإمام احمد۴. نقدنصوص حدیثیة فی الثقافةالإسلامیة 5. الحدیث حجة بنفسه فی العقائد و الأحکام۶. منزلة السنة فی الإسلام 7. سلسلة الأحادیث الصحیحة فی الإسلام8. سلسلة الأحادیث الضعیفة9. خطبة الحاجة۱۰. صفةصلاةالنبی۱۱. إرواءالغلیل۱۲. تمام المنة فی التعلیق علی فقه السنة۱۳. ظلال الجنة۱۴. نیل المرام ۱۵. صحیح الجامع الصغیر و زیادته۱۶. نصب المجانیق 17. تحذیر الساجد من اتّخاذ القبور مساجد 18. احکام الجنائز 19. تخریج ریاض الصالحین النووی 20. تخریج شرح العقیدة الطحاویة و....
البانی قبل از غروب آفتاب روز شنبه در۲۲جمادی در اول ۱۴۲۰مطابق با۲/۱۰/۱۹۹۹درسن ۸۵ سالگی در گذشت.[19]
حمایت البانی از ابن تیمیه ومحمدبن عبدالوهاب
محدث وهابیٌان، نه تنها از ابن تیمیه و محمدبن عبد الوهاب به شیخ الاسلام تعبیر میکند، بلکه به این قضیه نیز اعتراف دارد که محمّد بن عبد الوهاب در عقیده، فردى سلفى بوده و بعد از شیخ الاسلام ابن تیمیه، داراى اولین فضیلت در نشر دعوت به توحید در عالم اسلام به طور عام وشهرهاى نجد وحجاز به طور خاص بوده است.[20]
تمجید علمای وهابی از البانی
علمای وهابیٌت از البانی به عنوان: یک محدث بزرگ و متخصص علم حدیث و فاضل دانشمند یاد میکنند و در مسائل حدیثی چه از لحاظ صحت و ضعف روایت، به آراء و نظرات او مراجعه کرده و ملاک عمل قرار میدهند و او را مورد مدح و تمجید قرار میدهند:
هیئت دائمى افتاء عربستان در باره البانی چنین گفته است که او اطلاعلات گستردهای در حدیث داشته و در نقد آن قوى بوده و بر آن حکم به صحت و ضعف داشته است هر چند گاهی خطاء میکرده است.[21]
همچنین بن باز مفتی اعظم عربستان در باره البانی بر این نکته اشاره میکند که در زیر آسمان در این عصر، داناتر از شیخ ناصر در علم حدیث ندیده است [22] شیخ عثیمین نیز او را صاحب علم بسیار در درایه و روایت حدیث، معرفی کرده و به عنوان یک ثمره بزرگ برای مسلمان ذکر میکند. [23]
اهانتهای البانی به علمای اهل سنت
البانی که مورد تمجید علمای وهابیت است، نه تنها کتب مهم اهل سنت مانند صحیح مسلم و صحیح بخاری، از تعرض او در امان نمانده است[24] بلکه علمای مشهور اهل سنت را نیز مورد تعرض، دشنام و اهانت قرار داده است. به عنوان نمونه مواردی را ذکر میکنیم:
البانی، افرادی مانند عبد البر، ابن حزم، ذهبی، ابن حجر، صنعانی[25]را به خطا متهم کرده و به ذهبی، تهمت تناقض گویی زده است[26] و محدث مناوی[27] را به عنوان یک متعصب معرفی کرده است [28]و در باره او میگوید: همانا از عجایب که توجیهى بر آن نمىدانم، این است که در بسیارى از اوقات حرفهای مناوی تناقض دارد.[29]
مذمتها و مخالفتهای علمای اهل سنت درباره البانی
هرچند برخی علمای وهابیٌان در باره شیخ ناصرالدین، غلو کرده و او را تا حد علامٌه و امام بالا میبرند، ولی عدهای از اهل سنت، البانی را به خاطر حمایت از ابن تیمیه و عدم تخصٌصش در تصحیح و تضعیف روایات و اعتقادات ضد دینی و اهانت به علماء، مورد سرزنش قرار دادهاند که مواردی را نام میبریم:
الف: خائن و بدعتگذاربودن البانی
ابن صدیق غماری[30]از علمای معاصر اهل سنت، درباره البانی این چنین اقرار میکند:
الف: البانی،شخصى است که در تصحیح و تضعیفش، مورد اعتماد نیست، بلکه در این زمینه، انواعى از تدلیس و خیانت در نقل و تحریف کلمات علماء دارد و جرأت بر مخالفت اجماع و بر ادعاى نسخ بدون دلیل دارد که این به نادانی او به علم اصول و قواعد استنباط باز مىگردد.
ب: شیخ ناصرالدین مدعی است که با بدعتها[31] همچون توسل به پیامبر (ص) مىجنگد و با درود بر پیامبر (ص) و قرائت قرآن بر میٌت مخالف است، ولى مرتکب زشتترین بدعتها با تحریم حلال الهى و دشنام دادن مخالفان خود با بدترین دشنامها شده است که حال او در این مورد همانند حال ابن تیمیه است؛ و طائفهاى از علما را تکفیر کرده و طائفهاى دیگر را بدعتگذار معرفى کرده است، ولى خودش دو بدعت گذاشته که قبیحتر از آن وجود ندارد: یکى اعتقاد او به قدیم بودن عالم که بدعت کفرى است- پناه به خداى متعال- و دیگرى انحرافش از على (ع). و بدین جهت است که علماى عصرش او را منافق خواندهاند؛ به جهت قول پیامبر (ص) به على (ع)که فرمودند: (دوست ندارد تو را به جز مؤمن و دشمن نداردتو را به جز منافق).
د: البانى چگونه این لقب شیخ الاسلام را به ابن تیمیه داده است در حالى که معتقد به تناقض در عقاید اسلام است. غماری بعداز نقل این قضایا میگوید: من گمان مىکنم بلکه یقین دارم که حافظ ابن ناصر اگر از عقیده او مطلع و آنچه مفاسد بر آن مترتب است، آگاهى داشت کتاب «الردّ الوافر» را در دفاع از او نمىنوشت؛ چرا که او این کتاب را در حالى نوشت که مغرور به گفتههاى تعریف درباره او بود. و نیز نعمان آلوسى فرزند صاحب تفسیر، اگر عقیده ابن تیمیه را به طور حقیقى مىدانست کتاب «جلاء العینین»[32] را درباره او نمىنوشت.[33]
ب: اجتهادات غلط و حیله گری البانی در تصحیح و تضعیف احادیث
غماری، درباره اجتهادات البانى براین عقیده است که اجتهادات غلطش و حیلهگری و خیانت البانی در تصحیح و تضعیف احادیث، به خاطر پیروی وی از هوای نفسش است. همچنین این محدث اهل سنت، براین باور است اهانت البانی و زبان درازى او بر ضد علما و فضلاى مسلمین، همگی عقوبتی است از خداوند بر او در حالى که نمىداند و درکتابش به این نکته نیز اشاره میکند که شیخ ناصرالدین، از جمله کسانى است که گمان مىکند که کار خوب انجام مىدهد در حالى که گمان اشتباهى دارد و از خداوند مىخواهیم تا ما را از آنچه که او به آن مبتلا شده نجات دهد و از هر بدى به خدا پناه مىبریم.[34]
ج: البانی وعدم اهلیٌتش در علم حدیث
سقاف[35]از علمای شافعی، نظرش درباره البانی این گونه است که البانى راه هواى نفس و مزاجىبودن را در تصحیح و تضعیف پیموده و با علم جرح و تعدیل به حسب آنچه رأیش ابراز مىدارد، بازى مىکند و این نشانگر آن است که او اهلیٌت اشتغال به این علم شریف ( علم حدیث ) را ندارد که تصحیح و تضعیف نماید، و جایز نیست بر کسى که بر قول او اعتماد کند.[36]
بنابراین علمای اهل سنت، البانی را به خاطر حمایت وی از ابن تیمیه و بدعت گذاری در دین و آراء و فتواهای ضد دینیش، مورد طعن و مذمت قرار دادهاند.
ردیّههای علمای اهل سنت بر البانی
بسیاری از علمای اهل سنت،همچنان که در برابر ابن تیمیه و محمدبن عبدالوهاب موضع منفی گرفتند، در مقابل البانی نیز که پیرو آنان بشمار میرود، موضع گرفته و کتاب های فراوانی در ردٌ او نوشتند که به مهمترین آنها اشاره میکنیم:
1. «قاموس شتائم الألبانى» از حسن بن على سقاف شافعى.
2. «القول المقنع فى الردّ على الألبانى المبتدع»، از علامه شیخ عبدالله بن صدیق غمارى
3«تنبیه المسلم الى تعدى الالبانى على صحیح مسلم»، از علامه محدث شیخ محمّد سعید شافعى.
4. «وصول التهانى باثبات سنیة السبحة و الرد على الألبانى» از علامه محدث شیخ محمّد سعید شافعى.
5.«البشارة و الاتحاف فى ما بین ابن تیمیة و الألبانى فى العقیدة و الاختلاف» از حسن بن على سقاف شافعى.
6.«تناقضات البانى الواضحات» از حسن بن على سقاف شافعى
7.«الشماطیط فى ما یهذى به الألبانى فى مقدماته من تخبطات و تخلیط» از حسن بن على سقاف شافعى.
8. «الالبانى؛ شذوذه و اخطاؤه» از علامه محدث شیخ حبیب الرحمان اعظمى.
9. «کتاب مفتوح الى الشیخ ناصر الدین الالبانى» از شاگردش محمود مهدى استانبولى.
اهانت های البانی به شیعه و امام خمینی
اهانتهای تند البانی نسبت به شیعه و علمای آنها در آثار ( چه کتب و چه نوارهای درسی ) وی مشهود است. البانی در ضمن پاسخ به سوالی که از او در درباره حکم فرقه ای که برعلیه وهابیت ردیٌه نوشته و بر آنها هجمه میکنند[37]، به این نکته اشاره میکند که نزد ما وهابیٌان، شیعه و کسانی که به آنها رافضی گفته میشود، در اینکه بیشتر علمایشان مانند امام خمینی در کفر و گمراهی هستند شک نداریم.[38]
البانی، در اتهامی دیگر، شیعیان را به تحریف در آیات قرآن متهم کرده است و میگوید: اهل بیت طبق صریح آیه تطهیر، در واقع همان زنان پیامبر (ص) است و اینکه شیعیان آن را به على و فاطمه و حسن و حسین (ع) اختصاص مىدهند و شامل زنان پیامبر (ص) نمىدانند، از تحریفات شیعه نسبت به آیات خداست تا هواهاى نفسانى خود را یارى دهند.[39]
نمونهای از اعتقادات و فتواهای البانی
البانی که به عنوان یک محدٌث معروف است نه به عنوان یک مفتی ولی وی با این حال فتواهای را از خود صادر میکند که به عنوان نمونه مواردی را ذکر میکنیم:
1 - البانی، معتقد است خداوند دارای دو صفت تعجب و خندیدن است.[40]
2- وی براین باور است که پدر و مادر و جدٌ پیامبر (ص) عبدالمطلب، بت پرست بود و با حال کفر از دنیا رفتهاند و اهل آتش هستند.[41]
3- استمناء روزه را باطل نمیکند[42]
4 - اذان در مساجد در برابر بلندگوى صوتى (میکرفون) مشروع نمىباشد.[43]
5 - دعا براى جنگجویان و مرزبانان و مدافعان از وطن از جانب خطیب نماز جمعه حرام است[44]
6 - روز جمعه را روز تعطیلى به حساب آوردن بدعت است».[45]
7 – خواندن فاتحه برای ارواح مردگان، مخالف با سنت، بلکه بدون شک بدعت است، خصوصاً آنکه قرائت- بنابر قول صحیح- به مردهها نمىرسد.[46]