نويسنده: مجتبي صبوري
كلمات كليدي: ابن تيميه، زندگينامه، وهابيت، اهل سنت، سلفيه
از جمله کسانی که در طول چند قرن اخیر، مورد توجه وهابیون قرار گرفته و برای او ارزش فراوانی قائل شدهاند؛احمد بن عبدالحلیم معروف به «ابن تیمیه» است.
او کسی است که افکار و عقاید وهابیها از او سرچشمه گرفته شده و در واقع مؤسس این مذهب به شمار میرود.وهابیها در مدح و منزلت او کتابهای زیادی نوشتهاند و از او تجلیلهای زیادی به عمل میآورند لذا ما در این مقاله مختصری از فعالیتهای وی را بیان مینماییم.
ابن تیمیه درماه ربیع الاول سال 661 هجرى در شهر حرّان و در خانوادهاى از مشایخ حـنـابله متولد شد. نسب او احمد بن عبدالحلیم بن عبدالسلام بن عبداللَّه بن أبی القاسم الحرانی، تقیالدین، ابوالعباس، ابن تیمیه، الدمشقی، الحنبلی است.[1]او پس از مدتی با خانوادهاش وارد دمشق شد و در ابتدا نزد پدرش مشغول به تحصیل شد و سپس اساتیدی همچون ابن عبدالدائم،مجد الدین بن عساکر،ابن ابیالیسر و بسیاری دیگر از اصحاب حنابله را برای خود انتخاب کرد.[2] او علاوه بر این اساتید نزد جماعتی از زنان نیز به درس خواندن مشغول شد، از جمله: امّ العرب فاطمه دختر ابن عساکر، امّ الخیر ستّ العرب دختر یحیی بن قایماز، زینب دختر أحمد مقدسیّه، زینب دختر مکّی حرانیه [3] همچنین آخرین استاد او نیز شرف الدین احمد بن نعمه مقدسی بود که میگوید: من اجازه فتوا را به ابن تیمیه دادم.[4]
ابن تیمیه پس از پدرش در مسجد جامع به تدریس مشغول شد و درسش را در زمینههای مختلف تفسیر، فقه و عقاید گسترش داد. در این هنگام بود که او درصدد مخالفت با عقاید رایج مسلمین برآمد و با تمام مذاهب رایج آن زمان به مخالفت برخاست که همین فتوا و نظرات اعتقادی و فقهیاش برای او مشکلساز شد. افکار او زمانی آشکار شد که به سؤالهاى اهل حماة پاسخ داد؛ آنها طى نامهاى درباره آیات صفات از او سؤالهایى کردند، ابـن تـیمیه در یک نامه طولانى جواب آنها را داد، این نامه- که به عقیده حمویه نامگذارى شد- بدون آنکه ابن تیمیه صریحاً عقیده خود را مطرح کند، نشان دهنده اعتقاد او به تجسیم و تشبیه است.[5]
او معتقد به عقاید انحرافی و مخالف عقاید عموم مسلمین مانند تجسیم، حرمت زیارت قبور اولیا، حرمت استغاثه به ارواح اولیای خدا، حرمت شفاعت، حرمت توسل و... بود و برای اینکه مردم عوام آنها را بپذیرند آن عقاید را به سلف نسبت می داد لکن شهرستانى – از علمای اهل سنت - ادعاى ابن تیمیه درباره مذهب سلف راتکذیب کرده و مى گوید: سپس گـروهـى از مـتـاخرین این سخن را به گفته هاى سلف اضافه کرده مىگویند:در این آیات باید هـمـان ظـاهر بدوى آنها را گرفت و تفسیر آنها درست به همان نحو باید باشد که وارد شده، بدون هـیـچ تـاویلى یا توقفى در آن چه ظاهر است همانگونه که ابن تیمیه تفسیر کرد ولذا اینها گرفتار تـشبیه کامل شدند و این خلاف عقیده سلف است. این تشبیه کامل و خالص قبل از این تنها در میان یهودیان بود؛البته نه همه آنان،بلکه فقط یک یا دو گروه از آنها، که الفاظ زیادى در تورات یافتند که دلالت بر آن مى کند.[6]
پس از آنکه افکار و عقاید ابن تیمیه به علمای عصرش رسید جنجالى در میان علما بر پا شد و با او به مخالفت برخاستند و علمای آن عصر متفق شدند،اگر وی دست از عقائد باطلش برندارد او را زندانی کنند در آن جلسه عقاید خود را ابراز نمود. به حکم قاضی او را چند روز در برجی حبس کرده و سپس او را به حبس معروفی به نام «جبّ» منتقل ساختند..[7]
ابن تیمیه در سال 720 ه.ق در شام، کرسی تدریس و افتاء را بر عهده گرفت و در آن جا نیز فتاوا و عقاید نادر خود را مطرح نمود. این خبر به گوش علما و قضات و دستگاه حاکم رسید؛ در نتیجه او را از فتوا دادن منع کردند و او را به مدت پنج ماه زندانی کردند.[8] در سال 726ه.ق باز به سبب فتوای شاذ و اصرار بر افکار خود و نشر آن، در همان قلعه سابق محبوس و تحت نظر قرار گرفت. در آن مدّت مشغول تصنیف شد، ولی پس از مدتی از نوشتن و مطالعه ممنوع شد و هر نوع کتاب، قلم و دواتی از او گرفته شد.[9]
تناقضات ابن تیمیه
در کلام و کتاب های ابن تیمیه تناقضات زیادی وجود دارد که با کمی بررسی بسیاری از آنها آشکار می شود،به عنوان مثال او با وجود آنکه در موارد زیادی به روایات بخاری استناد میکند ولی همین که به روایاتی بر می خورد که با افکار و عقیده او سازگاری ندارد آن روایات را ابطال کرده و میگوید: «در بخاری و مسلم اغلاطی وجود دارد»[10] ویا او به احادیث کتاب «المسند» احمد بن حنبل زیاد احتجاج میکند، ولی زمانی که میبیند شیعه به برخی از احادیث آن احتجاج کرده است میگوید: "مجرّد روایات احمد موجب نمیشود که حدیث صحیح و عمل به آن واجب باشد.[11] و هر چه که احمد در مسند و غیر مسندش نقل کرده نزدش حجّت نیست.[12]
ابن تیمیه وقتی میخواهد فضایل عمر را ذکر کند از کتاب ترمذی استناد میکند، ولی همین که به روایات فضایل امیرالمؤمنین علیه السلام میرسد، میگوید: «ترمذی احادیثی را در فضایل علی ذکر کرده که بسیاری از آنها ضعیف است.»[13]
ابن تیمیه از دیدگاه اهل سنت
برخی از اهل سنت ابن تیمیه را فردى بدعت گو، گمراه، گمراه کننده وافراط گر مـىدانند؛ عبدالکافی در مقدمه کتابش می نویسد: ابن تیمیه بدعتهایی در اصول عقاید ایجاد کرد و ارکان و پایه هاى اسلام را خراب کرد اینها همه بعد از آن بود که او خود را زیر پـوشـش تبعیت از کتاب و سنت پنهان کرد و اظهار کرد که به سوى حق دعوت و به بهشت هـدایـت مـى کند. ولى از تبعیت سرباز زد و به بدعت گویى پرداخت. او با مخالفت با اجـمـاع از جماعت مسلمین جـدا شـد.[14]
ابوبکر حصینی درباره ابن تیمیه میگوید: «پس بدان که من نظر کردم در سخن این خبیث که در قلب او مرض گمراهی است، کسی که از مشتبهات قرآن و سنّت با هدف ایجاد فتنه تبعیت میکند، و کسی که گروهی از عوام و غیره که خداوند اراده هلاکتشان کرده او را متابعت کردهاند، در او چیزهایی دیدم که قدرت گفتن آن را ندارم...؛ چرا که در آنها تکذیب پروردگار عالمیان است...».[15]
ابن حجر میگوید: درباره ابن تیمیّه بین مردم و علما اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی او را به تجسیم نسبت میدهند، به سبب آنچه که در عقیده حمویه و واسطیه و غیره ذکر کرده،مانند این قولش که معتقد بود خداوند دارای صفات حقیقی، دست، پا، ساق و صورت میباشد و او به ذاتش بر عرش قرار دارد!... برخی او را زندیق و بی دین میدانند؛ به سبب قولی که میگوید: نباید از پیامبر اکرم صلی اللّه علیه [وآله] کمک خواست و چنین درخواستی از عظمت نبی اکرم صلی اللّه علیه [وآله] می کاهد و او با این سخنش از تعظیم پیامبر صلی الله علیه [و آله] منع میکند. ابن حجر می افزاید: برخی به ابن تیمیّه را به خاطر نسبتهای ناروایی که به حضرت علی (ع) داده، نسبت نفاق میدهند؛ او با این سخنان به علی [علیه السلام] جسارت کرده است و به همین سبب علما او را منافق دانستهاند؛ زیرا رسول خدا صلی اللّه علیه [وآله] درباره علی [علیه السلام] فرمود: "لا یبغضک إلاّ منافق"؛ جز منافق کسی بغض و دشمنی تو را به دل ندارد.[16]
حسن بن علی سقاف نیز میگوید: «ابن تیمیه کسی است که او را شیخ الاسلام مینامند و گروهی نیز به کلماتش استدلال میکنند؛ در حالی که او ناصبی و دشمن علی است و به فاطمه علیها السلام نسبت نفاق داده است.»[17]
محمد العلاء البخاری- از علمای اهل سنت- تصریح به کفر ابن تیمیه کرده و به آن فتوا داده است؛ شوکانی در اینباره میگوید: «صرح (محمّد بن محمّد العلاء البخاری) بتبدیعه ثمّ تکفیره، ثمّ صار یصرح فی مجلسه أن من أطلق علی ابن تیمیه أنه شیخ الإسلام فهو بهذا الاطلاق کافر»؛ محمّد بن محمّد بخاری در بدعتگذاری و تکفیر ابن تیمیه سخن گفته تا آنجا که در مجلس خود تصریح کرده که اگر کسی به ابن تیمیه "شیخ الاسلام" اطلاق کند، او بهخاطر همین اطلاق کافر است.[18]
سرانجام زندگی ابن تیمیه
ابنتیمیه 67 سال بى آنکه ازدواج کند زندگى کرد و به خاطر برخى از عقاید و فتاوایش سه بار به زندان افتاد، او سرانجام در سال (728.ه.ق) در زندان قلعه در شهر دمشق از دنیا رفت. ابن تیمیه را پس از مرگش، پیشواى فرقه وهابیت دانستهاند، هر چند پیروان ابن تیمیه او را از پیشوایان اهل حدیث میدانند؛ اما برخى دیگر شیوه او را در بررسى احادیث نادرست دانسته و مىگویند: او در نقل حدیث دقت نداشته و عجول بوده و از تمایلات نفسانى خود پیروى میکرده است. با این حال اندیشه ابن تیمیه مانند برق و باد در میان مقلدان و شیفتگان او رواج یافت، بى آنکه به خود زحمت دهند و سخنان صحابه را در تفاسیرى همانند تفسیر بغوى، طبرى و یا ابن عطیه که مورد پذیرش او هستند، مشاهده کنند.[19]