كلمات كليدي : تحرك اجتماعي، صعود اجتماعي، تحرك عمودي، تحرك صعودي، ميزان صعود اجتماعي، تحرك دوربرد
نویسنده : مصطفي همداني
واژه "Ascending" بهلحاظ لغوی، صفت و به معنی صاعد، بالارونده و صعودی است[1] و "Social" در اینجا در معنای وصفی و بهمعنای اجتماع و منسوب به جامعه است.[2]
صعود اجتماعی، یکی از اقسام تحرک اجتماعی (Social Mobility) است[3] که در مباحث مربوط به قشربندی و طبقات و نابرابریهای اجتماعی مورد مطالعه قرار میگیرد.[4]
تحرک صعودی، حرکت از موقعیت پایینتر بهسوی موقعیت برتر در یک جامعه طبقاتی است[5] و اگر این صعود به مراتب بسیار بالاتر از موقعیت فعلی باشد، تحرک دوربرد (Long-range Mobility) نام دارد.[6] صعود اجتماعی را "تحرک عمودی"، "تحرک صعودی" و بهطور مطلق "تحرک اجتماعی" نیز مینامند.[7] منتهی باید درنظر داشت که تحرک عمودی خود بر دو نوع است: صعودی و نزولی؛ در تحرک صعودی، افراد با کسب امتیازاتی از قبیل دارایی و ثروت بیشتر، قدرت بیشتر، آموزش و تحصیل و ارتقاء به درجات عالی تحصیلی، رسیدن به پستهای بالاتر، ازدواج با فردی از پایگاه بالاتر، به پایگاههای برتر صعود میکنند و برعکس آن در تحرک نزولی، افراد با از دست دادن بعضی امتیازات مربوط به پایگاه خویش، مثلاً از دست دادن نقش برتر در پایگاه، به پایگاههای پایینتر تنزل میکنند.[8]
بنابراین، تعبیر برخی نویسندگان از تحرک صعودی به تحرک اجتماعی که ذکر شد، دقیق نیست و به نوعی مسامحه است.
آغاز بحث جامعهشناختی از تحرک اجتماعی، با پیشگامی سوروکین در نظریهپردازی در این حوزه همراه است.[9] سوروکین برای اولینبار به دو مفهوم تحرک عمودی و افقی پرداخته است؛ اگرچه او بیشتر به تحرک صعودی پرداخت و تحرک افقی را تنها در حد اشاره مطرح نموده است.[10]
پیشینه مطالعات در تحرک صعودی
مطالعات تحرک اجتماعی بیش از پنجاه سال است که انجام میشوند و غالباً همراه با مطالعات تطبیقی در سطح بینالمللی بودهاند. یکی از نخستین مطالعات در این زمینه بررسی پیتریم سوروکین (Pitirim Alexandrowitsch Sorokin: 1889-1986) بود که در سال 1927 منتشر گردید. سوروکین جوامع متعدد گوناگونی را مورد مطالعه قرار داد، از جمله روم و چین قدیم، و همچنین یکی از نخستین مطالعات تفصیلی تحرک اجتماعی در ایالات متحده امریکا را انجام داد. او نتیجهگیری کرد که فرصتهای تحرک صعودی سریع در آمریکا خیلی محدودتر از آن است که افسانههای قومی آمریکایی نشان میدهند. اما تکنیکهایی که سوروکین برای گردآوری دادههایش بهکار برد، نسبتاً ابتدایی بودند.
تحقیقاتی که توسط پیتر بلاو و اوتیس دادلی دانکن، چهل سال بعد انجام شد، بسیار پیشرفتهتر و جامعتر بود. تحقیقات آنها همچنان مفصلترین مطالعه تحرک اجتماعی است که تاکنون در یک کشور انجام گردیده است (اگرچه این تحقیقات ممکن است دامنه وسیعی داشته باشد، اما مانند اکثر مطالعات دیگر تحرک اجتماعی عیبش این است که همه افرادی که مورد مطالعه قرار گرفتهاند مرد بودند) بلاو و دانکن اطلاعاتی را درباره یک نمونه سرتاسری شامل 20000 مرد گردآوری کردند.
شاید مشهورترین مطالعه بینالمللی تحرک اجتماعی مطالعهای باشد که توسط سیمور لیپست و رینهارد بندیکس انجام شده است. آنها دادههای گردآوری شده از نُه جامعه صنعتی - بریتانیا، فرانسه، آلمان غربی، سوئد، ژاپن، دانمارک، ایتالیا و آمریکا- را با تأکید بر تحرک مردان از مشاغل یقهآبی به مشاغل یقهسفید تحلیل کردند.[11]
عوامل زمینهساز در تحرک صعودی[12]
- حجم خانواده؛ وقتی در یک خانواده فرزندان بسیاری وجود داشته باشند، تأمین همه نیازهای این فرزندان برای والدین، غالباً دشوار میشود. وقتی این فرزندان پا به سن میگذارند، تأمین منابع مالی مورد نیاز برای ادامه تحصیلات و در نتیجه فراهم آوردن مشاغل مطلوب برای آنان، بیش از پیش برای والدین مشکل میشود. بنابراین، فرزندانی که در یک خانواده کوچک (این خانواده غالباً در مناطق شهری پیدا میشود) پرورش مییابند، احتمال صعودشان بیشتر از فرزندان یک خانواده بزرگ است.
- نژاد، مذهب و قومیت؛ علیه اعضای برخی از گروههای نژادی و قومی در محیط کار و مدارس، تبعیضهایی اعمال میشود. در ایالات متحده سابقهای طولانی از تبعیض نژادی علیه سیاهان، سرخپوستان و اسپانیاییتباران، وجود دارد. شانس دستیابی این گروهها به تحصیلات عالی و مشاغل مطلوب، به اندازه سفیدپوستان نیست. «پروتستانها و یهودیان هستند که در این کشور، امکان صعود اجتماعی بیشتری دارند.»[13]
- تحصیلات؛ معمولاً میزان تحصیلات رسمی یک فرد با میزان درآمد او رابطه نزدیک دارد. کارکرد اصلی آموزش رسمی در ارتباط با تحرک اجتماعی، این است که مهارتهای لازم برای اشتغال در یک شغل را برای فرد فراهم سازد. تکمیل یک دوره مناسب آموزشی، فرد را در رقابت با دیگران برای دستیابی به یک شغل معین، در موقیعت ممتازی قرار میدهد. مشاغلی که به سطح بالایی از آموزش نیاز دارند، معمولاً حقوقهای بالاتری را نیز ارائه میکنند. امروزه تقریباً هر کسی بخواهد حرفهای را آغاز کند، باید یک دوره آموزشی را پشت سر بگذراند. از این گذشته، در بیشتر مؤسسات اقتصادی، برای آنکه شخصی بتواند به سطح مدیریت اقتصادی ارتقاء یابد، باید یک دروه تحصیلات دانشگاهی را گذرانده باشد.
- جنسیت و حق تقدم فرزندان؛ در بیشتر جوامع بشری مردان و زنان به صورتهای متفاوتی اجتماعی میشوند. تا دهههای اخیر، در بیشتر کشورها از مردان انتظار میرفت که نانآور اصلی خانواده باشند و همه مسئولیتهای اقتصادی خانواده را به عهده گیرند و زنان بهطور سنتی تشویق نمیشدند که وارد دانشگاهها شوند و یا در شغل مهمی خدمت کنند. در بسیاری از جوامع، والدین برای یکی از فرزندانشان، معمولاً بچه اولی یا آخری، حق تقدم قایل میشوند و منابع مالیشان را برای پیشرفت او اختصاص میدهند. فرزندانی که از این حق تقدم برخوردار نیستند، امکان کمتری برای تحرک اجتماعی دارند.
- ازدواج؛ تحرک صعودی میتواند از طریق زناشویی فرد با عضوی از طبقه بالاتر صورت پذیرد. سن شخص در زمان ازدواج نیز در احتمال تحرک اجتماعیاش نقش بازی میکند؛ هرچه ازدواج فرد در سنین پایینتری صورت گیرد، احتمال تحرک اجتماعی او نیز کمتر میشود.
- چشمپوشی از مزایای حال بهخاطر تضمین آینده بهتر؛ افرادی که در جوانی از مزایای زندگی چشمپوشی میکنند تا آینده بهتری را برای خودشان تأمین کنند، در مقایسه با جوانانی که میخواهند هرچه زودتر شغل و درآمدی برای خود بهدست بیاروند و از اوقات فراغت لذت برند، احتمال تحرک صعودیشان بیشتر است.
- برنامههای دولتی؛ امروزه دولتها از طریق برنامههای گوناگون به طبقات متوسط و پایین کمک میکنند تا امکان تحرک اجتماعی را برای این طبقات نیز فراهم سازند. اعطای بورسهای تحصیلی و دورههای آموزش ضمن خدمت، از جمله این تسهیلات دولتیاند.
عوارض سوء ممکن در صعود اجتماعی
فردی که بهگونهای موفقیتآمیز در زمان کوتاهی از یکی از پایینترین مراتب جامعه به یکی از رفیعترین مراتب اجتماعی ارتقاء مییابد، معمولاً انسانی خوشبخت تصور میشود، که به آنچه میخواسته رسیده است. با اینکه این چنین تصوری ممکن است حالت عمومی داشته باشد، اما میتواند این تحرک نتایج دیگری هم داشته باشد.[14] این عوارض را میتوان از مشخصات منفی جامعه باز دانست؛ زیرا جامعه باز برخی از فرصتها را برای تحرک اجتماعی فراهم میسازد، اما در کنار این فرصتهای فراوان، محذورات و کاستیهایی نیز وجود دارد. این عوارض عبارتاند از:[15]
1) ایجاد بحران در نقش اجتماعی؛ این بحران میتواند نتیجه تحرک شدید فرد و رفتن از یک طبقه به طبقه دیگر باشد. مثلاً فروشنده دورهگردی که یکباره به وزارت میرسد معمولاً آگاه است که اطلاع چندانی از دانستنیهای متناسب با موقعیت جدید خود ندارد و این مسئله میتواند او را عصبی و مضطرب نماید.
2) این چنین فردی ناگزیر است که بستگیهای قبلی خود را محدود کند و یا از بین ببرد؛ زیرا تغییر در علایق و الگوهای رفتاری شخص باعث میشود که دوستان قدیمیاش از او گریزان شوند.
3) هنگامی که افراد برای دستیابی به پایگاه اجتماعی بالا باهم به رقابت میپردازند، اغلب دچار فشار روحی و احساس محرومیت میشوند. کسانی که آرزوی دستیابی به پایگاه اجتماعی بالا را دارند، اما توانایی رقابت را ندارند، دچار احساس شکست و سرخوردگی میگردند.
4) کسانی که توانایی صعود اجتماعی دارند و موفق میشوند، این احساس آزارشان میدهد که از اصولشان دست کشیدهاند، وقت کمتری را با خانوادهشان میگذرانند یا اینکه بهدلیل صرف بیشترین توان خود برای دستیابی به پایگاه بالاتر، ارزشهای دیگر را محدود کردهاند.
وابستگی میزان صعود اجتماعی به میزان باز بودن جامعه
میزان تحرک عمودی در یک جامعه، یکی از شاخصهای باز بودن آن جامعه بوده و نشان میدهد تا چه اندازه افراد بااستعداد که در قشرهای پایینتر متولد میشوند میتوانند از نردبان اجتماعی- اقتصادی بالاتر روند.[16] البته نباید فراموش کرد که «هر گروه سازمانیافته اجتماعی، همواره یک دستگاه لایهای (طبقاتی) است. هیچ گروه اجتماعی پابرجایی وجود نداشته و ندارد که کلیه اعضای آن با یکدیگر برابر باشند. جامعه غیرلایهای که برابری واقعی در بین اعضای آن برقرار باشد، افسانهای است که هرگز در تاریخ بشر جامه عمل نپوشیده است. صور و نسبتهای لایهای بودن فرق میکند، ولی جوهر آن، تا جایی که به گروه اجتماعی بیش و کم پابرجا و دائمی و سازمانیافته مربوط میشود، پابرجا و دائمی است. این وضع، نه فقط در جامعه انسانی، بلکه در گروههای گیاهی و جمعیتهای جانوری هم صادق است.[17]
اما در جامعهای که کاملاً بسته است، پایگاه اجتماعی شخص در بدو تولد تعیین میشود و بدون تحرک به بالا یا پایین، در همان پایگاه اجتماعی، تا پایان عمر، ثابت میماند. جامعهشناسان دریافتهاند که جوامع ماقبل صنعتی یا کشاورزی، عمدتاً از نوع جوامع بستهاند. معمولاً افرادی که در جوامع روستایی زندگی میکنند، در سراسر زندگیشان یک پایگاه اجتماعی ثابت دارند. در جامعه روستایی، پایگاه فرد از بدو تولد، از نوع پایگاه محول است. در اینگونه جوامع، پیشینه خانوادگی فرد مهمترین عامل در تعیین پایگاه اجتماعی وی بهشمار میرود. از طرف دیگر، افرادی که در مناطق شهری و صنعتی زندگی میکنند، از امکانات باز برخوردارند و میدان عمل وسیعتری برای کسب موفقیت و ارتقا به پایگاه بالاتر دارند. [18]
مقایسه تحرک صعودی در آمریکا و نقاط مختلف جهان
کشورهای توسعهنیافته و جهان سوم بهعلت ساختار بستهای که دارند عملاً تحرک صعودی در آنها محدود است. در کشورهای غربی نیز تحقیقات در این زمینه نتایج زیر را نشان میدهد که:
مطالعه سوروکین درباره جوامع متعدد گوناگون نشان داد که فرصتهای تحرک صعودی سریع در آمریکا خیلی محدودتر از آن است که افسانههای قومی آمریکایی نشان میدهند.
تحقیقات بلاو و دانکن، حاکی از آن بود که تحرک عمومی در آمریکا زیاد است، اما تقریباً همه این تحرکها بین موقعیتهای شغلی کاملاً نزدیک به یکدیگر بوده و "تحرک دوربرد" نادر است.
همچنین در مطالعه بینالمللی تحرک اجتماعی توسط سیمور لیپست و رینهارد بندیکس از نُه جامعه صنعتی، (با تأکید بر تحرک مردان از مشاغل یقهآبی به مشاغل یقهسفید) برخلاف انتظارشان هیچگونه مدرکی حاکی از اینکه آمریکا جامعهای بازتر از جوامع اروپایی است کشف نکردند.[19]
با وجود تحقیقات فوق جای تعجب است که گیدنز همچنان اصرار دارد که «ایالات متحده آمریکا از نظر تحرک اجتماعی با کشورهای دیگر غربی فرق دارد! و در این کشور نسبت زیادتری از افرادِ دارای زمینه اجتماعی یقهآبی به مشاغل حرفهای دست مییابند تا در کشورهای دیگر![20] با اینکه برخی از این تحقیقات توسط خود گیدنز ذکر شدهاند و همچنین او برای اصرار خود در ستایش باز بودن ایدهآل آمریکا نسبت به دیگر جوامع، دلیلی ارائه نمیکند.