كلمات كليدي : طلاق، متاركه، انفصال، انحلال زناشويي، پيامدهاي طلاق، طلاق در اسلام
نویسنده : نرگس صفا
طلاق(Divorce) در لغت جدا شدن زن از مرد، رها شدن از قید نکاح و رهایی از زناشویی است و در اصطلاح نظامهای حقوقی غربی، دلالت بر انحلال یک رابطه زناشویی رسمی و قانونی در زمانیکه هر دو طرف هنوز در قید حیاتند و پس از وقوع آن میتوانند بار دیگر ازدواج کنند، دارد.[1] طلاق قراردادی است که به زن و مرد امکان میدهد تا تحت شرایطی پیوند زناشویی خود را گسسته و از یکدیگر جدا شوند؛ در تعریف دیگری آمده: طلاق شیوه نهادیشده و اختیاری پایان یک ازدواج است.
کلمات مرتبط
انحلال زناشویی(dissolution) مفهوم وسیعی است که طلاق تنها یکی از اسباب آن است، از اسباب دیگر همانند مرگ یکی از دو همسر یا فسخ ازدواج، میتوان نام برد.
انفصال(separation) به معنی جدایی فیزیکی زن و شوهر از یکدیگر؛ که در اغلب کشورها فاقد جنبه رسمی و قانونی است. اما امروزه در برخی از کشورهای غربی به شکلی از انفصال قانونی برمیخوریم که معمولا پیش از طلاق اتفاق میافتد و آن از این قرار است که دو همسر توافق میکنند در اقامتگاههای مجزا به سر برند.
متارکه(desertion) نیز به معنی انحلال اجتماعی ازدواج، زمانی رخ میدهد که یکی از دو همسر، دیگری را به مدتی طولانی ترک کند و یا از وی دوری گزیند.[2]
انواع طلاق
محققی به نام بوآن اظهار میدارد که وقتی ازدواج از هم میپاشد، در اثر آن چندین نوع طلاق ایجاد میشود:
طلاق عاطفی؛ زمانی که ازدواج دستخوش تباهی شود؛
طلاق قانونی؛ مطابق با قانون رایج هر کشور؛
طلاق اقتصادی؛ در رابطه با پول و توافقهای مالی(مانند مهریه)؛
طلاق هموالدی؛ در ارتباط با نگهداری و سرپرستی از فرزند، یا حق ملاقات با فرزندان؛
طلاق اجتماعی؛ در زمینه تغییر روابط با جمع دوستان همسر؛
طلاق روانی؛ در حضور مسائل مربوط به بازیابی خود، پیروی فردی و مشکلات مربوط به فکر کردن براساس ضمیر "من" و نه "ما".
عوامل طلاق
امروزه به واسطۀ تحقیقات متعدد ثابت شده که پدیدۀ طلاق همچون دیگر پدیدههای اجتماعی از چند عامل نشأت گرفته است. امّا مجموع عوامل از لحاظ شدت و ضعف در درجه اهمیت و میزان اثرگذاری بر این پدیده متفاوت میباشد.
عواملی چون فقر، اعتیاد، اختلاف سن، عدم وجود فرزند، عدم شناخت طرفین از یکدیگر، مردسالاری، رؤیاپروری، مسألۀ روابط جنسی، پرخاشگری و بحران روابط انسانی(وقتی زنان از حداقل امنیت جانی و روانی در سطح خانواده برخوردار باشند، برای حفظ بقای خود مجبور به مراجعه به دادگاه و ارائه دادخواست طلاق میشوند) در تشدید گرایش به طلاق بسیار مهم است.[3]
عواملی هم وجود دارند که در کاهش میزان طلاق اثرگذارند. فرهنگهای مختلف در جوامع متعدد تأثیرات گوناگونی دارند. مثلا افراد طبقات پایین به دلیل تقدیرگرایی و تنسپاری به شرایط موجود و اعتقاد راسخ به ضربالمثلهای معروف(مثلا در ایران رفتن با لباس سفید و برگشتن با لباس سفید)، در برابر طلاق از خود عکسالعمل نشان میدهند. میتوان مذهب را نیز عاملی برای کاهش میزان طلاق دانست و گاه میتوان گفت بین ضعف اعتقادی زوجین و طلاق رابطۀ معناداری وجود دارد.
پیامدهای طلاق
طلاق یک پدیدۀ روانی است که بر تعادل روانی فرزندان، بستگان و دوستان و حتی سایر اعضای جامعه اثر گذاشته و منجر به گسست خانواده میشود و پدیدهای مؤثر بر تمامی جوانب جمعیتی از لحاظ کمیت و کیفیت میباشد. از لحاظ کمیتی جمعیت، خانواده(یعنی واحد مشروع و اساسی تولید مثل) را از هم میپاشد، از بعد کیفیتی جمعیت، موجب میشود فرزندانی محروم از نعمتهای خانواده تحویل جامعه گردند، که احتمالاً فاقد سلامت کافی روانی در احراز مقام شهروندی یک جامعهاند. بنابراین آسیب اجتماعی ناشی از این اقدام نه تنها متوجه اعضاء خانواده، بلکه متوجه کل جامعه و نسل آینده میباشد.
در تحقیقی که توسط جیهبر(1990) صورت گرفت، مشخص گردید ازدواجهایی که به طلاق منجر شدهاند، کاهش شدیدی در اعتماد به نفس اعضاء خانواده به وجود میآورد. چنین کمبودی میتواند ماهیتی اجتماعی، روانی یا جسمی باشد. کاهش اعتماد به نفس در نتیجه طلاق، منشأ مهم اختلالات اعضاء خانواده در حین و بعد از طلاق میباشد. در این تحقیق همچنین مشخص شد، نه تنها طلاق سطح اعتماد اعضاء خانواده را کاهش میدهد؛ بلکه باعث میگردد یکی از طرفین یا هر دو به طور قابل ملاحظهای احساس پوچی کنند. طلاق موجب کاهش اعتماد به نفس زنان در سطح جامعه و تأثیر سوء آن در تربیت فرزندان صحیح و سالم شده و باعث عدم توانمندی برای ساختن جامعهای آباد و آیندهای پیشرو میشود.
طلاق برای زنان تنشزاتر و گسلندهتر از مردان است.
طلاق در اسلام
اسلام، ازدواج را به عنوان یک پیوند مقدس و دارای کارکردهای متعدد فردی و اجتماعی ضروری، مورد تاکید فراوان قرار داده است و طلاق را فینفسه امری منفور و ناپسند(دارای کراهت بسیار شدید) معرفی میکند و تمام تلاش و کوشش خود را در جهت پرهیز خانوادهها از طلاق به کار میبندد؛ در عین حال در مواردی که مصالح مهمتر ایجاب کند ممنوعیتی برای طلاق قائل نشده است.[4]