كلمات كليدي : مدل، مدل تحليلي، تحقيق تبييني، فرضيه، تئوري
نویسنده : انسيه ملكيان
مدل، از ریشه لاتینی Modus بهمعنای اندازه گرفته شده است.[1] و در لغت بهمعنای الگو و سرمشق است.[2] واژه Analysis در لغت بهمعنای تجزیه و تحلیل و کاویدن است.[3] مدل «جزئی کوچک یا بازسازی کوچکی از یک شیء بزرگ است که از لحاظ کارکرد با شیء واقعی یکسان است.»[4] مدل شباهت زیادی به شیء یا پدیده اصلی دارد. مدل به ما میآموزد که در شرایط و وضعیتهای گوناگون چه ملاک یا معیار و روش خاصی را در پیش گیریم.[5] مدل بهعنوان یک نقطهای شروع از واقعیت است که دیدگاه ما را در رابطه با واقعیت ساده میکند. همچنین مدل مشخصههای اساسی و بنیادی واقعیت را نمایندگی میکند. بنابراین مدل چیزی است که واقعیت را نشان داده و جنبههای معین از دنیای واقعی را که در ارتباط با مسائل تحت بررسی میباشد شرح میدهد و به تصویر میکشد، و روابط مهم و با اهمیت بین جنبههای مختلف را آشکار و روشن میسازد.[6] مدل همچنین به ما کمک میکند که به متن و درون پدیدههایی که نمیتوانیم مستقیما آنها را ببینیم هدایت شویم. بهعنوان مثال در تجزیه و تحلیلهای سیاسی، مدلهایی در ارتباط با ساختارها و فرایندهای تصمیمگیری ساخته شده و قضایای مربوط به رفتار تصمیمگیران در آن بسط و توسعه داده میشود.[7]
مدل تحلیلی در اصطلاح به یکی از مراحل انجام تحقیق تبیینی گفته میشود که در این مرحله رابطه میان متغیرهای وابسته و مستقل بررسی و ترسیم میشود. بهمنظور روشنتر شدن مفهوم مدل تحلیلی در ابتدا به بررسی انواع تحقیق و مراحل انجام آن که یکی از این مراحل، رسم مدل تحلیلی است، میپردازیم.
مراحل انجام تحقیق
از نظر هدف، تحقیق به دو نوع تقسیم میشود: تحقیق توصیفی، که به بررسی چگونگی یک پدیده یا موضوع میپردازد. تحقیق تبیینی، که به بررسی چرایی و علت یک پدیده یا موضوع میپردازد.
در علوم اجتماعی، تحقیق هفت مرحله را برای انجام یک روش علمی طی میکند:[8]
1. پرسش آغازین؛ در این قسمت محقق باید سعی کند که طرح تحقیقاش را بهصورت پرسش آغازین، مطرح کند. این پرسش باید بهصورت دقیقترین شکل ممکن، نمایانگر آنچه که محقق در طلب دانستن، آشکار کردن و بهتر فهمیدن آن است، بیان کند.
2. مطالعات اکتشافی؛ در این مرحله محقق به خواندن متون، و انجام مصاحبههای اکتشافی و چند روش اکتشافی تکمیلی میپردازد.
3. طرح نظری تحقیق؛ در این قسمت محقق باید نگرش یا چشمانداز نظری که میتواند برای بررسی پرسش آغارین به ما کمک کند، را به کار گیرد.
4. ساختن مدل تحلیلی؛ در مواردی که تحقیقمان تبیینی است لازم است پس از تعیین چارچوب نظری، نسبت به تدوین مدل تحلیلی اقدام کرد. مراد از این کار برقراری رابطه قبلی بین متغیّرها و یا مفاهیمی است که در طرح نظری مورد استفاده قرار گرفتهاند. بهعبارت دیگر، بهجای ارتباط هر یک از متغیرها و یا مفاهیم با متغیر وابسته، به روابط بین مفاهیم و متغیرهای مستقل با یکدیگر و متغیر مورد نظر میپردازد.[9]
مدل تحلیلی، راهنمای محقق در کار منظم جمعآوری و تحلیل دادههای حاصل از مشاهده یا تجربه، که در ادامه کار تحقیق میآیند، میباشد. مدل تحلیلی مانند یک لولایی عمل میکند که طرح نظری مسأله تحقیق تدوین شده محقق را با کار بعدیاش که مشاهده و تحلیل اطلاعات است به یکدیگر متصل میکند.[10]
5. مشاهده؛ در این مرحله مدل تحقیق با واقعیت عینی و با دادههای قابلمشاهده مقایسه میشود و مدل تحلیلی مورد بازبینی قرار میگیرد.
6. تحلیل اطلاعات؛ در این مرحله باید ببینیم که اطلاعات بهدست آمده با فرضیات ما در باره آن موضوع یکسان است یا خیر. و در مرحله بعدی فرضیات جدیدی جدای آن فرضیاتی که ما در تحقیق در نظر گرفته بودیم، آشکار میشود. بنابراین باید به تصحیح فرضیات یا تجدیدنظر در مورد آن فرضیهها بپردازیم.
7. نتیجهگیری؛ نتیجهگیری کار تحقیق عموما از سه قسمت ساخته شده است: اول یادآوری خطوط اصلی روش علمی که دنبال شده است. سپس معرفی دستآوردهای نوین شناخت که تحقیق منشأ آن بوده است و بالاخره ارائه پیشنهادات علمی.[11]
روش ساختن مدل تحلیلی
نحوه ساختن مدل در یک پژوهش به این نحو است که:
در مرحله اول باید پرسش اصلی تحقیق خود را بررسی کنیم و در مرحله بعد با توجه به سوال تحقیق فرضیههایی را تدوین کرد و در نظر گرفت. اگر تحقیق ما تحقیق اکتشافی است و متون زیادی در رابطه با تحقیقمان خوانده شده است بهتر است آن متون تجزیه و تحلیل شوند. اگر متون خوانده شده به دقت با یکدیگر مقابله داده شوند و اگر مصاحبهها و مشاهدات اکتشافی به طرز صحیحی استخراج شوند در این صورت با بررسی آنها به مفاهیم کلیدی و فرضیههای اصلی و روابطی که مناسب است یا جالب است که میانشان برقرار کرد، تدریجا از درون توده اطلاعات بهدست آمده سر برون خواهد کرد. در حقیقت، مدل تحلیلی در طول مرحله مطالعات اکتشافی شکل میگیرد.[12]
برای ساختن مدل تحلیلی نهایتا محقق میتواند به دو صورت و شیوه متفاوت عمل کند که میان این دو روش جدائی صریحی وجود ندارد:
روش اول: روش فرضی-استقرایی؛ در این روش محقق ابتدا از تدوین فرضیهها شروع میکند و در مرتبه بعدی به مفاهیم میپردازد. در اینجا ساختن مدل تحقیق، از مشاهده شروع میشود. شاخص ما سرشتی تجربی دارد. بر مبنای این شاخص میتوانیم مفاهیم و فرضیههای تازهای را تدوین کنیم و بر مبنای آنها مدل تحقیق را بسازیم و در نهایت آن را با دادههای واقعی آزمایش میکنیم.
روش دوم: روش فرضی-قیاسی؛ در این روش یک اصل موضوع یا یک مفهوم کلی که بهعنوان پیشفرض تفسیر پدیده موضوع تحقیق انتخاب شده است، را برای ساختن مدل تحقیقمان مبنا قرار میدهیم. و سپس با استفاده از استدلال منطقی، فرضیهها و مفاهیم و شاخصها را بهدست میآوریم و آنها را با دادههای حاصل از مشاهده تطبیق خواهیم داد.[13]