مقدمه
این نوشتار قسمت دوم از نقد مقالهای با نام «آیا محمد واقعا پیامبری الهی بود؟» است که در آن نگارنده تلاش دارد نشانههای نبوت پیامبر اسلام را مخدوش کند و ما اشکالات نگارنده را به تفکیک مطرح و نقد کردهایم. قسمت اول از این نوشتار به شبهاتی با محورهای ذیل پرداخت:
· شواهد و قراین صداقت و نبوت پیامبر
· بشارات کتاب مقدس بر نبوت پیامبر
· بخشی از آیاتی که به ادعای نگارنده اثبات میکند که محمد هیچ معجزهای نداشته است
در قسمت دوم، بخشی دیگر از همین آیات و چهار نمونه از معجزات پیامبر - که نگارنده مقاله مذکور تلاش کرده است آنها را مخدوش کند - را بررسی خواهیم کرد.
ادامه بررسی آیات ادعایی[1]
آیه چهارم
«آنهابه خدا سوگند میخورند که اگر معجزهای برای آنان بیاید ایمان میآورند. به آنها بگو معجزات تنها در اختیار خداوند است و شما چه میدانید که اگر معجزه هم بیاید؛ ایمان نمیآورند»[2]
نگارنده سه ایراد بر این آیه دارد:
· پاسخ قرآن غیر منطقی است؛ زیرا مخالفان برای پی بردن به صداقت محمد، راهی غیر از معجزه ندارند.
پاسخ:
-
در قرآن قبل از این آیه دلایل منطقی متعددی برای اثبات وجود خدا و یگانگی او مطرح شده است؛ ولی مشرکان همچنان بر موضع باطل خود پافشاری میکنند و حکم عقل خود را نادیده میگیرند، حال باید دید اینان با معجزه میخواهند به چه ایمان بیاورند؟ به اینکه محمد پیامبر خدایی است که او را قبول ندارند!؟ آیا معجزه میتواند جای ادله عقلی مربوط به وجود خدا را بگیرد؟!
-
همانطور که گفته شد قرآن خود معجزه جاوید و برای اثبات مدعای پیامبر کافی است؛ پس آنان که به دنبال شناختن پیامبر بودهاند، باید در همین قرآن تدبر کنند، نه اینکه مدام معجزه جدید طلب کنند. البته کسی که یک معجزه را نپذیرد قطعا معجزات دیگر را نیز نخواهد پذیرفت.
· خدای محمد به وظیفه خودش عمل کند و معجزه را بفرستد؛ هر کس قبول نکرد خودش مسئول است.
پاسخ:
-
بله هر گاه ایشان به وظیفه خود، در اطاعت از آنچه که عقل و منطق و فطرتشان به آن رهنمون میشود؛ عمل کردند؛ و اصل نیاز به مسیر و شناخت راهنما را درک کردند؛ و دست از لجاجت برداشتند؛ البته آنگاه نوبت خدای محمد است که در شناساندن مسیر به آنها؛ به وظیفه خود عمل کند. آیا میتوان از کسی که حرف عقل خود را معطل میگذارد، و از اول بنای لجاجت دارد، انتظار پذیرش حرف غیر را داشت؟
-
مثلا آیا می توان انتظار داشت گمشدهای که از روی لجاجت و جهالت گمشدن خود و لزوم پرسش از دانایان را نمیپذیرد؛ به مقصودش دست یابد.
با توجه به این دو مقدمه؛ معلوم میشود ایشان قصد پذیرش حق را نداشتهاند و البته خدای محمد نیز آن قدر زیرک بوده است که خود را - با فرستادن معجرات مکرر- مضحکه ایشان نکند؛ و - د ر حالی که میداند اینان زیر بار حق نخواهند رفت - با هر درخواستی پیوسته معجزهای بفرستد.
· خدا چگونه بدون اتمام حجت، این افراد را در قیامت مجازات میکند؟
آیه پنجم
«کافران میگویند: چرا معجزهای از سوی پروردگارش نازل نشدهاست؟ ای پیامبر تو تنها هشدار دهندهای...»[6]
نگارنده میگوید:
· فرستادن معجزه با هشدار دهنده بودن هیچ منافاتی ندارد.
پاسخ:
-
مطالب آیه قبل در این جا نیز میآید.
-
این آیه به یکی دیگر از ریشههای طرح این ادعاها پرداخته است. عدهای بر این تصور بودهاند که خدا قدرتی مطلق به پیامبرش میدهد؛ و پیامبر هر کار که بخواهد انجام میدهد؛ ولی خدا میفرماید پیامبر تنها هشدار دهنده است؛ وهر کاری را با اذن خدا انجام میدهد؛ لذا در آیه 50 سوره عنکبوت[7] به این مطلب تصریح میکند:[8]
آیه ششم
«کافران میگویند چرا پروردگارش معجزهای برای او نمیفرستد؟ بگو در واقع خدا است که هر که را بخواهد گمراه میکند و هر که را که رو به سوی او دارد هدایت میکند»[9]
اشکال نگارنده:
·آیا چون هدایت و ضلالت به دست خداوند است، مردم باید ادعای محمد را بدون دلیل بپیذیرند؟
برای سرگرمی و بازیچه: در این صورت حق داشته جوابشان را ندهد.
برای هدایتشدن: در این صورت خداوند میخواهد به آنها بفهماند که بدون ایمان به اصل وجود خدا، هدایت معنی ندارد؛ زیرا حقیقت هدایت و ضلالت به دست خداوند است و بر مدار معجزه نیست - تا با آمدنش تغییری ایجاد شود - به این معنی که نیازمند مقدمات دیگری است که تا آن مقدمات فراهم نباشد صرف معجزه چیزی را عوض نمیکند.
آیه هفتم
«چیزی ما را از فرستادن معجزات باز نداشت جز اینکه گذشتگان، آنها را تکذیب کردند؛ مثلا به ثمود ماده شتر دادیم...»[11]
نگارنده سه اشکال دارد:
· چرا خدا مردم را به جرم گذشتگان مجازات میکند؟
· خدا با گذشتگان چکار دارد. او معجزات خود را بفرستد؛ عدهای قبول میکنند و عدهای - مانند گذشتگان - انکار میکنند.
· معجزه نشانه نبوت است و هر کس ادعای نبوت دارد باید معجزه بیاورد هر چند کسی قبول نکند.
بررسی جایگاه آیه، فهم آن را آسان میکند. محمد مواجه است با کسانی که در مقابل دعوت او میگویند: ما بر آیین پیشینیان خود هستیم[12]و همچنین از پیامبر معجزات مختلف در خواست میکنند[13].
اولا: به آنها میگوید البته که شما پیرو گذشتگان خود هستید و تا زمانی که مانند آنان بر عقاید باطل خود اصرار میورزید، مانند آنها، هر معجزهای را انکار خواهید نمود. در واقع خداوند میخواهد به آنها بگوید عدم پذیرش حق از سوی شما چیز جدیدی نیست؛ بلکه در همه عصرها پیوسته عدهای لجوج بودهاند که از پذیرش حق سر باز زدهاند و شما هم تا زمانی که عناد دارید مانند آنها خواهید بود.
ثانیا: بدانید نیامدن معجزه، دال بر عجز خداوند و حقانیت عقاید باطل شما نیست؛ بلکه چون شما پیرو گذشتگان خود هستید و بر آن اصرار میورزید آمدن معجزه لغو است؛ زیرا شما پیشاپیش اعلام موضع کردهاید؛ پس درد شما چیز دیگری است که آمدن و نیامدن معجزی اثری در آن ندارد.[14]
آیه هشتم
«اگر بخواهیم، نشانهای از آسمان بر آنان فرو میفرستیم تا در برابر آن گردنهایشان خاضع گردد»[15]
نگارنده میگوید:
· در اینکه خدا میتواند همه گردنکشان را خاضع کند بحثی نیست؛ سوال این است که چرا خدا برای محمد معجزه نمیفرستد؟
این اشکال ناشی از عدم دقت در بدیهیات مربوط به آیه است زیرا:
جمعبندی:
پاسخ کلی که میتوان به این اشکالات و مشابه آنها داد این است که درخواستکنندگان معجزه از پیامبر دو گروهند:
1.اهل کتاب:
به اعتقاد قرآن، اهل کتاب از کسانی هستند که پیامبر اسلام را کاملا میشناختند[16]و در کتابهای خود نشانههای او را میدانستند؛ ولی درعین حال او را انکار و معجزه طلب میکردند.
2.مشرکان و کافران:
اینان کسانیاند که خدا و اصل نبوت را منکرند، از این رو اعتقاد ایشان به یک پیامبر خاص معنی ندارد و طلب معجزه اگر برای ایمان به خدا بوده است که نامعقول است و چنین چیزی از عهده معجزه خارج است؛ زیرا معجزه تنها نبوت خاصه را اثبات میکند، ولی ایمان به خدا و اصل نبوت نیازمند دلیل عقلی است.
به نظر شما آوردن معجزه برای این دو گروه چه چیزی را عوض میکند؟ کسی که به علم و عقل خود اهمیت نمیدهد، از طلب معجزه چه قصدی میتواند داشته باشد؟ آیا ارایه معجزه معقول است!؟
البته در میان اهل کتاب افرادی بودهاند که از این نشانهها غافل بودهاند، وهمچنین مشرکانی که از دلایل عقلی غافل بودهاند؛ از این رو بعد از آگاهی، ایمان آوردهاند. تمام کسانی که طلب معجزه خاص میکردهاند، افرادی لجوج بودهاند که بعد از آمدن قرآن و اتمام حجت همچنان بر موضع باطل خود، پافشاری میکردهاند.
از سوی دیگر افراد مورد بحث دو حالت دارند:
الف.افرادی که قبل از اطلاع از قرآن، طلب معجزه کردهاند و به هر دلیلی -که در ذیل آیات به بعضی از آنها اشاره شد- به تقاضای آنها پاسخ داده نشده است؛ خب در مورد این گروه این سوال مطرح میشود که چرا بعد از آمدن قرآن ایمان نیاوردند[17]؟
ب.افرادی که بعد از ملاحظه قرآن و عجز از مقابله با آن طلب معجزه کردهاند؛ در این صورت همان طور که آن را انکار کردهاند لابد هر معجزه دیگری را نیز انکار خواهند نمود. نمیتوان گفت که شاید قرآن ایشان را قانع نمیکرده است؛ زیرا با توجه به ادعای همآورد طلبی قرآن و انگیزه قوی مخالفان، چنانچه ایشان میتوانستند حتما اعجاز قرآن را ابطال میکردند.
بخش چهارم(نقد و بررسی اشکالات پیرامون چند معجزه)
در این قسمت، نگارنده چهار نمونه از معجزات پیامبر را مطرح نموده و در صدد است اثبات کند که هیچکدام نمیتوانند معجزه باشند و ما بعد از تذکر چند نکته اشکالات نگارنده را مطرح و نقد میکنیم.
1. معجزات دو گونهاند:
-
معجزهای که با آن بر پیامبری یک شخص استدلال میشود.
-
معجزهای که هر چند تعریف معجزه بر آن صدق میکند؛ ولی به خودی خود اثبات کننده نبوت نیست؛ مثلا معجزه بودن معراج بعد از اثبات نبوت پیامبر - از طریق دیگر و اینکه او پیامبر است و هرگز دروغ نمیگوید - مورد بررسی قرار میگیرد.
2. یک مسلمان میگوید: وقتی من با ادله عقلی اثبات کردم که محمد پیامبر خداست و قرآن معجزه او و کلام خداوند است؛ پس هر آنچه قرآن از آن خبر میدهد عین واقعیت است؛ زیرا این امور هیچ امتناع عقلی ندارند و مخبر صادق خبر از وقوع آنها داده است.
3. قرآن معجزه جاوید پیامبر است که وجوه اعجاز آن در کتب کلامی مطرح شده است. در اینجا فیالجمله میدانیم که تعریف معجزه بر آن صدق میکند.
4. بنابر این کسی که میخواهد با اشکال بر این چند نمونه از معجزات، نبوت پیامبر اسلام را خدشهدار کند، مانند کسی است که بخواهد بدون در نظر گرفتن طبقات زیرین و ستونهای اصلی، با تمام قدرت اثبات کند که طبقه بیستم این برج نمیتواند استوار باشد؛ چون نیروی جاذبه مانع از معلق ماندن آن در هوا میشود!.
بررسی اشکالات نگارنده:
1) معجزه اول: شقالقمر (پیامبر به اذن خدا ماه را در برابر دیدگان مشرکان دو نیمه کرد و سپس آن را به صورت اول باز گرداند).[18]
اشکالات نگارنده:
· این ماجرا را تنها مسلمانان مومن نقل کردهاند و برای غیر مسلمانان حجت نیست.
پاسخ:
-
اینکه تنها مسلمانان معجزات پیامبرشان را نقل کردهاند امری کاملا طبیعی است؛ زیرا دیگر کسانی که اطراف پیامبر بودهاند انگیزهای برای نقل این مطالب نداشتهاند، بلکه در تلاش بودهاند این مطالب را انکار کنند و از بین ببرند.[19]
-
از طرفی مسلمان یا غیر مسلمان بودن، ملاک حجیت گزارش نیست؛ بلکه موثق بودن آن ملاک است.
· خود مسلمانان نیز در این مورد اختلاف دارند.
· اگر شقالقمر واقع شده باشد، باید در تاریخ دیگر ملل نیز ثبت و نقل میشد.
oباید ببینیم واقعا برای چه تعداد از مردم امکان دیدن این واقعه (که در مدت زمانی اندک واقع شده است) وجود داشته است؛ تا بگوییم چرا نقل نکردهاند؟
oماه، پیوسته در کمتر از نیمی از کره زمین رویت میشود و در بیش از نیمی از همان بخش نیز با تاریک شدن هواعموما مردم در خوابند؛ در کمتر از یک چهارم باقی مانده –از زمین- نیز امکان دارد غبار و ابر مانع دیدن ماه شود و در عین حال بیشتر مردم نیز در خانههای خود قرار دارند و اصل امکان رویت بسیار محدود میشود. خصوصا با توجه به اینکه در شقالقمر امکان رویت برای کسانی وجود دارد که از روبر به آن نگاه کنند، نه کسانی که در طرفین قرار دارند. از طرفی حوادث آسمانی در صورتی جلب توجه میکنند که مانند رعد و برق همراه با صدا باشند و به همین خاطر دربسیاری از موارد خسوفها و کسوفها از دید مردم مخفی میماند؛ مگر اینکه منجمین قبلاً خبر از وقوع آن داده باشند. در شقالقمر نیز هیچ سر و صدا و یا حتی کم و زیاد شدن نور که جلب توجه کند اتفاق نیافتاده است؛ بلکه تنها این جرم آسمانی دو نیمه شده است.
· چرا صحرانشینان -که شبها بیدارند- گزارشی از این واقعه ندادهاند؟
· چرا خداوند این معجزه را در میان انبوهی از مردم انجام نداده است تا حجت بر تعداد بیشتری از مردم تمام شود.
2)معجزه دوم: معراج(قرآن میفرماید: ما بنده خود را از زمین به آسمانها بردیم و چنین واقعهای بدون قدرت الهی ممکن نیست[21])[22].
اشکالات نگارنده:
·چگونه میتوان ماجرایی را که هیچ کس شاهد آن نبوده است را دلیل بر نبوت گرفت. آیا مخالفان باید چنین ادعایی را از محمد بپذیرند؟
پاسخ:
-
همانطور که قبلا اشاره شد هرچند تعریف معجزه بر معراج صدق میکند ولی این به آن معنی نیست که اثبات نبوت پیامبر اسلام در گرو اثبات آن باشد به طوری که اگر معراج مخدوش شود نبوت او نیز زیر سوال برود؛ بلکه نبوت او با توجه به دیگر معجزات اثبات می شود. به همین خاطر خود پیامبر یا مسلمانان هرگز به صرف معراج بر نبوت استدلال نکردهاند.
-
اگر ما بدانیم محمد پیامبر خداست؛ احتمال دروغ نسبت به او منتفی است و ما پیشاپیش ثابت کردهایم که محمد پیامبر است. پس احتمال دروغگویی نسبت به او منتفی است.
-
مسلمانان میگویند: محمد خبر از وقوع معراج داده است و محمد هرگز دروغ نمیگوید؛ زیرا پیامبر است. پس معراج قطعا واقع شده است.
-
در اینکه تعریف معجزه بر معراج، صدق میکند شکی نیست؛ زیرا وقوع معراج بدون اعجاز الهی ممکن نیست (به همین جهت در کتب کلامی از معجزهبودن یا دلالت آن بحث نمی شود، بلکه تنها به ویژگیهای آن پرداخته میشود).
-
اطرافیان محمد دو دستهاند:
الف.پیروان او که پیشاپیش نبوت او را - با استناد به معجزات او، و یا مانند اهل کتاب از بشارتهای پیامبران خود - پذیرفتهاند و دروغگو بودن او را عقلاً محال میدانند -و از طرفی وقوع معراج را عقلا ممتنع نمیدانند- پس ادعای او را به راحتی میپذیرند.
ب. مخالفان او که با توجه به آنچه گذشت مشکلشان، امکان یا عدم امکان وقوع معراج، یا معجزهبودن ومعجزهنبودن آن، یا دلالت و عدم دلالت آن بر نبوت پیامبر نیست؛ بلکه عدم پایبندی آنان به دلایل روشن عقلی - که گذشت - به طور طبیعی باعث میشود که آنان چنین ادعایی را به هیچ وجه نپذیرند. [23]
3)معجزه سوم: مباهله؛[24]درپی لجاجت مسیحیان در قبول حق، پیامبر به آنها پیشنهاد نفرین متقابل داد تا خدا دروغگو را از بین ببرد؛ ولی مسیحیان با مشاهده جدیت پیامبر در ادعای خود، از مباهله منصرف شدند.[25]
اشکالات نگارنده:
· این ماجرا تنها در منابع اسلامی نقل شده است.
پاسخ:
-
همانطور که گفته شد، اینکه این ماجرا فقط در متون اسلامی آمده است(اگر درست باشد[26]) امری کاملا طبیعی است؛ زیرا کسانی که شاهد این واقعه بودهاند یا موافق پیامبر بودهاند یا مخالف او؛ موافقان که همان مسلمانانند و این واقعه را نقل کردهاند و در مقابل، مخالفان اصلا انگیزهای برای نقل این وقایع نداشتهاند؛ بلکه برای از بین بردن آن تلاش میکردهاند.
-
در ضمن نویسنده برای رسیدن به نتیجه دلخواه خود، طوری ماجرا را نقل کرده است که گویا روزی پیامبر اسلام در کوچهای مسیحیان را دیده است و آنها را دعوت به مباهله نموده است؛ ولی واقعیت چیز دیگری است:
بعد از آنکه دعوت پیامبر و ادعای او - که عیسی را بنده خدا میداند نه خود خدا - به گوش مسیحیان نجران رسید، آنها برای مقابله با پیامبر رهسپار مدینه شدند؛ ولی بعد آنکه پیامبر با دلیل عقلی ادعای خود را اثبات کرد (و فرمود: عیسی مانند مردم آب و غذا میخورده است و مانند آدم بدون پدر به دنیا آمده است)، مسیحیان همچنان با لجاجت بر ادعای پوچ خود اصرار میکردند و عیسی را خدا میدانستند. پیامبر که راه استدلال و منطق را بسته دیدند آنان را به مباهله فراخواندند تا خداوند دروغگو را نابود گرداند و در روز مباهله(بیست و چهارم ذیالحجه)، پیامبر با نزدیکترین افراد خود به میدان آمد و در مقابل، مسیحیان با مشورت بزرگتر خود از مباهله انصراف دادند[27].
· اینکه مسیحیان ترسیدهاند و عقبنشینی کردهاند، حقانیت محمد را اثبات نمیکند.
· حتی اگر مسیحیان در اثر نفرین محمد از بین میرفتند باز هم حقانیت محمد اثبات نمیشد.
پاسخ:
-
هر چند مباهله عملا واقع نشده است؛ ولی میتوان با توجه به شواهد قطعی حق را کشف نمود. در یک طرف ماجرا پیامبر را داریم که عزیزان خود را به میدان آورده و با توجه اینکه در صورت اقدام وقوع عذاب قطعی است، پس نمیتوان گفت پیامبر به صرف یک اعتماد به نفس کاذب، عزیزان خود را در معرض هلاکت قرار داده است. در طرف مقابل مسیحیانی که میدانند ادعای آنها(خدا بودن مسیح) عقلاً عقیدهای باطل است و صرفا به خاطر مقابله با محمد یا شک در ادعای نبوت او مباهله را پذیرفتهاند؛ ولی بعد از مشاهده ماجرا (یعنی اینکه پیامبر عزیزان خود را همراه آورده است) دو چیز برایشان معلوم میشود: یکی حقانیت محمد و دیگری قطعی بودن نزول عذاب در صورت اقدام به مباهله؛ لذا از اقدام خود منصرف شده و به مصالحه راضی میشوند.
-
توجه داشته باشیم که مسیحیان با انصراف از مباهله یک مسابقه شترسواری! را واگذار نکردهاند، بلکه در واقع، حقانیت و موجودیت خود را عملا انکار کردهاند. آیا میتوان تصور کرد افرادی که برای اثبات حقانیت خود و مقابله با پیامبر جدید مسافت زیادی را از نجران پیمودهاند، ولی به صِرف ترس از یک احتمال، با عقبنشینی آشکار، حقانیت خود را نیز از دست دادهاند؟ بنابراین تنها دلیل این عقبنشینی، یقین آنها به حقّانیت محمد و قطعیبودن نزول عذاب الهی بر آنها بوده است.[28]
4) معجزه چهارم: تعیین جهت قبله؛ پیامبر(ص) 1400سال قبل جهت قبله را از فاصلهای 450 کیلومتری به طور دقیق تعیین کرده است و این بدون عنایت الهی ممکن نیست.[29]
اشکالات نگارنده:
·مسجدالنبی در طول تاریخ بارها بازسازی شده است و بعید است که در این مدت قبله هرگز تغییر نکرده باشد.
پاسخ:
-
نویسنده بر این تصور است که مسجدالنبی بارها تخریب شده، آثار آن بکلی نابود گشته و بعد از چند دهه یا چند قرن مجددا بازسازی شده است و در این بازسازیها احتمال تغییر قبله وجود دارد؛ در حالی که مسجدالنبی پیوسته توسط مسلمانان توسعه مییافته است و محراب آن به عنوان مهمترین مکان مسجد، یکی از آثار بجا مانده از پیامبر است؛ حال با توجه به اهمیت ویژهای که مسلمانان برای آثار پیامبرشان قائلند، چگونه میتوان تصور کرد که کسی به خود اجازه تغییر این آثار را بدهد و با هیچ اعتراضی مواجه نشود. قطعا اگر چنین اتفاق مهمی رخ میداد، گزارش آن در منابع اسلامی ثبت میشد.
-
عدم تغییر قبله یک اصل است و احتمال تغییر آن به صرف احتمال قابل اعتنا نیست، مگر آنکه دارای قراین عقلایی باشد.
· در آخرین بازسازی مهندسین ایتالیایی از آخرین فنآوری روز برای ساخت این مسجد استفاده کردهاند. شاید آنها قبله را تعین کردهاند.
· شاید جهت دقیق قبله در طول تاریخ توسط مسلمانان محاسبه شده باشد.
· بر فرض که قبله هیچ تغییری نکرده باشد، احتمال دارد درستبودن جهت آن، تصادفی باشد.
برفرض اگر پیامبر(ص) تنها یک درجه از سمت حقیقی قبله متمایل به چپ یا راست میشدند، چیزی حدود 7853 متر از محل کعبه انحراف پیدا میشد؛ حال آنکه محاسبات دقیق فعلی انطباق جهت ایستادن پیامبر با محل کعبه را نشان میدهد:
روش محاسبه اول (کمان روبرو):
BC= 2PR/360=2* 3.1415926535897932384626433832795*450KM/360= 7853.9816339744
روش محاسبه دوم (خط روبرو):
BC=sina*450km/sinb = 0.017452406437283512819418978516316* 450000 / 0.99996192306417128873735516482698 = 7853.8819485365
*همانطور که میبینید اختلاف دو روش تنها 10سانتیمتر است.
نتیجهگیری
الف) وقتی با استناد به معجزه جاوید پیامبر(یعنی قرآن( نبوت ایشان اثبات شد، زیر سوال بردن بعضی از دیگر معجزات ایشان مشکلی ایجاد نمیکند.
ب) اینکه تنها مسلمانان معجزات پیامبرشان را نقل کردهاند، امری طبیعی است؛ زیرا دیگران انگیزه این کار را نداشتهاند، بلکه در صدد از بین بردن نیز بودهاند.
ج) دو نیمه شدن ماه (شقالقمر) - مانند دیگر کرات آسمانی که در طول تاریخ به قطعات کوچکتر تقسیم شدهاند - امتناع عقلی ندارد. نمیتوان گفت چون دیگران آن را گزارش نکردهاند، پس واقع نشده است. از طرفی ضرورتی نداشته که در بین انبوهی از مردم واقع شود؛ زیرا مردم میتوانند در دیگر معجزات پیامبر تدبر کنند.
د) کسی با استناد به صرف معراج، نبوت پیامبر را اثبات نکرده است. البته اینکه کسی شاهد معراج نبوده است، معجزهبودن آن را زیر سوال نمیبرد، چون مهم وقوع آن است و وقتی یک مخبر صادق از وقوع آن گزارش میدهد پس یقینا واقع شده است.
ه) با توجه به اینکه مباهله پیامبر با مسیحیان دو حالت بیشتر ندارد؛ یعنی عیسی یا پیامبر و بنده خداست و یا خودش خداست؛ پس حق یا با محمد است یا با مسیحیان، و ما وقتی جدیت پیامبر در مباهله و طرف مقابل، انصراف مسیحیان (که در واقع حقانیت خود را انکار کردهاند) را میبینیم میتوانیم به این نتیجه برسیم که حق با محمد بوده است و او به خود ایمان داشته است.
و) تعیین دقیق جهت قبله در 1400 سال قبل بدون عنایت الهی ممکن نیست. هرچند مسجد النبی بارها بازسازی شده است، ولی با توجه به اهمیت قبله مسجد و جایگاه والای آن نزد مسلمانان تغییر آن بسیار بعید است و در مقابل، ادعای تغییر قبله نیازمند دلیل است. نکته دیگر اینکه احتمال دخالت دیگران در تعیین جهت قبله، بدون دلیل منطقی پذیرفتنی نیست. همچنین با توجه به فاصله میان مکه و مدینه نمیتوان این موضوع را حاصل یک تصادف دانست؛ زیرا کوچکترین انحراف در نقطه مقصد انحراف بزرگی را بدنبال دارد.
مطالب مرتبط:
نقد مقاله «آیا محمد واقعا پیامبری الهی بوده است»(1)
کتابنامه
- 1) قرآن کریم.
- 2)طباطبایی، محمد حسین؛ تفسیر المیزان، موسسه نشر اسلامی، قم، 1376ش.
- 3) شیخ کلینی، محمد ابن یعقوب؛ الکافی، نشر دار الکتب الاسلامیه، تحقیق علی اکبر غفاری، چاپ حیدری ، چاپ سوم، 1388ق.
- 4) العاملی، شیخ محمد ابن الحسن الحر؛ وسائل الشیعه، تحقیق و نشر موسسه آل البیت لاحیاء التراث، طبع مهر، قم، چاپ دوم، 1414ق.
- 5) شوشترى، نورالله بن شریف الدین؛ احقاق الحق و ازهاق الباطل، نشرمکتبه آیتالله مرعشی نجفی، قم، 1393ق.
- 6) یعقوبی، احمدبن ابی یعقوب؛ تاریخ یعقوبی، ترجمه ابراهیم آیتی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، چاپ هشتم، 1378ش.
- 7)مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1376ش.
- 8) فراهیدی، خلیل بن احمد؛ العین، تحقیق دکتور مهدی مخزومی و دکتر ابراهیم السامری، نشر دار الهجره، قم، چاپ دوم، 1410.
پی نوشت:
-
[1] . منظور آیاتی است که نویسنده مقاله «آیا محمد پیامبری الهی بوده است؟» آنها را ذکر کرده و ادعی کرده که با توجه به آنها هیچ گاه پیامبر اسلام معجزهای نداشته است.
-
[2] . سوره انعام، آیه 109.
-
[3] . عقل میگوید آنچه را نمیدانی از آنکه میداند بپرس و میگوید معجزه با ادعای نبوت رابطه منطقی دارد و... و انکار این فرامین قطعا مجازات دارد.
-
[4] - خدا دو حجت بر مردم دارد: یکی ظاهری (پیامبران و امامان) و دیگری باطنی (که همان عقل است) (اصول کافی، ج1، ص15 و وسائل الشیعه، ج15، ص206.
-
[5] - المیزان و تفسیر نمونه ذیل آیه شریفه با تلخیص.
-
-
[7] - کافران میگویند: چرا معجزهای از سوی پروردگارش نازل نشدهاست؟ بگو این آیات در اختیار خداوند است و تو تنها هشدار دهندهای (سوره عنکبوت، آیه50).
-
[8] - المیزان و تفسیر نمونه ذیل آیه شریفه با تلخیص.
-
-
[10] - المیزان و تفسیر نمونه ذیل آیه شریفه با تلخیص.
-
[11] . سوره اسرا، آیه 59.
-
[12] - سوره بقره، آیه177 و سوره مائده، آیه104.
-
[13] - سوره اسری، آیات93-90.
-
[14] - المیزان و تفسیر نمونه ذیل آیه شریفه با تلخیص.
-
[15] . سوره شعراء، آیه 4.
-
[16] - ر.ک سوره اعراف، آیه157 و سوره بقره، آیه 146 و سوره انعام، آیه 20.
-
[17] - هر چند واقعیت این بوده که آنها بعد از ادعای نبوت و ارائه قرآن توسط پیامبر؛ در خواست معجزه میکردهاند.
-
[18] - قرآن در ابتدای سوره قمر به این ماجرا اشاره کرده است.
-
[19] - المیزان، ج19، ص 65.
-
[20] - المیزان، ج19، ص55.
-
[21] - سبحان الذی اسری بعبده لیلا من المسجد الحرام الی مسجد الاقصی (سوره الاسراء، آیه1).
-
[22] - قرآن در ابتدای سوره اسراء به این ماجرا اشاره کرده است.
-
[23] - المیزان و تفسیر نمونه ذیل آیه شریفه با تلخیص.
-
[24] - از ریشه «بهل» ؛یعنی دوگروه که با هم اختلاف دارند، جمع می شوند و با توافق هم لعنت خدا را بر ظالم و منکر حق است قرار میدهند.
-
[25] - آیات 59 تا 61 سوره ال عمران به این ماجرا اشاره دارد.
-
[26] - ممکن است در بسیاری از منابع ذکر شده باشد؛ ولی ما از آن بی اطلاع هستیم و یا دشمنان آن را از بین بردهاند.
-
[27] - شرح احقاق الحق، ج24، ص17 و تاریخ یعقوبی، ج1، ص450.
-
[28] - تفسیر المیزان، ج3، ص227-222 و تفسیر نمونه، ج2، ص591- 578.
-
[29] - قرآن در آیه 144 سوره بقره به این ماجرا اشاره کرده است.
-
[30] - ترجمه المیزان، ج1، ص504.
-
[31] - فاصله مدینه تا مکه.