مقدمات عقلی و مبانی استدلال همانطور که در علوم تأثیرگذار است در خداشناسی نیز تأثیر بسزائی دارد. گمان اینکه عقل نظری از رسیدن و درک بسیاری از امور ناتوان است، نمیتواند مانع از تأثیرگذاری مبانی ضروری عقلی شود. انکار و یا ثبوت حسن و قبح عقلی از مهمترین مسائل کلامی است که ثمره مهمی در معنی عدل خداوند ایفاء میکند. با توجه به ثمرات این اصل عقلی به بررسی آن میپردازیم.
عقل:
عقل به عنوان مهمترین درککننده قوه بشر برای تشخیص میباشد. بهروری از عقل در مکتب معتزله به عنوان روش اصلی درک حقایق میباشد و یکی از ادراکات عقل شناخت حسن و قبح افعال است که عدلیه (امامیه و معتزله) آن را پایه بسیاری از مباحث اعتقادی و معرفتی خویش قرار دادهاند.[1]
معانى حسن و قبح
حسن و قبح به سه معنى به کار مىرود:[2]
الف- هر صفت کمالى را حسن و هر صفت نقصى را قبیح گویند، مانند علم و جهل.
ب- هر چه ملایم و سازگار با طبع باشد، حسن است مانند لذاتها و منافى و ناسازگار با طبع را قبیح نامند مانند آلام.
ج- هر فعلى را که فاعل مختار آن مستحق مدح و ستایش در دنیا و مستحق ثواب در آخرت باشد، حسن گویند و هر فعلى را که فاعل مختار آن مستحق مذمت و نکوهش در دنیا و مستحق عذاب در آخرت باشد، قبیح نامند.
واضح است که مورد اول و دوم مورد بحث نیست؛ زیرا آنچه که مورد اختلاف اشاعره و اهلحدیث از سوئی و عدلیه است مورد سوم میباشد که به مباحث آن میپردازیم.
اثبات حسن و قبح عقلى قبل از شرعى[3]
۱- حسن و قبح افعال به عقل ثابت است نه به شرع، براى اینکه:
اولا: وجدان هر کس حتى کافران و حکماى هند که منکر شرایع و ادیان هستند به خوبى برخى از افعال مانند احسان، راستى، درستى و زشتى برخى دیگر چون ظلم و دروغ و نادرستى به ضرورت عقل حکم مىکند.
ثانیا: اگر عقل حسن و قبح افعال را درک نکند بکلى بنیان و اساس شرایع، عاطل و باطل خواهد بود.
۲- اگر حسن و قبح ذاتى و عقلىنباشد لازم مىآید که شرعى هم نباشد؛ از جهت انتفاى قبح کذب از جانبشرع. زیرا هرگاه کذب عقلا قبیح نباشد صدور آن از شارع جایز خواهدبود، و خداوند در قرآن مجید وعدهها و وعیدها داده پس خلف وعده از او جایز است و دیگر اعتبارى به این وعده و وعیدها نخواهد بود.
۳- با انکار حسن و قبح عقلى اثبات شرایع ممکن نیست؛ بنابراین قول چون دروغ گفتن قبیح نیست، اگر پیغمبرى هم که نبوت او ثابتشده خبر دهد که دروغ قبیح است، از او نمىتوان قبول کرد؛ زیرا احتمال کذب آن مىرود و نبوت هیچ پیغمبرى ثابت نخواهد شد؛ چون خلاف حکمت و تصدیق دروغگو بر خدا قبیح نیست و بعید نیست که کسى به دروغ ادعای پیغمبرى کند و خدا معجزاتى بر دست او جارى سازد و او را تصدیق نماید و او هم بسیارى چیزها را که خدا منع نکرده و یا امر نفرموده، براى مردم حرام و واجب گرداند و نیز ممکن است فرداى قیامت خداوند اهلطاعت را به دوزخ و اهلمعصیت را به بهشت ببرد؛ زیرا بنا بر قول آنها (مخالفان حسن و قبح عقلى) طاعت و معصیت، یکسان و مطیع و عاصى به حسب عقل، تفاوتى با هم ندارند، بلکه ثواب و عقاب هم یکسان است و حسن و قبحى ندارد.
آنچه گذشت خلاصهاى بود در مورد مساله بسیار مهمى که جایگاه عظیمى در علوم کلام، اصول و اخلاقدارد. اجمالا باید گفت حسن و قبح عقلى یا مستقلات عقلیه همان امورى هستند که عقل به تنهایى و بدون کمک شرع آنها را درک مىکند. در مورد این مساله اختلافها و نزاعهایى پیش آمده که عمده آن اختلافات مربوط به دو دسته عدلیه و اشاعره است.
حسن و قبح در متون دینی
در قرآن کریم و احادیث اسلامی شواهد و دلائل بسیار بر حسن و قبح عقلی یافت میشود که برخی را یاد آور میشویم:
1.در قرآن بیان شدهاست که مشرکان عصر رسالت با این که به شریعت اسلام ایمان نداشتند، به زشتی برخی از کارهایی که انجام میدادند اعتراف میکردند و هرگاه مورد اعتراض قرار میگرفتند، به عمل گذشتگان خود، که به زعم آنان مطابق امرالهی بودهاست، اعتذار میجستند. قرآن در رد پندار آنان میفرماید: و هنگامی که کار زشتی کنند، گویند که پدرانمان را بر این کار یافتیم و خدا ما را بر این کار امر کرد، بگو خداوند به کار ناروا دستور نمیدهد؛ چرا چیزی را که نمیدانید به خدا نسبت میدهید. چنان که میفرماید: و اذا فعلوا فاحشة قالوا وجدنا علیها آبائنا و الله امرنا بها قل ان الله لا یأمر بالفحشاء أ تقولون علی الله ما لاتعلمون.[4]دلالت این آیه بر این که برخی از افعال در نفس الأمر متصف به قبح میباشند و عقل بشر قبح و زشتی آنها را درک میکند، آشکار است.
2. قرآن کریم در مقام بیان تقبیح شرک، آن را ظلم بزرگ میشمارد، یعنی قبح شرک را به این که ظلم عظیم است تعلیل میکند، و اذا قال لقمان لابنه و هو یعظه یا بنی لاتشرک بالله ان الشرک لظلم عظیم.
[5]واضح است که علت باید یک امر عقلی واضح باشد تا توسط آن برای مطلبی چون شرک استدلال شود. ظلم از مفاهیمی است که عقل بدون شک و تردید، زشتی و قبح آن را درک میکند. 3. قرآن به این دلیل معاد را لازم میداند که نفی آن مستلزم عبث بودن آفرینش انسان است. یعنی قبح فعل عبث را امری مسلم دانسته و بر اساس این که از نظر عقل خداوند از فعل عبث منزه است، بر ضرورت معاد استدلال میکند، أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ
[6].گذشته از این قبیل آیات که بر حسن و قبح عقلی دلالت میکنند، آیات بسیاری نیز که بیانگر حکمت و غایت احکام و افعال الهیاند، گویای این مطلب میباشند. تعلیل احکام و بیان فلسفه آنها این حقیقت را روشن میسازد، که احکام الهی تابع یک سلسله واقعیات است و این رکن نخست قاعده حسن و قبح عقلی است. فلسفه و غایات احکام الهی و به عبارت رساتر حکمتهای احکام در روایات نیز بیان شدهاست. کتاب علل الشرایع شیخصدوق مجموعهای از این روایات را دربر دارد.
اختلاف امامیه و معتزله در حسن و قبح عقلی
اگرچه امامیه و معتزله در برابر اشاعره قائل به حسن و قبح عقلی میباشند اما در این مسأله بین امامیه و معتزله نیز اختلافاتی وجود دارد. برخی از معتزله مانند جبائی حسن و قبح عقلی را ذاتی نمیدانند بلکه آن را اعتباری دانستهاند.[7]همچنین اختلافات دیگری در تطبیق و استفاده از این قاعده عقلی بین امامیه و معتزله وجود دارد. به عنوان نمونه معتزله با اینکه به برتری امیرالمومنین علی(ع) از ابوبکر معترفند اما معتقد به قبح خلافت ابوبکر نمیباشند.[8]در حالی که طبق حکم قطعی عقلی با وجود انسان با فضیلتتر که هیچ مصلحتی را نادیده نمیگیرد، حکومت یافتن و حکومت نمودن غیر او قبیح است.[9]