از مسائل مرتبط با مبانی اصلی معتزله، مسأله وعد وعید خداوند نسبت به بندگان است. این اصل با توجه به تعریف کافر، مشرک، مومن، فاسق، عذاب و عفو خداوند مطرح میشود. معتزله با تعاریف خود به این اصل تمسک ورزیدهاند.
وعد و وعید
وعد به معنای نوید پاداش و وعید به معنای تهدید به عذاب است.[1] خداوند در قرآن کریم در موارد متعدد به مؤمنان وعده پاداش و نعمت بهشتی و به کفار، مشرکین و منافقین وعده جهنم داده است و نیز در برابر ارتکاب برخی گناهان تهدید به عذاب الیم و جهنم نموده است. مانند:[2]
1.اما کسانی که کفر ورزیدند به عذابی شدید در دنیا و آخرت گرفتارشان کنم و برای ایشان کمک رسانی نیست.
2.به منافقین بشارت بده که عذاب دردناک برای ایشان است.
3.کسانی که به آخرت ایمان نمیآورند برایشان عذابی دردناک آماده نمودیم.
سوالی که در این زمینه بین فرق مختلف مطرح میشود این است که آیا این وعده و وعیدها با شرائط خاصی عملی میشود و یا اینکه اراده الهی بدون شرائط دیگر به تحقق این امور تعلق گرفته است؟[3]
مبانی در حل مساله
دیدگاه مذاهب کلامی در این مسأله بستگی به مبانی پذیرفته شده عقلی و اعتقادی ایشان دارد. اعتقاد به حسن و قبح عقلی و شناسائی مصادیق خوب و بد توسط عقل، مبانی معتزله برای پاسخ به این مسأله را تشکیل میدهد. معتزله مدعی است که وعد و وعید الهی محقق میشود؛ زیرا تخلف و عدم تحقق وعده و وعید ظلم است. در نتیجه همانطور که تحقق وعدهها حتمی و ضروری است تحقق وعید نیز ضروری مینماید.[4]
ادله مسأله
معتزله چهار دلیل برای ادعای خود آوردهاند:[5]
1.ایشان معتقدند که تخلف خداوند از تحقق تهدیدات، خلف وعده محسوب میشود و این ناشی از عدم علم و حکمت خداوند به امور میشود که محال است. در نتیجه تحقق یافتن تهدیدات الهی ضروری است؛ همانطور که تحقق وعدههای الهی برای مؤمنان ضروری است و تخلف در این امور نیز برخلاف علم و حکمت خداوند است.
2.در تحلیلی دیگر، معتزله بر این باور است که تخلف خداوند از انجام نویدها و کیفرها قبیح محسوب میشود. زیرا تخلف موجب کذب کلام الله میشود که قبیح است در حالی که طبق مبانی معتزلی خداوند مرتکب افعال قبیح نمیشود. در نتیجه به ضروری بودن تحقق وعد و وعید الهی حکم میکنند.[6]
3.باور معتزله در مورد عدل الهی مانع از اعتقاد به امکان تخلف خداوند از وعده و وعیدهای اوست. زیرا ایشان تخلف از انجام نویدها و کیفرها را مصداق ظلم دانسته در حالی که ساحت الهی را از این نسبت به دور میدانند.
4. اگر وعید محقق نشود مردم بر ارتکاب گناه تحریک میشوند.[7]
در ضمن معتقدند گناهکارانی که توبه نکردهاند در جهنم جاوید خواهند بود ولی عذابشان از عذاب کفار کمتر است.[8] معنی سخن این است که مغفرت و عفو الهی بدون توبه محال است.[9]
نظر معتزله در برابر نظریه افراطی مرجئه میباشد. این دسته از اهل سنت بدون توجه به حسن و قبح عقلی و مفهوم عدل الهی تحقق تهدیدات خداوند در مورد گناهکاران را انکار میکنند.
ردّ اعتقاد مرجئه و معتزله
در فرهنگ اعتقادی شیعه که برخاسته از قر آن و کلام معصومین علیهم السلام است بطور صحیح از این مسأله در دو بخش جواب داده شده است.
1.نوید (وعده) الهی برای مؤمنان:
شیعه، تحقق نوید الهی را ضروری دانسته و امکان تخلف در این مورد را مخالف با عدل و حکمت خداوند دانسته با این حال فضل و رحمت خداوند را در تحقق وعدههای الهی بیتأثیر نمیداند.[10]
2.تهدیدات (وعید) الهی:
نسبت به کفار و مشرکین و منافقین تحقق تهدیدات بلاشک ضروری است و تخلف در این موارد را تخلف از وعده و مصداقی از قبح برشمردهاند.[11]زیرا خداوند میفرماید:
ان الله لا یغفر ان یشرک به[12]
برخی گناهان بدون توبه مورد عفو الهی واقع نمیشود. مانند قتل عمدی و ظالمانه و ادعای امامت به ناحق و شرب خمر و...
اما نسبت به گناهان دیگر از سوی مسلمان و مستضعفین (با توجه حکمت و علم خداوند و نیز نوع گناه و اعتقادات مرتکبین گناه) در صورتی که به کفر و شرک نرسد، تحقق وعید در این مورد، حق خداوند قلمداد شده و تحقق و عدم تحقق آن منوط به اراده خداوند بر اساس علم و حکمت الهی و... است. خداوند میفرماید:
و یغفر مادون ذلک لمن یشاء[13]
بدیهی است در صورت انجام وعید، ظلمی واقع نشده و در صورت عدم تحقق وعید و شمول عفو الهی علاوه بر اینکه قبیح نبوده، بر خلاف علم، حکمت و عدل الهی نیز نمیباشد. در واقع خداوند برخی را بر اساس اراده و حکمت خویش میآمرزد؛ در حالی که ظلم و گناه نمودهاند و این خلف وعید، علاوه بر اینکه قبیح نیست بلکه نیکو نیز میباشد.[14]
طرد نظر معتزله
در محضر امام رضا(ع) از عقیده معتزله بحث شد که معتقدند گناهان کبیره بخشیده نمیشود. امام(ع) در رد عقیده معتزله فرمودند:
امام صادق(ع) فرمودند که قرآن برخلاف این نظر معتزله نازل شده است؛ چرا که خداوند میفرماید:[15] ان ربک لذو مغفره للناس علی ظلمهم[16]
ضعف مبانی معتزله
معتزله در مسأله وعید با تکیه بر یک معرفت عقلی (حسن و قبح) جواب داده است اما غافل از اینکه معارف عقلی و مفاهیم مختلف شرعی میتوانند در مسأله تأثیرگذار باشند. احاطه بر جمیع مبانی و نسبت سنجی صحیح بین مفاهیم عقلی و شرعی و ارتباط جهات یک مسأله با امور مختلف اعتقادی تماما در تحلیل صحیح یک مسأله تأثیرگذار است.