كلمات كليدي : هربرت بلومر، درون نگري همدلانه، سامان، معنا، ماهيت كنش متقابل اجتماعي، ماهيت اشياء، متدولوژي
نویسنده : اصغر كاظمي
هربرت بلومر در سال 1900 در میسوری آمریکا بهدنیا آمد. او یکی از معروفترین چهرههای جامعهشناسی آمریکا بهشمار میرود.[1] او دانشجوی مید در دانشگاه شیکاگو بود. البته مید شاگردان دیگری نیز داشت اما بلومر با اختصاص دادن زندگی خود به تکمیل و بسط کار مید، نقشی رهبریکننده بهخود گرفته است.[2]
بلومر تا سال 1930 بهعنوان سخنگوی مکتب رفتارگرایی اجتماعی (Social Behaviorism) بود. بعد از سال 1930 با قبول اصول اساسی کار مید، پایههای نظام فکری خود را پی ریخت و نام مکتب خود را کنش متقابل نمادین (Symbolic Interactionism) نهاد.[3] بلومر در طی حیات علمی خویش سمتهای علمی همچون رئیس گروه جامعهشناسی دانشگاه برکلی در کالیفرنیا، رئیس انجمن جامعهشناسان امریکایی و رئیس انجمن بینالمللی جامعهشناسان و چندین سمت دیگر را بر عهده داشت. از لحاظ مراتب دانشگاهی نیز به آخرین مدارج و رتبههای علمی یعنی مرتبه "استاد برجسته" ارتقاء پیدا نمود. وی که تأثیر فراوانی بر جامعهشناسی امروز جهان گذاشته است در سال 1987 در آمریکا درگذشت.[4]
مبانی فکری و زمینههای شکلگیری نظریه بلومر
اولین زمینه و محرکی که بلومر را به پرداختن نظریات جامعهشناسی و ارائه نظریاتش تشویق نمود، مشکل جامعهشناسی و ناخشنودی وی از بسیاری از عرفهای جامعهشناختی روزگارش بود و لذا در پی تدوین و پرداختِ نگرشِ انسانباورانه و عملگرایانه خاص خود برآمد، نگرشی که به کنش متقابل نمادین معروف شد. بلومر از ابتدا تا انتهایِ کار حرفهای خود منتقد دائمی و پرشور تمام سنتهای عقلورزی در حیطه جامعهشناسی بود.[5]
وی از جبرگرایی جامعهشناختی که کنش اجتماعی مردم را بیشتر بهمنزله جریان خارجی یا تجلی نیروهای عملکننده بر آنها در نظر میگرفت تا عملکردهایی که ساخته و پرداخته تفسیر آدمها از موقعیتشان بود، انتقاد میکرد و همانطور که ذکر شد در طول زندگی خود همواره این انتقاد را از جامعهشناسان کلاسیک در دستور کار خود داشت.[6]
وی برای ساخته و پرداخته کردن نظریات خود از اصول اساسی و تفکرات مید بهره گرفت.[7] برای بلومر مید احتمالاً تنها استاد حقیقی بود که وی در عمر خود دیده بود و قطعاً تأثیر زیادی بر او گذاشت. بلومر در تمام طول زندگیاش آراء و نظریات او را تدریس میکرد. از نظر بلومر و مید "علم" صورت اصلی تفکر دنیای مدرن بهشمار میآید، علمی که بر پایه رویکرد عملگرایانه قرار گرفته است.[8] زمینه دیگر، گرایش و علاقه و دلبستگی بلومر بهطور کلی مربوط به این موضوع است که وی عضوی از جامعهشناسی مکتب شیکاگو بهشمار میآمد. بهعبارتی گرایش فلسفی مید و اشتغالِ مکتبِ شیکاگو به تجربهگرایی، تأثیر چشمگیری بر بلومر گذاشت.[9]
آثار
اثر اصلی هربرت بلومر چشمانداز و روش کنش متقابلگرایی نمادی (Symbolic Interactionism, Perspective and Method) (1969) میباشد وی در این کتاب به بیان مناظر کنش متقابل و مشکلات روشی آن پرداخته است. او مدعی است مسئله اصلی کنش متقابل طبیعت زندگی گروهی انسانی و هدایت است،[10] برخی دیگر آثار او عبارتاند از:
● Movies and Conduct (1933)
● Movies, Delinquency, and Crime (1933)
● The Human Side of Social Planning (1935)
● Interview and Teaching Courses[11]
● Theories of Race and Social Action[12]
اصطلاحات و نظریات بلومر
سامان (Fashion)؛ مفهومی است که بلومر برای توضیح ماهیت پویا و متحول ساخت اجتماع بهکار برد. او با استفاده از این مفهوم، تعریف متداول این واژه که بهمعنی "مد" هست را مدنظر قرار نمیدهد. سامان عبارت است از "شکلهای جدیدی از تجانس و اجماع اجتماعی"، یعنی اجتماع بایستی در هر صورت و به هر شکل در جامعه بهوجود آید. این مفهوم در حقیقت کارکردی جز ایجاد سازگاری میان انسان و جامعه در حال شدن و تشکیل اشکال اجتماعی تجانس جدید (New Congenial Social Forms) ندارد. اگر سامان به کارکرد مناسب خود عمل نکند، قطعاً واقعیت اجتماعی در تشکیل اشکال جدید تجانس اجتماعی دچار اشکال شده و جامعه به سراشیبی سقوط، پریشانی و از همگسیختگی در خواهد غلطید.[13]
معنا (Meaning)؛ از نظر بلومر معنا که در علوم اجتماعی کمتر مورد توجه قرار گرفته است، تنها رابط میان رفتار و عوامل تولید کننده رفتار است. نادیده گرفتن معنای اشیاء که در واقع عامل کنش و واکنش انسانهاست، مطالعه واقعی رفتار انسانی را مخدوش میکند. به نظر بلومر معنا برخاسته از طبیعت و ذات شیء نمیباشد، بلکه معنا حاصل جریان کنش متقابل بین افراد است. معنای یک چیز برای فرد، وابسته به واکنشی است که سایر افراد درباره شیء موردنظر انجام میدهند. یعنی واکنش انسانهای دیگر در مقابل شیء معنای آن را برای فرد شکل میدهد.[14]
سایر مفاهیم مهم بلومر که در نظریات خود از آن استفاده مینموده است، مفاهیم ذیل میباشد:
خودها، اعمال مشترک، اهداف، تعاملات، تفسیرها، سازمانها و وابستگیهای چندسویه.
ماهیت کنش متقابل اجتماعی از نظر بلومر؛ بلومر بهعنوان روشنگر و تفسیرکننده کنش متقابل میباشد. به نظر او مبانی و طبیعت کنش متقابل، اصول مؤثر روششناسی در مورد علم تجربی و در نهایت بحث در مورد موقعیت روششناسی، کنش متقابل است. طبیعت کنش متقابل از نظر بلومر مبتنیبر سه قانون است:
1. انسان به اموری عمل میکند که معانی خاصی برایش دارد.
2. معنی امور از کنش متقابل اجتماعی که یک شخص با دیگران دارد، اخذ میشود.
3. معانی از طریق جریان تفسیری که خود در اثر مقابله با امور استفاده میکند، بهدست میآیند.[15]
از نظر بلومر گروههای انسانی، محل تجمع افرادی است که با هم کنش و واکنش دارند. کنش شامل فعالیتهای کثیری است که افراد انسانی در طی برخورد با افراد دیگر یا در مقابل وضعیتهای مختلف انجام میدهند، فعالیتهای از افراد ناشی شده تداوم مییابند. بنابراین گروه و جامعه انسانی اساساً در حال کنش هستند و از اینرو باید به آنان از دیدگاه کنش متقابل نمادین نگریست. بنابراین، جامعه نیز عبارت از "خودهایی" است که با یکدیگر در کنش متقابل قرار دارند و این کنشها در ارتباط با دیگران وقوع مییابد.[16]
ماهیت اشیاء از نظر بلومر؛ جهان انسانی از نظر بلومر متشکل از اشیایی است که محصول کنش متقابل نمادی هستند و شیء، هر موردی است که بتواند مشخصکننده چیزی بوده، معنایی را از طرف افراد در خود متبلور کند، معنایی ناشی از کنش متقابل که به شکل نمادی در شیء مستتر است. از نظر بلومر اشیاء در سه طبقه میگنجد:
1. اشیاء طبیعی، مثل درخت و دوچرخه
2. اشیاء اجتماعی، نظیر محصلین، مادر، رئیس اداره و ...
3. اشیاء مطلق و انتزاعی، مثل اصول اخلاقی، مکتبهای فلسفی، عدالت، استثمار و ...
بنابراین شیء چیزی است که بتوان آن را مشخص کرد و به آن رجوع نمود. از اینرو ماهیت شیء متمرکز در معنایی است که برای شخص دارد و نه در خود آن. پس در گام نخست، معنا در شیوه نگرش فرد به شیء و نحوه واکنش او در برابر آن نهفته است. بنابراین ممکن است یک شیء واحد برای افراد متفاوت، معانی متفاوتی داشته باشد، مثلاً یک درخت از دید گیاهشناس، فرد عادی، شاعر، باغبان و ... معانی متفاوتی دارد. اما همین معنا در گام بعدی، معنایی است نهفته در نحوه رفتار دیگران در برابر شیء. رفتار دیگران در مقابل پدیدهای مانند صندلی، معنایی را که صندلی برای ما دارد مشخص میکند.[17]
متدولوژی بلومر (Methodology)؛ از نظر بلومر تمام جهان تجربی را با یک طرح تجریدی توجیه کردن چیزی جز نظریهبافی فلسفی نیست. وی در زمینه روششناسی سه نکته مهم را مورد توجه قرار میدهد:
1. متدولوژی، بهطور کامل و جامع دربرگیرنده همه مراحل تحقیق علمی است و نه فقط برخی از جنبههای انتخابی و محدود.
2. هر بخش از تحقیق علمی باید به اندازه کل آن تحقیق، متناسب با ویژگی استحکام جهان تجربی، تحت مطالعه باشد.
3. جهان تجربی تحت مطالعه، پاسخهای قطعی و نهایی لازم را به ما میرساند، بنابراین هر تحقیق دارای دو جنبه و اصل اساسی است.[18]
بلومر مشکلات روششناسانه در نظریه کنش متقابل را در مباحث اصلی نظریه همچون دیگران، تصویر از دیگران، درک معنی، تفسیر معنی و موقعیت، نمادسازی و ... بیان میکند. از نظر بلومر محقق اجتماعی به سادگی نمیتواند به آزمون این موارد بپردازرد.[19]
بلومر با کاربرد روش دروننگری همدلانه (Sympathetic Introspection) برای بررسی زندگی اجتماعی، اصرار میورزد. بهعبارت دیگر، نظریهپردازان کنش متقابل در تحقیقاتشان باید خودشان را جای کنشگران مورد بررسیشان بگذارند تا بتوانند موقعیت را از دیدگاه آنها درک کنند. این نگرش به ترجیح روشهای "نرم" بهجای روشهای "سخت" در نظریه کنش متقابل نمادین، منجر میشود. به هر روی بلومر اعتقا ندارد که این ترجیح، عدم رشد علمی جامعهشناسی را منعکس میسازد، بلکه موضوع متمایز این رشته را نشان میدهد.
به نظر او جامعهشناسان برای فهمیدن دیدگاه کنشگران مورد بررسیشان، باید از قوه شهودشان استفاده کنند و در این راه، حتی تا آنجا پیش روند که همان مقولات کنشگران را بهکار برند.[20]
اثرگذاری بلومر
مهمترین تأثیری که بلومر در جامعهشناسی برجای گذارده است، روششناسی وی بوده است، یعنی بهوجود آوردن یک سبک روششناختی و کندوکاو در حیطههای اصلی زندگی اجتماعی است، حیطههایی نظیر روابط صنعتی، نژاد و نژادگرایی، رسانههای همگانی، رفتار جمعی، جنبشهای اجتماعی، مشکلات اجتماعی، و نیز توجه به صنعتی شدن، ساختار اجتماعی، تغییرات اجتماعی، و جامعهشناسی تطبیقی، بهخصوص در آمریکای لاتین از جمله این موضوعات است.
توجه گسترده بلومر نسبت به جهانِ تجربی و ارائه یک روششناسی دقیق برای کندوکاو و بررسی آن باعث هدایت و راهنمایی جامعهشناسان بسیاری شده است. مجموعه گستردهای از کارهای تحققاتی و مطالعاتی، بهطور آگاهانه یا ناآگاهانه، از ایدهها و نظریات اثرگذار بلومر سرچشمه گرفته است. برای بعضی نظریه کنش متقابل نمادین هربرت بلومر، پیامآور نظریه اجتماعی پستمدرن است (دنزین، 1992). فمینیسم (دیگان و هیل، 1987)، نظریه فعلگرایی همجنسبازان (پلامر، 1995) و سیاست نژادی (لال، 1990)، همگی اخیراً با نظریه بلومر ارتباط پیدا کردهاند.[21]