كلمات كليدي : هنجار، گروه، هنجارهاي گروهي، وابستگي هنجاري، سولومن اش
نویسنده : مصطفي همداني
واژه "Group" در لغت بهمعنای گروه، دسته، جماعت و واژه "Norms" نیز بهمعنای معیار، ضابطه، هنجار و قاعده است.[1]
گروه مرکب از تعدادی از انسانهاست که با یکدیگر روابط متقابل داشته، از عضویت خود در یک جمع که اعضای آن از یکدیگر انتظار اعمال و رفتار مشترکی دارند، آگاهند[2] و هنجار، یک قاعده رفتاری است که مشخص میکند مردم در شرایط معینی چگونه رفتاری باید داشته باشند. فایده این استاندارد رفتاری آن است که به بقای الگوهای روابط متقابل اجتماعی و شیوههای انجام امور کمک میکند. هنجارها از این بابت بر ارزشها و گرایشهای اجتماعی اثر میگذارند که تجویز کننده و در عین حال نهیکننده رفتارها هستند. هر فرهنگ، پارهفرهنگ و یا هر گروه دارای هنجارهایی است که بر آن حاکم است؛ و از این طریق رفتارهای متناسب را تعیین میکند.[3]
با توجه به مقدمه فوق در تعریف هنجار گروهی باید گفت: گروههای گوناگون چون گروههای محلی، گروه همسالان، گروه سیاسی و ... هریک دارای ارزشهایی درونی هستند که این ارزشها را "هنجار گروهی" مینامند. «وجود اینگونه هنجارها سبب شده است تأثیر پژوهشهای بسیاری درباره گروههای سرّی مانند باندها و دستهها انجام گیرد. هنجارهای گروهی از سوی اعضای آن، حفظ، نگهداری و تقویت میشوند و در نهایت، احساس تعلق افراد را به گروهها محکمتر میسازند و ارتباط آنها را با افراد خارج از گروه دشوارتر میکنند و در نتیجه اعضای گروه، فشار و نیروی گروه را بر خود بیشتر احساس میکند.»[4] همبستگی گروهی بهعنوان یکی از نتایج وجود هنجارهای گروهی است که مورد مطالعه روانشناسان اجتماعی قرار میگیرد.
نمونههایی از هنجارهای گروهی
هنجارها تقریباً در هر حوزهای از رفتار انسان عمل میکنند. بعضی مثالهای روزمره از حوزههایی که هنجارها در آنها جریان دارند اینهاست: مدل مو، طول دامن، سلیقه در موسیقی، رفتار عاشقانه، سبک احوالپرسی و شکل دست دادن. خیلی افراد ممکن است تشخیص ندهند که هنجارهای جامعه آنها اساساً قراردادی است، مگر اینکه مشاهده کنند که در فرهنگ متفاوتی هنجارهای متفاوتی در جریان است. در بعضی کشورها غذای شب خیلی دیرتر از زمان شام در آمریکا مصرف میشود. در بعضی کشورها خواب نیمروز معمول است، عادتی که در امریکا وجود ندارد. خیلی تفاوتهای دیگر در سلیقهها و عادتهای غذایی، اخلاق جنسی، سبکهای صحبت، ایماء و اشارات، انتخاب لباس و حتی ارزشها در میان فرهنگها مشاهده میشود. همه اینها را میتوان هنجار در نظر گرفت.[5] که در بین این گروهها یافت میشوند.
قدرت نفوذ هنجارهای گروهی (وابستگی هنجاری)
جامعهشناسان مشاهده میکنند که: «دیگران این قدرت را دارند که، در صورت پذیرفتن ارزشهای آنها، به ما عشق بورزند یا، دستکم، ما را تأیید کنند و در صورت مخالفت با آنها، ما را طرد کنند. تمایل فرد برای جستجوی پاداش در درون گروه و اجتناب از تنبیههای آن، اصطلاحاً وابستگی هنجاری نامیده میشود.»[6]
واقعیت این است که اکثر مردم تحت تأثیر گروه در راستای هنجارهای گروهی حرکت میکنند. در گروه مطالعه به مطالعه میپردازند و در گروه نقد و داوری به انتقاد و قضاوت مینشینند و در گروه شوخطبعان و لطیفهسرایان به طنزگویی میپردازند. فردی که برای اولینبار به گروه ملحق میشود و با هنجارهای گروه آشنایی ندارد در وهله اول سردرگم شده و مردد و ساکت در گوشهای مینشیند. علت آن ارزیابی و سنجش گروه و شناخت هنجارهای آن است زیرا گروه افرادی را میپذیرد که هنجارهای آن را قبول داشته و رعایت کنند در غیر اینصورت فرد از گروه طرد میشود.[7]
اما علت این تسلط قدرتمند هنجارهای گروهی بر افراد چیست؟ جامعهشناسان تنها ظاهری از قدرت هنجارهای گروهی را میبینند و برای تبیین علت اصلی این اقتدار، دست نیاز بهسوی روانشناسانی که در حوزه اجتماع به جامعهشناسی خدمت میکنند (روانشناسان اجتماعی) دراز میکنند.
تحلیل روانشناختی از قدرت نفوذ هنجارهای گروهی (وابستگی هنجاری)
سولومون اش (Solomon Eliot Asch: 1907-1996)، در آزمایشاتی که طی آنها موقعیتی فراهم کرد تا افراد در آزمایشگاه در مقابل یک فرد که حرف مخالف گروه اما کاملاً منطقی دارد را بیازماید. او انتظار داشت این افراد بهعنوان انسان که دارای قدرت عقل و منطق است با او همراه شوند اما او متوجه شد که یکسوم پاسخها مطابق نظر اکثریت است و 76 درصد آزمودنیها در دوازده تمرین، دستکم یکبار با گروه همرنگ و همنوا میشدند. این نتایج نشان میدهد که برای اکثر اشخاص خلاف واقعیت گفتن خیلی آسانتر است از مخالفت با قضاوت افراد کاملاً بیگانه[8] و به نظر میرسد ترس از عدم تایید اجتماعی یکی از دو علت[9] اصلی وادار شدن افراد در همنوایی با این فشارهاست. راس و همکارانش (1976) یادآور میشوند که یکی از ترسهای اصلی آزمودنیها در آزمایشهای نوع اَش این است که اگر توانایی دیگران در ارزیابی طول خطوط را زیر سوال ببرند، از طرف آنها طرد خواهند شد. ما هم، اگر جرأت نمیکنیم با افکار دوستمان به مخالفت برخیزیم، به این علت است که میترسیم عصبانی شود و ما را احمق خطاب کند.[10]
کتاب کلاسیک سوزان برون میلر درباره خشونت (1976) موارد سربازانی را گزارش میدهد که بهعلت عدم قبول شرکت در خشونتهای دستهجمعی، "زنصفت" به حساب میآیند، دیگران در مورد تواناییهای آنها تردید میکنند و خودشان نیز درباره تواناییشان به شک میافتند. خود اَش نیز (1952)، به صورت آزمایشی نشان میدهد که ترس از مسخره شدن بیهوده نیست. او آزمایش خود را، به صورت وارونه، تکرار میکند، یعنی یک آزمودنی همدست را در بین یک گروه آزمودنیهای واقعی قرار میدهد. همدست، که به طور دایم پاسخهای غلط میدهد، خیلی سریع از جانب دیگران مسخره میشود. آری، اکثریتی که به خود اطمینان دارد، هرگز به مخالفت باج نمیدهد.[11]
تبیین فرایند اثرگذاری اجتماعی هنجارهای گروهی[12]
گروه، شخصیتهای فردی و مکانیزههای شخصی گوناگون را از طریق انطباق افراد با یکدیگر تغییر میدهد. این امر، هنجارهای مشترکی را پدید میآورد و افراد سعی میکنند خود را با هنجارهای گروه منطبق سازند. از اینرو شگفتآور نیست که توانسته باشیم از تلقینپذیری در مورد فرد از طریق گروه یا از همنوایی او سخن گفته باشیم. این امر از دگرگونی ادراک یا خاطرات بنابراین تغییرات و اختلافات ارزش یکسان گروه شروع میشود و به فراهم آمدن هنجارها و مقررات رفتارهای جمعی که مورد قبول همه اعضای گروه هستند، منتهی میشود.
حتی در یک سطح ابتدایی که هنوز گروه به معنی دقیق کلمه تشکیل نیافته است، میتوان پدید آمدن هنجار مشترک را بهویژه در آزمایش مشهور شریف (Sherif)، مشاهده کرد. هدف از این آزمایش آن است که اهمیت حدود و ثغوری که گروه به فرایند فردی میدهد، نشان داده شود. شریف از چیزی در این مورد استفاده کرده است که آن را پدیده خودجنبشی مینامد. او میگوید اگر افرادی را برای آزمایش در یک اتاق تاریک قرار دهیم و روی دیوار اتاق یک نقطه نورانی ثابت دیده شود، چنین، به نظر میرسد که نقطه نورانی در جهتهای مختلف جابجا میشود، به طوری که این فکر پیش میآید که فردی آن را از اینسو به آن سو حرکت میدهد. به این حرکت که در اثر خطای ادراک پدید میآید "پدیده خودجنبشی" گفته میشود. شریف همچنین افرادی را جداگانه مورد آزمایش قرار داد توانست برای هر کدام، تصاویر حرکت نقطه نورانی و همچنین موقعیت گروهی را که قبلاً وجود داشت، ایجاد کند. او توانست در این وضعیت جدید، دیدگاه اصلی هر یک را مورد ارزیابی قرار دهد. نتایج بهدست آمده نشان داد که افراد مورد آزمایش، قضاوتی را که در وضعیت پیشین (در موقعیتهای گروهی) داشتند، در وضعیت جدید نیز حفظ کرده بودند. این امر نشانگر اثر گروهی بود که در آزمایش اول پدید آمده بود و سبب شده بود که افراد مورد آزمایش، در هنگام تنهایی نیز قضاوتشان در مجموع به یکدیگر شباهت یابد.
اینجاست که روانشناسان اجتماعی نتیجه میگیرند که: «میتوان گفت در یک گروه فرایندهای خاصی وجود دارد که نمیتوان آنها را به روانشناسی فردی نسبت داد.»
آثار تربیتی و آسیبزایی هنجارهای گروهی[13]
هنجارهای گروهی از عوامل بسیار مهم در تربیت و رشد یا فساد و انحراف نوجوانان است.
پس از خانواده، از گروه همسالان بهعنوان دومین عامل جامعهپذیری نام برده میشود. معمولاً کودکان متعلق به این گروهها از موقعیت و وضعیت نسبتاً مساوی و روابطی نزدیک برخوردارند و به موازات رشد خویش زمان بیشتری را به خود اختصاص میدهند. با افزایش نفوذ گروه همسالان، نفوذ والدین رو به کاهش میرود. اکثر نوجوانان ترجیح میدهند اوقات خود را با همسالان خود بگذرانند. از طرف دیگر گروه همسالان برخلاف خانواده و مدرسه کاملاً حول محور منافع و علایق اعضا قرار دارد. اعضای این گروه میتوانند به جستجوی روابط و موضوعهایی بپردازند که در خانواده و مدرسه با تحریم مواجه است، و به این ترتیب سعی میکنند از نفوذ این دو نهاد مهم بر خود جلوگیری نمایند و نقشها و هویتهای متمایزی (و غالباً غیرمجاز) را مستقر سازند.
اینجاست که اگر فرایند جایگزینی گروه همسالان و ارزشهای آن بهجای خانواده اتفاق افتد و کارکرد تربیتی خانواده از دست برود، آغاز هر نوع انحراف اجتماعی خواهد بود. خصوصاً در دوران نوجوانی که «تأثیر گروه همسالان در دوره بلوغ به اوج میرسد، یعنی دورهای که این گروه سنی طبق سلیقهها، نحوه پوشش، اصطلاحات، نهادها، ارزشها و قهرمانان خود آماده شکل بخشیدن به یک خرده فرهنگ متمایز میباشد، گروه همسالان از طریق اعطای پاداش یا انتقاد و تحریم، در قبال همنوایی یا ناهمنوایی اعضا با هنجارهای گروه تأثیر بسیار نیرومندی را بر رفتار و شخصیت اجتماعی آن اعمال مینماید.»اما اگر هنجارهای گروهی بهعنوان مکمل ارزشهای خانواده باشند و این تعلقات گروهی به شکل سالم سپری شود، یقیناً خانواده و تربیت پربارتر خواهند بود.