كلمات كليدي: سوروكين، جامعه شناسي هاروارد، دگرگوني اجتماعي
نویسنده: فاطمه امين پور
پیتریم الکساندرویچ سوروکین در قرن نوزدهم در 21 ژانویه سال 1889 در دهکدهای دورافتاده در روسیه تزاری پا به جهان گذاشت.[1] وی در خانوادهای غیر اشرافی (در جامعهای که تقریباً همه چیز آن تنها از آنِ اشراف بود)، تولد یافت. بنابراین با تحولی شبیه به معجزه بر اثر استعدادی شگرف توانست در 21 سالگی در سال 1910 تا 1914 در دانشگاه سنت پطرزبورگ تحصیل کند؛ یعنی درست در زمان انقلاب روسیه. سوروکین مدتی به دلیل اعتراضاتی در روسیه در زندان به سر برده و یکباره از زندان به عالیترین مقام دانشگاهی رژیم کمونیسم ارتقا مییابد. اما باز تحت تأثیر نفرت رژیم تازه به برلین تبعید شده و سپس به اروپا پناهنده میشود. بعد از آن سوروکین به دلیل اطلاعات و تجربیات مختلفاش به آمریکا دعوت شده و از نظریات وی در جهت تفسیر و تبیین انقلاب و تحول شوروی استفاده میگردد.[2]
سوروکین ابتدا در دانشکدههای گوناگون آمریکا سخنرانی میکرد، اما سرانجام جایگاهی در دانشگاه مینهسوتا بهدست آورد و خیلی زود عضو تماموقت این دانشگاه شد. در سال 1929 نخستین کرسی جامعهشناسی در دانشگاه هاروارد در گروه اقتصاد به وی پیشنهاد شد. چندی پس از ورود سوروکین به هاروارد گروه جداگانه جامعهشناسی تشکیل و وی رئیس آن شد. وی در این مقام مهمترین گروه جامعهشناسی در ایالات متحده را بنیانگذاری کرد. در هاروارد میان سوروکین و پارسونز کشمکش درگرفت و این نزاع بهخاطر تداخل گسترده نظریاتشان تشدید میشد، اما با وجود این همانندیها آثار پارسونز مخاطبان بیشتری را جذب کرده بود. سوروکین از یکسو پارسونز را به دزدیدن آثارش متهم میکرد و از سوی دیگر به نظریه وی انتقاد داشت. این تقابل و تعارض در نهایت موجب شد که پارسونز بهجای سوروکین رئیس گروه جامعهشناسی هاروارد شده و عنوان آن را نیز به گروه روابط اجتماعی تغییر دهد. سوروکین سرانجام در جامعهشناسی هاروارد منزوی شده و در 11 فوریه 1968 درگذشت.[3]
زمینههای فکری تأثیرگذار
شرایط اجتماعی و تاریخی که سوروکین در آن قرار داشت تأثیر بسیار زیادی بر آثار وی برجا گذاشت و باعث شد که آثار سوروکین بیشتر در حوزه تحول اجتماعی رقم بخورد. سوروکین عمدتاً بهعنوان یک نظریهپرداز تحول اجتماعی شناخته شده است. سوروکین ناظر حکومت راسپوتینها و چند توطئه نافرجام و کوچک در روسیه بوده است. همچنین در قیامهای دانشجویی علیه مظالم دستگاه استبداد تزاری شرکت جسته است. به منشیگری و ریاست دفتر الکساندر کرنسی رئیس دولت موقت قبل از انقلاب نایل آمده و بارها به دلیل اعتراض از نظام به زندان رفته است. تبعید وی به برلین و پناهنده شدنش به اروپا، تجربه اروپای بعد از جنگ جهانی اول که هنوز شعلههای جنگ در آنجا خاموش نشده و اقامت در آمریکا از دیگر عوامل موثر در شکلگیری اندیشههای وی میباشد. سوروکین نهتنها به عنوان یک جامعهشناس یا فیلسوف اجتماعی-تاریخی بلکه به عنوان یک انقلابی انعطافناپذیر و یک انسان تحولزدهای است که سراسر آثارش گرفتار مسئله تحول است.[4] سوروکین را به عنوان آدم پرخاشگر و مدافع سرسخت جامعهشناسی آمریکا توصیف کردهاند. او تقریباً به همهکس و همهچیز انتقاد میکرد. از جمله انتقادات وی تحلیل انتقادی و موشکافانهاش از رساله رابرت پارک و درگیری مدام او با پارسونز بود.[5]
سوروکین تحت تأثیر اگوست کنت تاریخ جامعه بشری را به صورت تکرار و توالی سه نظام برتر شهودی یا الهی، عقلی یا فلسفی و حسی یا مادی میبیند. البته میان کنت و سوروکین تفاوت عمدهای به چشم میخورد؛ اول آنکه او به خلاف کنت نظام برتر اثباتی را مرحله بلوغ و فرزانگی انسان و کاملتر از دو نوع معرفت پیشین نمیداند و چنین شرف ذاتی برای هیچیک از ادوار سهگانه شهودی، عقلی و حسی قایل نیست. سوم اینکه وی واقعبینتر از کنت است و به خلاف او مرحله اثباتی را پایان کار تمدن و فرهنگ جامعه بشری نمیداند.[6]
دانشجویان سوروکین در دوره لیسانس شامل افرادی مثل رابرت مرتون، ویلبر مور، جورج هومنز و برنارد باربر بودند. اما آنها به نحو فزایندهای از این استاد برجسته دور و به پارسونز مدرس جامعهشناسی پاییندستی، رو کردند.[7]
اندیشهها و نظریات سوروکین
سوروکین هیچگاه خود را به یک مکتب ویژه زمانه خویش پایبند نکرده است. پارهای از صاحبنظران او را از اصحاب "اصالت رفتار" میشمارند. این گرایش در نخستین آثار او مشهود است. دیری نمیگذرد که خود را از جامعهشناسی رفتاری میرهاند و به سلک و کسوت "اصالت جامعه" پیوسته و سرانجام موفق میشود تا امور اجتماعی را از امور نفسانی جدا سازد. با گذشت زمان با مکتب اصالت جمع نیز به مقابله برمیخیزد و به این اندیشه نزدیک میشود که پدیدههای اجتماعی هرچند در خارج جلوهگرند، اما بعدی ذهنی و معنوی دارند که بدون درک و فهم این جنبههای ذهنی شناخت پدیدههای اجتماعی نادرست و ناممکن است. عدهای دیگر از صاحبنظران سوروکین را پیرو مکتب ارگانیسیسم میدانند. او تمدنهای جامعه بشری را چون موجودی جاندار و روینده میشمارد و بر این باور است که تمدنها چون گیاهان میرویند، میبالند و میشکوفند و میپژمرند و سرانجام میمیرند. برخی او را در شمار جامعهشناسان کارکردگرا میشمارند و به وجوه اشتراک سوروکین با تالکوت پارسونز مهر تأیید میگذارند. پارهای دیگر او را در شمار اصحاب اصالت کنش متقابل نمادی ذکر کردهاند. عدهای دیگر او را استاد مسلم جامعهشناسی تاریخی میدانند. سوروکین را باید از اعاظم فلسفه مثبت تاریخ دانست که به مراتب جسورتر و واقعبینتر از همه فلاسفه پیشینیان تاریخ است.[8]
آثار
سوروکین صاحب بیش از 30 جلد کتاب مهم و ارزشمند، بیش از 200 مقاله علمی و صدها کنفرانس بینالمللی و اخذ دکترای افتخاری متعددی است.[9]
از سالهای قبل از جنگ جهانی دوم تفکر سوروکین بیشتر به مسایل مربوط به فلسفه تاریخ و قضایای اساسی جامعهشناسی معطوف گردید و در این زمینه آثار مفصل و جالب توجهی نشر داده است؛ از جمله پویایی اجتماعی و فرهنگی (1941)، علیت اجتماعی و مکان و زمان (1939)، جامعه و فرهنگ و شخصیت (1949) و فلسفه اجتماعی در عصر بحران (1950).[10] در مشهورترین اثر سوروکین یعنی پویایی اجتماعی و فرهنگی (1937-1941) -که در دوره تأسیس گروه جامعهشناسی هاروارد تدوین گردید- انواع گستردهای از دادههای تجربی را برای پروراندن نظریه عامی درباره دگرگونی اجتماعی به میان میکشد.[11] به طور کلی کوشش سوروکین در این آثار رد و تخطئه اکثر جامعهشناسان در زمینه تکامل مستمر و دائمی تمدن و فرهنگ و اثبات این نکته است که سیر تطور جامعهها و تمدنهای بشری به نحو دوری تحقق میپذیرد.[12]
سوروکین همچنین در حوزه نقد "نظریه تکامل" کتابی تحت عنوان غرایب و کاستیهای جامعهشناسی نوین و علوم وابسته (1956) به نگارش درآورد.[13]
همچنین از دیگر مهمترین آثار سوروکین عبارتاند از:[14]
نظام جامعهشناسی در دو جلد (1920)، جامعهشناسی انقلاب (1925)، تحرک اجتماعی (1926)، نظریههای جامعهشناسی امروز (1928)، اصول جامعهشناسی شهری و روستایی (1929)، بحران عصر ما (1941)، انسان و جامعه در عصر فاجعه (1942)، بازسازی جامعه انسانی (1948)، ضعفها و سستیهای جامعهشناسی جدید (1956)، نظریههای جامعهشناسی معاصر (1966).
با آنکه سوروکین یک جامعهشناس نظریهپرداز بود و تا دهه 1960 همچنان آثارش را منتشر میکرد، ولی امروزه از آثارش کمتر سخنی به میان آورده میشود. توجیه این امر که چرا سوروکین در نظریه جامعهشناسی از نظر افتاد، دشوار است. شاید برای آنکه این نظریه از آن چیزهایی بود که او دوست داشت به آنها حمله کند.[15]
نظریه تحرک اجتماعی سوروکین
تحرک اجتماعی مهمترین مبحث در نظریات و اندیشههای سوروکین است. مطالعات تحرک اجتماعی بیش از 50 سال است که در علوم اجتماعی صورت میگیرد. یکی از نخستین مطالعات در این زمینه بررسی سوروکین در سال 1927 است. سوروکین جوامع متعددی را مورد مطالعه قرار داد از جمله روم و چین قدیم. همچنین یکی از نخستین مطالعات تفصیلی تحرک اجتماعی در ایالات متحده آمریکا را انجام داد. او نتیجهگیری کرد که فرصتهای تحرک صعودی سریع در آمریکا خیلی محدودتر از آن است که افسانههای قوی امریکایی نشان میدهد. اما تکنیکهای سوروکین برای گردآوری دادهها نسبتاً ابتدایی بود.[16]
سوروکین از نظریهپردازانی است که به تحول تکخطی، حرکتی و دورانی اعتقاد دارد و در نظریاتش خوشبینی کمتری دیده میشود.[17] سوروکین نظریهای را پروراند که دستکم از جهت پهنه و پیچیدگی بر کار پارسونز برتری دارد. کاملترین بیان نظریهاش در کتاب پویایی اجتماعی و فرهنگی وی آمده است. برخلاف کسانی که درصدد ساختن نظریه عامی درباره دگرگونی اجتماعی بودند، سوروکین نظریهای چرخهای را ساخته و پرداخته کرد. او جوامع بشری را میان سه گونه ذهنیت در نوسان میدید:
- ذهنیت حسی؛ که بر اساس آن جوامع بر نقش حواس در درک واقعیت تأکید میورزند.
- ذهنیت مفهومپردازانه؛ که بر اساس آن جوامع تحت سلطه شیوههای متعالیتر و مذهبیترِ فهم واقعیت قرار دارند.
- ذهنیت آرمانگرایانه؛ جوامع بر اساس این ذهنیت از نوع گذاریاند و تعادل میان دو گونه قبل را برقرار میسازند.[18]
از منظر سوروکین محرک دگرگونی اجتماعی را باید در منطق درونی هر یک از این جوامع جستجو کرد. بدین معنا که جوامع بشری تحت فشار داخلی برای بسط شیوه تفکرشان به آخرین حد منطقیاش قرار دارند. بدینسان که یک جامعه حسی سرانجام آنقدر حسی میشود که زمینه برای سقوطاش فراهم میگردد. وقتی ذهنیت حسی به آخرین حد منطقیاش میرسد، مردم به نظامهای مفهومپردازانه پناه میآورند. اما این نظام تازه نیز دوباره به آخرین حدش سوق داده میشود و در نتیجه جامعه بیش از حد مذهبی میگردد. در این هنگام صحنه برای پدیداری یک فرهنگ آرمانگرایانه آماده میگردد و سرانجام همان چرخه پیشین دوباره تکرار میگردد. سوروکین برای اثبات نظریهاش شواهد مفصلی را از هنر، فلسفه و سیاست و نظایر آن به پیش میکشد که خود کار بزرگی بود.[19] از نظر سوروکین عصر حاضر عصر حسیت و اصرار و افراط نابجا و زیانبخش در این مرحله است؛ هرچند که این افراط و اصرار از نظر وی مقدمه و طلیعه گذشت از این مرحله و توجه به مراحل بعدی است.[20]