كلمات كليدي : عقل گرايي حداكثري، ايمان گرايي، عقل گرايي حداقلي، باورهاي ديني، نظام هاي اعتقادي
نویسنده : سيده معصومه جوادي زاويه
واژه عقلگرایی (rationalism) از ریشه لاتینی ratio است و در فارسی برابر با «عقلگرایی»، «اصالت عقل»، «خودباوری» و از این قبیل است.
این اصطلاح به طور عمده در سه حوزه به کار میرود:
1. در فلسفه برابر اصلاح تجربهگرایی[1] قرار میگیرد و به معنای آن است که هر امری در مورد حقایق اساسی عالم را میتوان به وسیله عقل تبیین نمود.
2. در کلام برابر ایمانگرایی[2] قرار دارد و به معنای آن است که عقل بر ایمان مقدم میشود و کلیه اصول و حقایق دینی بر مبنای عقل اثبات میپذیرند، نه آن که بر مبنای ایمان استوار باشند.
3. سومین کاربرد آن عقلگرایی در عصر عقل[3]، یا دوره روشنگری[4] است. این اصطلاح برای توصیف جهان بینیها و رهیافتهای فیلسوفان عصر روشنگری قرن هجدهم بکار میرود.[5]
نقش عقل در نظام اعتقادی از نظر متفکران غربی
در تفکر غربی برای جواب سوال از نقش عقل در تبیین نظامهای اعتقادی، سه دیدگاه نقل میشود:[6]
1. عقل گرایی حداکثری:
در نظریه عقل گرایی حداکثری[7] یا افراطی، تنها میتوان قضیهای را عقلا" پذیرفت که صدق آن برای جمیع عاقلان در جمیع زمانها و جمیع مکانها به اثبات برسد.
طبق این نظریه، هر قضیهی مورد پذیرش، یا آنچنان بداهتی دارد که جمیع عاقلان آن را میپذیرند و یا به کمک مقدمات بدیهی الصدق و قواعد استنتاج که آنها هم بدیهی الصدق هستند، برای همه عقلا به اثبات رسیده است.[8]
2. ایمان گرایی:
بر اساس دیدگاه ایمانگرایی، نظامهای اعتقادات دینی، موضوع ارزیابی و سنجش عقلانی قرار نمیگیرند.[9]
پیروان این دیدگاه برای تأکید اعتقادات خود، به دلیل و برهان متوسل نمیشوند و اصلا کوشش برای استدلالی کردن دین را کوششی ناروا میشمارند. در نظر آنان دین قلمرو عقل و کاوش های آنان نیست، بلکه قلمرو دیگری است.[10]
3. عقل گرایی انتقادی:
این دیدگاه که حد فاصل بین ایمان گرایی و عقل گرایی حداکثری است در پی آن است که نشان دهد:
1- ارزیابی و بررسی عقلانی سیستمهای باور دینی امری است ممکن و شدنی، بلکه هیچ راه گریزی از آن وجود ندارد. لذا نظر ایمانگرایان درباره عدم امکان ارزیابی عقلانی باورهای دینی نظری ناصواب است.
2- ولی این ارزیابی و بررسی عقلانی ممکن و بلکه مطلوب نمیتواند ما را به اثبات صدق قطعی، انحصاری، کلی و همیشگی یک سیستم باور خاص برساند.[11]
بنابراین در عقلگرایی انتقادی، بجای آنکه بر اثبات قطعی اعتقادات دینی تأکید شود، بر نقش عقل در نقد اعتقادات دینی تأکید میشود.
وظیفه ما در عقلگرایی انتقادی
1- حداکثر تواناییهای عقلی خود را برای سنجش اعتقادات دینی به کار ببریم. یعنی بهترین براهینی را که میتوانیم، در تأیید یک نظام اعتقادی عرضه کنیم و سپس این براهین را با براهینی که در تأیید نظام های رقیب عرضه شده اند، مقایسه کنیم.
2- انتقادات وارد شده بر نظام اعتقادات دینی مورد پژوهش را مورد توجه قرار دهیم.[12]
بنابراین در عقلگرایی انتقادی، عقل به جای آنکه طالب اثبات قطعی صدق اعتقادات دینی باشد، نقش عقل را در نقد یا سنجش نقادانه اعتقادات دینی مورد تأکید قرار میدهد. از سوی دیگر، تلقی بیش از حد خوش بینانهای را که عقلگرایی حداکثری به عقل داشت، ندارد. بلکه تلقی محدودتری از تواناییهای عقل ارائه مینماید.[13]
مراحل ارزیابی باور های دینی توسط عقل انتقادی
1. گزینش:
اولین قدمی که در این عرصه باید برداریم، این است که دست به گزینش زده و از میان مجموعه باورهای دینی، باور دینی خاصی را، یا گروه محدود و معینی از این باورها را برای مطالعه انتخاب کنیم. زیرا در این صورت اگر بخواهیم به وارسی همه ی باورهای دینی بپردازیم، نتیجه تحقیق و مطالعه ما بسیط و عامیانه خواهد بود.
در مرحله گزینش باید به دو نکته توجه داشت :
1. آن باور یا دسته باورهایی را که برای مطالعه و بررسی گزینش کنیم که جنبه بنیادین داشته باشد و به منزله زیربنای سایر باورهای دینی به شمار بروند، مانند اعتقاد به وجود خدا.
2. آن باور یا باور هایی را انتخاب کنیم که خود نیز به قبول آن تمایل و اعتقاد داشته باشیم، تا در مقام فهم آن دچار مشکل و پیشداوری نشده و نگرش ما نسبت به آن باور، نگرشی بیرونی نباشد.یعنی با دیده عام بتوانیم آن را مطالعه کنیم.
2. فهم با دقت باور:
پس از انتخاب و گزینش باور، مرحله دوم این است که تا آنجا که امکان دارد آن باور را بدرستی و با دقت بفهمیم و تلاش کنیم که در ناحیه فهم درست و دقیق آن باور دچار خطا و اشتباه نشویم. این امر مستلزم این است که:
1. تعاریف دقیق و روشنی از اصطلاحات کلیدی به کار رفته در آن باور به دست آورده و از این راه حدود هر یک از مفاهیم اساسی و بنیادین را روشن کنیم.
2. لوازم منطقی پذیرش این باور را جستجو نموده و به طور دقیق مشخص نماییم تا معلوم شود که اگر کسی این باور خاص را بپذیرد، به چه باور یا باورهای خاص دیگری نیز باید گردن نهد.
3. مبادی و مبانی پذیرش این باور را نیز مشخص کنیم تا روشن گردد پذیرش این باور بر پذیرش پیشین چه باورهای دیگری مبتنی است.
4. اگر آن باور از جمله باورهای دینی ای باشد که خود ما نیز به آن معتقدیم، در این صورت ما باید به آرا و اندیشه های مخالفین و نقدها و سوالات آنان نیز توجه کنیم تا هر چه بیشتر مشکلات، ابهامات و تناقض های منطقی محتمل در آن باور برای خود ما هم معلوم شود.
3. بررسی شواهد و مدارک موافق و مخالف:
پس از آنکه مطمئن شدیم که آن باور خاص را بدرستی فهمیده و به همه لوازم، مبانی و اشکالات آن واقف شده ایم، قدم سوم این است که به بررسی و نظر کردن در دلایل، شواهد و مدارک مخالف و موافق پرداخته و آنها را در پرتو اصول و ضوابط تحقیق منطقی و عقلانی بررسی کنیم. البته ممکن است این ادله، قاطع و مورد اجماع عام نباشند، زیرا برخی از صاحب نظران ارزش اثبات اعتقادات دینی را به این معنا نمیگیرند که حتما باید همگان قانع شوند، بلکه ممکن است نسبت به بعضی حالت اثبات کننده داشته باشد و نسبت به بعضی دیگر، خیر.
عقلگرایی انتقادی به ما توصیه میکند که در این عرصه از تمام توان و استعداد عقلانی خویش مدد بگیریم.[14]
مشکلات عقلگرایی انتقادی
1. عقلگرایان انتقادی برخلاف ایمان گرایان، که به قلمرو ایمان جست میزدند، وظیفه سنگین ارزیابی عقلانی اعتقادات دینی را دارند، و حال که باید به توجیه عقلانی اعتقادات دینی بپردازند، بر فرض که از عهده ی این ارزیابی پی در پی برآیند، به هیچ وجه و هیچ گاه نمیتوانند اطمینان پیدا کنند که صحت یک رأی خاص و یا کذب سایر آراء را قاطعانه اثبات کرده اند. به طور کلی، قائلان به «عقلانیت انتقادی» بر خلاف قائلان به «ایمانگرایی یا عقل حداکثری» هرگز نمیتوانند قاطعانه حکم کنند که بحث درباره حقیقت و اعتبار اعتقادات دینی شان به نتیجه نهایی خود رسیده است.
2. هیچ وقت فرصت برای مؤمن شدن وجود ندارد، زیرا طبق این دیدگاه به هیچ تکیه گاه یقینی نخواهیم رسید. به هر نقطه ای که برسیم باز احتمال نقص آن پس از ارزیابی مجدد وجود دارد. پس هیچ وقت به نقطهای که یقین و عدم احتمال سهو و خطا در آن باشد، نمیرسیم. پس هنگامی که یقینی در کار نباشد، ایمان نیز نخواهد بود؛ زیرا پایه ایمان بر پایه یقین است و وقتی ایمان نباشد وقتی برای مؤمن شدن نداریم.
به گفته کی یرکگارد: «کسانی که میکوشند به مدد تمایلات انتقادی و عینی درباره ایمان داوری کنند، قدم در راه بی پایانی میگذارند و هرگز به مقامی نمیرسند که خود واجد ایمان شوند و دین دار نمیگردند.»[15]
3. در مورد اعتقادات ادیان مختلف، اشکالی که به ایمانگرایان وارد میشود، به عقل گرایی انتقادی نیز وارد است؛ زیرا ایمان گرایان گفتند: بایدبه قلمرو دین جست بزنیم. حال باید پرسید: چه میدانم که به درون کدام دین جست بزنیم؟ و این یک مشکل است.
در مورد عقلگرایان انتقادی نیز باید گفت: حال که باید گزارههای دینی را مورد ارزیابی قرار دهیم، بر فرض که به نقطهای قابل اطمینان برای مؤمن شدن برسیم، در صورت وجود گزارههای متفاوت در ادیان مختلف، بر فرض که برخی از گزاره ها در یک دین مورد ارزیابی و صدق قرار گرفتند و برخی مورد کذب، و نسبت به یک دین دیگر نیز این حالت پیدا شد، در اینصورت چه باید کرد؟ به کدام یک از این دو باید معتقد شد؟
ترجیح هر کدام از این ادیان بر دیگری ترجیح بلا مرجح است.[16]
بنابراین عقل گرایی انتقادی هرگز خودش را در موضع حل نهایی و همیشگی سؤالات کلامی قرار نداده و لذا هرگز مدعی نمیشود که بحث درباره ی صدق و اعتبار باورهای دینی اش به نتیجه نهایی و خط پایان خود رسیده و جایی برای نقد و بررسی باقی نمانده است. علاوه بر این، عقل گرایی انتقادی راه را برای بررسی و نقد و کاوش بیشتر و بهتر در این زمینه باز کرده و در نتیجه، نوعی آزاد اندیشی در عرصه گفتگوی کلامی بدست میآید.[17]