24 آبان 1393, 14:3
آنارشیسم، رواقیون، نهلیسم، انجمنهای داوطلبان
واژه آنارشیسم ریشه در زبان یونانی دارد و ترکیبی از an و archos است.Archos به معنای تمرکز، سرور و رئیس است. پیشوند an هم برای منفی کردن به کار میرود. پس میتوان سروری ستیزی یا حکومت ستیزی را معادلهایی برای این واژه دانست. آنارشیزم یا سروری ستیزی در اصطلاح، جنبش و نظریهای سیاسی است که عقیده دارد مرجعیت و قدرت سیاسی در هر شکلی ناپسند و نالازم است و لذا خواهان برافتادن هرگونه دولت و جایگزینی انجمنهای آزاد و گروههای داوطلب به جای آن است.
ریشه نظریات آنارشیستی را در یونان باستان میتوان یافت. برخی قرائتهای رواقیگری نیز شباهتهایی با اندیشههای آنارشیستی دارد. ولی این اندیشه و جنبش سیاسی مربوط به دوران جدید و در مقابل حکومت مدرن است که در اواخر قرن هجدهم و به دنبال انقلاب فرانسه به وجود آمده است. اولین کسی که خود را آنارشیست نامید پرودون فرانسوی(1809 - 1865) بود. او با کتاب مالکیت چیست، آنارشیسم را به صورت یک جنبش اجتماعی درآورد. او در این کتاب اعلام کرد که سازمان سیاسی باید قدرتش را به یک سازمان اقتصادی – اجتماعی که متکی به شرکت داوطلبانه انسانهاست بدهد.[1]
آنارشیسم در قرن نوزده دستمایه الهام آثار ادبی مهمی گردید. مثل چهرهپردازی آنارشیستی داستایوسکی در کتاب جنزدگان و تولستوی که او را یک آنارشیست مذهبی با دعاوی آشتیجویانه و صلحطلبانه قلمداد میکنند. او وجود دولت را با اصول مسیحیت ناسازگار میدید و میگفت تنها محبت است که بر مردم حکومت میکند.
آنارشیستهای انقلابی در طول قرن نوزدهم به اعمال تروریستی و کشتار سیاستمداران، پادشاهان و رؤسای جمهوری دست میزدند و حتی عدهای از آنارشیستها به ناصرالدین شاه هم سوء قصد کردند. کنگره بینالمللی آنارشیستهای جهان در سال 1877 تشکیل شد؛ اما هرگز نتوانستند سازمان پایداری برای خود برپا کنند. البته سندیکالیسم که شاخهای از آنارشیسم است در برخی کشورهای اروپا و آمریکای جنوبی به صورت جنبش گسترده تودهای درآمد و یا نهلیسم شاخهای از جنبش آنارشیسم در روسیه، فعالیت داشت. اوج آنارشیسم در اسپانیا بود که با شکست نیروهای جمهوری خواه، حرکت آنارشیسم هم افول کرد، در ادامه این تفکر بیشتر در جنبشهای مدافع صلح یا طرفداران حفظ محیط زیست یا سیاستهای سبز جلوهگر شده است. به این معنی که این جنبشها در مواضعی، از آنارشیسم الهام گرفتهاند.[2]
از نظر روشهای علمی، اقلیتی از آنارشیستها طرفدار روشهای خشونتآمیز و انقلابی هستند؛ اما اکثریت آنها به روشهای آشتی جویانه و اصلاح طلبانه و مبتنی بر گفتگو معتقدند. هواداران این آموزه سیاسی بیشتر در میان غیر دانشگاهیان و خصوصاً نویسندگان داستانی یافت میشود. آنارشیسم در ارتکاز عموم جوامع معمولاً آموزهای تخیلی و بیرون از واقعیت است، چرا که انسانها به رغم همه آفتهایی که برای حکومتها سراغ دارند ولی وجود آن را امری ضروری میدانند.
مدعای کانونی آنارشیسم دشمنی با حکومت سیاسی است؛ اما با این حال، نه تنها قدرت و مرجعیت سیاسی، بلکه هر گونه قدرت سازمان یافته دینی و اجتماعی را برنمیتابد. به همین جهت عدهای میگویند هر کسی اقتدار را انکار کند و با آن به ستیز برخیزد آنارشیست است. نظریه آنارشیسم برخلاف آنچه مشهور است خواهان هرج و مرج، آشوب و اغتشاش نیست و جامعه بیسامان را نمیطلبد؛ بلکه جامعهای است که با همکاری آزادانه و همیاری داوطلبانه انتظام و انسجام یافته است.[3]
[1]. بیات، عبدالرسول و دیگران؛ فرهنگ واوژهها، قم، اندیشه، 1381، چاپ اول، ص 18.
[2]. فرهیخته، شمسالدین؛ فرهنگ فرهیخته، تهران، زرین، 1377، اول، ص 116- 113.
[3]. آشوری، داریوش؛ دانشنامه سیاسی، تهران، سهروردی، 1366، چاپ اول، ص 42 – 41.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان