دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

اصلاح باورها و رشد فکری جامعه

اشاره: نظریه پردازی و تولید علوم و دانش بومی از ضروریات دستیابی به توسعه و پیشرفت در کشور است.
اصلاح باورها و رشد فکری جامعه
اصلاح باورها و رشد فکری جامعه

در گفتگوی علی فلاح رفیع با رسالت مطرح شد؛

اشاره: نظریه پردازی و تولید علوم و دانش بومی از ضروریات دستیابی به توسعه و پیشرفت در کشور است. طی چندین سال گذشته مقام معظم رهبری بارها بر لزوم و ضرورت تولید علم و دانش بومی در کشور تاکید کرده‌اند و راهکارهای متعددی نیز از جمله طرح ایجاد کرسی‌های آزاد اندیشی در دانشگاه‌ها مطرح کرده‌اند. از این رو و برای بررسی هر چه بیشتر ابعاد نهضت نظریه پردازی و تولید علم در کشور گفتگویی با حجت الاسلام والمسلمین دکتر علی فلاح رفیع استاد دانشگاه و عضو هیئت علمی دانشگاه شهید عباس پور انجام دادیم که شرح آن در ذیل از مد نظرتان خواهد گذشت.

به نظر شما چگونه می‌توان به نظریه پردازی و تولید علم در کشور دست پیدا کرد ؟

ابتدا لازم می‌دانم عرض کنم اینکه این دو اصطلاح را امروزه در محاوره‌ها در کنار هم می‌آوریم یک توسعه در کاربرد معنایی است والا با نگاهی دقیقتر می‌توانیم نظریه پردازی را همان تولید علم ندانیم بلکه مقدمه و پیش زمینه‌ای برای آن محسوب کنیم. اما در اینجا آن تفکیک دقیق را اعمال نمی‌کنیم و این دو را یکی می‌انگاریم چنانچه امروزه همین یکسان انگاری در بین صاحب نظران نیز دیده می‌شود‌ و اما نظریه پردازی یا ( به گفته شما ) تولید علم به چهار رکن نیاز دارد که به مثابه چهار ستون برای یک بنای استوار محسوب می‌شود: اول آنکه واقعاً نو، تازه و بکر باشد، به این معنا که تحلیل، تبیین، بازخوانی و تشریح نظریه‌ها و ایده‌های موجود نباشد، بلکه حرفی نو و ایده‌ای که تاکنون ناگفته و نانوشته بوده است در آن یافت شود. من اشاره می‌کنم به ابن رشد و ابن سینا در تاریخ فلسفه اسلامی. ما وقتی این دو متفکر و فیلسوف را نسبت به ارسطو با یکدیگر مقایسه می‌کنیم می‌بینیم ابن رشد اندلسی علی رغم اینکه در زمینه فلسفه ارسطو بسیار کتاب نوشته است و واسطه در انتقال ارسطو به جهان مغرب زمین بوده است و از این باب کار او ستودنی است، اما در عین حال یک شارح است و نه به معنای دقیق کلمه یک فیلسوفِ نظریه پرداز. در حالی که ابن سینا در عین انجام این کار، نظریات جدید و نویی دارد که در آثار ارسطو یافت نمی‌شود. یا درباره فلسفه صدرایی و فیلسوفان بعد از او نیز همین اتفاق را می‌توانیم مشاهده کنیم که با تفاوت‌های غیرقابل انکار در بین آنها، به نوعی همه آنها شارح و شاگرد مکتب حکمت متعالیه صدرایی بوده‌اند و نه یک نظریه پرداز رقیب وی. ‌دوم آنکه نظریه مطرح شده می‌بایست دارای مبانی فکری و نظری در بین علوم مرتبط با خود باشد. به این معنا که نظریه جدید می‌بایست ریشه در داده‌های علمی و نظریه‌های قبل خود داشته باشد لذا می‌توان گفت نظریه‌های علمی دارای هویت تاریخی هستند. ما اگر در جایی بنشینیم و در خلاء نظریه ای بدهیم که هیچ مبنا و ریشه تاریخی نداشته باشد، این به هیچ کار نمی‌آید و در واقع نظریه علمی نیست.‌‌ سوم آنکه از انسجام و انتظام برخوردار باشد. اجزای آن با هم همخوانی داشته باشد و در یک کلام همه اجزا و جزئیات آن یک مجموعه‌ای را بسازد که دارای هدف واحد و جهت گیری واحدی است. به عبارت دیگر اجزای آن همچون مقدمات یک استدلال به هم پیوسته باشند و خود به خود همچون یک استدلال یا فرمول ریاضی به نتیجه ای منطقی و قابل پذیرش برسند. و به یک معنا دارای هویت جمعی و همنوا باشند ‌و چهارم آنکه تحول آفرین باشد. یعنی مربوط به تک گزاره‌ها و حتی مربوط به فرضیه‌ها نباشد؛ بلکه به مفاهیم کلی، اصول اولیه و پارادایم‌ها نظر داشته باشد که خود منشا بسیاری از مسائل و موضوعات جدید شود و نقش کلیدی درگرایش‌های نوتر را به عهده بگیرد و مجهولات بیشتری در ذیل آن به معلومات تبدیل شود.‌

هر چند چندین سال است که مقام معظم رهبری بر ضرورت بومی سازی علوم انسانی در کشور تاکید می‌ورزند با این حال هنوز نهضت نظریه پردازی در کشور به صورت حقیقی پدید نیامده است. به نظر شما موانع اصلی ایجاد نهضت نظریه پردازی در کشور چیست؟!

در اینجا باید عرض کنم متاسفانه ما در کشور خود در زمینه نظریه‌پردازی جایگاه واقعی خود را نشناخته‌ایم و لذا بسیار ضعیف هستیم. این ضعف متاثر از عوامل متعددی است که در یک تقسیم‌بندی کلی عبارتند از: فرهنگی، سیاسی، مدیریتی، اقتصادی، امنیتی، جامعه شناختی و روان شناختی بررسی تک تک این عوامل که خود زیر مجموعه‌های متعدد دارد در این مجال نمی‌گنجد اما بنده سعی می‌کنم به طور مختصر به بعضی اشاره کنم. چون موانع فرهنگی عمده‌ترین موانع محسوب می‌شوند از این عوامل شروع می‌کنم. عوامل فرهنگی به مجموعه‌ای از عادات ملی، سلایق و علایقی اطلاق می‌شود که چنان در افراد جامعه ما رسوخ و رسوب کرده‌اند که همچون یک قاعده نقض ناپذیر و بلکه همچون طبیعت ثانوی شده‌اند. این عادات به مثابه سدی محکم در برابر علوم و نظرات نو و حتی گسترش علم مقاومت می‌کنند. بعضی از این گونه عوامل عبارتند از خودکم بینی ملی و عدم آگاهی نسبت به گذشته غنی علمی، آسیب دیدگی در بخش عنصر اعتماد به نفس در سطح کلان، غیرپرستی و شیفتگی به نظریات خارج از دایره خودی، احساس حقارت نسبت به تولیدات دیگران و ارزشمند شدن ارجاعات به بیگانگان، اسطوره انگاری نوابغ، به این معنا که فکر می‌کنیم نظریه‌پردازی صرفاً از آن نوابغ است، حجاب هم عصری و عدم اعتناء به شخصیت‌های علمی معاصر با خود، سنت زدگی و کهنه گرایی، عدم اعتنا به جوانان، فقر سنت نقد و تضارب آراء، سیاست زدگی و جناح بندی‌های سیاسی، عدم برخورداری از امنیت، مشکلات اقتصادی و معیشتی و گرفتاری به مشغله‌های متعدد، عدم مدیریت صحیح پروژه‌ها، عدم اقبال و توجه به متخصصان و صاحب نظران و ایجاد سرخوردگی در آنها، عدم استقلال در بخش ارزیابی و محک‌های علمی.‌

جایگاه تعاطی افکار و توسعه گفتگو و تضارب آراء در تقویت نظریه پردازی و تولید علم را چگونه می‌بینید و وضعیت این مقوله در کشور را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

گفتگوی علمی و تعاطی افکار بین صاحب نظران و نخبگان یکی از ضروری‌ترین امور در راستای پیشرفت علمی و توسعه معرفتی است. چنانچه در بین جوامع علمی ـ دانشگاهی و بویژه نخبگان گفتگویی در زمینه نظریات ذهنی آنها صورت نگیرد به طور طبیعی ضریب خطا و عدم اصابت به حقیقت در آن نظریات افزایش می‌یابد. اولین گام برای تقویت و توسعه و گفتگو، باور به همین مطلبی است که عرض کردم. نخبگانی که به این امر باور دارند نه تنها از گفتگو تحاشی نخواهند کرد بلکه استقبال هم می‌کنند. از جمله زمینه‌ها و تمهیدات برای نظریه‌پردازی، ایجاد امنیت در همه ابعاد آن است؛ اعم از امنیت سیاسی، اجتماعی، روان شناختی، اقتصادی ـ معیشتی. دوم توجه به ارزش گذاری و ارزش دهی به عنوان یک امری که اگر در جایگاه شایسته و بایسته خود قرار گیرد می‌تواند بسیار موثر و راهگشا باشد. سوم دور کردن فضای گفتگوهای علمی از سیاست زدگی. در جامعه ای که همه چیز انگ و رنگ سیاسی می‌خورد و سیاست زده می‌شود طبیعتاً گفتگوهای علمی و تضارب آرا هم در چنین فضا به تولید علم و حتی توسعه علمی نمی‌انجامد. ‌نکته قابل توجه این است که همیشه در گفتگوها نباید به دنبال فرد غالب بود این فرهنگ غلطی است که ما فکر می‌کنیم باید یکی از دو طرف گفتگو بالاخره پیروز میدان باشد. اساساً دیالوگ‌ها این گونه‌اند که فی نفسه می‌توانند به اصلاح باورها و رشد و توسعه فکری بینجامند و فربه سازی علمی- معرفتی از نتایج آن باشد؛ هر چند به یک نتیجه معین و مشخص نرسند و یک طرف نیز لزوماً غالب میدان نباشد. گفتگوهای علمی و تضارب آراء خود بسیار راهگشا و کارساز است. من مثال می‌زنم به دیالوگ‌های سقراطی که در آنها سقراط حکیم ضمن تصحیح باورهای غلط و رشد افکار لزوماً پس از انجام گفتگوها، یک تعریف نهایی و مشخص و معین به افراد نمی‌داد و این را هم به دو دلیل انجام می‌داد: 1- اینکه راه رشد و تعالی فکر و به نوعی راه آزاد اندیشی را برای آنها حفظ کند. 2- اساساً بسیاری از حقایق عالم لایه به لایه است و گویا حرف نهایی را درباره آنها به راحتی و با فوریت نمی توان زد. اگر ما همین روش سقراطی را عمل کنیم بسیاری از معضلات فرهنگی در زمینه گفتگو در جامعه ما حل خواهد شد و راهکار اساسی را برای گفتگو پیدا خواهیم کرد.‌

در زمینه نظریه‌پردازی به نظر شما چه ملزوماتی را باید مد نظر قرار داد تا ما در کشور بتوانیم شاهد رشد و توسعه هر چه بیشتر آن باشیم؟‌

یکی از مهمترین ملزومات باور به این است که همه چیز را همگان دانند. اینکه دانسته‌ها و داده‌های خود را دانسته‌های نهایی و داده‌های پایانی ندانیم. دامنه علم بسیار گسترده و بلکه بی نهایت است. دوم اینکه در زمینه علم و دانش اسطوره سازی نکنیم. همان نکته ای که قرآن کریم درباره بت پرستان نقل می‌کند که وقتی به آنها گفته می‌شد چرا بت می‌پرستند می‌گفتند ما پدران خود را بر این طریق یافتیم و راه آنها را ادامه می‌دهیم. بعد قرآن کریم می‌فرماید اگر پدران شما عقل خود را به کار نینداختند شما هم نمی بایست تعقل کنید؟ این نکته صرفاً درباره بت پرستی نیست بلکه تعصب روی سخن بزرگان به این معنا که مانع تفکر آزاد ما بشود خود آفت بزرگی است. ما ضمن احترام و حرمت به گذشتگان علمی خود نباید در نظریه‌های علمی آنها توقف کنیم. من فکر می‌کنم یکی از عمده‌ترین موانع آزاد اندیشی همین اسطوره گرایی و بت‌سازی در زمینه نظریه‌های علمی گذشتگان است.‌یک مثال خدمت شما عرض می‌کنم. شهرستانی کتابی دارد به نام «المصارعه» یعنی کُشتی و این کتاب را به هدف کُشتی علمی با ابن سینا نوشته است. در مقدمه کتاب با کمال احترام و قدرشناسی نسبت به ابن سینا می‌نویسد: من قدر و جلال و عظمت علمی ابن سینا را می‌دانم و نیز آگاه هستم که کُشتی گرفتن با او کار آسانی نیست و اقرار می‌کنم که من کمتر از آنم که با کسی مثل ابن سینا کشتی بگیرم، ولی من از این کار هدفی دارم و آن هدف این است که جمود فکری ایجاد شده در جامعه اسلامی بعد از ابن سینا را بشکنم. چون بعد از ابن سینا گویا کسی جرات مطرح کردن فکر جدید و ایده نو را نداشته و تنها هنر فیلسوفان و متفکران این بوده است که به آثار او شرح و تعلیقه و حاشیه بنویسند و من قصد دارم این جمود را از بین ببرم.‌خوب شما ببینید این کار در جای خود چقدر زیبا و بنیادی است. در عین حال که حرمت و احترام ابن سینا را نگه می‌دارد اما افکار او را با همه عظمتش قابل نقد می‌داند و روحیه نقد و جرات علمی و آزاد اندیشی را در اندیشمندان زمانه خود تقویت می‌کند. البته پس از او خواجه نصیرالدین طوسی که از علاقه مندان ابن سیناست کتاب شهرستانی را نقد می‌کند و در پاسخ او کتابی می‌نویسد به نام «مصارعه المصارعه» یعنی کشتی با کشتی گیر و در آنجا از نظریات ابن سینا دفاع می‌کند و شهرستانی را نقد می‌کند. این یعنی گرم بودن بازار علمی و آزاد اندیشی که نتیجه آن چیزی جز گسترش دامنه علم و تولید نظریات جدید نیست. این سابقه علمی را ما امروز در مراکز علمی خود و بین علما و کمتر می‌بینیم و چنانچه این کار شائبه سیاسی هم به خود بگیرد اساساً نه تنها موجب رشد نمی شود بلکه فضای علمی را تیره و تار می‌کند و مانع تولید علم و حتی گسترش آن می‌شود.متاسفانه در کشور ما یک آفت بزرگ دیگر هم مشاهده می‌شود و آن این است که همه موارد از جمله بحث آزاد اندیشی به یک موج سیاسی ـ تبلیغاتی تبدیل می‌شود و با بزرگ نمایی نظری در نهایت پس از مدت کوتاهی به کوچک گرفتن عملی تبدیل می‌شود و در نتیجه به فراموشی سپرده می‌شود. امر آزاد اندیشی نیز از این قاعده کلی مستثنی نیست. به عنوان مثال همین بحث تولید علم و نهضت نرم افزاری را ببینید! علی رغم اینکه باید همه سازمانها، نهادها، گروهها و شخصیت‌ها در آن دخیل باشند و به معنای دقیق کلمه نهضت عمومی راه بیندازند، متاسفانه متولی آن یک نهاد یا سازمان می‌شود، آن و سازمان هم به یک معاونت می‌سپارد و آن معاونت هم به یک مدیریت و درنهایت یک دفتر می‌زند و آن دفتر هم کار را به یک یا چند کارشناس می‌سپارد و در نهایت هیچ. با این گونه بازخوردهای کار که نمی شود آزاد اندیشی و یا تولید علم کرد. متاسفانه این وضعیت در کشور ما هم اکنون حاکم است.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رزق حلال

رزق حلال

امام صادق (ع) قرمودند: «ترک یک لقمه‌ حرام‌ نزد خدا، محبوب تر است از هزار رکعت نماز مستحبی.» (بحار الأنوار (ط ـ بیروت)، ج‌90، ص373)
نفاق

نفاق

امیرالمؤمنین علی (ع):«از نفاق دوری کن، به درستی که فرد دو رو نزد خداوند متعال دارای جایگاه و منزلت نیست.» (شرح آقا جمال خوانساری بر غررالحکم و دررالکلم، ج‌2، ص304)
عفت در کلام امیرالمومنین(ع)

عفت در کلام امیرالمومنین(ع)

حضرت علی(ع) فرمودند: «هرکس اعضا و جوارح خویش را از حرام بازدارد، اخلاقش نیکو می گردد.» (شرح آقا جمال خوانساری بر غررالحکم و دررالکلم، ج‌5، ص432).
دوری از موضع تهمت

دوری از موضع تهمت

امام صادق (ع) فرمودند: هرگاه مؤمن به برادر [دینی] خود تهمت بزند، ایمان در قلب او از میان می‌رود، هم چنان که نمک در آب، ذوب می‌شود. (مشکاةالأنوار فی غررالأخبار، طبرسی، علی بن حسن، ص319)
قناعت

قناعت

حضرت علی (ع) فرمودند: «به جستجوی بی‌نیازی برخاستم، آن را جز در قناعت نیافتم؛ همواره قناعت کنید، تا بی‌نیاز باشید.» (جامع الأخبار (للشعیری)، محمد بن محمد،ص123)

پر بازدیدترین ها

صله رحم در کلام پیامبر اکرم(ص)

صله رحم در کلام پیامبر اکرم(ص)

حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: «ثواب صله رحم را از ثواب همه اطاعات زودتر میدهند» الکافی، ج 4 ص 68، ح 2(
No image

امام حسین (ع): «الناسُ عبیدُ الدنیا و الدین لعق علی السنتهم یحوطونه مادرَّت معایشُهم فاذا مُحَّصوا بالبلاء قَلَّ الدَیّانون»

«مردم بندۀ دنیایند و دین بر زبانشان می‌چرخد و تا وقتی زندگی‌هاشان بر محور دین بگردد، در پی آنند، امّا وقتی به وسیلۀ «بلا» آزموده شوند، دینداران اندک می‌شوند.»
قال علیٌ (علیه‌السّلام): «الفُرصَه تمُّر مرِّ السَحاب فانتَهِزوا فُرَصَ الخَیّر» (نهج‌البلاغه فیض، ص 1086)

قال علیٌ (علیه‌السّلام): «الفُرصَه تمُّر مرِّ السَحاب فانتَهِزوا فُرَصَ الخَیّر» (نهج‌البلاغه فیض، ص 1086)

امام علی (علیه‌السلام) فرمود: «فرصت مانند ابر از افق زندگی می‌گذرد، مواقعی که فرصت‌های خیری پیش می‌آید غنیمت بشمارید و از آن‌ها استفاده کنید»
«وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَاد» (بقره/207)

«وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَاد» (بقره/207)

«افرادی هستند (امیر مؤمنان علی (علیه‌السّلام)) که جان خویش را با خداوند معامله می‌کند به خاطر به دست آوردن رضایت او، و خداست که نسبت به بندگانش مهربان است».
عن ابی عبد الله (علیه‌السّلام) قال: قال امیرالمؤمنین(ع):«إن الله جمیلٌ یُحِبُّ الجمال، و یُحِبُّ اَنْ یَری اَثَر النِعمة علی عَبْدِه»

عن ابی عبد الله (علیه‌السّلام) قال: قال امیرالمؤمنین(ع):«إن الله جمیلٌ یُحِبُّ الجمال، و یُحِبُّ اَنْ یَری اَثَر النِعمة علی عَبْدِه»

امام صادق (علیه‌السّلام) از جدّ گرامیش علی (علیها‌السّلام) روایت کرده است که فرمود: «خداوند جمیل است و جمال و زیبایی را دوست دارد و همچنین دوست دارد که اثر نعمت‌های خود را در مردم مشاهده نماید» (کافی، ج6، ص 438)
Powered by TayaCMS