دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

بزنگاه فتوت | نگاهی به مضمون فتوت در سریال روزی روزگاری

«و گفته‌اند جوانمرد آن بود که بت بشکند چنان‌که در قصه ابراهیم (ع) می‌آید.... و بت هر کس نفس اوست. هر که هوای خویشتن را مخالفت کند او جوانمرد به حقیقت بود.» درونمای اصلی سریال «روزي روزگاري» را می‌توان در مضمون «جوانمردی» یا «فتوّت» یافت.‌‌..
بزنگاه فتوت | نگاهی به مضمون فتوت در سریال روزی روزگاری
بزنگاه فتوت | نگاهی به مضمون فتوت در سریال روزی روزگاری

نويسنده: علیرضا آرام

 «و گفته‌اند جوانمرد آن بود که بت بشکند چنان‌که در قصه ابراهیم (ع) می‌آید.... و بت هر کس نفس اوست. هر که هوای خویشتن را مخالفت کند او جوانمرد به حقیقت بود.» رساله قشیری

می‌توان رفته رفته تسلیم روزگار شد و با این واقعیت کنار آمد که نسل ما هم به نوستالژی خوشامد گفته و در این لحظه از حیات خود، بخشی از وجودش را در آیینه‌ای از خاطرات کودکیش می‌یابد. روزگاری که از «روزی روزگاری» تنها تکیه کلام‌هایش همراه‌مان می‌ماند و در بازی‌های کوی و برزن، گاهی گره‌ای از درگیری روزانه بچه‌های محل باز می‌کرد. روزگاری که سواد بصری مخاطبان در معرفی «ژاله علو» به عنوان «مادر امیرکبیر» خلاصه می‌شد و البته در پی تاثیر همین سریال، چند سال بعد خسرو شکیباییِ «خانه سبز» را همچنان با نام مراد بیک می‌شناختیم.
در آن ایام نه «محمود پاک نیت» و نه «پرویز پورحسینی» و نه «گوهر خیراندیش»، هیچکدام در یاد مخاطب باقی نمی‌ماند و اصلا شبیه این‌چنین روزهایی نبود که سریالی در نیمه راه پخش باشد و بازیگرانش در برنامه‌های بامدادی و شامگاهی سیما به مردم معرفی شوند. با این همه قصۀ روزی روزگاری آن قدر سرراست بود و پند و اندرز‌هایش آن‌قدر واضح و شفاف بود که مخاطبش به آسانی با آن کنار می‌آمد و لایه‌ای معنایی یا کنایه‌ای آن‌چنانی‌ را از دست نمی‌داد.
کودکانی که در طلیعۀ دهه هفتاد، با تکرار «التماس نکن» ‌های بَسیم بیک، سرخوشی منحصر به فردی را تجربه می‌کردند، اکنون در بزنگاه وداع با دوران جوانیشان ایستاده‌اند. نگاه دوباره به این سریال شاید فرصتی باشد برای مرور عمر صاعقه‌وار؛ این‌که امروز در رستۀ کدام یک از آدم‌های سریال ایستاده‌ایم و این‌که مصداق کدام یک از آن تیپ‌ها هستیم و این‌که چقدر تشخص یافته و منحصر به فرد شده‌ایم، بخشی از پرسش‌هایی است که می‌تواند آب سردی باشد برای فرونشاندن حرارت نوستالژیک‌ سریال. همچنان‌که مرور خطوط داستانیِ سریال و تحلیل هرکدام از شخصیت‌ها و توجه به ترفند‌ها و تعلیق‌های روایی و بازسازی ذهنی کات‌ها و جامب‌ها و دیزالوهای آن، دمیدن دوباره‌ای بر‌‌ همان حرارت نوستالژیک خواهد بود. البته این بار با حسرتی مضاعف بر حال و روز این روزهای سیما و سینمای ایران!
درونمای اصلی این سریال را می‌توان در مضمون «جوانمردی» یا «فتوّت» یافت.‌‌ همان قصه کهن متون ادب فارسی، که در داستان «فُضَیل عَیاض» جلوۀ تام و تمامی یافته است. معروف است که فضیل در کمین قافله‌ حجاج بود که از آن میان ندایی برخاست و کلام خداوند را زمزمه کرد که:

 «أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ»

 و فضیل به همین ندای الهی پاسخ گفت، طریق توبه در پیش گرفت و در پی جبران مافات برآمد. این‌که پیش از آن ندا کدام سیره فتوت‌مآبانه فرصتی این‌چنین را برای فضیل مهیا ساخت، در روایتی از تذکره الاولیاء آمده است:
 «یک روز کاروانی شگرف می‌آمد و یاران او کاروان گوش می‌داشتند. مردی در میان کاروان بود، آواز دزدان شنوده بود. دزدان را بدید. بدره زر داشت تدبیری می‌کرد که این را پنهان کند، با خویشتن گفت بروم و این بدره را پنهان کنم تا اگر کاروان بزنند، این بضاعت سازم. چون از راه یکسو شد، خیمه فضیل بدید. به نزدیک خیمه او را دید بر صورت و جامعه زاهدان، شاد شد و آن بدره به امانت بدو سپرد. فضیل گفت برو در آن کنج خیمه بنه. مرد چنان کرد و بازگشت به کاروان.‌گاه رسید کاروان زده بودند، همه کالا‌ها برده و مردمان بسته و افکنده. همه را دست بگشاد و چیزی که باقی بود جمع کردند و برفتند. آن مرد به نزدیک فضیل آمد تا بدره بستاند. او را با دزدان نشسته و کالا‌ها قسمت می‌کردند. مرد چون چنان بدید گفت بدره زر خویش به دزد دادم. فضیل از دور او را بدید، بانگ کرد. مرد چون بیامد گفت: چه حاجت است؟ گفت: همانجا که نهاده یی برگیر و برو. مرد به خیمه در رفت و بدره برداشت و برفت. یاران گفتند آخر ما در همه کاروان یک درم نقد نیافتیم، تو ده هزار درم باز می‌دهی؟ فضیل گفت این مرد به من گمان نیکو برد؛ من نیز به خدای گمان نیکو برده‌ام که مرا توبه دهد. گمان او راست گردانیدم تا حق گمان من راست گرداند.»

خارج از فضای نوستالژی‌ها و با نگاهی به مضمون سریال «روزی‌ روزگاری»، می‌توان روایتی تازه از حکایت فضیل را الگویی برای ایدۀ این فیلم‌نامه دانست. الگویی که البته به قامت درام امروزی درآمده و با اقتضائات شخصیت‌پردازی جزءکاوانه نویسندگان دوران مدرن، به فُرمت یک اثر سینمایی درآمده است. حتی در حواشی نسبتا آزاد، می‌توان ردپایی از «ژانر جاده» را هم در این سریال مشاهده کرد. از این جهت که همه اتفاقات در صحرا و با دور تند می‌گذرند و با هر سکانس می‌توان یک آدم تازه را با خلق و خو، تکیه کلام، پیشینه یا وجه شهرتی منحصر به فرد مشاهده کرد که از قضا داستان را هم تا حدودی به پیش می‌برد.
قصۀ این سریال را می‌توان چنین بیان کرد که شخصیتی راهزن که به جهت حرکات سریع و مهارت‌های دست بالا و تمرکز اطمینان‌بخش خود همواره در کارش توفیق دارد، در پی ملاقات با راهزنی توبه کرده (قلی خان)، از در فتوت وارد شده و حق نان و نمک را نگه می‌دارد. این حفظ حرمت به بهای از دست دادن یک محمولۀ تمام شده و در ادامه، قوت این راهزن به خُردی می‌گراید. او در نبردی سرنوشت‌ساز رقابت را وا می‌نهد و در هیبتی آش و لاش شده به خیمۀ پیرزنی جهان دیده و مصائب چشیده وارد می‌شود. باقی قصه با صبوری تمام روایت می‌شود؛ ضربان تحول این شخصیت به موازات حکایت سرکشی راهزن رقیب ادامه می‌یابد و مرادبیکی که رفته رفته زیستن در میان انسان‌ها به مثابه هم‌نوعانش را تجربه کرده است، بر زین اسب می‌نشیند و با پیراستن صحرا از راه‌زنی به کلی عاری از مرام و فتوت، طریق توبه‌ای خودآگاه و ماندگار را در پیش می‌گیرد.
شاید بتوان ظاهر شدن یک پیرزن در نقش پیر و مراد و سایه سنگین او و تعالیمش بر وقایع سرنوشت‌ساز داستان را وجه خلاقانه‌ و مبتکرانه‌ای دانست که این قصه را از الگوهای آشنا متمایز ساخته است. با این همه در هر خط و نمای این اثر می‌توان رد پایی از بزنگاه‌های فتوت را یافت؛‌‌ همان نقط مرزی که از «کِرکِگور تا یاسپرس و هایدگر» همواره «وجود» انسان و نحوه زیستن او در این جهان را مبتنی بر حسن انتخابش در این لحظات دانسته‌اند. لحظه انتخاب میان دو گرایش: زیست اصیل و متمایل به سوی مبدأ و منتهای هستی، یا برساختن بت‌ها و تنیدن پیله‌ها در ظرف ذهن و در مسیر نحوه‌ای دیگر از تفسیر هستی!‌‌ همان بزنگاهی که ابراهیم نبی را در جایگاه الگویی همیشه تکرار شونده در قصه اهل مروّت نشانده است. بزنگاه فتوت و لحظه محو شدن در دریای ایمان...

منبع:فیلم نوشتار

مقاله

نویسنده علیرضا آرام

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رزق حلال

رزق حلال

امام صادق (ع) قرمودند: «ترک یک لقمه‌ حرام‌ نزد خدا، محبوب تر است از هزار رکعت نماز مستحبی.» (بحار الأنوار (ط ـ بیروت)، ج‌90، ص373)
نفاق

نفاق

امیرالمؤمنین علی (ع):«از نفاق دوری کن، به درستی که فرد دو رو نزد خداوند متعال دارای جایگاه و منزلت نیست.» (شرح آقا جمال خوانساری بر غررالحکم و دررالکلم، ج‌2، ص304)
عفت در کلام امیرالمومنین(ع)

عفت در کلام امیرالمومنین(ع)

حضرت علی(ع) فرمودند: «هرکس اعضا و جوارح خویش را از حرام بازدارد، اخلاقش نیکو می گردد.» (شرح آقا جمال خوانساری بر غررالحکم و دررالکلم، ج‌5، ص432).
دوری از موضع تهمت

دوری از موضع تهمت

امام صادق (ع) فرمودند: هرگاه مؤمن به برادر [دینی] خود تهمت بزند، ایمان در قلب او از میان می‌رود، هم چنان که نمک در آب، ذوب می‌شود. (مشکاةالأنوار فی غررالأخبار، طبرسی، علی بن حسن، ص319)
قناعت

قناعت

حضرت علی (ع) فرمودند: «به جستجوی بی‌نیازی برخاستم، آن را جز در قناعت نیافتم؛ همواره قناعت کنید، تا بی‌نیاز باشید.» (جامع الأخبار (للشعیری)، محمد بن محمد،ص123)

پر بازدیدترین ها

عن ام البنین (علیها السلام): «أخبِرنی عَن أبِی عَبدالله الحُسَین، …أولادی وَمَن تَحتَ الخَضراء کُلُّهُم فداءُ لأبی عَبدِاللهِ الحُسین»

عن ام البنین (علیها السلام): «أخبِرنی عَن أبِی عَبدالله الحُسَین، …أولادی وَمَن تَحتَ الخَضراء کُلُّهُم فداءُ لأبی عَبدِاللهِ الحُسین»

حضرت ام البنین (علیها السلام): «از ابا عبدالله الحسین (ع) به من خبر بده! …فرزندانم و تمام کسانی که زیر آسمان کبودند، همه به فدای ابا عبدالله الحسین (ع) باد!» (منتهی المقال، ج 2، ص 70؛ تذکره الشهداء، ص 443)
قال رسول الله (صلی‌الله علیه‌ وآله وسلم): «یا سلمان! مَنْ اَحَبَّ فاطمه ابنتی فهو فی الجنّة معی...»

قال رسول الله (صلی‌الله علیه‌ وآله وسلم): «یا سلمان! مَنْ اَحَبَّ فاطمه ابنتی فهو فی الجنّة معی...»

رسول خدا (صلی‌الله علیه وآله وسلم) فرمود: «ای سلمان! کسی که فاطمه دخترم را دوست بدارد، در بهشت با من است...» (فرائد السمطین، ج2، ص 68)
No image

امام حسین (ع): «الناسُ عبیدُ الدنیا و الدین لعق علی السنتهم یحوطونه مادرَّت معایشُهم فاذا مُحَّصوا بالبلاء قَلَّ الدَیّانون»

«مردم بندۀ دنیایند و دین بر زبانشان می‌چرخد و تا وقتی زندگی‌هاشان بر محور دین بگردد، در پی آنند، امّا وقتی به وسیلۀ «بلا» آزموده شوند، دینداران اندک می‌شوند.»
No image

قالَ رَسُولُ اللّهِ (صلّى اللّه علیه و آله):«اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ علیه السّلام حَرارَةً فى قُلُوبِ الْمُؤمنینَ لا تَبْرُدُ اَبَداً.»

پیامبر اکرم (صلّى اللّه علیه و آله) فرمود: «براى شهادت حسین علیه السلام ، حرارت و گرمایى در دلهاى مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمی‌شود.» (جامع احادیث الشیعه ، ج 12، ص 556)
«وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَاد» (بقره/207)

«وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَاد» (بقره/207)

«افرادی هستند (امیر مؤمنان علی (علیه‌السّلام)) که جان خویش را با خداوند معامله می‌کند به خاطر به دست آوردن رضایت او، و خداست که نسبت به بندگانش مهربان است».
Powered by TayaCMS