دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

درآمدی بر مکه پیش از ظهور پیامبر خاتم(ص)

No image
درآمدی بر مکه پیش از ظهور پیامبر خاتم(ص)

كلمات كليدي : تاريخ، پيامبر(ص)، مكه، خزاعه، قريش، كعبه، تجارت

نویسنده : سيد علي اكبر حسيني

شهر مکه در عرض جغرافیایی 33 درجه و 28 دقیقه و طول 49 درجه جغرافیایی واقع شده است. این شهر جزئی از منطقه تهامه بوده و ارتفاع آن از سطح دریا حدود سیصد و سی متر می‌باشد. شهر مکه در دره‌ای تنگ و هلالی شکل پیرامون خانه کعبه[1] در میان دو کوه ابوقبیس و قیعقعان واقع شده است. هوای این دره بواسطه احاطه کوه‌ها به شدت گرم و خشک است.[2]

جامعه‌شناختی این شهر در سال‌های منتهی به ظهور پیامبر(ص) می‌تواند به درک بیشتر و بهتر ما از اسلام کمک کند. مکه از آب سطحی برخوردار نیست و آب شرب آن فقط از چاه‌هایی تأمین می‌شود، که از باران‌های زمستان و بهار مایه می‌گیرد. این باران‌ها گاه به صورت رگبارهای شدیدی در می‌آیند که به فاصله چند لحظه سیلاب‌های عظیمی را تشکیل می‌دهد که از کوه‌های اطراف به سمت دره(مکه) سرازیر می‌شوند و شهر را به خرابی تهدید می‌کنند.[3]

وجه تسمیه مکه

در علت نام‌گذاری مکه به این نام (بین علما و مورخین) اختلاف است. گفته شده که مکه را از این جهت مکه گفته‌اند که تمکّ‌الجبارین و الفاجرین(تمک اعناق الجبابره)[4] ستمگران و فاجران را می‌بلعد و از بین می‌برد[5] و نیز گفته شده؛ «لانها تجذب الناس الیها» مردم را به خود جذب می‌کند.[6] هم‌ چنین گفته شده مکه را از این جهت مکه گفته‌اند که جایی کم آب است و گویا زمین آن آبش را مکیده است.[7] عده‌ای مکه را مترادف کلمه بکه به معنی ازدحام دانسته‌اند و گفته‌اند مکه را از این رو مکه گفته‌اند که مردم( در موسم حج) در آن ازدحام می‌کنند.[8]

اوضاع سیاسی - اجتماعی مکه

در مکه نیز چونان دیگر نقاط شبه جزیره عربستان، اساس اجتماع بر نظام قبیلگی استوار بود؛ قریش در مکه با تیره‌ها و طوایفش، عمده ساکنین این شهر را تشکیل می‌دادند؛ همسایگی خانه خدا موجب حرمتشان در نزد عموم قبایل عرب شده به آنان چنان امنیتی بخشیده بود که دیگر قبایل را از آن بهره‌ای نبود؛[9] مردم عرب به قریش، به دیده احترام و بزرگی می‌نگریستند و در نزدشان به بسیاری از اختلافاتشان خاتمه می‌دادند.[10] احساس زعامت [بر دیگر اعراب]، انسجام بیشتری به طوایف قریش بخشیده بود بطوری که تمام بطون و طوایفش خود را ملزم به حفظ این اتحاد دانسته ضمن پرهیز از اختلافات داخلی، می‌کوشیدند هیچ بطنی از دائره آن خارج نگردد.[11] چیزی که در سایر قبایل امری رایج و عادی به حساب می‌آمد؛ همین وحدت و انسجام از قریش چهره‌ای پرقدرت و با صلابت در نظر سایر اعراب ساخته، حس ریاست و سروری‌شان را بر خود تشدید می‌کرد.[12]

1/1بطون قریش

گفته شده مقارن با ظهور اسلام قریش مشتمل بر 25 طایفه می‌شده است که عبارت بودند از:

بنی‌هاشم بن عبدمناف، بنی‌مطلب بن عبدمناف، بنی‌حارث بن عبدالمطلب، بنی‌امیة بن عبدشمس، بنی‌نوفل بن عبدمناف، بنی‌حارث بن فهر، بنی‌اسد بن عبدالعزی، بنی‌عبدالدار بن قصی، بنی‌زهرة بن کلاب، بنی‌تیم بن مرّه، بنی‌مخزوم بن یقظه، بنی‌یقظه بن مره، بنی‌مرة بن کعب، بنی‌عدی بن کعب، بنی‌سهم بن عمرو، بنی‌جمح بن عمرو، بنی‌مالک بن حنبل، بنی‌معیط بن عامر، بنی‌نزار بن عامر، بنی‌سامة بن لؤی، بنی‌أ‌درم تیم بن غالب بن فهر، بنی‌محارب بن فهر، بنی‌حارث بن عبدالله بن کنانه، بنی نباته، بنی‌عائذه. سپس مسعودی می‌افزاید: از بنی‌هاشم تا بنی‌جمح بطون قریش بطاح[13] و از بنی‌مالک تا به آخر جزء بطون قریش ظواهرند.[14]

2/1دین مردم مکه

مردم مکه، همواره بر آیین ابراهیم(ع) بودند تا این‌که از زمان عمرو بن لحی امیر خزاعی مکه بت‌پرستی در پیش گرفتند؛[15] از آن پس دین ابراهیم(ع) از میان غالب مردم مکه رخت بربست و از آن اثری جز در امور حج، چیزی باقی نماند.

عزی، هبل، أساف، نائله و مناة از بتان معروف قریش به شمار می‌آمدند «عزّی» بزرگ‌ترین‌ بت‌شان بود؛ بدین جهت قریش را امت عزّی هم می‌خواندند؛ آنان عزی را زیارت می‌کردند و برایش هدیه می‌بردند و قربانی انجام می‌دادند و بدین وسیله بدان تقرب می‌جستند.[16] دیگر بت قریش، «هبل» نام داشت که با عقیق سرخ، به شکل انسان ساخته شده بود و بزرگ‌ترین بت درون کعبه به شمار می‌رفت.[17] أساف و نائله هم دو بت دیگر قریش بود که آن را می‌پرستیدند. این دو را که به صورت دو سنگ مسخ شده بودند پیشاپیش کعبه نهادند تا مردمان از آن پند بگیرند.[18] مناة نیز از دیگر بتانی بود که علاوه بر دیگر اعراب، قریش نیز آن را بزرگمی‌داشتند.[19]

تحمس[20] و ‌سخت‌گیری قریش در امر دین نیز از دیگر خصیصه‌های بارز دینی در مکه بر شمرده می‌شد از این‌رو به قریش «حمس» اطلاق می‌گردید.[21] قریش رفته‌رفته شروع به بدعت‌گزاری کرده‌ وقوف در عرفه و انجام مراسم آن را با این‌که ‌می‌دانستند که از مشاعر دین ابراهیم(ع) است، ترک کرده وقوف در آن را برای سایر اعراب، فرض و واجب کردند؛می‌گفتند: «ما فرزندان ابراهیم هستیم و اهل حرم و خادمان کعبه و ساکنین آن؛ برای ما سزاوار نیست که از حرم خارج شویم و غیر حرم را به مانند حرم بزرگ بشماریم؛ چرا که این کار از حرمت و شأن‌مان در نزد عرب می‌کاهد.»[22] این بدعت‌گزاری‌ها بخصوص از زمانی‌که خداوند لشکر ابرهه را تار و مار کرد شدت گرفت؛ چرا که مقام کعبه و قریش بعد از این واقعه بیش از پیش در انظار عرب بالا رفت. اعراب می‌گفتند: «اینان(قریش) اهل الله هستند چه آنکه خداوند از ایشان دفاع نمود و دشمنانشان را نابود ساخت.»[23]

آنان، ساکنان خارج از حرم را وادار می‌کردند که غذای خود را وارد حرم نکنند، بلکه باید از غذای اهل حرم استفاده کنند، در موقع طواف باید از لباس‌های مردم مکه، که لباس ملی و قومی بود بهره بگیرند، اگر هم کسی توانایی خریدش را نداشت می‌بایست برهنه طواف می‌کرد.[24]

آن‌ها هنگام انجام دادن اعمال حج، غذای روغنی نمی‌پختند و شیری اندوخته نمی‌کردند مو و ناخن نمی‌گرفتند و روغن استعمال نمی‌کردند و با زنان معاشرت نمی‌کردند و خود را خوشبو نمی‌کردند و گوشت می‌خوردند و در خانه‌ای از خانه‌های مکه داخل نمی‌شدند و در حال انجام مناسک حج در خیمه‌های چرمی ساکن می‌شدند و... .[25]

با این حال، مکه از خداپرستانی که از پرستش بتان سرباز زده بودند حنیفی یا نصرانی شده بودند، خالی نبود در بین قریش و بویژه در طایفه بنی‌هاشم آیین حنیف ابراهیم(ع) پیروانی داشته است. ورقة بن نوفل بن اسد از جمله کسانی بود که از پرستش بتان سرباز زده آیین مسیحیت اختیار کرده بود.[26] زید بن نفیل نیز از کسانی بود که از پرستش بتان سرباز زده بود و به دنبال دین بود تا اینکه در شام، توسط مسیحیان کشته شد.[27]

3/1مناصب و تشکیلات اداری مکه

دار‌الندوه محل بررسی امورات مهم و اساسی مکه بود البته برخی مسائل روزمره هم‌چون ازدواج و حرکت کاروان‌های تجاری و ... نیز در آن انجام می‌شد.[28] این مجلس مختص فرزندان بنی‌قصی بود؛[29] اما غیر ازبنی‌ قصی، تنها صاحب‌نظرانی امکان حضور در آن را داشتند که چهل سال از عمرشان گذشته باشد.[30]

قریش برای اداره امور مکه، مناصب و تشکیلاتی را بوجود آوردند؛ عمده مناصب این شهر سقایت، رفادت، سدانت، حجابت و لواء بود.[31] -[32] در کنار این مناصب ایسار، تحجیر اموال، شورا، اشناق، عقاب، قبه و اعنه و سفارت[33] - [34] نیز از دیگر مسئولیت‌هایی بود که تا قبل از ورود اسلام در این شهر مرسوم بوده است و آن را از یکدیگر به ارث می‌بردند.[35]

4/1فجار مکه

با این‌که جامعه مدنی مکه تا حدودی از روحیات و خلق و خوی خشن بدوی‌گری فاصله گرفته بود؛ اما این امر مانع از ورود آنان به جنگ‌های جاهلی نشده بود؛ مشهورترین این جنگ‌ها، چهار جنگ فجار القرد،[36] فجار الرجل،[37] فجار المرأه،[38] فجار براض[39] بود که فجار براض خود پنج فجره را شامل می‌شد: یوم‌النخله،[40] یوم‌الشمطه،[41] یوم‌العبلاء،[42] یوم الشرب[43] و یوم‌الحریره.[44]

اوضاع اقتصادی مکه

علاوه بر وجود کعبه قرار داشتن مکه بر سر راه بازرگانی‌ای که از یمن به شام و فلسطین و مصر می‌رفته است بر اهمیت این شهر بیش از پیش ‌افزوده بود، پس قریش نیز به امر تجارت ‌پرداختند؛ اما در ابتداتجارت‌شان از مکه عدول نمی‌کرد. تجار غیر عرب کالاهایشان را می‌خریدند و در اطراف بلاد عرب می‌فروختند.[45] تا اینکه هاشم بن‌ عبدمناف سنت تجارت قریش به شام و یمن را بنیان نهاد. هاشم از ملوک شام اجازه تجارت در بلاد شام را گرفت سپس برادرش عبدشمس موفق به کسب اجازه از حاکم حبشه جهت تجارت به آن‌جا شد و نوفل بن عبدمناف کوچک‌ترین فرزند عبدمناف نیز با سفر به عراق از کسری نامه‌ای دریافت کرد جهت تجارت به عراق.[46]

از آن پس رفته‌رفته مکه تبدیل به شهر بازرگانی بزرگی شد؛[47] ازخصیصه‌های منحصر بفرد تجارت مکه این بود که به صورت گروهی انجام می‌گرفت به این معنی که تمامی قریش در قافله تجاری‌ای که راهی سفر تجاری می‌شد، سهیم می‌شدند تجار بزرگ مکه عده‌ای را اجیر می‌کردند و به همراه اموال خود روانه می‌ساختند. این عده جهت فروش این کالاها به بلاد مختلف سفر می‌کردند و پس از انجام کار به مکه بازمی‌گشتند.[48]

طریق معروف جنوب به شمال و نیز راه دیگری که از سمت شمال به خیبر و از وسط صحرای وادی‌الرمله و بعد به حیره می‌رسید. راه‌های تجاری اصلی مکه محسوب می‌شدند،[49] کاروان‌های مکی از یمن و سواحل اقیانوس هند و شرق افریقا، سقز و کشمش و از معادن بنی‌سلیم طلا به سواحل مدینه تجارت می‌کردند و از آن‌جا اسلحه و گندم و روغن و شراب و پارچه‌های پنبه‌ای و کتانی و ابریشمی برمی‌گرداندند.[50] مهم‌ترین کالای تجارت قریش پوست دباغی شده بود.[51] نقره هم از مهم‌ترین کالاهایی بود که به شام تجارت می‌شد.[52] عمده‌ترین کالایی که تجار مکی از شام به مکه تجارت می‌کردند، روغن بود.[53] علاوه بر آن، قریش در مکه،اجتماعات‌شان و بازارگاه‌هایی مانند عکاظ برپا نمود[54] که تمام قبایل شمال و جنوب غربی برای تجارت به همراه قبایل نجد، در این بازار جمعمی‌شدند و راه‌های تجاری یمن و شام و خلیج فارس و بابل از آنمی‌گذشت.[55] این بزرگ‌ترین بازار عرب در نزدیک عرفات از نیمه ذی‌القعده تا آخر این ماه تشکیل می‌شد.[56]

ربا نیز جزئی از حیات اقتصادی مکه و اصلا مظهری از مظاهر حرکت اقتصادی و تجاری مکه به شمار می‌آمد. در این شهر بسیاری از تجار بواسطه ربا ثروت بر روی ثروت می‌انباشتند.[57] نزول آیات فراوان درباره تحریم ربا قبل و بعد از فتح مکه از شیوع آن در مکه و دیگر شهرهای عربستان آن روز داشت.

مقاله

نویسنده سيد علي اكبر حسيني

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رزق حلال

رزق حلال

امام صادق (ع) قرمودند: «ترک یک لقمه‌ حرام‌ نزد خدا، محبوب تر است از هزار رکعت نماز مستحبی.» (بحار الأنوار (ط ـ بیروت)، ج‌90، ص373)
نفاق

نفاق

امیرالمؤمنین علی (ع):«از نفاق دوری کن، به درستی که فرد دو رو نزد خداوند متعال دارای جایگاه و منزلت نیست.» (شرح آقا جمال خوانساری بر غررالحکم و دررالکلم، ج‌2، ص304)
عفت در کلام امیرالمومنین(ع)

عفت در کلام امیرالمومنین(ع)

حضرت علی(ع) فرمودند: «هرکس اعضا و جوارح خویش را از حرام بازدارد، اخلاقش نیکو می گردد.» (شرح آقا جمال خوانساری بر غررالحکم و دررالکلم، ج‌5، ص432).
دوری از موضع تهمت

دوری از موضع تهمت

امام صادق (ع) فرمودند: هرگاه مؤمن به برادر [دینی] خود تهمت بزند، ایمان در قلب او از میان می‌رود، هم چنان که نمک در آب، ذوب می‌شود. (مشکاةالأنوار فی غررالأخبار، طبرسی، علی بن حسن، ص319)
قناعت

قناعت

حضرت علی (ع) فرمودند: «به جستجوی بی‌نیازی برخاستم، آن را جز در قناعت نیافتم؛ همواره قناعت کنید، تا بی‌نیاز باشید.» (جامع الأخبار (للشعیری)، محمد بن محمد،ص123)

پر بازدیدترین ها

No image

امام حسین (ع): «الناسُ عبیدُ الدنیا و الدین لعق علی السنتهم یحوطونه مادرَّت معایشُهم فاذا مُحَّصوا بالبلاء قَلَّ الدَیّانون»

«مردم بندۀ دنیایند و دین بر زبانشان می‌چرخد و تا وقتی زندگی‌هاشان بر محور دین بگردد، در پی آنند، امّا وقتی به وسیلۀ «بلا» آزموده شوند، دینداران اندک می‌شوند.»
No image

قالَ رَسُولُ اللّهِ (صلّى اللّه علیه و آله):«اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ علیه السّلام حَرارَةً فى قُلُوبِ الْمُؤمنینَ لا تَبْرُدُ اَبَداً.»

پیامبر اکرم (صلّى اللّه علیه و آله) فرمود: «براى شهادت حسین علیه السلام ، حرارت و گرمایى در دلهاى مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمی‌شود.» (جامع احادیث الشیعه ، ج 12، ص 556)
قال علیٌ (علیه‌السّلام): «الفُرصَه تمُّر مرِّ السَحاب فانتَهِزوا فُرَصَ الخَیّر» (نهج‌البلاغه فیض، ص 1086)

قال علیٌ (علیه‌السّلام): «الفُرصَه تمُّر مرِّ السَحاب فانتَهِزوا فُرَصَ الخَیّر» (نهج‌البلاغه فیض، ص 1086)

امام علی (علیه‌السلام) فرمود: «فرصت مانند ابر از افق زندگی می‌گذرد، مواقعی که فرصت‌های خیری پیش می‌آید غنیمت بشمارید و از آن‌ها استفاده کنید»
امام حسین (ع): «اِن لم یکن لکم دین و کنتم لا تخافون المعادَ کونوا احراراً فی دنیا کم»

امام حسین (ع): «اِن لم یکن لکم دین و کنتم لا تخافون المعادَ کونوا احراراً فی دنیا کم»

«ای پیروان آل ابوسفیان، اگر دین ندارید و از معاد نمی‌ترسید، پس در دنیایتان آزاده باشید» (بحارالانوار، ج 45، ص 49)
قال رسول الله (صلی الله علیه وآله و سلم):«علی خیر البشر فمن ابی فقد کفر»

قال رسول الله (صلی الله علیه وآله و سلم):«علی خیر البشر فمن ابی فقد کفر»

پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) می فرماید: «علی برترین بشر است؛ هر کس إبا کند، کافر است». (کنز العمال: جلد 11 صفحه 942)
Powered by TayaCMS