23 فروردین 1396, 5:47
يكي از شاخصههاي تأثيرگذار در شخصيت انسانها، داشتن ادب است. دين مبين اسلام بر داشتن ادب در همه جنبههاي زندگي آدمي تأكيد دارد. البته آن ادب و مرامي كه در راستاي توجه به معنويت و جنبههاي انسان مدارانه باشد، نه رعايت ادب مثلاً به خاطر كسب شهرت و غيره.
ادب در لغت به معني ظرف و حسن تناول است. به تعبير بعضي به معناي نيك گفتاري و نيك كرداري است، و بعضي ادب را در فارسي به فرهنگ ترجمه كرده و گفتهاند: ادب يا فرهنگ به معني دانش است و با علم چندان فرقي ندارد. همين منبع درباره معناي اصطلاحي ادب مينويسد: در معناي اصطلاحي ادب اختلافاتي بين اهل لغت هست، بعضي ادب را به معناي ملكهاي كه انسان را از خطا و اشتباه حفظ ميكند؛ گرفتهاند و... سپس از قول علامه طباطبايي استفاده نموده و مينويسد: حاصل معناي ادب آن است كه ادب هيأت نيكو و پسنديدهاي است كه سزاوار است رفتار مشروع ديني يا عقلايي بر مبناي آن شكل گيرد؛ مانند آداب دعا و آداب ديدار دوستان. علامه از زيبايي به عنوان بن مايه معناي ادب ياد ميكند و مرز آداب و اخلاق را از يكديگر جدا ميداند؛ يعني اخلاق عبارت است از ملكههاي راسخ در روح كه در حقيقت وصفي از اوصاف روح است، ولي آداب عبارت است از هيأت زيبايي كه رفتارهاي آدمي بدان متصف ميشود و چگونگي صدور اعمال آدمي به صفات گوناگون روحي بستگي دارد. بنابراين، فرق است ميان اتصاف روح به امور اخلاقي و اتصاف عمل به آداب. خواسته نهايي انسان در زندگي همان چيزي است كه ادب او را در رفتارش مشخص ميكند و برايش خط مشياي ترسيم ميكند كه در كارهايي كه براي رسيدن به آن مطلوب انجام ميدهد، از آن خط مشي تجاوز نميكند.
در عرف مردم، معمولاً ادب را به معني اخلاق ميگيرند. وقتي ميگويند: فلاني با ادب است يعني خود را به سجاياي اخلاقي آراسته است. اتفاقاً حديثي از مولا اميرالمؤمنين علي(ع) داريم كه ادب را به معناي اخلاق دانسته است: « دوستي با انسان بي ادب، صميمانه نخواهد بود». ممكن است اين اصل عقلايي هم مثل ساير اصول و ارزشهاي انساني خدشهدار شده باشد. گاهي انسان در جامعه دوستاني را مشاهده ميكند كه شايد در ديد اول به دوستي و صميميت آنها غبطه بخورد، ولي با اندك تأملي متوجه ميشود كه اين دوستان با كوچكترين سوءتفاهمي بين خودشان، به راحتي اخلاقيات و حريمها را دور ميزنند، چون به اخلاق اسلامي پايبند نيستند. در حديثي از پيامبر اسلام (ص) اين اخلاق اسلامي و معنوي، مورد تأكيد قرار گرفته است: «من ادب آموخته خدا هستم و علي(ع) ادب آموخته من، خدا مرا امر نموده به بخشش و نيكويي و نهي نموده از بخل و ستم، و هيچ چيزي نزد خدا منفورتر از بخل و اخلاق بد نيست و اخلاق بد عمل (نيك) را خراب مينمايد همچنان كه سركه عسل را»اين حديث نياز به بحث دارد كه از حوصله اين مقاله بيرون است، ولي اين را بايد بدانيم که ادب و اخلاق آنگونه كه خدا و پيامبر و اهل بيت(ع) ميگويند، بايد باشد.
حضرت علي(ع) درباره ميزان نياز افراد به ادب نيكو ميفرمايد: « يقيناً مردم به ادب شايسته، بيشتر از طلا و نقره نيازمندند». در حقيقت هم همين است. ادب و اخلاق و كردار شايسته است كه انسانيت انسان را مشخص ميكند تا مسائل ديگر، ادب شايسته، در حقيقت زيربناي شخصيت و منش انسان است. اگر ادب را به معناي فرهنگ و دانش بگيريم؛ خواهيم فهميد كه حضرت در اين حديث بر خردورزي تأكيد نموده است. ولي با تأكيد بر جنبه اخلاق و راست كرداري... در حديثي از امام صادق(ع) بر همراهي ادب شايسته و دانش تأكيد شده است: «شخص مؤمن همواره خانواده خود را از دانش و ادب شايسته بهره مند ميسازد تا همه آنها را وارد بهشت گرداند.» واضح است كه علم و دانشي كه با ادب و اخلاق و راست كرداري همراه نباشد؛ آسيبهاي بسياري را به همراه دارد.
حضرت علي(ع) ادب را بهترين ميراث ميداند: «هيچ ميراثي مانند ادب نيست». وجود اين سرمايه ارزشمند و ميراث پربها است كه انسانها را شخصيت ميدهد. روابط بين جامعه را به سمت صلح و صفا پيش برده و از تنشهاي بيمورد بازميدارد.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان