كلمات كليدي : اعتياد، وابستگي، مواد مخدر، جرم، بيماري
نویسنده : فاطمه كاظمي آراني
واژه Addiction در لغت بهمعنای عادت و اعتیاد است.[1] و در اصطلاح جامعهشناختی وابستگی و یا اسارت به یک ماده اساساً دارویی که از نظر فیزیکی، روانی و یا اجتماعی مضر شناخته میشود اعتیاد نامیده میشود. اگرچه باید گفت که انسان در طول زندگی خود به انواع چیزها معتاد میشود که میتوان ازجمله اعتیاد به اینترنت، انواع مواد دارویی، خوردن ناخنهای انگشت و... را نام برد.[2] در طب جدید بهجای کلمه اعتیاد، وابستگی به دارو بهکار میرود که دارای همان مفهوم، ولی دقیقتر و صحیحتر است. مفهوم این کلمه آن است که انسان بر اثر دستیابی و مصرف دارو احساس آرامش و لذت به او دست میدهد ولی نرسیدن دارو به خماری، دردهای جسمانی و احساس ناراحتی و عدم تأمین بهدنبال دارد.[3]
"ماده مخدر" مادهای است شیمیایی یا طبیعی که نیروهای روانی را تحریک میکند و از طریق آثاری که در احساسات، اندیشه یا ذهن انسان میگذارد در رفتار تأثیر میکند. اگر در معنای وسیعش در نظر بگیریم موادی مانند آسپیرین، چای و قهوه را هم دربر میگیرد. اما معمولا منظور از مواد مخدر آنهایی است که منع قانونی دارد.[4]
استعمال مواد مخدر قدمت تاریخی دارد و شواهد موجود حکایت از مصرف این مواد در ادوار پیش از میلاد مسیح میکند. اما مسئله اعتیاد در زمان ما بهطور کلی صورتی متفاوت از سابقه تاریخی آن دارد. استفاده از مواد مخدر بهمنظور دست یافتن به حالتی آرامشدهنده و لذتبخش از نظر جسمی- روانی، به میزان استفاده از این مواد در جهت درمان بیماریها، قدمت دارد. در حقیقت تا قبل از شروع قرن بیستم تریاک و مشتقات آن در فهرست دارویی بسیاری از کشورها بهطور رسمی وجود داشت و از اینرو تا ابتدای قرن بیستم مصرف مواد مخدر یک مسئله اجتماعی عمده تلقی نمیشد.[5]
انواع اعتیاد[6]
با توجه به تعریف مذکور، اعتیاد به دو دسته تقسیم میشود:
1) اعتیاد مجاز؛ به وابستگی و تداوم در مصرف موادی که بهعنوان دارو شناخته شده و بهطور طبیعی یا مصنوعی بهدست میآید، اعتیاد مجاز میگویند، و معمولاَ شامل بسیاری از مواد دارویی بهویژه آرامبخشها و خوابآورها میشود این مواد به تجویز پزشک یا اغلب خودسرانه مصرف میشود. اعتیادهای مجاز به نوبه خود به دو دسته تقسیم میشود:
الف) اعتیاد به مواد مخدر طبیعی و مصنوعی که بهعنوان دارو شناخته میشود.
ب) اعتیاد به موادی مانند تنباکو، سیگار و نظایر آن که تنها از دیدگاه روانی عادتآور است و تداوم مصرف را ایجاد میکند.
2) اعتیاد غیرمجاز؛ به وابستگی فرد به مصرف همیشگی مواد و بهرهگیری از عواملی که بنابر قوانین کشوری یا بینالمللی (شرعی و مدنی) غیرمجاز شناخته میشود، اعتیاد غیرمجاز میگویند. این امر در نتیجه ناپسند بودن مظاهر اعتیاد از دیدگاه پزشکی، بهداشتی، روانی و اجتماعی غیرمجاز تلقی میگردد.
نظریههای علل اعتیاد[7]
1. نظریههای زیستشناختی؛ طبق این نظریه، علل مصرف مواد مخدر در بعضی افراد، عوامل زیستشناختی، ارثی و نقش ژنتیک و یا اختلالات متابولیک میباشد.
2. نظریههای روانشناختی؛ طبق این نظریه، احتمال مصرف مواد مخدر در افرادی که عزت نفس پایین دارند یا بیشتر مضطرب میشوند، بهمنظور آرامش یافتن، اعتماد به نفس پیدا کردن و رهایی از تنش، همیشه بیشتر است. افرادی که شخصیت وابسته دارند نیز با احتمال بیشتری به مواد مخدر آلوده میشوند.
3. نظریههای جامعهشناختی؛ این حوزه به تبیین نیروهای ساختاری و فرهنگی مؤثر بر مصرف مواد مخدر میپردازد و دارای رویکردهای زیر است:
الف) رویکرد ساختی-کارکردی؛ طبق این رویکرد، سوء مصرف مواد مخدر واکنشی است به نبود پیوند بین فرد و جامعه و تضعیف شدن وفاق جمعی در مورد هنجارهای مقبول اجتماعی. در این دیدگاه هرچه جامعه پیچیدهتر شود و تحولات اجتماعی با سرعت بیشتری روی دهند، هنجارها و ارزشهای اجتماعی مبهمتر شده، به وضعیت آنومیک خواهند انجامید. آنومی در مقیاس جامعه میتواند به فشارهای اجتماعی و ناهمسازیهای هنجاری ختم شود و موجبات سوء مصرف مواد مخدر را فراهم کند.
ب) رویکرد تضاد؛ این رویکرد بر اهمیت تفاوت قدرت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی گروههای ذینفع اجتماعی و چگونگی تأثیر آن بر رفتارها و ارزشهای مربوط به سوء مواد مخدر تأکید میکند. از این منظر سوءمصرف مواد مخدر واکنشی است به نابرابری موجود در نظام سرمایهداری. افراد یک جامعه بیگانه از کار، دوستان و خانواده و از جامعه و نهادهای آن به مصرف مواد مخدر بهعنوان ابزاری برای فرار از ستم و سرخوردگی ناشی از نابرابری روی میآورند.
ج) رویکرد کنش متقابل نمادین؛ کنش متقابل نمادین بر اهمیت تعریف و برچسبزنی و معانی منتسب به مصرف مواد تأکید دارند. از این منظر اگر تجربه نخستین مصرف مواد خوب تلقی و تعریف شود، مصرف مواد تکرار خواهد شد و فرد ممکن است بهتدریج برچسب معتاد بخورد اگر این تعریف طوری درونی شود که فرد نیز خود را معتاد تلقی کند رفتار مزبور استمرار و حتی افزایش خواهد یافت. مصرف مواد از طریق کنش متقابل نمادین در گروههای کوچک (همسالان و دوستان) نیز یادگیری میشود. افراد تازهکار در نخستین مرتبه مصرف مواد مخدر نهتنها تحریکشدن برای مصرف و فنون آن را یاد میگیرند بلکه یاد میگیرند که چطور آن را تجربه کنند. زمانی که برخی مواد، رفتارها و تجارب نهتنها توسط گروه همسالان و دوستان، مقبول بلکه لذتبخش شمرده شود، احتمال ادامه مصرف وجود دارد.
عوارض اعتیاد[8]
عوارض اعتیاد در ابعاد گوناگون فردی و اجتماعی ظاهر میشود که در ذیل به آنها اشاره می شود:
1) عوارض جسمی؛ اگر مصرف روزانه معتاد متوقف گردد و از ده تا دوازده ساعت تجاوز کند، به عوارض جسمی و ناراحتی جسمی و ناراحتی عصبی، اضطراب، بیقراری، عطسه، ریزش مکرر آب از بینی و چشم، ناراحتی عضلانی، فشار شدید در ستون فقرات، دلدرد و دلپیچه، بیاشتهایی، استفراغ مکرر، لاغر شدن، کم شدن وزن و... مبتلا میگردد.
2) عوارض روانی؛ معتاد فاقد تعادل روانی است و لاابالیگری، عدم توجه به اصول و مقررات جامعه، تسلیم شدن در برابر پیشامدها، ضعف اراده، بیتوجهی به مسئولیتهای فردی و اجتماعی، از خصوصیات رفتاری اوست. معتادان از لحاظ عاطفی نابالغ، عصیانگر، بیقرار، و دارای احساسات خصومتزا هستند. همچنین معتادان افرادی مضطربند که احساس بیکفایتی و تنهائی میکنند.
3) عوارض اجتماعی؛ معتادان نهتنها مولد و سازنده نیستند، بلکه مصرفکنندگانی هستند که غیر از ضرر اجتماعی هنری ندارند. فرد معتاد نسبت به اعضای خانواده خود احساس مسئوولیت نمیکند. موقعیت اجتماعی او متزلزل است، به دیگران اعتماد ندارد. و برآوردن نیازهای خود را مقدم بر دیگران میداند. روابط اجتماعی معتاد بسیار سطحی و تصنعی بوده، بهندرت میتواند پیوندهای مستحکم عاطفی، وفاداری و تعهد داشته باشد. ارتکاب جرایم معتادان بهعلّت ضعف روابط انسانی هر روز بیشتر میشود و بههمین دلیل اعتماد عمومی و اهمیت اجتماعی به خطر میافتد، زیرا اکثر معتادان ناگزیر برای تأمین مواد مخدر به راههای نادرست نظیر دزدی، تجاوز به دیگران و آدمکشی روی میآورند.
الگوهای مصرف مواد مخدر[9]
استفاده از آن برای کسب تجربه
استفاده از آن بهمنظور تفریح و استفاده گروهی
استفاده از آن تحت فشار موقعیتی؛ مثلاً برای بیداری در یک موقعیت حساس یا تحت فشار گروه همسالان
استفاده از آن از روی عادت؛ پس از مدتی مصرف، عادت پیدا کردن و مصرف بهطور منظم.
استفاده از روی اضطرار؛ فرد پس از مصرف دفعات زیاد مواد بدون مصرف قادر به زندگی نبوده و از لحاظ جسمی و روحی وابسته به مواد مخدر میشود.
درمان اعتیاد[10]
1. دارودرمانی؛ که شامل سمزدایی و درمان نگاهدارنده است که به کمک دارو، معتاد را به حالت معمولی یا رها از حالت اعتیاد باز گردانند.
2. رواندرمانی؛ مواردی از قبیل "نفرتدرمانی" و "شخصدرمانی" است. در نفرتدرمانی ازطریق شوک الکترونیکی، انتخاب مواد مخدر تبدیل به یک تجربه ناخوشایند میشود، درشخصدرمانی به شخص کمک میشود تا علت گرایش خود به اعتیاد را پیدا کرده و مشکل خویش را خود حل کند.
3. گروهدرمانی؛ گروهی از معتادان را در کنار هم جمع کرده تا تجربیات شخصی را با دیگران در میان بگذارند و به این ترتیب به یکدیگر کمک کنند.
البته روشهای فوق درصورتی بهتر میتواند جواب دهد که معتادان شاغل بوده و درآمد خوبی داشته باشند و مورد حمایت مناسب مادی و معنوی دیگران مانند خانواده و دوستان خود باشند و از پارهفرهنگ اعتیاد رها شده باشند.
اعتیاد جرم یا بیماری
رحمتالله صدیق معتقد است هنوز نوعی وفاق کلی بر سر تعریف اعتیاد به مواد مخدر بهعنوان جرم یا بیماری وجود ندارد، هم کسی که معتاد را بیمار تلقی میکند و هم کسی که او را مجرم میشمارد، موضوع را فردی میکنند و فراموش میکنند که معتاد بیش از هر چیز قربانی سازماندهی نادرست اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است. براساس این نگرش، منشأ اصلی جرم فقط ویژگی شخص مجرم است و منشأ اصلی رفتارهای نامطلوب و نابهنجار را فیزیولوژی، شیمی، روانشناسی، شخصیت، اخلاق و نگرش فرد میداند و لذا حکم میکند که راه از بین بردن جرایم در جامعه، ایجاد تغییر و تحول در فرد مجرم است و برای کنترل جرم باید فرد مجرم را از طریق مجازات، معالجات پزشکی و روانپزشکی، مشاوره و مانند آن، با نظام اجتماعی همساز کرد. غافل از اینکه مسئله اجتماعی با اصلاح فرد حل نخواهد شد و علّت جرم در چگونگی سازماندهی و انجام امور در جامعه و نهادهای آن نهفته است و اختلالهای مربوط به اصلاح فرد با اصلاح این سازماندهیها و نهادها و البته با در نظر گرفتن شرایط افراد سامان خواهد یافت. جایی که نهادهای اجتماعی- اقتصادی سطوح بالایی از نابرابری را در جامعه ایجاد کنند، بروز میزان بالای جرم و اختلالات در میان کسانی که بدترین و شدیدترین فشارهای نابرابری را دارند امر چندان غیر منتظرهای نیست. جایی که اعتیاد به مواد مخدر به یک مسئله اجتماعی تبدیل شده در برخود با آن نیز باید همه گروهها و سازمانهای جامعه دخالت داشته باشند. از دیگر علل مصرف مواد مخدر طی سالهای اخیر شرایط اجتماعی، در وضعیت حاشیهای اقتصادی قرار داشتن، و فروپاشی فرهنگی و اجتماعی میباشد. لذا ساختارهای مختلف جامعه باید برای پیشگیری از مصرف مواد مخدر باید امنیت اقتصادی، اجتماعی، قضائی و بهداشتی را برای آحاد مردم جامعه ایجاد کنند.[11]