دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

امانوئل والرشتاین Immanuel Maurice Wallerstein

No image
امانوئل والرشتاین Immanuel Maurice Wallerstein

كلمات كليدي : امانوئل والراشتاين، نظام نوين جهاني، سرمايه داري، اقتصاد جهاني، مركز، پيرامون، نيمه¬پيرامون

نویسنده : ابوذر رحيمي

امانوئل والرشتاین در 28 سپتامبر 1930 در نیویورک متولد شد، وی همه درجات دانشگاهی‌اش، از جمله دکترایش را در سال 1959 از دانشگاه کلمبیا گرفت. وی بین دهه 1950 تا 1960 مطالعات خود را بر روی آفریقا متمرکز کرده بود.[1] وی تا سال 1970 در دانشگاه کلمبیا مشغول به‌کار بود. بعد از سال‌ها ماندن در این دانشگاه و پنج سال کار سخت در دانشگاه مک‌گیل مونترال، در 1976، استاد برجسته جامعه‌شناسی ایالتی نیویورک در بینگ همتون و مدیر مرکز مطالعات اقتصاد، سیستم‌های تاریخی و تمدن‌های فرناند برودل، گشت. مهم‌ترین خدمت او به جامعه‌شناسی، کتاب سال 1974 او، "نظام نوین جهانی" است. که به نه زبان ترجمه شده است. وی همچنین جلد دوم کتاب را نیز به انتشار رساند، که در آن، تحلیل نظام جهانی را تا سال 1750 ادامه داد. در 1975، جایزه معتبر سوروکین به‌خاطر کتاب نظام نوین جهانی دریافت کرد.[2] از جمله کتاب‌های والرشتاین می‌توان به، علم اجتماعی نیاندیشیدنی (1991)، پس از لیبرالیسم (1995)، پایان جهان چنان که ما می‌فهمیم (1999)، سقوط قدرت امریکا: ایالات متحده در دنیای آشوب‌زده (2003) و جهان شمولی اروپا: خطابه قدرت (2006) اشاره کرد.[3]

زمینه فکری

والرشتاین در مقدمه کتاب نظام نوین جهانی به تشریح تأثیرپذیری‌اش از مارکس و وبر می‌پردازد به نظر والرشتاین هم مارکس و هم وبر معتقدند که یک نظام اقتصاد جهانی سرمایه‌داری واحد وجود دارد و لذا او این مفهوم را از این دو به عاریت می‌گیرد و مفاهیم سرمایه، روابط و مناسبات تولید، انباشت سرمایه در حرکت تاریخ را از مارکسیسم اخذ کرده است. متفکر دیگری که والرشتاین به او بسیار مدیون است "کارل پولانی" است. رویکردهای والرشتاین بسیار شبیه به طرز تفکر پولانی است، مانند تمایز بین تجارت و بازار که موجب سازماندهی تقسیم کار می‌گردد، روابط پیچیده درون دولت‌ها و سازمان‌های سرمایه‌داری، عواقب تسلط بازار بر شیوه‌های زندگی و نهایتاً چرخش تاریخی بین بازارهای آزاد و مقاومت در برابر پیامدهای مخرب آن.[4]

وی اندیشه مرکز و پیرامون را که از سوی "رائول پربیش" اقتصاددان آرژانتینی، و کمیسیون اقتصادی ملل متحد برای آمریکای لاتین مطرح شده بود را تعمیم داده است.[5]

نظام نوین جهانی

بسیاری از مارکسیست‌ها به پژوهش‌های تاریخی گرایش دارند. آن‌ها با پذیرش جهت‌گیری تاریخی، استدلال می‌کنند که به تعلق مارکس به تاریخگرایی همچنان وفادارند. برجسته‌ترین تحقیقات تاریخی مارکس، بررسی‌هایش درباره تشکل‌های اقتصادی ماقبل سرمایه‌داری است. والرشتاین نیز در تحقیقات خود جهت‌گیری تاریخی را دنبال می‌کند. واحد تحلیل والرشتاین در تحلیل‌اش "نظام جهانی" است. این مفهوم یک نظام اجتماعی متکی بر خود با مرزهای معین و پهنه عمر مشخص را دربر می‌گیرد.[6]

  1. انواع نظام جهانی از منظر والرشتاین

والرشتاین در ابتدا دو نوع نظام جهانی را از هم متمایز می‌کند:

نخست، امپراتوری‌های جهانی؛ که عبارت‌اند از: شبکه‌ای از جوامع که به‌واسطه سلطه یک دولت یا قدرت سیاسی متمرکز وحدت پیدا کرده‌اند، مانند امپراتوری روم، چین و عثمانی.

دوم، اقتصادهای جهانی؛ از این نوع، تنها یک نظام به‌لحاظ تاریخی پایدار بوده است، که آن هم چیزی نیست جز اقتصاد جهانی سرمایه‌داری. مشخصه این نظام جهانی، عبارت است از کثرت دولت‌ها یا مراجع سیاسی؛ وحدت آن ناشی از سرمایه‌داری است که تقسیم کار و روابط اقتصاد سیاسی را به‌وجود می‌آورد که بخش‌های نظام جهانی را به یکدیگر پیوند می‌دهد.

سوم، حکومت جهانی سوسیالیستی؛ والرشتاین حالت ممکن سومی را نیز در نظر می‌گیرد "حکومت جهانی سوسیالیستی" که جایگزین سرمایه‌داری می‌شد. به نظر وی، اتحاد جماهیر شوروی سابق و چین پیشتازان صورت‌بندی اجتماعی جدیدی نیستند، آن‌ها تنها دولت‌های کنترل‌شده سوسیالیستی در اقتصاد جهانی سرمایه‌داری هستند.[7]

  1. اقتصاد جهانی در اندیشه والرشتاین

وی اقتصاد جهانی را به دو بخش تقسیم می‌کند. 1- دولت‌های مرکزی 2- مناطق پیرامون، از نظر او مناطق نیمه‌پیرامونی هم وجود دارند که حلقه واسط میان مرکز و پیرامون می‌باشد. به نظر والرشتاین نظام جهانی از قرن شانزدهم میلادی با پیدایش سرمایه‌داری و روابط تولیدی خاص به‌وجود آمده است. تنها نظامی که در جهان نوین دارای یک شیوه تولید واحد است نظام جهانی است و این شیوه تولید در حال حاضر سرمایه‌داری است.

الف) جوامع مرکز؛ این جوامع دارای ویژگی‌هایی نظیر نظام بانکداری قدرتمند، تولید انبوه صنعتی، فن‌آوری پیشرفته، سرمایه فراوان و متمرکز، وجود یک طبقه قدرتمند سرمایه‌دار، یک طبقه وسیع کارگر، می‌باشند.[8]

ب) جوامع پیرامونی؛ در قرن شانزدهم پیرامون شامل اروپای شرقی به‌جز روسیه بود. این مناطق تک‌محصولی بوده و از کارگران اجباری استفاده می‌کردند. ویژگی کشورهای پیرامونی عبارت‌اند از: کشاورزی و خدمات متکی بر تولید مواد خام، نبود نظام قدرتمند صنعتی بانکی، نبود سرمایه متشکل، وجود طبقه سرمایه‌دار ضعیف همراه با خیل عظیم دهقانان و کارگران فقیر شهری، تأثیر‌پذیری از مرکز. مهم‌ترین ویژگی دولت پیرامونی حرکت در جهت اصلاح و نوسازی جامعه و اقتصاد برای هماهنگ‌سازی بیشتر با فرایند انباشت سرمایه جهانی است.

ج) جوامع نیمه‌پیرامونی؛ مناطق مسیحی‌نشین مدیترانه در قرن شانزدهم، جزء مناطق نیمه‌پیرامون محسوب می‌شدند آن‌ها تا حدی در بانکداری بین‌المللی و تولید صنعتی مرغوب سهیم بودند. شیوه کنترل کار حدوسط نظام آزاد و اجباری بود.[9] کشورهای نیمه‌پیرامونی از دو ویژگی متمایز برخوردار‌ند: 1- اگر مبادلات میان مرکز و پیرامون اقتصاد جهانی سرمایه‌داری، به‌صورت مبادله محصولات پردستمزد و کم‌دستمزد باشد، این امر منجر به یک مبادله نابرابر می‌شود که در آن یک کارگر پیرامونی باید برای به‌دست آوردن کالایی که یک کارگر مرکز با یک ساعت کار خود آن را تولید نموده است، چندین ساعت به‌کار بپردازد. کشورهای نیمه‌پیرامونی از نظر محصولات صادراتی و همچنین از نظر سطح دستمزد در حد وسط قرار می‌گیرد؛ 2- دولت به‌خاطر منافع مستقیم و بی‌واسطه خود کنترل بازار داخلی را در اختیار دارد.[10]

  1. تاریخ نظام جهان سرمایه‌داری

والرشتاین تاریخ نظام جهان سرمایه‌داری را به چهار دوره تقسیم می‌کند:

1- سرآغاز اقتصاد جهانی سرمایه‌داری در اروپا (1400-1600)

2- دوران تثبیت آن در اروپا (1815-1917)

3- آغاز اقتصاد جهان و نظام اجتماعی حقیقی تحت هژمونی بریتانیا (1815-1917)

4- دستیابی ایالات متحده به قدرت هژمونیک در نظام نوین جهانی (1917-1960). طی چند دهه اخیر ایالات متحده در حال از دست دادن موقعیت مسلط اجتماعی خود بوده است؛ از نظر والرشتاین جنبش‌های استعمارزدایی، ورود ژاپن، برزیل و آلمان به جرگه قدرت‌های درجه اول اقتصادی، به همراه افزایش قدرت اقتصادی اعراب و کشورهای آسیایی، چالش نظامی با شوروی زمینه را برای تشدید کشمکش بر سر جهان آماده کرده‌اند.[11]

والرشتاین عقیده دارد برای پیدایش اقتصاد جهانی سرمایه‌داری از بطن فئودالیسم، سه چیز ضرورت دارد. 1- گسترش جغرافیایی از طریق اکتشاف و استعمار 2- تحول شیوه‌های متفاوت نظارت بر کار مناطق اقتصاد جهانی 3- توسعه دولت‌های نیرومندی که به دولت‌های مرکزی اقتصاد جهانی نوپدید سرمایه‌داری تبدیل شده بودند.

مراحل شکل‌گیری نظام نوین جهانی

1) گسترش جغرافیایی؛ گسترش جغرافیایی پیش‌نیاز دو مرحله دیگر است. پرتقال در اکتشاف خارجی پیشگام بود. گروه‌های نخبه، مانند نجیب‌زادگان، به دلایل گوناگون نیاز به گسترش خارجی داشتند. نخست به‌دلیل آنکه، آن‌ها با نبرد طبقاتی نوپدید روبرو شده بودند که از هم گسیختگی اقتصاد فئودالی به‌بار آورده بود. تجارت برده، نیروی کار سر به‌راهی برایشان فراهم ساخته بود تا بر پایه آن اقتصاد سرمایه‌داری را بنا کنند. جهان‌گشایی کالاهای گوناگونی را که برای رشد سرمایه‌داری مورد نیاز بود -شمش طلا‌، مواد غذایی و انواع مواد خام- را در اختیارشان گذاشت.[12]

2) تقسیم کار جهانی؛ با گسترش جغرافیایی، دنیا برای توسعه یک نوع تقسیم کار جهانی، آماده شد. در سده شانزدهم، سرمایه‌داری جای دولت‌گرایی به‌منزله شیوه عمده تسلط جهانی را گرفت، اما نظام سرمایه‌داری به‌گونه یکنواختی در سراسر جهان توسعه نیافت. به نظر والرشتاین توسعه سرمایه‌داری از ابتدا سرشار از کشمکش بود. بخش‌های گوناگون نظام جهانی سرمایه‌داری هر کدام در کارکرد خاصی تخصص پیدا کردند. هر کدام از سه بخش (مرکز، نیمه‌پیرامون و پیرامون) از نظر شیوه نظارت بر نیروی کار، متفاوت بودند: منطقه مرکزی از کار آزاد استفاده می‌کرد، منطقه پیرامونی از کار اجباری بهره می‌گرفت و منطقه نیمه‌پیرامونی مرکز کشاورزی سهم‌بری بود.[13]

3) توسعه دولت‌ها؛ این مرحله بخش سیاسی را دربر می‌گیرد. در این دوره سلطنت‌های مطلقه در اروپای ‌غربی همزمان با توسعه سرمایه‌داری پدیدار می‌شوند. از سده شانزدهم تا سده هجدهم، دولت‌ها بازیگران اصلی اقتصادی در اروپا بودند. بعدها این نقش به مؤسسات اقتصادی واگذار شد. دولت‌های اروپایی در سده شانزدهم با توسعه نظام‌های دیوان‌سالار و ایجاد انحصار قدرت در جامعه از طریق توسعه ارتش‌ها و مشروع ساختن فعالیت‌هایشان، خودشان را نیرومند ساخته، تا زمانی که از ثبات داخلی‌شان مطمئن شوند. در حالی که مناطق پیرامونی دولت‌های ضعیفی را پرورش دادند.[14]

توسعه در نظام جهانی

به نظر والرشتاین، نابرابری اصل اساسی و نیروی محرک نظام جهانی است. به نظر او حتی به‌لحاظ نظری توسعه همزمان همه دولت‌ها میسر نیست زیرا شکاف فزاینده‌، مکانیزم همیشگی عملکرد اقتصاد جهانی است. اما وی راهبردهای جایگزین توسعه را به منظور ایجاد زمینه‌ای برای بررسی امکانات تغییر نظام ارائه می‌دهد:

1- راهبرد استفاده از فرصت؛ معمولاً در بازار جهانی طی دوره رکود و بحران قیمت مواد خام کشورهای پیرامونی بسیار سریع‌تر از قیمت محصولات صنعتی پیشرفته کشورهای مرکز پائین می‌آید. در نتیجه حکومت‌های پیرامونی با اشکالات موازنه پرداخت‌ها، رشد بیکاری و کاهش درآمد دولتی مواجه می‌شوند. راه‌حل این مسا‌له راهبرد جایگزینی واردات است. یعنی تولید محصولات صنعتی در داخل کشور به‌وسیله فن‌آوری وارداتی می‌باشد. این راهبرد به‌معنای استفاده از موقعیت سیاسی ضعیف کشورهای مرکز در دوره‌ای خاص و وارد کردن فن‌آوری از آن کشورها می‌باشد.[15]

2- راهبرد دعوت از سرمایه‌گذاری خارجی؛ در این راهبرد توسعه با دعوت و اساساً بر اساس مزیت‌های نسبی موجود مثل سطح پائین درآمد و پذیرا بودن بیشتر برای سرمایه‌گذاری به‌وجود می‌آید. این نوع توسعه مربوط به دوره رونق است، و زمانی عملی می‌شود که کشورهای مرکز خودشان مشکلات اقتصادی نداشته باشند. همچنین این نوع توسعه حتی برای کشورهای دارای صنایع ابتدایی هم امکان‌پذیر است.

3- راهبرد حکومت خود اتکاء؛ این راهبرد بر استفاده کشور پیرامونی از نوعی فن‌آوری درون‌زا تأکید دارد. به نظر والرشتاین در وضعیت فعلی این راهبرد به‌دلیل وجود نظام جهانی که با آن موافقت چندانی ندارد از توفیق برخوردار نیست.[16]

ارزیابی

به گفته ترنس هاپکینز، والرشتاین نظریه‌ای در مورد اقتصاد جهانی سرمایه‌داری عرضه کرد و آن را نوعی نظم جهانی دانست ولی در مورد توسعه اقتصادهای ملی یا اقتصاد بین‌الملل نظریه‌ای ارائه نکرد. هاپکینز معتقد است که با تحول این نظام جهانی، به جای اتحادهای موجود میان بورژوازی ملی، یک طبقه سرمایه‌دار سازمان یافته در تمام جهان به وجود می‌آید.[17] این نظریه بیشتر تک‌عاملی است و همه چیز را در قالب اقتصاد و الزام سرمایه توضیح می‌دهد. همچنین بیش از حد بر نظام جهانی و تأثیر‌ش بر توسعه کشورها تأکید می‌ورزد و کمتر برای کشورها آزادی عمل قائل می‌شود.[18] والرشتاین برای دولت به‌ویژه برای روابط بین دولت‌ها یا روابط بین‌المللی توجه چندانی نکرده است.[19] وی مبارزه طبقاتی را نادیده می‌گیرد و تاریخ سرمایه‌داری و نقش مترقی سرمایه‌داری را در توسعه تحریف می‌کند.[20]

 

مقاله

نویسنده ابوذر رحيمي

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

Powered by TayaCMS