كلمات كليدي : انحراف، انحراف اجتماعي، آسيب شناسي اجتماعي، كجروي اجتماعي
نویسنده : اصغر كاظمي
واژه Deviance در لغت بهمعنای عملی که به دور از هنجارها میباشد، است.[1] انحراف اجتماعی از جمله مسائلی است که در حوزه آسیبشناسی اجتماعی بدان پرداخته میشود. انحراف صفت منسوب به برخی رفتارها یا اشخاص، نظیر بزهکاری یا بیماران روانی است. این موضوع از آراء متقدم آسیبشناسی اجتماعی اخذ شده است.[2] جامعهشناسان، انحراف را نهمانند صفتی رفتاری یا نوعی شخصیت، بلکه بهمنزله ویژگی برخی وضعیتهای اجتماعی یا کارکردهای ساختی نظام اجتماعی در نظر میگیرند.[3]
مجموعه صاحبنظرانی را که تعریفی از کجرفتاری (انحراف) ارائه دادهاند میتوان به دو گروه بزرگ تقسیم کرد:
- گروهی که کجرفتاری را پدیدهای واقعی و دارای صفتی میدانند که از رفتارهای بهنجار قابل تشخیص و تفکیک است. (نتلر، 1984 و هرشی، 1973)
- دسته دوم آنانکه مدعیاند کجرفتاری لزوماً واقعی نیست و برخی افراد به اشتباه یا از روی غرض برچسب میخورند. از سوی دیگر صرف ارتکاب نوعی خاص از رفتار چنانچه عدهای متوجه نشوند یا قدرت انگزنی نداشته باشند باعث میشود لزوماً فرد کجرفتار تلقی نشود. بنابراین از نظر این گروه اساساً این انگ است که کسی را کجرفتار میکند و نه نفس رفتار. (ارمن و لاندمن، 1996؛ سیمون، 1996؛ بکر، 1973 و اریکسون، 1962)[4]
بهصورت عام از نظر جامعهشناسان انحراف را میتوان ناهمنوایی با مجموعه هنجارهای معینی تعریف کرد که شمار زیادی از افراد یک اجتماع یا جامعه پذیرفتهاند.[5] تخطی از هنجارها، طیف وسیعی دارد؛ چنانکه در سطح کلان جامعه با اتلاف و قصور و بینظمی و لااُبالیگری تداعی میشود و در سطح میانه جامعه به نظامیگری و ناامنی و بیتخصصی و ناآگاهی تعبیر میگردد و در سطح خرد جامعه سر از بیماری و بزه و جرم و گناه در میآورد.[6]
در قلمرو جامعهشناسی، انحراف با همنوایی کامل میشود، یعنی جامعهشناسی انحراف بدون همنوایی ناقص است و البته این هر دو نیز بدون نظریهپردازی و به صرف تأکید بر نمودهای خاصی از مصادیق انحراف، به جامعیت تبیینی نمیگرایند.[7] توجه به این مسئله در فهم انحراف اجتماعی بسیار موثر است.
سابقه بررسی رفتارهای کجروانه با تاریخ تفکر اجتماعی عجین است؛ دورههای آغازین تحلیل کجروی در تمدن مغربزمین؛ شاهد مباحثی نظری و متکی بر مواضعی فلسفی یا مذهبی است. بررسی این نظرات نشان میدهد که اندیشمندان آن دورهها، به اثرپذیری کجروی از علل گوناگون و ابعاد متفاوت این اثرپذیری توجه داشتند. نخستین گونههای این سخنان را میتوان در "دوران یونان باستان" دید. برای نمونه، افلاطون و ارسطو در همان حال که وقوع جرم را به عواطف و انگیزههایی درونی نسبت میدهند، از امکان تأثیرگذار بودن "تشکیلات اجتماعی و اقتصادی" سخن میگویند و "فقر" را "یکی از شرایط مساعدِ" شکلگیری و گسترش جرم قلمداد میکنند.[8]
عوامل پیچیدگی ماهیت انحراف[9]
ماهیت انحراف بسیار پیچیده و مشکل است که به دلایلی چون گستردگی ماهیت و حدود و ثغور جلوه کنش انحرافی و عوامل وضعیتی مرتبط با آن است:
اولین عامل در پیچیدگی آن، تعریف انحراف برحسب نسبیت هنجارهای اجتماعی است.
دومین عامل؛ هنجارها قاعدتاً ملاک کنش هستند و نه مبین شیوه انجام صحیح آنها. به دیگر سخن انحراف امری مستمر و قطعی و کامل نیست و برخی انحرافات از هنجارها در بخشی از زمانهای خاص مورد نظر است.
سومین عامل؛ عدم انطباق کامل مرزهای نظارت غیررسمی و رسمی بر رعایت هنجارها. در این چشمانداز مردم بهدلیل زندگی جمعی و نه برخورد مستمر با نهادهای قانونی است که حدود هنجارها را میشناسند.
سایر عواملی که باعث پیچیدگی فهم و تبیین انحراف است، شامل: وجود انحرافات ناخواسته برحسب رابطه انگیزشها با رفتار، وجود رابطه میان ادراک انحراف با انحرافات آشکار و پنهان و ... میباشد.
کارکردهای مثبت و منفی کجروی
کجروی همانند سایر پدیدههای اجتماعی دارای کارکردهای منفی و مثبت زیر میباشد:
تأثیرات منفی و غیرکارکردی انحراف[10]
- شکسته شدن هنجارهای مهم اجتماعی در سطح گسترده، زندگی اجتماعی را غیرقابل پیشبینی کرده و عامل ایجاد تضاد و کشمکش میان دو گروه همنوایان و کجرفتاران میشود که حاصل همه اینها ایجاد اختلال در نظم اجتماعی خواهد بود.
- اگر بدون مجازات بماند، تمایل به همنوایی را در مردم از بین میبرد.
- مخدوش کردن حس اعتماد و اطمینان عمومی.
- صرف هزینههای هنگفت برای فعالیتهای کنترل اجتماعی.
تأثیرات مثبت و کارکردی کجروی[11]
این بحث اولینبار توسط امیل دورکیم مطرح شد. از نظر وی کجروی برخلاف آنچه مردم خیال میکنند، ماهیت رفتار نیست بلکه منوط به چگونگی تعبیر و تفسیر دیگران از آن رفتار است، وی معتقد است که کجروی برای بهبود و اصلاح اجتماعی مفید است. کارکردهای انحراف و کجروی عبارتاند از:
- کمک به تصریح و روشن شدن هنجارها و تعیین حدود تحمل و مدارای اجتماعی (Social Tolerance) است. شاید بتوان گفت اگر کجروان نبودند همنوایان نیز به ذهن متبادر نمیشدند.
- حفظ و تقویت ارزشها و همبستگی و یگانگی جامعه.
- عمل کردن بهعنوان سوپاپ بخار برای کاهش فشار نارضایتیهای اجتماعی. بدین صورت که کجرفتاری از تراکم زیاد از حد ناخشنودیهای اجتماعی کاسته، فشارهایی را که بر گروه نظم جامعه وارد میآید خنثی کرده، یا دستکم کاهش خواهد داد.
- به صدا در آوردن سوت خطر بروز نقص در سازمان اجتماعی. در شرایط خاص، هنجارها به طریق گریز نهادی (Institutional Evasion) یعنی کجرفتاریهای منظم و در سطح وسیع توسط تعداد زیاد یا اکثریت مردم شکسته میشوند. برای مثال بروز گریز نهادی (طفره عمومی) در مقابل قوانینی که در غرب تفریحات روزهای یکشنبه را تعطیل میکرد بیانگر این است که چنین بیهنجاریهایی قابلیت اجرایی ندارند.
- کجروی معمولاً بهعنوان یک منبع تغییرات اجتماعی قلمداد میشود. آنچه امروز کجرفتاری است ممکن است فردا همنوایی باشد. هر شخص یا گروهی که تصمیم به تغییر هنجارهای موجود در یک جامعه بگیرد، به همراه آن باید خطر بدنامی و رسوایی (Stigmatization) را بهدلیل این کجروی بپذیرد.
خلاصه اینکه کجرفتاری و انحراف ماهیتاً بد یا خوب نیست و با توجه به شرایط میتواند از نظر اجتماعی مفید یا مضر باشد.
نظریههای کجروی
بشر از قدیمالایام در مواجهه با کجروی، بهمنظور شناخت و رفع آن، مراحل چندی را پشت سر گذارده است. حاصل آن نظریات متنوع کجروی و انحرافات بوده است. تبیینهای اولیه، علل زیستی و جسمانی را عاملی بهمنظور شناخت کجروی میدانستند و اندیشمندان و فیلسوفان برای اثبات ادعایشان از روشهای شجرهنامه، مطالعه خاندان و اجداد، بررسی تیپ بدنی، تعداد کروموزومها، گروههای خونی، خطوط پوستی و ... سود جسته و بهشناخت آن اهتمام میورزیدند. پس از طی این دوره، عوامل روانی تبیین قویتری جهت شناخت کجرویها شده و بررسی شخصیت کجروان، نارساییهای دوران کودکی و سایر عوامل در تحقیقات کجروی رواج پیدا نمود و در نهایت عوامل اجتماعی که بهنظر میرسد جامع نظریات زیستشناختی و روانشناختی است که شامل مواردی نظیر جامعهپذیری، فقر اقتصادی و فرهنگی، ضعف کنترل و ... است، در بررسی کجروی جای باز نمودند.
امروزه صاحبنظران در تحلیل بزهکاری و جرایم، صرفاً بر تحلیلهای زیستشناختی بسنده نمیکنند، بلکه عوامل روانی و اجتماعی را نیز در این زمینه بسیار مؤثر میدانند. از اینرو در مطالعه انحراف و کجروی به تمامی نظریاتی که از جنبههای مختلف کجروی و جرایم را تبیین میکنند، پرداخته میشود. در ذیل بهطور مختصر به رهیافتهای عمده تبیین کجروی اشاره میگردد:
- رهیافت زیستشناختی؛ برخی از آسیبشناسان اجتماعی بر این باورند که عوامل زیستشناختی مانند نقص جسمانی و وضعیت خاص ژنتیکی را باید علت کجروی اجتماعی دانست. از پیشگامان این نظریه میتوان سزار لمبروزو (Cesare Lombroso: 1835-1909)، جرمشناس و پدر مردمشناسی جنایی ایتالیا را نام برد. او در تحقیق و کالبدشکافی مجرمان متوجه شد که اغلب جنایتکاران و کجروان اجتماعی در ساختمان بدن خود دارای نقایصی هستند. در این رهیافت افراد دیگری نظیر هانس آیزینگ "تأثیر توارث" و شلدون مبحث "اختلالات کروموزومی" را علت کجروی دانستهاند.[12]
- رهیافت روانشناختی؛ سؤال اساسی که در رویکرد روانشناختی این است که؛ چه فردی انحراف اجتماعی را انجام میدهد؟ در اینجا شیوههای تحلیل زیر را میتوان ملاحظه نمود:
- رویکرد تحلیل روانشناختی.
- رویکرد تحلیل شخصیتی.
- رویکرد تحلیل رفتار.
رهیافت جامعهشناختی؛ برخلاف رویکردهای فردگرایانه زیستشناختی و روانشناختی، جامعهشناسان اغلب رفتار انحرافی را خارج از ویژگیهای فردی دیده و بر یافتههای گروهی متمرکز شدهاند. در این نظریهها تأکید بیشتر به زمینهها و ساختارهای اجتماعی جرمزا است. از نظر گیدنز «طبق استدلال آنها، هرگونه تعبیر و تفسیر رضایتبخشی از ماهیت جرم، باید خصوصیت جامعهشناختی داشته باشد چرا که چیستی جرم به نهادهای اجتماعی یک جامعه بستگی دارد.»[13]
پرسشهایی که در این حوزه علمی مطرح میشود عمدتاً به قرار زیر است:
- چرا انحرافات در کلیه جوامع دیده میشود؟
- فراگردی که افراد تحت تأثیر آن منحرف میشوند چگونه است؟
- در چه زمینههایی کجرفتاری بیشتر رخ میدهد؟
- مکانیسمهای کنترل اجتماعی برای مجازات کجروها چیست؟
در پاسخ به سؤالات فوق اندیشههای مختلفی از منظرهای متفاوت ارائه شده است که در دیدگاه جامعهشناختی مورد بررسی قرار گرفته است.
ازجمله نظریههایی که به این مسائل پرداختهاند میتوان به نظریه بیهنجاری دورکیم، نظریه فشار ساختاری مرتون، نظریات کنترل، نظریه سایکس و ماتزا، نظریه انتقال فرهنگی کجرفتاری کلیفورد ناو و هنری مککی، نظریه یادگیری و انتقال فرهنگی ساترلند، نظریه برچسبزنی هوارد بکر و ادوین لمرت، نظریه فرصتهای نامشروع کلووارد و اولین و ... اشاره کرد.