كلمات كليدي : باور، اعتقاد، عقيده، ديد قالبي، باورهاي ارزشي
نویسنده : مصطفي همداني
واژه "Belief" در فارسی به باور، عقیده، ایمان و اعتقاد ترجمه شده است.[1] این واژه از اصطلاحات مربوط به حوزه روانشناسی اجتماعی است که مباحث مربوط به پدیده روانی اعتقاد را از این حیث که دارای رفتارسازی اجتماعی است مطالعه میکند.
در یک تعریف ساده و رسا، «باورها یا عقیدهها، اندیشههایی هستند که فرد به درستی و حقانیت آنها اعتقاد دارد.»[2] کرچ و کرچفلید باور را چنین تعریف کردهاند: «باور، سازمانی باثبات از ادراک و شناختی نسبی درباره جنبه خاصی از دنیای یک فرد است.» برای مثال، اعتقاد به بابانوئل که مفاهیم گوناگون به آمیختهای همچون: جنبه جسمانی، لباس و نوع پوشش، جنبه کارکردی آن را دربر میگیرد. در مفهوم وسیعتر، باورها دربرگیرنده شناخت یا دانستهها، عقاید یا آیین است.»[3]
منابع باورها
باورها از کجا شکل میگیرند؟ منابع شناختی و عاطفی و بینشی شکلگیری باورها چیست؟ برخی از روانشناسان اجتماعی به این نتیجه رسیدهاند که «باورها سه ریشه اصلی دارند: تجربه شخصی، اطلاعات حاصل از دیگران و استنتاج، حتی ممکن است باورها محصول همزمان این سه منبع باشند. مثلاً، ممکن است شخصی نوار جدید آقای X را خیلی خوب توصیف کند زیرا شخصاً به آن گوش داده است. همچنین نوار مزبور ممکن است به این علت خیلی خوب به نظر برسد که فردی مورد اعتماد آن را تعریف کند یا در روزنامهها راجع به آن مطالب مثبت زیادی نوشته شده باشد. در حالت اخیر، باور شخص بر اطلاعات حاصل از دیگران استوار خواهد بود. بالاخره،احتمال دارد که شخص اصلاً به نوار گوش نداده باشد و کسی هم درباره آن با او صحبت نکرده باشد اما باور او و محصول این استنتاج باشد: چون نوارهای آقای X خیلی خوب است، پس نوار جدید او نیز به احتمال نزدیک به یقین خیلی خوب خواهد بود.»[4]
باورهای ارزشی و غیرارزشی
میتوان به این باور ویژگیهایی نسبت داد؛ اگر باور مورد ارزیابی قرار گیرد، از باور ارزشی صحبت خواهد شد. مثلاً، میتوان سرعت اتومبیل را "خطرناک" یا "اعصاب خردکن" توصیف کرد. همچنین، باور میتواند به ارتباط بین دو موضوع مربوط باشد. مثلاً، افراد سیگاری، پس از مبتلا شدن به سرطان، اعلام میکنند که بهعقیده آنها مصرف سیگار بر سلامت جسمی اثر مستقیم دارد، در حالی که قبلاً این واقعیت را قبول نداشتند.[5]
مفاهیم مرتبط با باور
نگرش، دید قالبی، عقیده، باور، تعصب و پیشداوری از مفاهیم نزدیک بههم اما در واقع جدا هستند که اگر برخی از آنها در عرف عامه بهجای هم بهکار روند، خیلی دور از انتظار نیست اما در برخی متون علمی و ترجمهای هم گاهی اوقات به جایگاه استعمال این مفاهیم توجه نمیشود و بدون ضابطه معینی بهجای هم استعمال میشوند؛ خصوصاً عقیده و باور «که غالباً مترادف با نگرش تلقی شدهاند.»[6] بهعنوان مثال در عبارت زیر که به فرق باور بهعنوان جزیی از نگرش پرداخته است، باور و عقیده را به یک معنی بهکار برده است: «عقیده و نگرش دو جنبه مکمل یک فرایند هستند. اولی از پویایی و زمینههای عاطفی بیشتری برخوردار است و دومی، بیشتر جنبه عقلانی و گفت و شنود و ارتباط شفاهی دارد. این امر نشانگر آن است که نگرش و عقیده، آنچنان در هم آمیختهاند که سنجش افکار(عقاید) عمومی اغلب از طریق "سنجش نگرش" انجام میگیرد و نگرشهای فرعی گویای این واقعیت است که چرا و چگونه یک گفت و شنود یا یک بحث منطقی قادر به تغییر عقاید نیست و تنها میتواند (گاهی) عقاید موجود را تقویت کند.»[7]
بنابراین، لازم است با رویکرد افتراقی، به تعریف مختصری از مفاهیم مرتبط با باور پرداخته شود. از طرف دیگر در منابع موجود روانشناسی توجه بسیار ناچیزی به بحث باور شده است و طرح آن در ضمن این مفاهیم مشابه است که البته درهمتنیدگی این مفاهیم هم در این مساله دخیل بوده است. در هرحال، با تشریح اجمالی این مفاهیم با رویکرد افتراقی، این فایده هم وجود دارد که درک بهتری از مفهوم باور بهوجود خواهد آمد؛ چنانچه به گفته مکگوایر این اصطلاحات «نامهایی هستند در جستجوی یک تمایز بهجای اینکه تمایزی در جستجوی یک اصطلاح باشند.[8]
- عقیده (Opinion)؛ در سادهترین سطح، عقیده چیزی است که شخص بر مبنای واقعیات، درست میپندارد. بدینسان، من عقیده دارم که: کمتر از 15000 دانشجو در دانشگاه کالیفرنیا در سانتاکروز ثبتنام کردهاند؛ بستن کمربند ایمنی از وقوع سوانح اتومبیل جلوگیری میکند؛ شهر نیویورک در تابستان گرم است. این قبیل عقاید اساساً شناختی هستند، و در ذهن رخ میدهند نه در اندرون بدن. همچنین ناپایدارند، یعنی میتوان آنها را با شواهد مخالف خوب و روشن، دگرگون کرد. بدینسان، اگر رالف نادر (کارشناس مسایل اتومبیل) شواهدی به من عرضه کند که حاکی از اینکه کمربندهای ایمنی با ساخت کنونی خود، سوانح رانندگی را کاهش نمیدهند، عقیده خود را در مورد مسئله تغییر میدهم.»[9]
در تفاوت عقیده و باور گفتهاند: «باورها جنبه کلیتری نسبت به عقاید دارند. آنها دنیای فرد را میسازند و به او ثبات نظر و عقیده میدهند. مجموعه مطالبی که ما درباره یک موضوع خاص میدانیم و همه قضایایی که برای ما معنایی ندارند و همچنین همه موضوعاتی که ما فکر میکنیم واقعیت دارند، باور ما را تشکیل میدهند.»[10]
برخی هم در تفاوت عقیده و باور گفتهاند: «اصطلاح عقیده همچنان به گستردگی و بهویژه در مورد نظرخواهی از عقاید عمومی، جایی که تمرکز روی نگرشهای مشترک و اعتقادات گروههای بزرگی از مردم است بهکار میرود. بهطور کلی این عقاید عمومی ترکیبی هستند از نگرشها، باورها، و نیتهای رفتاری، بهعنوان مثال در یک نظرخواهی تلویزیونی ممکن است از پاسخدهندگان پرسیده شود آیا کاندیدایX را قبول دارید؟، «آیا تصور میکنید که کاندیدایX به مسایل طبقات محروم جامعه علاقمند است؟ و اگر امروز انتخابات صورت گیرد، آیا به کاندیدایX رأی میدهید؟»[11]
- نگرش (Attitude)؛ برای درک بهتر مفهوم نگرش و ارتباط آن با باور و عقیده، «فرض کنید شخصی معتقد باشد که یهودیان به اعمال بازرگانی "زیرکانه" اشتغال دارند، یا اینکه شرقیها آدمهای موذی و آب زیر کاهاند، یا افراد کمتر از 25 سال دارای خردمندی ویژهای هستند، یا اینکه شهر نیویورک همچون یک جنگل است [...] اینها، هم هیجانآور و هم ارزیابی کنندهاند، یعنی، بر دوست داشتن و دوست نداشتن دلالت دارند. اعتقاد به اینکه شرقیها موذی و آب زیرکاهند، قویاً بر این دلالت دارد که فرد علاقهای به آنها ندارد. عقیده به اینکه شهر نیویورک همچون یک جنگل است، با این عقیده که در تابستان هوای نیویورک گرم است تفاوت میکند. عقیده به اینکه شهر نیویورک همچون یک جنگل است صرفاً شناختی نیست، بلکه با ارزیابی کم منفی و قدری هیجان و اضطراب همراه است. عقیدهای که شامل یک جزء ارزیابی کننده و یک جزء هیجانی باشد، نگرش نامیده میشود. در مقایسه با عقاید، نگرشها خیلی به دشواری تغییر مییابند.»[12] پس وجود مؤلفه عاطفی، نگرشها را از دانش یا اعتقاد متمایز میکند.[13]
همچنین نگرش دارای بعد سومی به نام رفتار است. برخی محققان، نگرش را حلقه واسط بین باورها و رفتار دانستهاند؛ یعنی باورها وقتی به نگرش تبدیل شوند، میتوانند در رفتار متجلی گردند. ایشان معتقدند هر نگرشی دارای یک بعد شناختی است که نگرش (که ماهیت عاطفی دارد)، از آن تغذیه میگردد.[14]
جنبه رفتاری نگرش به هدفها مربوط میشود، یعنی اعمالی که در برابر یک موضوع که باور و حالت عاطفی مثبت یا منفی به آن پیدا شده است، نشان داده میشود.[15]
سه بعد شخص و موضوع نگرش «نوار آقای X»[16]
- دید قالبی (Stereotype)؛ دید قالبی را حاصل تعمیم بهجا یا نابهجای نگرشها میدانند. نگرش، از مواد مقدماتی و پیشنیازهای تحقق دید قالبی است که خود برآیندی از عقاید و باورهاست. البته نه اینکه هر نگرشی به شکلگیری دید قالبی منتهی شود. «نگرش، نخست تعمیم مییابد سپس دید قالبی شکل میگیرد.»[17]
روانشناسان، دید قالبی را یک رشته باورها و عقایدی درباره جنبههایی از رفتار دانستهاند که تصور میشود، اکثر افراد گروه خاصی دارا میباشند. چنانکه عقیده رایج بسیاری از اروپاییان بر این است که مردم سواحل دریای مدیترانه افرادی زودجوش و هنرمند هستند، در صورتی که مردم شمال اروپا خونسرد، ولی فعال و پرکارند و ساکنان جزایر دریای جنوب را مردمی بیقید، راحتطلب و برکنار از هر گونه جاهطلبی میشناسد.[18]
تفکر آدمی همواره منطقی نیست. ما آدمیان با اینکه بر تفکر دقیق و ظریف تواناییم، به همان اندازه هم در معرض بروز تحریفات و غرضورزیهای بسیاری در فرایند فکری خویش هستیم. به منظور فهم نحوه تغییر نگرشها، لازم است که نخست پیچیدگیهای تفکر آدمی و نیز انگیزههایی را که مردم را به مقاومت در برابر تغییر، برمیانگیزند، بفهمیم.[19]
نگرشها عقاید و باورها ارتباط تنگاتنگی دارند و میتوان گفت که زیربنای عقلی و منطقی عقاید و باورها را تشکیل میدهد. اگر نگرش تمایلی است به انجام کارهای مناسب یا نامناسب نسبت به موضوعی خارجی، عقیده نمود بیرونی آن است. عقیده اندیشیدن نسبت به واقعی بودن یک موضوع است؛ قضاوتی است که ما نسبت به موضوعی داریم برای مثال، اگر بگوییم «این موضوع بد است» عقیده خود را نسبت به آن موضوع بیان کردهایم.
البته تعمیم مذکور تنها ناظر یا فرآیند شکلگیری دید قالبی است و نه تایید اتقان آن؛ زیرا از نظر روانشناسان اجتماعی، «دید قالبی اعتبار بسیار کمی دارد و اصولاً در مورد گروه در عمل، بیمعنا و کمارزش است. بسیاری افراد را در هر گروهی میتوان دید که دارای ویژگیها و اوصافی مخالف نظر رایج میباشند.»[20] و همچنین روانشناسان اجتماعی درباره آثار و زمینههای سوء دید قالبی بر این باورند که «تصورات قالبی، باورهای تعمیمیافتهای است که در مورد برخی از اقلیتهای مذهبی، نژادی و قومی ساخته و پرداخته میشود. اعضای این اقلیتها، ویژگیهای شخصیتی و الگوهای رفتاری خاص و از پیش تعیین شدهای از خود نشان میدهند. بنابراین، تصورات قالبی در برابر استدلال مخالف سخت مقاومت میکند و افرادی که دارای باورهای قالبی است، همواره دچار تعصب میشود.»[21]
- تعصب و پیشداوری (prejudice)؛ پیشداوری یا تعصب، نگرش و عقیده مساعد یا نامساعدی است که بدون نسبت به شخصی، شیئ یا امری اعمال میشود و حتی با دلایل و مدارک مسلمی که خلاف آنرا ثابت میکنند تغییر نمییابد. کسی که پیشداوری میکند بیرحمانه به زیان مخالفان خود نظر میدهد و از اظهار مخالفت و نفرت احساس رضایت میکند. بنابراین، از دلیل آوردن روگردان است و حتی کارهای معقول آنان را نادیده میگیرد یا وارونه نشان میدهد.[22] بنابراین، پیشداوری را باید آفت و آسیب شناخت، باور و عقیده دانست که نگرشها و دیدقالبی نادرست ایجاد میکند.