تئوري توطئه، توطئه گرايي، توهم توطئه، توطئه پردازي، فرهنگ سياسي، نظريه هاي انقلاب اسلامي، علوم سياسي
نویسنده : عباس عمادي
تئوری توطئه یا توهم توطئه یکی از تئوریهای مطرح در بین نظریهپردازان و تحلیلگران سیاسی است که علاوهبر رواج در بین بسیاری از سیاستمداران و صاحبان قدرت، بسیاری از افراد جامعه نیز در تحلیلهای عامیانهی خود آنرا به کار میگیرند؛ بهگونهای که به فرهنگ سیاسی در جامعه تبدیل شده است.
از این تئوری تعاریف متعددی ارائه شده است. آبراهامیان تئوری توطئه را نداشتن اعتقاد یا باور نکردن شکل ظاهری رویدادهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی میداند.[1] احمد اشرف نیز در تعریف توهم توطئه آورده است: «توهم توطئه نوعی بیماری روانی فردی و جمعی است. بیماری فردی سوءظن به همهچیز و همهکس را «پارانویا» و بیماری جمعی را تئوری توطئه مینامند. کسی که به «توهم توطئه» در مفهوم اخیر آن مبتلاست، تمام وقایع عمدهی سیاسی و سیر حوادث و مشی وقایع تاریخی را در دست پنهان و قدرتمند سیاست بیگانه و سازمانهای سیاسی و اقتصادی و حتی مذهبی وابسته به آن سیاست میپندارد.[2]
حاصل همهی این تعاریف این است که تئوری توطئه نظریهای است که حوادث تاریخی و تحولات آشکار اجتماعی را محصول مستقیم دسیسههای پشت پردهی گروهی معدود از توطئهگران میداند و فرض را بر این می گذارد که دستهای آشکار ـ و بیشتر ـ پنهان رقمزنندهی مقدرات فرد، جامعه و یا یک ملت هستند.[3]
این نوع تبیین معمولا دارای سه ویژگی بنیادی است که بارزترین آن انتساب حوادث به عوامل خارجی است؛ خواه این عامل خارجی یک قدرت بیگانه باشد یا یکی از احزاب و جناحهای رقیب باشد. ویژگی دیگر این تئوری فراگیری آن نسبت به همهی حوادث سیاسی و اجتماعی و حتی فرهنگی و مذهبی است. از دیدگاه طرفداران این تئوری همهی انقلابها، شورشها، جنگها، عقبماندگیها و وابستگیهای سیاسی و اقتصادی، ترورهای سیاسی و کمبودهای اقتصادی و... را دست پنهان بیگانه کارگردانی میکند. ویژگی دیگر این تئوری فقدان استدلال و تحلیل علمی در آن است. همهی کسانی که بر این اساس به تحلیل حوادث میپردازند بسیاری از وقایع اجتماعی را بدون کاوشهای علمی و کشف علل حادثه به توطئهی دیگران نسبت میدهند بهطوری که گویا حوادث عالم به غیر از توطئه نمیتواند علل دیگری داشته باشد. بهعنوان نمونه در تبیین علی انقلابها هوادران انقلاب یا کسانی که از آن سود جستهاند انقلاب را به قیام دلیرانهی تودههای ناراضی مردم نسبت میدهند ولی مخالفان انقلابها و محافظهکاران سیاسی غالبا علت انقلاب را به دست پنهان و توطئهگر بیگانه نسبت میدهند و فراماسونها و صهیونیزم بینالمللی و کارتلهای نفتی و دستگاههای جاسوس و ابرقدرتها یا ترکیبی از آنان را عامل وقوع انقلاب میدانند.
پیشینهی تئوری توطئه
نگرش مبتنی بر توطئه همواره در تاریخ وجود داشته و در همهی جوامع و فرهنگهای سیاسی مطرح بوده است؛ با این تفاوت که این نظریه در هر جامعهای متناسب با سطح توسعهیافتگی، پیشینهی تاریخی، میزان موفقیتها و ناکامیها و دلایل مشابه دیگر در افکار و باور عمومی مردم وارد میشود و بر تحلیل رویدادهای مهم سیاسی و اجتماعی تاثیر میگذارد. رویکرد سیاسی به «نظریهی توطئه» در دنیای مدرن ریشه در جنگهای صلیبی، ترس از یهودیان و هراس از انجمنهای مخفی دارد. در تصورات قرون وسطی، یهودیان چاههای آب را مسموم و به مقدسین بیحرمتی میکردند؛ کودکان مسیحی را مورد اذیت و آزار قرار میدادند، در معاملات خود با بازرگانان به نیرنگ و تقلب متوسل میشدند و دائما در جهان مسیحیت توطئه میکردند. وضعیت توهم توطئه در عصر روشنگری و از جمله انقلاب فرانسه در نماد و شاخص انجمنهای مخفی فراماسونی ادامه پیدا کرد. در انقلاب فرانسه افرادی از جناح مخالف انقلاب از انجمنهای فراماسونی بهعنوان پوششی برای سازماندهی انقلابی نام میبردند و معتقد بودند که این انجمنها دست به کارهای شوم میزنند و فعالیتهای آنان بخشی از برنامهی عظیمی است تا الحاد و هرج و مرج را در جهان اشاعه دهند. در سدهی بیستم؛ بریتانیا، ایالات متحده و اسرائیل بهعنوان توطئهچینان بینالمللی و نمادهای توطئه شناخته میشوند. در غرب از جمله کشور آمریکا افراد و جریانهایی وجود دارند که همچنان اعتقاد دارند استقلال آمریکا کینهکشی فرانسویان از انگلیس است و یا انقلاب فرانسه را انتقام انگلیس به واسطهی فراماسونری از کشور فرانسه میدانند.[4]
تئوری توطئه در جهان عرب نیز بسیار نیرومند و رایج است. اکثر سیاستمداران و حتی نخبگان فکری پس از وقوع مشکلات و مصیبتها آنرا به توطئهی دیگران نسبت میدهند بدون آنکه به زمینهها و روند عقلانی تحولات و نقش خود در این روند بیاندیشند. به اعتقاد برخی صاحبنظران، تئوری توطئه در خاورمیانه، بیش از دیگر مناطق جهان و در ایران بیش از کشورهای دیگر خاورمیانه مطرح است.[5] در ایران این نوع تفکر را «دایی جان ناپلئونی» مینامند که برگرفته از رمان و مجموعه تلویزیونی معروفی به این نام است. بهطور کلی دو رویکرد افراطی و منطقی در زمینهی تبیین پدیدههای سیاسی و اجتماعی ایران بر اساس توطئه و دخالت بیگانگان وجود دارد. در رویکرد افراطی اولویت دادن به نقش عوامل خارجی به صورت مطلق در نظر گرفته میشود. بر این اساس تمامی رویدادها، عزل و نصبها، تغییر دولتها و حتی جنبشهای بزرگ انقلابی در ایران از جمله انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی 1357 از ابتدا تا انتها به وسیلهی بیگانگان طراحی گردیده و توسط عناصر داخلی آنان به اجرا درآمده است. از این دیدگاه هر اتفاقی، حتی بیاهمیتترین اتفاقات، برخاسته از تبانی و توطئهچینی قدرتهای خارجی است و دستهای پنهان پشت پرده آنرا ترتیب دادهاست. اما با رویکرد متعادل و منطقی، رویدادهای مهم و برجسته بر اساس دخالت موثر و تعیینکنندهی عواملی داخلی تحلیل میشود و در سطح پایینتری برای عوامل خارجی نیز استقلال و تأثیر قائل است.[6]
علل گرایش به تئوری توطئه
گرایش به کاربرد این تئوری در تحلیلهای سیاسی و اجتماعی در دو سطح عام و خاص قابل بررسی است. بهطور عموم کسانی که به این نوع تحلیل روی میآورند به منظور فرافکنی و توجیه عدم موفقیتهای خود میباشد. بسیاری از حاکمان نالایق شکستها، عقبماندگیها و مشکلات درونیشان را با فرافکنی به جوامع بیرونی و عوامل خارج از مرزهای ملی نسبت میدهند. سیاستمداران فعال در حوزهی قدرت غالبا از آن بهعنوان سپر بلا و یا ضد حملههایی علیه مخالفان بهره میگیرند. به علاوه رژیمهای سرکوبگر برای حذف و نابودی مخالفان، آنان را بر پایهی ترویج توطئهگرایی در میان جامعه به آسانی به بالاترین جنایات سیاسی مانند خیانت، جاسوسی و براندازی خارجی متهم نمایند. در کنار عللی مانند توجیه ضعفهای داخلی و سرکوب مخالفان، اهداف دیگری مانند ساده کردن تحلیل حوادث و ایجاد حالت اقناع و کاستن از انتقاد به بهانهی بهرهگیری بیگانگان میتواند از علل گرایش دولتها و گروههای سیاسی و تحلیلگران اجتماعی وابسته به آنان به تئوری توطئه باشد.[7]
اما بهطور خاص و در مورد ایران، علل و زمینههای مختلفی برای توطئهپنداری وجود دارد. عوامل مؤثر در جذابیت توهم توطئه در فکر ایرانی را میتوان در عوامل سیاسی، فرهنگی و روانی ـ اجتماعی بررسی کرد، اما در این میان نقش عوامل سیاسی بسیار برجسته و دیگر عوامل، مکمل و تقویتکنندهی عوامل سیاسی هستند.[8] مهمترین علل و زمینههای توطئهپنداری در ایران عبارتند از:
1. فرار عمدی از بحران برای گروهی که اندیشههای آرمانی را اعلام مینمایند ولی از عملی کردن این اندیشهها ناتوان هستند. در این موارد تنها راه حل برای توجیه ناسازگاری آرمانها با واقعیات بیرونی جامعه تمسک به عوامل بیرونی بهعنوان مانع دستیابی به آرمانها میباشد.[9]
2. اطلاعات محدود، سانسور و فقدان آزادی بیان و تعامل آزادانهی آراء و عقاید گوناگون نیز موجب آسیبپذیری مردم در برابر شایعات گوناگون توطئهپردازان میشود.[10]
3. ساختارهای قدرت مطلقه در ایران و استبداد سیاسی.
4. برخی عوامل تاریخی و جامعهشناختی نظیر سابقهی تاریخی دخالت و نفوذ سیاسی قدرت های خارجی در ایران.
5. فقدان روحیهی کندوکاو در تحقیقات اجتماعی ـ تاریخی نیز کمک زیادی به شکلگیری این فرهنگ و باور اجتماعی نموده و فرهنگ سیاسی جامعه بهطور فزایندهای متاثر از ذهنیت توطئهای در تمامی ابعاد گردیده است.[11]
یرواند ابراهامیان گرایش به این تحلیل را بیشتر در قالب بیماری روانشناختی دنبال میکند و در مقالهای تحت عنوان «پارانوید در سیاست ایران» معتقد است این بیماری بهطور کلی در «فرهنگ ملی» و بهطور خاص در عادتهای مربوط به رشد در دوران کودکی وجود دارد. به نظر ابراهامیان، تئوری توطئه یا «شیوهی تفکر پارانویایی» نشانهی نابسامانی روانی نیست، بلکه حاصل دو عامل عمده است: عامل تاریخی، یعنی مداخلهی قدرتهای بزرگ از اوایل سدهی نوزدهم به بعد، و عامل جامعهشناختی که مربوط به استبداد طبقاتی حاکم در جامعهی ایران است. از دیدگاه وی این عوامل سبب شده است که مردم در برهههای حساس تاریخی، رخدادهای کوچک و بزرگ را ناشی از مداخلهی بیگانگان بدانند، بازیگران سیاسی را با بیاعتمادی بنگرند و آنان را مأمور قدرتهای بزرگ به شمار آورند و نیز خود را فاقد هرگونه قدرت و نفوذ در صحنهی سیاست بیابند. از سوی دیگر فاصلهی عمیق و قدیمی میان دولت و جامعه به نوبه خود باعث تشدید توطئهباوری در بین مردم شده است.
احمد اشرف نیز بر این باور است که ترکیبی متشکل از میراث ریشهدار باورهای فرهنگی پیش از اسلام و شیعه در خصوص نیروهای شیطانی، دخالتهای پیاپی خارجی در سالهای نیمهی استعماری سدهی نوزدهم و اوایل سدهی بیستم و سیاست ابرقدرتهای دههی 1320 و 1360 و همچنین شیوهی استبدادی و غیرمشارکتی سیاست در ایران همراه با کنترل شدید مطبوعات و رسانهها و نیز کارایی تئوری توطئه بهعنوان یک مکانیسم دفاع جمعی بهویژه در سالهای ناتوانی و ضعف موجب جاذبه و گیرایی تئوریهای توطئه شده است. اشرف در مقالهی توهم توطئه با بررسی برخی نمودهای توطئهی روس و انگلیس و امریکا، از جمله قرارداد 1907م روس و انگلیس و تقسیم ایران به مناطق نفوذ خویش، دست پنهان سیاست انگلستان در ایران از همه ریشهدارتر و عمیقتر و پایدارتر میداند و معتقد است این عامل از عوامل مهم گرایش به توطئه در دوران وضعیت نیمهی استعماری ایران میباشد. وی همچنین در مورد عوامل فرهنگی توهم توطئه نویسنده توضیح میدهد که: «...اعتقاد به قضا و قدر و رمل و اسطرلاب و طالعبینی و دسیسههای فلک کجرفتار و نیروهایی که از حیطهی دخالت انسان بیرون است از عواملی هستند که توهم توطئه را تقویت میکند».[12]
برخی از نویسندگان علل دوام تئوری توطئه را علیرغم ضعفهای بارز در مبانی روششناختی در آن، وجود حجم بالایی از اسناد تاریخی مبتنی بر دسیسهها و توطئهگریها در ایران است. همچنین نقاط قوت این تئوری در قبال تئوریهای ساختارگرایانه که صرفا خود را منحصر در حصار تنگ ساختارهای اجتماعی نمودهاند از دیگر علل تقویتکنندهی این تئوری میباشد.[13]
افرادی مانند مهدی بازرگانان، ماروین زونیس، گراهام فولر و دانیل پاییز نیز به عامل «دخالت قدرتهای خارجی»در ترویج تئوری توطئه در فرهنگ سیاسی معاصر ایران اشاره دارند.[14]
نقد تئوری توطئه
تئوری توطئه از مباحث «تبیین علی» در علوم انسانی و اجتماعی است که به دنبال یافتن علت برای رویدادهای اجتماعی است، لکن در این راستا ره به خطا برده و همهی علتها را به توطئه منتهی میکند. اینگونه تحلیلها بدون توجه به عوامل داخلی زمینهساز توطئهی خارجی و نقش نیروهای اجتماعی، هیچگونه جایگاهی برای رقابت، حوادث عادی و طبیعی و کنش و واکنش انسانها و جوامع در سطوح عقلانی و عاطفی در نظر نمیگیرند. در حالیکه ماهیت بسیاری از حوادث و مسایل سیاسی و اجتماعی اینگونه است که ارتباط تنگاتنگی با سایر پدیدههای اجتماعی و با بسترهای تاریخی دارد. بنابراین منحصر دانستن علل و عوامل پیچیدهی پدیدههای مختلف اجتماعی در توطئه بیگانه روشی نادرست است که امکان درک و تبیین صحیح از تحولات و رویدادهای اجتماعی را از بین میبرد.
البته رد تئوری توطئه بدین معنا نیست که اساسا هیچ توطئهای در هیچ موردی در کار نیست و آنچه که توطئه خوانده میشود همه خواب و خیال و توهم است بلکه منظور آن است که در تبیینهای علی از حوادث سیاسی و اجتماعی باید ابعاد و جنبههای گوناگون را به صورت علمی مورد بررسی قرار داد. در برداشت علمی، «توطئه» بهعنوان فرضیهای در نظر میآید که قابل رد یا اثبات است و در پرتو دادههای عینی و اسناد و مدارک تاریخی و بدون جانبداری عاطفی مورد بررسی و تحلیل علمی قرار میگیرد و از این رو قابل اثبات و یا رد و انکار است. اما با نگاه جزمگرایانه و غیرعلمی راهی جز توطئه بیگانه برای تبیین حوادث وجود ندارد.[15]
در فرهنگ سیاسی ایران اصطلاحات زیادی مانند «اجنبی»، «بیگانه»، «استعمار»، «استکبار جهانی»، «صهیونیزم» و اصطلاحاتی از این قبیل همواره به چشم میآید لکن تشخیص توطئهی حقیقی و توهم توطئه نیازمند بررسیهای دقیق و علمی است. بنابراین نه میتوان یکسره وجود توطئه را نفی کرد و نه میتوان همه چیز را به توطئه نسبت داد.[16] همانگونه که احمد اشرف به درستی میان مفاهیم توطئهچینی و توطئهپردازی و توهم توطئه تفکیک میکند؛ توطئهی واقعی ممکن است که توسط بیگانه در بسیاری از مسائل سیاسی اتفاق افتد اما در بسیاری موارد به غلط برخی از حاکمان وقایع را به توطئه نسبت میدهند و مردم نیز به دلیل وجود برخی زمینهها آنرا میپذیرند.
اعتقاد مطلق به چنین تئوری دارای پیامدهای سیاسی و روانی منفی است که موجب نادیده گرفتن ضعفهای داخلی و ناتوانی در حل مشکلات میگردد و نهایتا یکی از شرایط عدم توسعهی سیاسی را فراهم میآورد. به همین جهت نیز رویکرد غالب در جوامع ضعیف و عاجز از حل مشکلات سیاسی و اجتماعی است.[17] آبراهامیان پیامد مهم این تئوری را توسعهنیافتگی و یا تأخیر افتادن پلورالیسم سیاسی میداند.[18]