كلمات كليدي : قرآن، عهدين (كتاب مقدس)، وحي، تأثيرپذيري و تأثيرناپذيري، مستشرقان
نویسنده : روحالله رضائی
"عهد" در لغت به معنای میثاق[1] یا وصیت[2] آمده و میتوان معنای این ماده را به طور کلی تعهدی خاص در برابر دیگران دانست.[3]
و در اصطلاح دینی منظور از "عهدین" دو عهد عتیق و جدید است که کتاب مقدس مسیحیان میباشد؛ و مسیحیان این نام را بر کتاب خود و کتاب یهودیان نهادند. پس یهودیان کتاب آسمانی خود را عهد عتیق نمیگویند، بلکه این فقط نظر مسیحیان است که به هر دو عهد اعتقاد دارند، بر خلاف یهودیان که فقط کتاب خودشان را قبول داشته و آن را "تنخ"[4] مینامند.[5]
در اعتقاد مسیحیان "عهدین" دو پیمانى است که خداوند با انسان بست: یکی پیمان کهن قبل از حضرت عیسای مسیح که با حضرت ابراهیم(ع) و قوم اسرائیل بست، و دیگری پیمانی است که توسط حضرت عیسی(ع) با انسانها بسته شد.[6]
عهد عتیق و عهد جدید
بخش نخست عهدین که کتاب دینى یهودیان است و از سوى مسیحیان، عهد عتیق نامیده شده، مجموعاً 39 کتاب در اعتقاد "پروتستانها" و 46 کتاب در اعتقاد "کاتولیکها" است.[7] (اسفار پنجگانه یا تورات، نوشتههای انبیاء و نوشتههای دیگران). و بخش دوم کتاب مقدس را که عهد جدید تشکیل مىدهد، در مجموع 27 کتاب است (اناجیل چهارگانه، اعمال رسولان، رسائل رسولان و مکاشفه).
محتوای کتاب مقدس شامل مباحثی چون تاریخ آفرینش، تاریخ پیامبران، احکام، اعداد و آمار، نامهها و آثار رسولان، اخلاق، شعر و رمان، سیرهی انبیاء و... میباشد.
وحی الهی، مصدر قرآن
قرآن در آیات بسیاری، خود را کاملاً وحیانی معرفی کرده بهطوری که، لفظ و محتوا، ظاهر و باطن قرآن از جانب خداوند بوده و پیامبر اسلام جز وحی الهی سخن به زبان نیاورده است:
«وَ مَایَنْطِقُ عَنِالْهَوَی إِنْ هُوَ إِلاََّ وَحْیٌ یُوحى»[8]
«و هرگز از روی هوای نفس سخن نمیگوید. آنچه مىگوید، چیزى جز وحى که بر او نازل شده، نیست!»
بهترین دلیل وحیانی بودن قرآن و نزول آن از طرف خداوند، جنبههای اعجاز قرآن است؛ جنبههای ادبی، تشریعی و علمی قرآن با نساب فوقالعادهی بالا و خارج از توان بشری، جای هیچ شکی را نسبت به اعجاز قرآن باقی نگذاشته و هر قاضی منصفی را بر اعتراف به وحیانی بودن قرآن مجبور میکند. [9] اما غیر منصفان و کسانی که با غرض و هدف قبلی وارد مباحث قرآنی شدهاند، در برابر این عظمت و بزرگی قرآن چون راهی نیافتهاند، شبهاتی را مطرح کردهاند؛ از جمله، شبههی تاثیرپذیری قرآن از عهدین[10] که در ذیل به تبیین و نقد این شبهه میپردازیم.
ریشههای شبههی تاثیرپذیری قرآن از عهدین
تعدادی از مستشرقین (اسلام شناسان غیر مسلمان) مغرب زمین سعی دارند، با ساختن مصادری غیر وحیانی و الاهی ثابت کنند که کتاب مقدس مسلمانان ساخته و پرداخته حضرت محمّد(ص) است؛ لذا از جنبههای مختلف، مصادری احتمالی برای قرآن مطرح کردهاند.[11]
برخی از شرقپژوهان شبههی استفادهی حضرت محمّد(ص) از متون مقدس، آیین حنفاء، هندیان، زرتشتیان و... را مطرح نمودهاند.[12]و جمع زیادی از مستشرقان که مجموعهی معارف قرآن را برتر از اندیشهی بشری دیده و مشاهده کردهاند، به اینکه اندیشههای بلند، جامع و حکیمانهی موجود در آیات قرآن، جز از مبدأ عالم از راه دیگر قابل وصول نیست، برای فرار از اعتراف به نزول وحی بر پیامبر اسلام، احتمال اقتباس این معارف را از تورات، انجیل و دیگر کتابهای آسمانی پیشین مطرح نموده و بر این احتمال اصرار ورزیدهاند. آنان جهت اثبات ادعای خود، به جستجوی قرائن و شواهد پرداخته، تا در نتیجه ثابت کنند که قرآن ساخته و پرداخته حضرت محمّد(ص) بوده و وحی الهی نیست.[13]
از جمله افرادی که در این زمینه نظریهپردازی نمودهاند، میتوان به "کارل بروکلمان"،[14] "ایگناس گلدزیهر"[15] و "ویلیام مونتگمری وات"[16] اشاره کرد.
تبیین شبههی تاثیرپذیری قرآن از عهدین
این گروه از مستشرقان اصل ادعایشان بر اقتباس قرآن از عهدین به دلیل شباهتی است که میان قرآن و عهدین وجود دارد. برای نمونه به باور برخی مستشرقین حضرت محمد –صلیالله علیه و آله- در تألیف قصص قرآنی از یهودیت به ویژه "تورات" کمک گرفته است.
"بروکلمان" مینویسد: در مکه پیامبر با گروههایی از مسیحیان روابط داشته که از تورات و انجیل آشنائی خوبی داشتند.[17] همچنین در جائی دیگر مینویسد: پیامبر فکر خطاء و گناه حضرت آدم را از تورات اقتباس کرد. و نیز میگوید: اعتقادات "محمّد" دربارهی روز قیامت، به مصادر یهودی برمیگردد.[18]
نقد و جواب شبهه
یک. از جمله دلائل مستشرقان برای اثبات نظریهی اقتباس، شباهت میان کتب آسمانی است. خود قرآن و مسلمانان نیز معترف هستند که قرآن و کتب آسمانی دیگر، با هم شباهت دارند. با توجه به این بیان، سه وجه کلی در علل این شباهت، میتوان مطرح نمود:
1. چون منشأ آنها واحد است، پس مطالبشان نیز شبیه به هم میباشد؛
2. به دلیل اقتباس یکی از دیگری، به هم شباهت دارند؛
3. به طور تصادفی و بدون دلیل عقلی شباهت پیدا کردهاند.
احتمال سوم مردود است، چون مطالب مطرح شده در قرآن عقلاً امکان ندارد که از ذهن بشری سرچشمه گرفته باشد.[19]
و احتمال دوم نیز مردود است چون، در اقتباس سه رکن وجود دارد که از خود عملیات اقتباس برمیآید: اقتباس کننده (فرع)، اقتباس شونده (اصل) و مادهی اقتباس. در اقتباس، فرع منبعی جز اصل ندارد و از این جهت میتوان فرع را اسیر اصل دانست؛ زیرا فرع راهی به منبع اصلی، به جز اقتباس از اصل که در بحث ما وحی الهی است، ندارد؛ حال اگر چیزی در فرع بیاید که صحیحتر از اصل بوده و اشکالات آن را بر طرف کرده، این نشان دهندهی عدم اقتباس است. قرآن کریم معارف بسیار والایی را داراست که نه در کتب قبل از آن آمده و نه از ذهن بشری برمیآید.[20]
پاسخ دیگر در مورد اقتباس، شبههی اخذ قصص قرآنی از تورات است؛ اگر قرآن داستانهای خود را از تورات گرفته، باید در زمینهی قصص، از تورات ضعیفتر یا برابر باشد؛ در حالیکه قصههای تورات، بیشتر خرافاتی و دروغ محض بوده، اما این خرافات و دروغ در قرآن راه پیدا نکرده است؛ این بهترین نشانهای است بر اینکه منبع قرآن کریم وحی الهی بوده، نه تورات تحریف شده و مملو از خرافات یهودیان که بیشتر مطالبشان با قرآن کاملاً منافات و تناقض دارد؛ از جمله:
الف. توهم کُشتی با خدا:
در تورات مقام خدا تا آنجا پایین آمده که وارد خیمهی یعقوب پیامبر شده و از سر شب تا صبح با او کشتی میگیرد و آن قدر ناتوان است که مرتب در برابر یعقوب میبازد و به زمین میخورد.[21]
ب. توهم زنای لوط با دختران خود:
یکی دیگر از خرافات تورات، داستان زنای حضرت لوط در حال مستی با دختران خودش است.[22] در صورتی که حضرت لوط از پیامبران بزرگ الهی است و پیامبران از عصمت برخوردارند، اما تورات محرّف به حضرت لوط نسبت زنا با دختر خود در حال مستی میدهد.[23]
برخلاف تورات و انجیل، قرآن پیامبران خدا را از گناه مبرا میداند و برای آنان مقام عصمت قائل است. خداوند در قرآن امر میکند که از رسول خدا اطاعت کنیم، این نشان دهندهی عصمت پیامبر است:[24]
«أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُول...»[25]
«اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر خدا را...»
پس با کمک آیات قرآن کریم که برتری قرآن نسبت به تورات و انجیل محرّف، به خوبی روشن شده، معلوم است که از سه احتمال گذشته تنها احتمال اول صحیح بوده و ما مسلمانان اعتقاد داریم که شرائع الاهی از منشأ واحد الاهی سرچشمه گرفتهاند و هدف نهایی آنها یکی است؛[26] چنانچه قرآن کریم میفرماید:
«شَرَعَ لَکُم مِّنَالدِّینِ مَا وَصّىَ بِهِ نُوحًا وَ الَّذِى أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ وَ مَاوَصَّیْنَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَ مُوسىَ وَ عِیسىَ أَنْأَقِیمُواْ الدِّینَ وَ لَاتَتَفَرَّقُواْ فِیهِ...»[27]
«آیینى را براى شما تشریع کرد که به نوح توصیه کرده بود و آنچه را بر تو وحى فرستادیم و به ابراهیم و موسى و عیسى سفارش کردیم این بود که: دین را
برپا دارید و در آن تفرقه ایجاد نکنید!...»
دو. دلیل دیگر مستشرقان بر تأثیرپذیری قرآن از عهدین، دیدارهای پیامبر با برخی مسیحیان و یهودیان از جمله، "بحیرای راهب" و "ورقة بن نوفل" است؛ که در این زمینه تذکر چند نکته لازم است:
1. تمام تلاش این مستشرقان تنها به دو دیدار محدود میشود؛ دیدار با بحیرای راهب و ورقة بن نوفل، که دیدار با "بحیرا" در سن 9 یا 12 سالگی گزارش شده که امکان انتقال این همه معارف در زمانی کوتاه، به کودکی حداکثر 12 ساله امکان ندارد؛ و دیدار با "ورقه" تنها یک دفعه نقل شده که بعد از بعثت بوده؛ بنابراین ورقه نقشی در پیامبری حضرت محمد(ص) ندارد.
2. در هیچ یک از این دیدارها پیامبر تنها نبوده است.
3. چرا کسانی که پیامبری را به حضرت محمد آموختند، خود ادعای نبوت نکردند، تا خودشان به جایگاهی برسند؟
4. اگر چنین ملاقاتهای علمی و مهمی وجود داشته، چرا دشمنان اسلام در صدر اسلام آن را مطرح نکردند؟
و چندین علامت سوال دیگر که در زمینهی این ادعای ساختگی وجود دارد.[28]