كلمات كليدي : جمعيت، تراكم حسابي، تراكم زيستي، تراكم اقتصادي
نویسنده : مريم اميني يخداني
واژه "Population" در لغت به معنی مردم و جمعیت، و "Density" به معنی انبوهی و تراکم به کار رفته[1] و Population Density در اصطلاح به معنی تراکم جمعیت در یک ناحیه جغرافیایی میباشد.[2]
به منظور مطالعه چگونگی توزیع و پخش جمعیت بر روی زمین که اصطلاحاً "توزیع مکانی جمعیت" نامیده میشود، از شاخصهای مختلفی چون میزانهای تراکم جمعیت و ... استفاده میشود.
تراکم جمعیت شاخصی است که رابطه بین وسعت منطقه و تعداد جمعیت را معین میکند.[3]
انواع تراکم جمعیت
تراکم جمعیت را میتوان به چند نوع محاسبه کرد:
1) تراکم حسابی یا ریاضی جمعیت؛ سادهترین نوع برآورد اندازه انبوهی جمعیت، محاسبه شاخص تراکم حسابی است. بدینمنظور کل جمعیت یک منطقه را به کل مساحت آن منطقه تقسیم میکنند و تعداد افراد در هر کیلومتر را به دست میآورند.
از شاخص تراکم حسابی تنها در مقایسههای ساده منطقهای یا بینالمللی میتوان استفاده کرد. چرا که مساحت کل منطقه شامل زمینهای باتلاقی، شورهزارها، کوهها و دریاچههاست و اینها قابل سکونت و زندگی نیستند. لذا باید برای شناخت بهتر وضع تراکم جمعیت یک منطقه از شاخص کارآمدتری استفاده کرد.[4]
این شاخص در سال 1335 با در نظر گرفتن جمعیت 19 میلیونی و 1641000 کیلومترمربع مساحت ایران، حدود 11.5 نفر بوده است که تا سال 1385 به حدود 42 نفر در هر کیلومتر افزایش یافته است.
بیشترین تراکم جمعیت استانی سال 1385 در استان تهران بوده که در هر کیلومتر مربع آن 713 نفر سکونت داشتهاند. استان گیلان با 171 نفر در کیلومتر دومین استان متراکم جمعیتی پس از تهران بوده درحالی که تراکم جمعیتی استان سمنان ۶ نفر در کیلومتر کمترین بوده است.[5]
2) تراکم حیاتی، زیستی یا بیولوژیک؛ این شاخص تراکم جمعیت را در مساحتی از زمینهای منطقه که دارای ارزش اقتصادی به لحاظ کشاورزی است نشان میدهد و به همین دلیل نسبت به شاخص قبلی بهتر است. تراکم زیستی را میتوان براساس زمین قابل کشت یا زیر کشت محاسبه کرد:[6]
این شاخص در سال 45 با 25.8 میلیون نفر جمعیت و حدود 7 میلیون کیلومتر مربع زمین زیرکشت، 3.78 نفر در هر هکتار بوده است. درسال 1355 جمعیت 33.6 میلیونی ایران نسبت به 9 میلیون هکتار، فشار جمعیت بر زمین زیر کشت را به 3.7 نفر بر هکتار رسانده است.
بالاخره در سال 1365 با احتساب زمینهایی که پوشش نباتی بود. (جمعاً 12 میلیون هکتار) میزان فشار جمعیت بازهم فزونی یافته و هر 4.2 نفر متکی بر یک هکتار زمین قابل کشت بودهاند. که تا سال 1385 اگر جمعاً 14 میلیون هکتار زمین زیر کشت و حدود 70 میلیون جمعیت داشته باشیم حدود 5 نفر از هر هکتار زمین ایران تغذیه میشوند. درحالی که در کشورهای مرفه جهان برای هر نفر از جمعیت یک هکتار زمین زیر کشت است.[7]
3) تراکم اقتصادی؛ شاخص تراکم زیستی نیز کلیه منابع و امکانات را دربر نمیگیرد و فقط شامل بخشی از آن یعنی زمینهای زراعی (قابل کشت یا زیرکشت) است.
لذا برای محاسبات دقیقتر تراکم جمعیت، معمولاً از شاخص تراکم اقتصادی استفاده میشود.
میزان تراکم اقتصادی جمعیت از تقسیم جمعیت کل یک کشور بر کل داراییهای اقتصادی همان کشور به دست میآید. در این تراکم رابطه بین منابع اقتصادی یک کشور با جمعیت همان کشور سنجیده میشود.[8]
تراکم اقتصادی زندگی شهری نسبت به زندگی روستایی یا زندگی کوچنشینی کاملا متفاوت است ولی در هر صورت به نظر میرسد فشار جمعیت بر واحد منابع زیستی از قبیل آب، برق، تلفن، واحد مسکونی، اتومبیل، نقلیه عمومی، وسایل ارتباط جمعی و ... برای زندگی شهری بهخصوص از زمان سرشماری چهارم به بعد بسیار زیاد شده است، علت عمده این است که در زندگی شهری نهتنها با جمعیت اضافی ناشی از مهاجرت بیرویه به شهرها کار تامین زندگی جمعیت را مشکلتر میسازد. میزان رشد سالیانه منابع زیستی نیز همپایه میزان رشد جمعیت شهری به پیش نمیرود و این خود منشا بسیاری از تنگناهای موجود در زندگی شهری از قبیل آب و برق، کمبود نقلیه عمومی و غیره گردیده است. در محاسبه تراکم جمعیت براساس شیوه معیشت (تراکم اقتصادی) با وجودی که بررسی زندگی کوچنشینی در کشور اهمیت نسبی برخوردار است[9] ولی عمدهترین شاخص جمعیت براساس شیوه معیشت عبارت است از:
1-3) تراکم شهری: میزان تراکم شهری عبارت است از رابطه میان جمعیت و وسعت شهر که از تقسیم جمعیت شهری به مساحت آن (برحسب هکتار) به دست میآید:
میزان تراکم شهری را میتوان براساس ناحیههای شهری نیز محاسبه کرد.
2-3) تراکم روستایی: میزان تراکم روستایی رابطه میان جمعیت و وسعت روستا را نشان میدهد و از تقسیم جمعیت روستا به وسعت آن(برحسب هکتار) حاصل میشود:[10]
بررسیهای جمعیتی نشان میدهد که تراکم جمعیت شهری در بسیاری از نقاط جهان افزایش مییابد و تراکم روستایی نیز در کشورهای توسعهنیافته به آهستگی رشد میکند اما در کشورهای صنعتی متوقف است.[11]
3-3) تراکم زراعی: میزان تراکم زراعی نسبت زارعین به مساحت مزروعی را محاسبه میکند. در سرشماری سال 1365 ایران براساس 3.2 میلیون شاغل کشاورزی و 12 میلیون هکتار زمین مزروعی حدود 0.26 بوده است. به عبارت دیگر هر چهار نفر زارع ایرانی اندکی بیش از یک هکتار زمین مزروعی در اختیار داشتهاند. میزان تراکم زراعی سال 1385 ایران با کاهش گرایش کشاورزان و با 14 میلیون هکتار زمین مزروعی حدود 5.9 نفر در هکتار بوده است.[12]