24 آبان 1393, 14:3
كلمات كليدي : تعادل اجتماعي، پديده اجتماعي، تعادل ايستا، تعادل پويا، توازن.
نویسنده : سمانه خالدی
«تعادل»، در مفهومی وسیع به وجود نوعی توازن، میان تعدادی از پدیدههای وابسته به هم دلالت میکند. این توازن، ممکن است آشکار و یا صرفاً پنهان و از لحاظ عینی امری واقعی یا تخیلی و نیز، ایستا و یا پویا باشد. تعادل تعبیری است که در همه نوشتههای جامعه شناسی، حضوری دائم دارد.
از دیدگاه جامعهشناسان، تعادل اجتماعی به معنای وجود توازن رفتاری افراد در چارچوب قواعد حاکم و تنظیم کننده خواستهای اجتماعی است. از تعادل یک جامعه یا فرهنگ، جهت مشخص ساختن پیوستگی انسان و محیط اجتماعی یا فرهنگی او و همچنین به منظور درک آنکه آیا مجموعه اجتماعی یا فرهنگی از نیروی درونی به منظور ثبات و تداوم و انطباق برای پا برجا ماندن برخوردار است یا نه، استفاده میشود. در واقع، تعادل اجتماعی بیان کننده شیوه بدیعی است که یک گروه یا جامعه – در جهت ایجاد سازمانی برای ارضای نیازهای فردی و جمعی، تمهید نهادهایی منطبق با شرایط نو و انجام کارکردهای گوناگون حیات جمعی – به کار برده است.
سوروکین، پنج کاربرد مجزا برای این اصطلاح یاد آورده شده است:
الف) حالتی از سکون در یک پدیده اجتماعی، مانند وضعیتهایی که در یک نظام سیاسی رخ میدهد؛
ب) توازنی زودگذر در یک پدیده اجتماعی، مثل نقطه اوج در منحنی رشد و زوال سازمان؛
پ) ایجاد محدودیت یا بازدارندگی متقابل در میان نیروهای اجتماعی، مثلاً در نظارت و موازنههای حکومت مشروطه؛
ت) خاصیت انطباقی ـ سازشی، یا هماهنگی پدیدههای اجتماعی، نظیر ارضای نیازهای شخصی در نظام اجتماعی؛
ث) گرایش نظام اجتماعی در هنگام آشفتگی به بازگشت به وضع پیشین و حفظ جریان طبیعی خود.
اسپنسر نیز از جمله جامعهشناسانی است که در نظریاتش جایگاه خاصی را برای مفهوم تعادل اجتماعی قائل شده است. اکثر تعاریف جامعهشناسان فعلی از «پارتو» سرچشمه میگیرد. پارتو معتقد بود: در صورتی جامعهای متعادل است که اگر به صورت مصنوعی در معرض تغییر قرار بگیرد، بیدرنگ واکنشی روی دهد، که جامعه را به وضع واقعی یعنی وضع عادی آن باز گرداند. هومستر، صورت جدیدی از تعریف پارتو ارائه کرده است؛ وی معتقد است یک نظام اجتماعی هنگامی در حال تعادل است که وضع عناصری که داخل نظام میشوند و روابط متقابل بین آنها به کل گونهای باشد که هر تغییر در نظام، کاهش یابد. پارسونز، یکی دیگر از جامعهشناسان، معتقد است: تعادل، یک مقیاس نظری است و در واقعیت تجربی، هیچ نظام اجتماعی کاملاً متعادل و یکپارچه دیده نمیشود.
غالباً بین تعادل ایستا و تعادل پویا فرق گذاشته میشود. لوندبرگ مینویسد: از دیدگاه تعادل ایستا، اگر عناصر مورد بررسی در هر نظام بستهای، چنان تنظیم شوند یا در رابطه با مبنای سنجش در درون نظام چنان عمل کنند که بر حسب معیارهای به کار گرفته شده، یکدیگر را به حالت موازنه در آورند، گفته میشود، آن نظام متعادل است. از دیدگاه تعادل پویا، محتملترین حالتی که هر نظامی پیوسته در جهت آن حرکت میکند، حالت تعادل است.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان