23 فروردین 1396, 21:52
با آنکه خداوند جميل است و جمال را دوست مي دارد، ولي تجمل به معناي تکلف در جمال را دوست نمي دارد؛ به اين معنا که کسي به زور بخواهد چيز زشتي را با زخارف دنيوي بيارايد و با آرايه هاي دروغين زيبا کند. برخي از مردم زشتي ها را در زرورقي مي پيچند و آن را به ديگران قالب مي کنند. آرايه هاي ادبي، گاه دروغ هاي زيبايي است که محتوا و مفاد زشت کلامي را در آن پيچيده و مردم را بدان فريب مي دهند.
حقيقت تجمل اصولاً کساني دنبال تجمل مي روند و خود را به رنج مي افکنند که مي خواهند زشتي و بدي خود يا چيزي را بپوشانند و کالاي بي ارزش خويش را بفروشند و يا به نمايش گذارند. اين تکلف و به رنج افکني خود عامل چندين باطل و زشت ديگري است. البته اگر انسان بخواهد امر زيبا و نيکي را زيباتر به نمايش گذارد و با تجمل،خوب را خوب تر و نيک را نيکوتر نشان دهد، امر خوبي است مگر آنکه بخواهد با تدليس و فريب، ديگران را گمراه کند و بيش از آنچه هست به نمايش گذارد و سود و بهره مادي و معنوي بيشتري برد. در اين صورت حتي تجمل امر زيبا نيز،چون دروغ و فريب است امري زشت و ناپسند است و بايد از آن پرهيز کرد. تجمل گرايي يعني گرايش افراطي به تجملات يک بيماري ديرپاي جوامع انساني است. از آنجا که انسان ها زيبايي و جمال را دوست دارند، برخي ها از اين امر سوء استفاده مي کنند و برخي ديگر در دام آن مي افتند. ريشه تجمل گرايي افراطي را بايد در تفاخر گرايي انسان دانست که ريشه آن نيز خودپسندي و غرور بيجاي انسان است. به اين معنا که انسان هاي خودپسند و مغرور مي کوشند تا خود را برتر از ديگران نشان دهند، همين مسئله موجب مي شود تا به تفاخر روي آورند و با کارها و اسباب و ابزاري به ديگران فخر فروشند و بزرگي و برتري خويش را به نمايش بگذارند. خداوند مي فرمايد که انسان هاي مختال (خيال باف) که حقايق را نمي بينند، دنبال تفاخر مي روند و گمان مي کنند که اين کارها و اين رفتارها مي تواند جبران کننده کمبودها و نداشته هاي آنان باشد، در حالي که فخرفروشي و تفاخر با تجملات، چيزي را در اصل موضوع تغيير نمي دهد و اين افراد در حقيقت پيش از آنکه چشم و دل ديگران را پر کنند، خود را فريفته اند. تجمل گرایی، مصداق اسراف بايد گفت تجمل گرايي يکي از مصاديق اسراف و تبذير است؛ به اين معنا که اهل تجمل براي اينکه پز بدهند و تفاخري از روي چشم و هم چشمي و مانند آن داشته باشند، اسباب و اثاثيه منزل و اتومبيل و مانند آن را تغيير مي دهند بي آنکه اينها نياز به تغيير و تبديل داشته باشد. خداوند اهل تبذير را برادران شيطان دانسته و در قرآن از جمله 114 سوره انعام و 31 سوره اعراف مي فرمايد که خداوند مسرفان را دوست ندارد. اينکه خداوند اين افراد را دوست نمي دارد به اين معناست که کار ايشان مذموم و ناپسند و برخلاف اصول شريعت و اخلاق و رفتار هنجاري است. پس تبذير و اسراف را بايد رفتاري نابهنجار دانست و اهل تجمل گرايي و تفاخر را در همين دسته قرار داد و با آنان چنين تعامل و رفتاري را در پيش گرفت. برخي از افرادي که اهل تجملات هستند در دسته سفيهان قرار مي گيرند که بايد اموال را از دسترس آنان دور کرد؛ زيرا تباه کردن اموال که موجب قوام جامعه بر اساس آيه 5 سوره نساء است، رفتاري جز برخاسته از سفاهت نيست. انسان سفيه است که با بي خردي و بي عقلي خويش اموال را اين گونه تباه مي کند. بايد توجه داشت که استفاده از امکانات و ابزارها و اثاثيه ها که مورد نياز براي کسب آسايش و رفاه است، هرگز به معناي تجمل گرايي نيست. بايد مرز تجمل گرايي با خريد ضروريات زندگي را باز شناخت و از هم جدا کرد. مرزهاي اسراف و صرفه جويي و مرزهاي تجمل گرايي و ضرورت گرايي بسيار نزديک است. يعني همان طوري که يک عمل عبادي مي تواند رياکارانه شود يا از رياکاري بيرون آيد به همان سادگي و آساني يک عمل مي تواند از ضرورت به تجمل و از تجمل به ضرورت تغيير ماهيت دهد. البته هر کسي اگر به خودش مراجعه کند اين وجدان بيدارش خواهد گفت که گرفتار تجمل گرايي است يا ضرورت گرايي. بنابراين نمي توان به سادگي درباره ديگران قضاوت کرد که گرفتار ضرورت گرايي است يا تجمل گرايي ولي به سادگي و آساني مي توان در باره خود قضاوت کرد که گرفتار کدام يک است. به هر حال، رفاه و آسايش از ضرورتهاي بشر و بشريت است و همين امر آنان را از ديگر موجودات جدا کرده است. انسان دنبال آباداني زمين است و اين ماموريت الهي را بر اساس آيه 61 سوره هود بايد انجام دهد. آباداني زمين اقتضاي آن مي کند که انسان به سمت رفاه و آسايش بيشتر و بهتر برود و از امکانات زمين به نحو مطلوبي بهره برد. پس رفاه طلبي و آسايش خواهي جزو ماموريت ها و ساختار طبيعي بشر است، اما نبايد اين رفاه و آسايش به شکل افراطي در قالب تجمل گرايي و تفاخرطلبي و چشم و هم چشمي نمود پيدا کند؛ زيرا اينها از مصاديق اسراف و تبذير خواهد بود که از نظر اخلاقي خداوند آن را در رديف امور ناپسند قرار داده است. روزنامه كيهان، شماره 21202 به تاريخ 17/8/94، صفحه 6 (معارف)
اصولاً کساني دنبال تجمل مي روند و خود را به رنج مي افکنند که مي خواهند زشتي و بدي خود يا چيزي را بپوشانند و کالاي بي ارزش خويش را بفروشند و يا به نمايش گذارند. اين تکلف و به رنج افکني خود عامل چندين باطل و زشت ديگري است. البته اگر انسان بخواهد امر زيبا و نيکي را زيباتر به نمايش گذارد و با تجمل،خوب را خوب تر و نيک را نيکوتر نشان دهد، امر خوبي است مگر آنکه بخواهد با تدليس و فريب، ديگران را گمراه کند و بيش از آنچه هست به نمايش گذارد و سود و بهره مادي و معنوي بيشتري برد. در اين صورت حتي تجمل امر زيبا نيز،چون دروغ و فريب است امري زشت و ناپسند است و بايد از آن پرهيز کرد.
تجمل گرايي يعني گرايش افراطي به تجملات يک بيماري ديرپاي جوامع انساني است. از آنجا که انسان ها زيبايي و جمال را دوست دارند، برخي ها از اين امر سوء استفاده مي کنند و برخي ديگر در دام آن مي افتند. ريشه تجمل گرايي افراطي را بايد در تفاخر گرايي انسان دانست که ريشه آن نيز خودپسندي و غرور بيجاي انسان است. به اين معنا که انسان هاي خودپسند و مغرور مي کوشند تا خود را برتر از ديگران نشان دهند، همين مسئله موجب مي شود تا به تفاخر روي آورند و با کارها و اسباب و ابزاري به ديگران فخر فروشند و بزرگي و برتري خويش را به نمايش بگذارند.
خداوند مي فرمايد که انسان هاي مختال (خيال باف) که حقايق را نمي بينند، دنبال تفاخر مي روند و گمان مي کنند که اين کارها و اين رفتارها مي تواند جبران کننده کمبودها و نداشته هاي آنان باشد، در حالي که فخرفروشي و تفاخر با تجملات، چيزي را در اصل موضوع تغيير نمي دهد و اين افراد در حقيقت پيش از آنکه چشم و دل ديگران را پر کنند، خود را فريفته اند.
تجمل گرایی، مصداق اسراف بايد گفت تجمل گرايي يکي از مصاديق اسراف و تبذير است؛ به اين معنا که اهل تجمل براي اينکه پز بدهند و تفاخري از روي چشم و هم چشمي و مانند آن داشته باشند، اسباب و اثاثيه منزل و اتومبيل و مانند آن را تغيير مي دهند بي آنکه اينها نياز به تغيير و تبديل داشته باشد. خداوند اهل تبذير را برادران شيطان دانسته و در قرآن از جمله 114 سوره انعام و 31 سوره اعراف مي فرمايد که خداوند مسرفان را دوست ندارد. اينکه خداوند اين افراد را دوست نمي دارد به اين معناست که کار ايشان مذموم و ناپسند و برخلاف اصول شريعت و اخلاق و رفتار هنجاري است. پس تبذير و اسراف را بايد رفتاري نابهنجار دانست و اهل تجمل گرايي و تفاخر را در همين دسته قرار داد و با آنان چنين تعامل و رفتاري را در پيش گرفت. برخي از افرادي که اهل تجملات هستند در دسته سفيهان قرار مي گيرند که بايد اموال را از دسترس آنان دور کرد؛ زيرا تباه کردن اموال که موجب قوام جامعه بر اساس آيه 5 سوره نساء است، رفتاري جز برخاسته از سفاهت نيست. انسان سفيه است که با بي خردي و بي عقلي خويش اموال را اين گونه تباه مي کند. بايد توجه داشت که استفاده از امکانات و ابزارها و اثاثيه ها که مورد نياز براي کسب آسايش و رفاه است، هرگز به معناي تجمل گرايي نيست. بايد مرز تجمل گرايي با خريد ضروريات زندگي را باز شناخت و از هم جدا کرد. مرزهاي اسراف و صرفه جويي و مرزهاي تجمل گرايي و ضرورت گرايي بسيار نزديک است. يعني همان طوري که يک عمل عبادي مي تواند رياکارانه شود يا از رياکاري بيرون آيد به همان سادگي و آساني يک عمل مي تواند از ضرورت به تجمل و از تجمل به ضرورت تغيير ماهيت دهد. البته هر کسي اگر به خودش مراجعه کند اين وجدان بيدارش خواهد گفت که گرفتار تجمل گرايي است يا ضرورت گرايي. بنابراين نمي توان به سادگي درباره ديگران قضاوت کرد که گرفتار ضرورت گرايي است يا تجمل گرايي ولي به سادگي و آساني مي توان در باره خود قضاوت کرد که گرفتار کدام يک است. به هر حال، رفاه و آسايش از ضرورتهاي بشر و بشريت است و همين امر آنان را از ديگر موجودات جدا کرده است. انسان دنبال آباداني زمين است و اين ماموريت الهي را بر اساس آيه 61 سوره هود بايد انجام دهد. آباداني زمين اقتضاي آن مي کند که انسان به سمت رفاه و آسايش بيشتر و بهتر برود و از امکانات زمين به نحو مطلوبي بهره برد. پس رفاه طلبي و آسايش خواهي جزو ماموريت ها و ساختار طبيعي بشر است، اما نبايد اين رفاه و آسايش به شکل افراطي در قالب تجمل گرايي و تفاخرطلبي و چشم و هم چشمي نمود پيدا کند؛ زيرا اينها از مصاديق اسراف و تبذير خواهد بود که از نظر اخلاقي خداوند آن را در رديف امور ناپسند قرار داده است. روزنامه كيهان، شماره 21202 به تاريخ 17/8/94، صفحه 6 (معارف)
بايد گفت تجمل گرايي يکي از مصاديق اسراف و تبذير است؛ به اين معنا که اهل تجمل براي اينکه پز بدهند و تفاخري از روي چشم و هم چشمي و مانند آن داشته باشند، اسباب و اثاثيه منزل و اتومبيل و مانند آن را تغيير مي دهند بي آنکه اينها نياز به تغيير و تبديل داشته باشد. خداوند اهل تبذير را برادران شيطان دانسته و در قرآن از جمله 114 سوره انعام و 31 سوره اعراف مي فرمايد که خداوند مسرفان را دوست ندارد. اينکه خداوند اين افراد را دوست نمي دارد به اين معناست که کار ايشان مذموم و ناپسند و برخلاف اصول شريعت و اخلاق و رفتار هنجاري است. پس تبذير و اسراف را بايد رفتاري نابهنجار دانست و اهل تجمل گرايي و تفاخر را در همين دسته قرار داد و با آنان چنين تعامل و رفتاري را در پيش گرفت.
برخي از افرادي که اهل تجملات هستند در دسته سفيهان قرار مي گيرند که بايد اموال را از دسترس آنان دور کرد؛ زيرا تباه کردن اموال که موجب قوام جامعه بر اساس آيه 5 سوره نساء است، رفتاري جز برخاسته از سفاهت نيست. انسان سفيه است که با بي خردي و بي عقلي خويش اموال را اين گونه تباه مي کند.
بايد توجه داشت که استفاده از امکانات و ابزارها و اثاثيه ها که مورد نياز براي کسب آسايش و رفاه است، هرگز به معناي تجمل گرايي نيست. بايد مرز تجمل گرايي با خريد ضروريات زندگي را باز شناخت و از هم جدا کرد. مرزهاي اسراف و صرفه جويي و مرزهاي تجمل گرايي و ضرورت گرايي بسيار نزديک است. يعني همان طوري که يک عمل عبادي مي تواند رياکارانه شود يا از رياکاري بيرون آيد به همان سادگي و آساني يک عمل مي تواند از ضرورت به تجمل و از تجمل به ضرورت تغيير ماهيت دهد.
البته هر کسي اگر به خودش مراجعه کند اين وجدان بيدارش خواهد گفت که گرفتار تجمل گرايي است يا ضرورت گرايي. بنابراين نمي توان به سادگي درباره ديگران قضاوت کرد که گرفتار ضرورت گرايي است يا تجمل گرايي ولي به سادگي و آساني مي توان در باره خود قضاوت کرد که گرفتار کدام يک است.
به هر حال، رفاه و آسايش از ضرورتهاي بشر و بشريت است و همين امر آنان را از ديگر موجودات جدا کرده است. انسان دنبال آباداني زمين است و اين ماموريت الهي را بر اساس آيه 61 سوره هود بايد انجام دهد. آباداني زمين اقتضاي آن مي کند که انسان به سمت رفاه و آسايش بيشتر و بهتر برود و از امکانات زمين به نحو مطلوبي بهره برد. پس رفاه طلبي و آسايش خواهي جزو ماموريت ها و ساختار طبيعي بشر است، اما نبايد اين رفاه و آسايش به شکل افراطي در قالب تجمل گرايي و تفاخرطلبي و چشم و هم چشمي نمود پيدا کند؛ زيرا اينها از مصاديق اسراف و تبذير خواهد بود که از نظر اخلاقي خداوند آن را در رديف امور ناپسند قرار داده است.
روزنامه كيهان، شماره 21202 به تاريخ 17/8/94، صفحه 6 (معارف)
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان